آسیبها و راهکارها – بخش دوم
نویسنده: داوود بشیرزاده
ششم) محدودیت و آسیبپذیری کودکان
از مشکلات مهم و آسیبزا در آپارتمانها محدودیتآفرینی برای کودکان و نوجوانان است. کودکان نیاز فراوانی به جنبوجوش، تحرک و بازی دارند. محیط بسته، فشرده و کوچک آپارتمانها کودکان را در چاردیواری خانهها محصور میکند. اغلب پدر و مادرها برای فرار از عواقب بعدی آزادی کودکان آنها را پشت تلویزیونها، کامپیوترها، تبلتها و مواردی از این دست مشغول میکنند. رسانهها هم در این موارد به کمک خانوادهها آمدهاند و در اسارت بچهها نقش میانجی را ایفا میکنند. ظهور قارچگونه شبکههای متعددی چون نمایش، آیفیلم، پویا و… در تسخیر و انزوای کودکان تأثیر بسیار بالایی دارند. در این فضا کودکان روشهای مشارکت در اجتماع را نمیآموزند و ساکت، گوشهگیر و بیتحرک بار میآیند و غالباً از تجربههای زندگی اجتماعی بیبهره میمانند. چاقی، دیابت و فشار خون بالا در سنین جوانی از عوارض جسمی اسارت کودکان در آپارتمانهاست.
والدین به جهت اینکه طاقت سرزنشها و طعنههای همسایگان را ندارند، مرتب سعی میکنند کودکان خود را کنترل کنند. این کنترلها در اغلب موارد به ضد خود تبدیل میشوند و به جای اینکه کودکان اطاعتپذیر و حرفگوشکن شوند، بیپروایی، پرجنبوجوش و بیتوجه به تذکرات دیگران بارمیآیند.
دین مبین اسلام اهمیت فراوانی به بازی کودکان داده است؛ چراکه بازی نقش بسیار مهمی در تربیت دینی و سلامت روانی کودکان دارد. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبْ سَبْعَ سِنین؛ فرزند خود را هفت سال آزاد بگذار تا بازی کند». امام کاظم(علیه السلام) میفرماید: «تُستَحَبُّ عَرامَةُ الصَّبىِّ فى صِغَرِهِ لِیَکونَ حَلیما فى کِـبَرِهِ؛ خوب است بچّه در کودکى بازىگوش باشد تا در بزرگسالى بردبار گردد». پیامبر(ص): «عَرامَةُ الصَّبِىِّ فى صِغَرِهِ زیادَةٌ فى عَقلِهِ فى کِبَرِهِ؛ بازىگوشى کودک در خردسالىاش مایه فزونى عقل در بزرگسالى اوست».
هفتم) اختلافات و دیون مالی
مالکیت مشاعی در آپارتمانها همواره موجب اختلافات بین همسایگان است و مدیونیهای زیادی را برای ساکنانبه ارمغان میآورد. آب، برق، محوطه عمومی، آسانسور، پشت بام، راهپلهها، راهروها، لابیها، فضای سبز داخل محوطه و… جزء مسائل مشترکی هستند که همواره اختلافبرانگیزند. برق راهرو و آسانسور آپارتمانها مشترک است و قهراً طبقه اول از آسانسور استفاده چندانی ندارد؛ در عوض باید در پرداخت پول برق آسانسور از او نیز هزینه دریافت شود. اگرچه در برخی آپارتمانها این مسئله با درصدبندی حل شده است، اما مدیونی آن جز از راه مصالحه قابل حل نیست؛ چراکه ساکنان برخی واحدها علاوه بر اینکه جمعیت زیادی تشکیل دادند دارای مهمان و بالتبع رفت و آمد زیادی نیز هستند.
محوطه بیرونی نیز مالکیت مُشاع دارد. برخی در آنجا مهمانی و برخی دیگر به دلیل دوری از مسجد در آن نماز جماعت برگزار میکنند؛ در حالیکه برخی از ساکنان (مالکین) صراحتاً اعلام میکنند که راضی به این کار نیستند.
