زندگی معنوی استاد: دکتر فعالی جلسه اول: 20/ 7/ 1393
سؤال اصلی: الگوی زندگی اسلامی کدام است؟ زندگی طراز، یک زندگی ایده آل و الگو چیست؟
انواع زندگی
دو گونه زندگی میتوان داشت؛ اول زندگی موجود و آنچه که در جریان و آمیخته با انواع آسیبها، نقصانها و فقدانها است. دوم زندگی بهینه، ایدهآل و الگو و در یک کلام زندگی مطلوب است.
برای رسیدن به یک زندگی مطلوب سه عنصر دخیل می باشند:
1) زندگی موجود که سراسر آسیب است و چندان انطباق با زندگی اهل بیت7و آرمانی ندارد.
2) زندگی مطلوب آنچه باید باشد و نه آنچه هست.
3) برنامه انتقالی جهت گذر و گذار از موجود به سمت مطلوب است(موجودی که مطلوب نیست و مطلوبی که اکنون موجود نیست).
هدف از این بحث ارائه اصول و مبانی زندگی آرمانی، آن زندگی آرمانی و مطلوب که نام “زندگی معنوی”بر آن میتوان گذاشت.
منابع
منبع اصلی قرآن و روایات معتبر و نیز متن زمینه، کتاب منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری میباشد.
قبل از ورود به بحث مقدمةًتوضیحی در مورد زندگی خواجه عبدالله انصاری و کتاب منازل السائرین بیان می گردد.
نویسنده کتاب
خواجه عبدالله انصاری درسال 396 ق در هرات که در آن زمان جزء استان دشت خاوران ایران بوده به دنیا آمد و در سال 481 ق از دنیا رفته است.
ویژگی های خواجه
1) محدث بزرگ (از 300 محدث نقل حدیث کرده)
2) عالم به علم الحدیث و علم الدرایه
3) حافظ الحدیث (300 هزار حدیث را با راویانش حفظ بوده)
4) واعظ برجسته
5) مفسّر بزرگ
6) عارف نامدار
آثار
1) طبقات
2) کشف الاسرار و عدةالابرار
3) مجموعه رسائل فارسی
4) منازل السائرین
کتاب منازل السائرین
در مورد کتاب منازل السائرین باید به چند نکته توجه کرد. امّا قبلاً باید توجه داشت که به هر متنی دو گونه میتوان نگریست: محتوایی و روششناسی. نکات ذیل با توجه به نگاه روش شناسانه (؟؟؟؟) قابل طرح است.
نکته اول
منازل ده قسم و هر قسم ده باب و جمعا صد باب است. یکی از روشهای خواجه در آغاز هر منزل این است که آن منزل را با آیه مناسب شروع میکند. مثلاً در اولین منزل که یقظه میباشد آیه مربوط به آن میآید، در دومین منزل که توبه میباشد همینطور تا منزل صدم.
سؤالی در اینجا مطرح می شود. چرا خواجه هر منزل را با آیات قرآن آغاز کرده است؟ به این پرسش چند پاسخ داده شده است.
اول: از باب تبرک.
دوم: به سبب اقتضای عصر و زمان زندگی است؛ زیرا مخالفت سرسختانه با عارفان بسیار زیاد بوده، خواجه برای این که دفاعی از حملهها کرده باشد اول هر بابی به یک آیه تمسک میکند؛ زیرا میخواهد نشان دهد بحثهایی که مطرح میکنیم از قرآن است.
سوم: از باب مستند سازی. قرآن کریم پلههای سلوک را بیان کرده است و قرآن حاوی مراحل و منازل سلوک است.
نکته دوم
نسبت میان صد منزل نسبت طولی، پلکانی، نردبانی، عمودی و صعودی است. منظور این است که رسیدن به هر مرحله بعدی ممکن نیست مگر بعد از عبور از مرحله قبلی. یعنی اگر بخواهی به مرحله دوم نائل شوی باید مرحله اول را احراز کرده باشی و اگر بخواهی به سوم برسی باید اول و دوم را بدست آورده باشی. کسی که بخواهد به مرحله دهم نائل شود باید یک تا نه مرحله اول را بدست آورده باشد. نهایتاً کسی که بخواهد به آخرین پله صدم (توحید) برسد و موحد کامل شود باید قبلا 99 منزل را بدست آورده باشد.
