زندگی معنوی ـ جلسه نود و نهم
وَ بِالْإِسْتَقْصَاءِ فِی رُؤْیةِ عِلَلِ الْخِدْمَة
باب چهارم از کتاب منازل السائرین باب انابه است. «انابه» سه درجه دارد: انابه اصلاحی، انابه وفایی و انابه حالی. یکی از موارد «انابه وفایی» کاوش عمیق و فراوان جهت یافتن علل و آسیبهای کمخدمتی به دیگران است. قرآن پیش از آنکه کتاب تشریع باشد کتاب تکوین است. خدمت و احسان اصولیترین مسئله جهان تشریع و تکوین، عصارة دین و عالم تکوین است. در باب خدمت به اصولی اشاره کردیم، ازجمله اینکه این جهان، عالم و هوشمند است: «کلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَه؛ همه ستایش و نیایش خود را میدانند». (نور/41)
در جلسات قبل برخی از پدیدههای طبیعی را از منظر آیات برشمردیم. یکی دیگر از پدیدههایی که انسان را به جهان ماده وصل میکند، خواب است. خواب از نیازهای طبیعی بدن انسان و نعمت بزرگ و شگرفی است که نبود آن تأثیرات گوناگونی بر روح، ذهن و فکر و فیزیولوژی فرد برجای میگذارد. هنوز دانش بشر به درک حقیقت و واقعیت خواب نرسیده است.
بوعلی سینا دو ویژگی را برای خواب مطلوب بیان میکند: 1) عمیق بودن 2) بازیابی تمام قوای اصلی ازدسترفته پس از خواب؛ به بیان دیگر خواب سالم، خوابی است که انسان پس از بیداری، مثل صبح روز قبل باشد. اگر انسان خواب سالم و مطلوب داشته باشد، آثاری برای او به دنبال خواهد داشت:
1. بالا بردن آستانه تحمل فرد؛
2. افزایش توانمندی تن، فکر و روح؛
3. مقاوم نمودن در مواجهه با محرکهای تنشزای محیطی؛
4. کاهش مشکلات ارگانیک مانند رنجوری، تنبلی، خستگی مفرط و… .
خواب تمام ابعاد وجود انسان را در برمیگیرد. از نگاه آیات قرآن کریم، خواب وسیله آرامش است و به انسان سکونت میدهد: «وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکمُ اللَّیلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا؛ و اوست کسی که شب را برای شما پوششی قرار داد و خواب را [مایه] آرامش و روز را زمان برخاستن [شما] گردانید». (فرقان/47)
اینکه خداوند فرمود روز برای بهرهمندی از فضل الهی است کنایه از این است که روز برای تلاش است؛ یعنی کاری کنید که روزی به دست آورید. روزی را خدا میدهد، اینکه منجر به رزق شود یا نشود، تصمیمش با خداست. «وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» (نحل/14). این بخش از آیه بوی توکّل میدهد. زندگی بر اساس توکل یکی از بهترین سبکهای زندگی است.
کارکردهای روز در این آیه عبارتند از:
رزق: معنای رزق پول نیست، رزق تمام امکاناتی است که بشر برای زندگی به آنها نیاز دارد، انسانها بیشترین نیازی را که احساس میکنند پول و ثروت است در حالی که پول کمترین چیزی که انسان به آن نیاز دارد.
نُشُورًا: اصطلاح خاصی است مربوط به عالم حشر و نشر. صبحگاهان، آدمیان در هر بلادی که هستند، برمیخیزند. این نشورها، نشانهای از نشور صبح قیامت است.
سباتاً: امنیت و سکونت (آرامش). شب و خواب شب آرامشگاه بشر است. خداست که به شب و خوابِ در شب چنین خاصیتی بخشیده است؛ یعنی:
• خدا میتواند آن خاصیت را از خواب بگیرد و پریشان خوابی نصیب ما شود.
• خدا میتواند از خاصیت خواب بکاهد.
• خدا میتواند خاصیت خواب را تبدیل به ضد کند.
• خدا میتواند خاصیت خواب را افزایش دهد.