نمای ساختمان جزء مالکیتهای مشاعی و مشترک است؛ اما در صورت خراب شدن قسمتی از نما، برخی از ساکنانادعا میکنند چون قسمت خراب شده مربوط به واحدشان نیست، در تأمین هزینه آن مشارکت نمیکنند.
امروزه آپارتمان مهمترین وسیله برای مدیونسازی شرعی افراد به همدیگر است که اگر مصالحه و رضایت همگانی حاصل نشود، حقالناسهای عجیب و غریبی را به پرونده معنوی و اخروی افراد تحمیل میکند که آثار وضعی فراوانی بر زندگی دنیوی افراد دارد. مصالحه و رضایتی که نوعاً حاصل نشده و نارضایتیها بر روابط حکمرانی میکنند.
قرآن کریم در آیه ۲۹ سوره مبارکه نسا میفرماید: «یا اَیُّها الَّذِینَ آمَنوا لا تأکلوُا اَموالَکُمْ بَینَکُمْ بِالباطِلِ اِلّا اَنْ تَکونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنکُمْ؛ ای اهل ایمان! اموال یکدیگر را از راه باطل نخورید، مگر آنکه تجارتی از روی رضایت انجام دهید».
مدیونیهای مالی حاصل از آپارتماننشینی مطابق روایات موجب از بین رفتن برکت، سلب لذت عبادت و کم شدن روزی شده، در آخرت نیز موجب از بین رفتن اعمال و عدم ورود به بهشت میشود.
هشتم) کاهش جمعیت
تراکم بیش از پیش جمعیت در شهرهای بزرگ سیاستمداران را به سیاستهای کنترل و کاهش جمعیت در سراسر کشور رهنمون کرد. به این صورت کاهش جمعیت به دغدغه نامیمونی بین سیاستمداران، اعم از دولت، مجلس، قوه قضائیه و البته مردم، تبدیل شد. فرهنگ آپارتماننشینی نیز در یک قفس کوچک پذیرای چنین دستورالعملی بود تا به بهانه نبود فضای کافی انگیزهای برای تولید نسل وجود نداشته باشد. در نتیجه همین فرهنگ و همین سیاستها بود که امروزه کشور با چالش کاهش شدید جمعیتی روبهرو شده است.
امروزه تعداد داوطلبان ورود به دانشگاه از درصد ظرفیت پذیرش دانشگاهها پایینتر است، آموزش و پرورش برخی از نیروهای خود را تعدیل کرده و از پذیرفتن نیروی جدید خودداری میکند، خیلی از مدارس در روستاها خالی و به انبار علوفه و خوراک دام تبدیل شدهاند، همچنین کارخانههای ما در آینده با مشکل کمبود کارگر مواجه خواهند شد، کارگران ماهر و غیر ماهر جابهجا خواهند شد و تحصیلکردههای ما به کارهای غیرمهارتی روی خواهند آورد که همگی نتیجه این سیاست جمعیتی هستند.
در ادله و متون دینی تولیدمثل و زادآوری امری پسندیده و ممدوح است و نسبت به آن تأکید و ترغیب فراوانی صورت گرفته. از منظر متون دینی فرزند شایسته نعمتی از نعمتهای الهی و گلی از گلهای بهشت است. فرزند مایه زینت زندگی و یار و مددکار انسان و یادگار و جانشین پدر و مادر در دنیاست و استغفارگویی و اعمال نیک او سبب آمرزش و نیکبختی والدین در حیات اخروی میشود.
جمعیت، متناسب علاوه بر جنبههای تربیتی، بر اقتصاد و فرهنگ کشور هم اثرگذار است. مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانیهای خود میفرماید: «فرزندآوری یک مجاهدت بزرگ است. ما با خطاهایی که داشتیم، با عدم دقتهایی که از ماها سر زده، یک برههای در کشور ما متأسفانه این مسئله مورد غفلت قرار گرفت و ما امروز خطراتش را داریم میبینیم؛ که من بارها این را به مردم عرض کردهام پیر شدن کشور، کم شدن نسل جوان در چندین سال بعد، از همان چیزهایی است که اثرش بعداً ظاهر خواهد شد؛ وقتی هم اثرش ظاهر شد، آن روز دیگر قابل علاج نیست؛ اما امروز چرا، امروز قابل علاج است».