فرق اساسی بین مراتب سلوک در عرفان با فضائل اخلاقی این است که نسبت مراتب سلوک طولی، عمودی و پلکانی است و اما در نسبت فضائل اخلاقی در اخلاق عرضی میباشند.
نکته سوم
نکته سوم نتیجه نکته اول و دوم میشود. در قرآن آیات سلوک به صورت طولی وجود دارد؛ زیرا هر منزل با یک آیه شروع میشود و این آیات پلکانی و صعودی بالا می روند. پس کتاب منازل حقیقتاً تفسیر عرفانی قرآن است. عرفان دو نوع است نظری و عملی. این کتاب منبع عرفان عملی میباشد. به تعبیری میتوان گفت خواجه دو تفسیر نوشته است؛ یکی کشف الاسرار که تفسیر ترتیبی قرآن است و دیگری منازل السائرین که نوعی تفسیر موضوعی و عرفانی میباشد. آن هم عرفان عملی و سلوکی نسبت به آیات قرآن کریم.
نکته چهارم
نکته چهارم نتیجه نکته دوم و سوم میشود. هر منزلی صد منزل است. نسبت میان منازل طولی است، یعنی نیل به بعدی مبتنی بر عبور از قبلی میباشد. اگر اول رشد کند میشود دوم و اگر دوم ارتقا یابد سوم و اگر سوم ارتقا یابد چهارم و اگر چهارم ارتقا یابد پنجم میشود. این بیان لازمه طولی بودن است. این سخن یک لازمه دیگر دارد. لازمهاش این است که اگر اول رشد پیدا می کند، دوم میشود و به همین ترتیب. پس اول در کل 99 تا هست با درجات مختلف؛ و دوم در کل مراتب هست با درجات مختلف و سوم هم همینطور، و صدم در کل مراتب هست با درجات مختلف؛ به تعبیری صدمین پله منزل اول توحید است و اولین پله توحید، منزل اول است. پس هر منزلی صد منزل است. حال که هر منزلی صد منزل باشد می شود ده هزار منزل.
نکته پنجم
شیوه تقسیم در منازل تثلیثی است. مثلا در مورد منزل اول میگوید سه مرحله است. مرحله اول از منزل اول هم سه مرحله دارد که جمعاً نه مرحله میشود. با این نگاه هر منزلی نه منزل است. سؤالی در اینجا به ذهن میرسد: چرا روح حاکم بر تقسیم بندی های خواجه در منازل تثلیثی است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت براساس یکی از مبانی عرفانی است. در این مبنا خلقت از جانب خدا فرد و تثلیث است یعنی واحد و تثلیثی است. عرفا معتقدند در رأس هرم هستی یک منبع واحد است که از او سه چیز ناشی میشود. پس باید گفت این روش مبتنی در باب خلقت آفرینش است.
نکته ششم
اوج و انتهای هر منزل فنا است. وقتی خواجه می گوید منزل اول یقظه و خودش سه درجه است و درجه اول، دوم و سوم هر کدام سه درجه و 9 درجه پیدا می شود، به 9 که می رسد میگوید فنا. عالیترین درجه یقظه فنا است. منزل دوم که توبه هست همین بحث تثلیث مطرح میشود و در مراحل بعدی همچنین میگوید و نهمین درجه توبه فنا است. در منزل سوم هم اوجش فنا. و این داستان در تمام صد منزل تکرار میشود. از منازل به اوج ها رسیدیم که همان فنا هستند. میتوان گفت حقیقتاً منازل السائرین درجات فنااست. اصلاً عرفان و سلوک یعنی فنا؛ و آن صد منزل یا آن ده هزار منزل درجات یک حقیقت هستند. روح سلوک، روح انسانیت، روح معنویت، روح زیستن معنوی و روح زندگی معنوی فنایعنی گذشتاست. گذشت از من، نفی من، نفی نفسانیات و نفی انانیت؛ سلوک یعنی رها شدن از خود؛ محور سلوک و معنویت و عرفان و انسانیّت از نظر قرآن همین است. تمام مباحث آتی ما هر چند جلسه و بحثی که باشد همه حول محور همین است. هر چه خواهیم گفت اصول و قواعد زندگی معنوی است یعنی زندگی براساس نفی من؛ زندگی بر پایه نفی نفسانیّت نفی، انانیّت و گذشت از خود.