• خدا میتواند اثر خواب را از طریق غیر خواب تأمین کند. (معجزه)
وَ بِالْإِسْتَقْصَاءِ فِی رُؤْیةِ عِلَلِ الْخِدْمَة
باب چهارم از کتاب منازل السائرین باب انابه است. «انابه» سه درجه دارد: انابه اصلاحی، انابه وفایی و انابه حالی. یکی از موارد «انابه وفایی» کاوش عمیق و فراوان جهت یافتن علل و آسیبهای کمخدمتی به دیگران است. قرآن پیش از آنکه کتاب تشریع باشد کتاب تکوین است. خدمت و احسان اصولیترین مسئله جهان تشریع و تکوین، عصارة دین و عالم تکوین است. در باب خدمت به اصولی اشاره کردیم، ازجمله اینکه این جهان، عالم و هوشمند است: «کلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَه؛ همه ستایش و نیایش خود را میدانند». (نور/41)
در جلسات قبل برخی از پدیدههای طبیعی را از منظر آیات برشمردیم. یکی دیگر از پدیدههایی که انسان را به جهان ماده وصل میکند، خواب است. خواب از نیازهای طبیعی بدن انسان و نعمت بزرگ و شگرفی است که نبود آن تأثیرات گوناگونی بر روح، ذهن و فکر و فیزیولوژی فرد برجای میگذارد. هنوز دانش بشر به درک حقیقت و واقعیت خواب نرسیده است.
بوعلی سینا دو ویژگی را برای خواب مطلوب بیان میکند: 1) عمیق بودن 2) بازیابی تمام قوای اصلی ازدسترفته پس از خواب؛ به بیان دیگر خواب سالم، خوابی است که انسان پس از بیداری، مثل صبح روز قبل باشد. اگر انسان خواب سالم و مطلوب داشته باشد، آثاری برای او به دنبال خواهد داشت:
1. بالا بردن آستانه تحمل فرد؛
2. افزایش توانمندی تن، فکر و روح؛
3. مقاوم نمودن در مواجهه با محرکهای تنشزای محیطی؛
4. کاهش مشکلات ارگانیک مانند رنجوری، تنبلی، خستگی مفرط و… .
خواب تمام ابعاد وجود انسان را در برمیگیرد. از نگاه آیات قرآن کریم، خواب وسیله آرامش است و به انسان سکونت میدهد: «وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکمُ اللَّیلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا؛ و اوست کسی که شب را برای شما پوششی قرار داد و خواب را [مایه] آرامش و روز را زمان برخاستن [شما] گردانید». (فرقان/47)
اینکه خداوند فرمود روز برای بهرهمندی از فضل الهی است کنایه از این است که روز برای تلاش است؛ یعنی کاری کنید که روزی به دست آورید. روزی را خدا میدهد، اینکه منجر به رزق شود یا نشود، تصمیمش با خداست. «وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» (نحل/14). این بخش از آیه بوی توکّل میدهد. زندگی بر اساس توکل یکی از بهترین سبکهای زندگی است.
کارکردهای روز در این آیه عبارتند از:
رزق: معنای رزق پول نیست، رزق تمام امکاناتی است که بشر برای زندگی به آنها نیاز دارد، انسانها بیشترین نیازی را که احساس میکنند پول و ثروت است در حالی که پول کمترین چیزی که انسان به آن نیاز دارد.
نُشُورًا: اصطلاح خاصی است مربوط به عالم حشر و نشر. صبحگاهان، آدمیان در هر بلادی که هستند، برمیخیزند. این نشورها، نشانهای از نشور صبح قیامت است.
سباتاً: امنیت و سکونت (آرامش). شب و خواب شب آرامشگاه بشر است. خداست که به شب و خوابِ در شب چنین خاصیتی بخشیده است؛ یعنی:
• خدا میتواند آن خاصیت را از خواب بگیرد و پریشان خوابی نصیب ما شود.
• خدا میتواند از خاصیت خواب بکاهد.
• خدا میتواند خاصیت خواب را تبدیل به ضد کند.
• خدا میتواند خاصیت خواب را افزایش دهد.