نهم) مشکلات و ناسازگاریهای فرهنگی
ساکنان آپارتمانها عمدتاً از مهاجران روستاها و شهرهای کوچک هستند که با فرهنگهای متفاوت در این مجموعهها ساکن میشوند. وجود فرهنگهای مختلف در یک بلوک و مجتمع آپارتمانی شاید در ابتدای امر مسئلهای مطلوب و دارای پیامدهای مثبت فرهنگی باشد، اما واقعیت این است چنین جامعهای اختلافات و در برخی مواقع سرخوردگیهای فرهنگی میشود؛ چراکه مسئله اختلاف و تفاوت فرهنگها همیشه مسئله مثبتی نیست؛ چهبسا برخی فرهنگها نقاط منفی و غیرقابلتحمل فراوانی برای صاحبان فرهنگهای دیگر داشته باشند.
تنوع و تضاد فرهنگی، تراکم جمعیتی و نداشتن روابط منسجم اجتماعی سبب شده است که روابط ضروری اجتماعی شکل سازمانیافته و منظم به خود نگیرد. بسیاری از آپارتماننشینان سکونت در واحد خود را موقت تلقی میکنند و به همین جهت نیازی به رعایت خیلی از احترامات نمیبینند؛ به همین دلیل برخی پردهدریها و مشاجرات شدید رخ میدهد که حاصل آن عمیقتر شدن اختلافات است. موارد زیر از نمونههای بارز مشکلات فرهنگی در آپارتمانهاست:
الف) چشموهمچشمی و تجملگرایی
انسانهایی غریبه و فخرفروشی داراها به ندارها و تحقیر ندارها به مرور به نهادینهسازی چشموهمچشمی و تجملگرایی منجر میشود. روحیه تجملگرایی عوامل متعدد دیگری چون رسانه، سیاستمداران و… نیز دارد؛ اما بیتردید یکی از عوامل رواج تجملگرایی در جامعه آپارتمان و آپارتماننشینی است. محیط آپارتمان بسته و کوچک است و گنجایش خریدهای زیاد را ندارد؛ ولی این محدودیت منجر به خرید کمتر نمیشود، بلکه اسراف و بیرون گذاشتن وسایل قبلی را به همراه دارد. برخی نیز از باب عدم اسراف وسایل خود را یا میبخشند و یا آنها به سمساریها میفروشند.
تغییر مبلمان، لوسترهای مجلل، کابینتهای گرانقیمت، یخچال، تلویزیون، فرش، پشتی، پردهها، رنگ دیوارها، تغییر چیدمان، لباسهای زنان و کودکان، غذاهای جدید، فستفود و خرید غذا از رستوران، جشن تولد کودکان، ماشین لباسشویی، رایانه (بهعنوان یک وسیله لوکس و نه مورد استفاده)، جاروبرقی، جارو شارژی، ماشین، چرخ خیاطی، ماشین شارژی برای بازی کودکان و صدها مورد دیگر، امروزه به کمک رسانههای تصویری، در آپارتمانها نهادینه شده و به کل جامعه سرایت داده میشود.
چشموهمچشمی و تجملگرایی حد یقف ندارد؛ بلکه خانوادهها و ساکنانرا هر روز بیشتر از قبل درگیر میکند و تجملگرایی، اسراف و فخرفروشی (با بهانه کم نیاوردن در مقابل دیگران) را به یک هنجار و فرهنگ عمومی تبدیل میکند. این کار سبک زندگی افراد، خانوادهها و جوامع را به سمت منفی گرایش میدهد که کمترین محصول آن رخت بربستن برکت از زندگی مردمان است.
از دیدگاه اسلام چشموهمچشمی یک عمل مذموم و ناپسند است. از منظر قرآن فردی که دچار چشموهمچشمی است به دلیل احساس حقارتی که دارد میخواهد در انجام کار یا زمینهای از دیگران بهتر باشد و سعی میکند به نوعی سرپوشی بر این احساس بگذارد، به همین دلیل خود را توانمندتر و بهتر از آنچه که هست، قلمداد میکند؛ در حالی که انسان باید به دنبال تأمین نیازهای طبیعی خود باشد و در حد طبیعی برای تأمین آنها تلاش کند.
ب) بیتوجهی
وجود عقاید، سلایق، فرهنگها و شیوههای رفتاری متفاوت در آپارتمانها موجب بالاگرفتن مشاجرات و درگیریهای فیزیکی و کلامی میشود. بعد از مدتی افراد از مشاجرات و تنشهای اعتقادی و فرهنگی خسته شده، آرامش را ترجیح میدهند و تا زمانیکه مسئله مالی و اقتصادی در میان نباشد، از به وجود آمدن تنشها جلوگیری میکنند. این مسئله شاید به نظر برخی از میان برداشته شدن اختلافات تفسیر و به معنای نهادینه شدن فرهنگ آپارتماننشینی دانسته شود، در صورتیکه به جای نهادینه شدن فرهنگ صحیح آپارتماننشینی، بیتوجهی به امور دیگران حاصل شده است. به عبارت دیگر آپارتماننشینان به مرور زمان نسبت به امور روزمره، مشکلات و نیازهای همسایگان و نیز نسبت به اتفاقات خلاف شرع در مجتمعهای خود بیتوجه شده، قبح گناه در نظر آنان ریخته میشود. بنابراین فرزندان نیز در چنین محیطی پرورش مییابند و نسبت به دینی یا غیردینی بودن آن مسئله در مجتمع آپارتمانی خود بیاطلاع میشوند و باور اینکه فلان موضوع مسئلهای خلاف شرع باشد برای آنان سخت میشود.
بیتوجهی افراد در محیطهای زندگی جمعی سبب میشود که به مرور قوانین، مقررات، نظم و انضباط در آپارتمان از میان برود و آپارتمانها بهترین محیط برای زندگی آن دسته از افرادی شود که به دنبال محیطهای در همریخته هستند، نظیر معتادان، سارقان و افراد دارای مشکلات اخلاقی؛ زیرا این افراد با خیال راحت و بدون مزاحمت میتوانند در این مکانها زندگی کنند و شرایط را برای دیگر خانوادهها، عذابآور و ناایمن نمایند. گزارشهای مربوط به کشف خانههای فساد در برخی آپارتمانها که با وجود مداخله پلیس و دستگیری تمام اعضای آنها از بیاطلاعی محض همسایگان طبقه بالا و پایین بلوک حکایت دارند، نمونه کوچکی از این بیتوجهیهاست.
افراد در اثر بیتوجهی به مرور با وضعیت بینظمی، نازیبایی و غیربهداشتی سازگار شده، بینظمی جزئی از شخصیت آنها میشود. انسانها به بینظمی و به اصطلاح شلختگی خودشان بیتوجه میشوند، ولی مشاهده چنین شخصیتهایی در بیرون از خود را تحمل نمیکنند؛ به همین دلیل بینظمیها نوعاً به نزاع و درگیریهای فیزیکی و کلامی منجر میشوند که در نهایت رابطه ساکنان را بهم ریخته، سبب دشمنی، عداوت و کینهجویی در بین آنان میشود.
این در حالی است که آیات و روایات فراوانی در مذمت بیتفاوتی و نیز تشویق به مسئولیتپذیری در قبال خود، خانواده، همسایه و جامعه وارد شده است. در قرآن تأکید شده است که «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ…؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، خودتان و کسانتان را از آتشى که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید: بر آن [آتش] فرشتگانى خشن [و] سختگیر [گمارده شده] اند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمىکنند و آنچه را که مأمورند انجام مىدهند».
امام حسین(علیه السلام) میفرماید: «لا تَحِلُّ لِعَینٍ مُؤمِنَةٍ تَرَى اللّه یُعصى فتَطرِفُ حتّى یُغَیِّرَهُ؛ بر هیچ چشمِ مؤمنِی روانیست که ببیند خدا نافرمانى مىشود و [مؤمن] چشم خود را فروبندد مگر اینکه آن وضع را تغییر دهد».