• خدا میتواند اثر خواب را از طریق غیر خواب تأمین کند. (معجزه)
ملاحظه صدها آیه قرآن که به مناسبات انسانی و جهان اشاره می کنند بیانگر چند نکته است:
نکته اول: با ملاحظه صدها آیه از قرآن که به پدیدههای اطراف انسان اشاره میکنند، میفهمیم خداوند زیستن راحت را برای انسان میخواهد. در مقابل، این انسان است که با رفتارهای اشتباه خود، رنج و سختی را برای خویش و دیگرانی که مستحق هستند، به ارمغان میآورد.
شیوه تعامل انسان با جهان دو گونه است: طلبکارانه و وامدارانه. رفتار انسان نسبت به خدا و جهان طلبکارانه، است (نگاه غلط) درحالیکه او باید وامدارانه رفتار نماید. این نوع از تعامل در سایه توجه به خدمات بیشمار موجودات به انسان و میزان خدمت متقابل انسان به جهان تعریف میشود.
فرمول زندگی موحّدانه؛ یعنی «سعی کنید اندکی از نگاه طلبکارانه خود بکاهید».
1) تدبیر از بشر برای خدمت به دیگران 2) تدبیر از خدا برای روزی دادن به شما؛ بنابراین اصل بر نگاه دوم است (واممدارانه).
این بحث در دعا هم وجود دارد؛ یعنی دعا نیز دو نوع است (طلب کردن): طلبکارانه و خاشعانه.
نکته دوم: اسمای الهی چهار دستهاند: اجمع (الله) – جامع (رحمان) – محیط – محاط
استدلالی در باب اسم رحمان بیان میکنیم:
مقدمه اول: خداوند رحمان (بخشنده) است.
مقدمه دوم: جهان از خداوند رحمان است.
نتیجه: جهان، رحمان (بخشنده) است.
این استدلال درباره دیگر اسمای خداوند (علیم، عظیم، حیّ، قدیر و…) نیز جاری است. ظهور رحمانیت خداوند در جهان جهان، کامل است و به بالاترین درجه ممکن، حمایت خداوند را آشکار میکند. انسان، تنها مخلوقی است که صفت رحمانیت در او ضعیف است. تنها انسان است که کمترین بهره را از رحمت برده است؛ زیرا انسان خسیسترین موجود عالم است و خساست در مقابل رحمانیت و بخشندگی خداست. حالآنکه انسان، مولود و محصول رحمانیت خداوند است. به انسان توصیه شده است قدری از جهان دور و برش بخشندگی و رحمانیت انتخابگرانه را بیاموزد.
استدلال دیگر:
مقدمه اول: خداوند مرید است.
مقدمه دوم: جهان از خداست.
نتیجه: جهان مرید است (کل جهان هستی دارای اراده و انتخاب است).
نکته سوم: احسان گری جهان نسبت به انسان همان ویژگیهای احسانگری خداوند را دارد، یعنی:
• بیشرط
• بیتوقّع و چشمداشت؛
• بیمنّت؛
• بیآزار و اذیت.
این یک نشانه است که انسان هم اینگونه باید بشود. آیاتی که حاوی اصل تسخیرند، همگی به ما میگویند جهان به انسان این گونه میبخشد.
«اکثر انسانها از درخت تاک هم کمترند؛ لااقل مانند درخت تاک باش.»
هیچ انسانی از طبیعت، شناخت ندارد. تنها راه شناخت عمیق جهان هستی، کلام خالق است. هدف از خلقت انسان، تشبّه به اسما و صفات الهی است. عالیترین اسم پروردگار، رحمان است. کسی که تشبهش به این اسم بیشتر است، به خداوند و هدف خلقت انسان نزدیکتر است. چنین فردی صبحگاهان که از خواب برمیخیزد، تلاشش شاد کردن دل دیگران است نه نیازهای خود. کسی به خداوند نزدیکتر است که به خُلق خدا که عالیترین آن احسانگری و رحمانیت است شبیهترین باشد. آدمی زرنگ است که از این صفت خالق و جهان درس بگیرد.آنچه از سوی خداست فقط وفور است. آنکه مبتلا به قلّت است، از جانب خود اوست نه خالق؛ لکن این خُلق زشتِ انسانهاست که قلّت را به خالق هستی و هستی نسبت میدهند و وفور را به خود و تلاش خود منسوب میکنند. کم داشتن به خاطر کم گرفتن ماست نه کم دادن خداوند.