پیامبر بزرگوار اسلام(ص) کسی که خود، سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد را مؤمن نمیداند: «ما امَنَ بی مَنْ باتَ شَبْعانَ و جارُهُ جائِع؛ به من ایمان نیاروده است، کسی که با شکم سیر بخوابد، در حالی که همسایهاش گرسنه باشد».
امیر مؤمنان علی(علیه السلام) میفرماید: «کونوا فی الناس کالنحلة فی الطیر، إنّه لیس فی الطیر إلّا و هو یستضعفها، ولو تعلم الطیر مافی أجوافها من البرکة لم یفعلوا ذلک بها، وخالطوا الناس بألسنتکم و أجسادکم وزائلوهم بأعمالکم وقلوبکم؛ در بین مردم به مانند زنبور عسل در پرندگان باشید، هیچ پرندهای نیست مگر اینکه او را ضعیف میشمارد و اگر میدانستند آنچه از برکت در شکم زنبور عسل است، با او اینگونه برخورد نمیکردند. با بدنها و اجسام خود در میان مردم بوده و با آنها معاشرت کنید و با قلبها و اعمالتان از آنان دوری جویید».
ج) تجسس
تجسس و سرک کشیدن در زندگی دیگران از مسائل گریزناپذیر زندگی آپارتمانی است که خواسته یا ناخواسته اتفاق میافتد. به طور حتم افراد ناگفتههایی در زندگی خصوصی خود دارند راضی نیستند که کسی از آنها مطلع شود. دانستن گوشهای از آنها کافی است تا برخی افراد کنجکاو قضیه را پیگرفته، تا انتهای آنها را بفهمند. در چنی فضایی به مرور دیگران نیز نسبت به رازهای مگو آگاهی پیدا کرده، شخصیت و عزت افراد را با مخاطرات فراوانی مواجه میکند. برخی از این افشای اسرار به ریختن آبروی افراد محترم و دارای شخصیت اجتماعی میانجامد.
امام علی(علیه السلام) میفرماید: «شَرُّ النّاسِ مَن کانَ مُتَتَبِّعاً لِعُیوبِ النّاسِ عَمیاً لِمَعایِبِه؛ بدترین مردم کسی است که دنبال عیبهای مردم باشد و کورِ عیبهای خود».
پیامبر خدا(ص) میفرماید: «مَن اَطفَأ عَن مُؤمِنٍ سَیِّئَهً کانَ خَیراً مِمَّن احیا مَوؤودَهً؛ هرکس گناه و کردار بد مؤمنی را بپوشاند، این کار بهتر (ارزشمندتر) از آن است که دختر زنده به گور شدهای را نجات دهد».
سنن ابی داود به نقل از یکى از اصحاب پیامبر(ص) نقل میکند: «سَمِعتُ رَسُول اللّه ِصلى الله علیه و آله یَقُولُ: إنَّکَ إِنْ اتَبَعتَ عَوراتِ الناس أَفسَدْتَهُم أَوکِدتَ أَن تُفسِدَهُم؛ از پیامبر خدا شنیدم که مى فرمود: اگر تو در پى کشف اسرار و عیوب مردم باشى، آنها را تباه مىکنى و یا در صدد تباه کردن آنها برآمدهاى».
دهم) فنگشویی؛ بتپرستی مدرن
یکی از آسیبهای مهم آپارتماننشینی که روز به روز به همهگیر شدن آن افزوده میشود، مفهومی بتپرستانه و مشرکانه به نام فنگشویی است. «فنگشویی» به نظامی از قوانین کهن چین تعلق دارد. از هزاران سال پیش چینیها خانههای خود را به کمک آن «مکانی برای خوشبختی» میساختند و میآراستند.