نکته اول: با ملاحظه صدها آیه از قرآن که به پدیدههای اطراف انسان اشاره میکنند، میفهمیم خداوند زیستن راحت را برای انسان میخواهد. در مقابل، این انسان است که با رفتارهای اشتباه خود، رنج و سختی را برای خویش و دیگرانی که مستحق هستند، به ارمغان میآورد.
شیوه تعامل انسان با جهان دو گونه است: طلبکارانه و وامدارانه. رفتار انسان نسبت به خدا و جهان طلبکارانه، است (نگاه غلط) درحالیکه او باید وامدارانه رفتار نماید. این نوع از تعامل در سایه توجه به خدمات بیشمار موجودات به انسان و میزان خدمت متقابل انسان به جهان تعریف میشود.
فرمول زندگی موحّدانه؛ یعنی «سعی کنید اندکی از نگاه طلبکارانه خود بکاهید».
1) تدبیر از بشر برای خدمت به دیگران 2) تدبیر از خدا برای روزی دادن به شما؛ بنابراین اصل بر نگاه دوم است (واممدارانه).
این بحث در دعا هم وجود دارد؛ یعنی دعا نیز دو نوع است (طلب کردن): طلبکارانه و خاشعانه.
نکته دوم: اسمای الهی چهار دستهاند: اجمع (الله) – جامع (رحمان) – محیط – محاط
استدلالی در باب اسم رحمان بیان میکنیم:
مقدمه اول: خداوند رحمان (بخشنده) است.
مقدمه دوم: جهان از خداوند رحمان است.
نتیجه: جهان، رحمان (بخشنده) است.
این استدلال درباره دیگر اسمای خداوند (علیم، عظیم، حیّ، قدیر و…) نیز جاری است. ظهور رحمانیت خداوند در جهان جهان، کامل است و به بالاترین درجه ممکن، حمایت خداوند را آشکار میکند. انسان، تنها مخلوقی است که صفت رحمانیت در او ضعیف است. تنها انسان است که کمترین بهره را از رحمت برده است؛ زیرا انسان خسیسترین موجود عالم است و خساست در مقابل رحمانیت و بخشندگی خداست. حالآنکه انسان، مولود و محصول رحمانیت خداوند است. به انسان توصیه شده است قدری از جهان دور و برش بخشندگی و رحمانیت انتخابگرانه را بیاموزد.
استدلال دیگر:
مقدمه اول: خداوند مرید است.
مقدمه دوم: جهان از خداست.
نتیجه: جهان مرید است (کل جهان هستی دارای اراده و انتخاب است).
نکته سوم: احسان گری جهان نسبت به انسان همان ویژگیهای احسانگری خداوند را دارد، یعنی:
• بیشرط
• بیتوقّع و چشمداشت؛
• بیمنّت؛
• بیآزار و اذیت.
این یک نشانه است که انسان هم اینگونه باید بشود. آیاتی که حاوی اصل تسخیرند، همگی به ما میگویند جهان به انسان این گونه میبخشد.
«اکثر انسانها از درخت تاک هم کمترند؛ لااقل مانند درخت تاک باش.»
هیچ انسانی از طبیعت، شناخت ندارد. تنها راه شناخت عمیق جهان هستی، کلام خالق است. هدف از خلقت انسان، تشبّه به اسما و صفات الهی است. عالیترین اسم پروردگار، رحمان است. کسی که تشبهش به این اسم بیشتر است، به خداوند و هدف خلقت انسان نزدیکتر است. چنین فردی صبحگاهان که از خواب برمیخیزد، تلاشش شاد کردن دل دیگران است نه نیازهای خود. کسی به خداوند نزدیکتر است که به خُلق خدا که عالیترین آن احسانگری و رحمانیت است شبیهترین باشد. آدمی زرنگ است که از این صفت خالق و جهان درس بگیرد.آنچه از سوی خداست فقط وفور است. آنکه مبتلا به قلّت است، از جانب خود اوست نه خالق؛ لکن این خُلق زشتِ انسانهاست که قلّت را به خالق هستی و هستی نسبت میدهند و وفور را به خود و تلاش خود منسوب میکنند. کم داشتن به خاطر کم گرفتن ماست نه کم دادن خداوند.