ویکیپدیا در تعریف فنگشویی مینویسد: فانگ شویی (به چینی: 風水)، که به معنای باد و آب است، یک فلسفه و فن باستانی در چین است و برای پیدا کردن دکوراسیون مناسب و چیدمان درست اشیا در ساختمانهای مسکونی، تجاری، باغ و غیره استفاده میشود؛ تا بهترین اثر را بر سلامتی، شادی، موفقیت، هماهنگی و به طور کلی انرژی مثبت «چی» داشته باشد. مهمترین چیزهایی که باید رعایت کرد، پرهیز از بینظمی و هرگونه انباشتگی، استفاده از رنگهای مناسب، خطوط منحنی و در نظر گرفتن جهتهای مناسب است.
این دانشنامه در مورد فلسفه فنگشویی مینویسد: در فلسفه فنگشویی، چی (Qi یا chi) نوعی انرژی است که اگر در حالت مثبت باشد شنگ چی (Sheng chi) یا (دَم کیهانی) یا (انرژی حیاتی) نامیده میشود و شانس خوب را به انرژی فیزیکی، روابط عاطفی و رفاه مادی تبدیل میکند. جریان داشتن درست و مناسب چی در خانه بسیار مهم است. اما اگر چی راکد بماند و نتواند جریان آزادانهای داشته باشد به انرژی مخربی تبدیل میشود که شا چی (Sha Chi) یا همان شا نامیده میشود.
انباشتگی و بینظمی (مثلاً اتاق نامرتب و کپههای لباس، یا وسایل بیمصرف در کیف یا در راهرو و تراس ساختمان) موجب میشوند چی نتواند آزادانه به حرکت درآید و به شا چی تبدیل میشود. برای جریان داشتن چی باید از خطوط نوک تیز اجتناب کرد؛ مثلاً اثاثیهای که لبه گرد دارند بهتر از وسایل نوک تیز هستند؛ زیرا چی در خطوط منحنی حرکت میکند و شاچی در خطوط تیز و شکسته.
دولت جمهوری خلق چین فنگشویی را «اعمال خرافهای فئودالی» و «شرّ اجتماعی» نامید و در طول انقلاب فرهنگی چین کوشیدند اعتقادات مردم به فنگشویی را کنترل کنند. هرچند که هنوز کمتر از یک سوم جمعیت این کشور (بیشتر در میان افراد مسنتر) اسیر این باور هستند.
تا چندی پیش فنگشویی فقط در جنوب آسیا و بیشتر در هنگ کنگ، ژاپن، تایوان، کره، تایلند، سنگاپور و مالزی رواج داشت؛ برای مثال هنگکنگ در معماری کاملاً تحت تأثیر فنگشویی است، چنانکه ۹۰ درصد خانهها و حتی ساختمانهای بلند با بهرهگیری از قواعد فنگشویی ساخته شدهاند. امروزه در اروپا نیز بسیاری از مردم برای ساخت منازل، به ویژه طراحی اتاقهای کار خود، از روشهای فنگشویی بهره میگیرند و طراحی خانههایشان را به متخصصین فنگشویی میسپارند.
متأسفانه چندی است که فنگشویی در ایران نیز رواج یافته است و فروشگاهها و مغازههای متعددی اقدام به فروش مجسمههای این فرقه میکنند و گاه کلاسهای آموزشی نیز برگزار میشود. در ایران فنگشویی بیشتر در آپارتمانها رواج دارد تا خانههای ویلایی؛ گویی ریشه قانون فنگشویی و نیروی چی در آپارتمانهاست.
وقتی وارد مغازههای فروش مجسمههای فنگشویی میشویم این جملات را میبینیم:
«این اجناس باعث آمدن برکت به خانه شما میشود»، «این نشانها میتواند، رابطه شما را با همسرتان بهتر کند»، «این مجسمه شبها روح خود را در اتاق به حرکت در میآورد و انرژیآن را عوض میکند» و… .
الف) اسلام و فنگ شویی
از آنچه در بالا آمد میتوان به وجه مشترک بتپرستی و آیین فنگشویی پی برد و گفت فنگشویی همان بتپرستی دوران جاهلیت است، با صورت و چهرهای جدید! چراکه بتپرستان دوران جاهلیت از مجسمههای دستساز خود به عنوان شریک خداوند و یا شفیع و واسطه بین خلق و خدا استفاده میکردند. البته فنگشویی سکولار است و در آن بحث از خدا به عنوان موجود برتر مطرح نیست و این مجسمهها را ذاتا دارای قدرت و انرژی میداند؛ در حالیکه بتپرستان جاهلیت مجسمهها را بالذات دارای قدرت نمیدانستند، بلکه به این عقیده بودند که چون قادر به ارتباط با خداوند نیستند، این مجسمهها واسطه ارتباط با خداوند هستند یا اینکه خداوند بخشی از قدرت خود مبنی بر اداره جهان را به مجسمههای دستساز خود داده است.
علامه طباطبایی در مورد علت شکلگیری مرام بتپرستی میگوید: «آنچه که از تاریخ و بتپرستى برمىآید این است که باعث پیدایش این مرام، یعنى خضوع در برابر بت و پرستش الهه، یکى از دو غریزه زیر بوده است:
اول غریزه جلب منفعت آنها هر چیزی را منتسب به سببی میدانستند. از اینرو براى دستیابى به هر حاجتى خود را ناچار مىدیدند که در برابر سبب مربوط به آن حاجت خضوع نموده، او را پرستش کنند.
دوم غریزه دفع ضرر: آنها چون مىدیدند که از هر سو هدف تیر حوادث، ناملایمتها و محصور بلایاى عمومى از قبیل سیل، زلزله، طوفان، قحطى، وبا و خطرهای شخصى از قبیل امراض، فقر، سقوط، بى اولادى، دشمنى دشمنان، حاسدین، عیبجویان و امثال آن هستند، از این رو پیش خود به این خیال افتادهاند که لابد اسباب قاهرهاى در کار است که این گرفتاریهاى خردکننده را براى انسان فراهم مىسازد. از این جهت از ترس اینکه مبادا دچار خشم آنها شوند سر تسلیم در برابرشان فرود آورده و آنها را معبود خود میگرفتند، تا شاید بدین وسیله خشنودشان ساخته از آزارشان ایمن شده، از مکاره، مصایب، شرور و ضررهایى که از ناحیه آنها نازل میشود، مصون گردند».
دنیای معاصر علمزده اسمش این کار را از «پرستش» به «دریافت انرژی» تغییر داده است.
در قرآن و روایات موارد متعددی از ممنوعیت این نوع تمسک جستن به اشیا و طبیعت ذکر شده است. قرآن همواره انسانها را به مبدأ هستیبخش عالم سوق داده است؛ برای مثال در آیه ۷۱ سوره اعراف از زبان حضرت هود استدلال قومش بر الوهیت بتها با نسبت دادن آن به پدرانشان را رد میکند و در جواب مىفرماید: «پدران شما نیز مانند شما برهان و دلیل صحیحى بر خدایى این بتها نداشتند و مسئله خدا بودن آنها جز نامهایى که شما بر آنها نهادهاید چیز دیگرى نیست، این شمایید که به دست خود سنگ یا چوبهایى را تراشیده یکى را خداى ارزانى و فراوانى نعمت و دیگرى را خداى جنگ و سومى را خداى دریا و یا خشکى خواندهاید، جز نامگذارى شما مأخذ دیگرى نداشته و خدایى آنها جز در اوهام شما مصداق دیگرى ندارد و آیا با یک مشت اوهام که اسمگذاریش به اختیار خود انسان است، مىخواهید ادعاى مرا که توأم با دلیل و برهان قطعى است، جواب دهید؟».
از مجموع این سخنان دریافت میگردد که فنگشویی و یا نمونههای مشابه که افراد بهویژه آپارتماننشینان به اشیای بیجانی همچون سنگ و مجسمه برای حل مشکلات خود متمسک میشوند، نه تنها در دام دسیسهای از افراد سودجو برای امرار معاش افتادهاند، بلکه به خداوند حکیم هم شرک ورزیدهاند؛ چراکه قدرتی کاذب را به شیء انتساب کردهاند، در حالی که قادر مطلق و خالق حکیم و مقدر او نیست.
پایش سبک زندگی، سال اول، شماره ۵، دی ۱۳۹۳، صفحات ۷۹-۸۵.