انواع کودکآزاری
نویسنده: عبدالرضا آتشینصدف
عدهای با توجه به شکل خشونت آن را چنین دستهبندی میکنند: ۱) خشونت جسمانی ۲) خشونت عاطفی ۳) خشونت جنسی ۴) بیتوجهی.
۱) کودکآزاری جسمی
هر عملی که منجر به آسیب عمدی جسمی به کودک شود کودکآزاری است. کودکآزاری جسمی ممکن است به شکل سوزاندن، لگد زدن، گاز گرفتن، کتک زدن، سیلی زدن، هل دادن، استفاده از اشیاء تیز، کتک زدن با طناب و شلاق و کمربند، پرت کردن، آویزان کردن و مشت زدن باشد.
۲) کودکآزاری جنسی
بهطورکلی میتوان هرگونه تماس جنسی فرد بزرگسال با کودک را آزار جنسی تلقی کرد. حتی اگر کودک بیتمایل نباشد، طبق ماده ۲ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان چون مصداق صدمه اخلاقی به آن اطلاق میشود. کودکآزاری جنسی شامل بهکارگیری، استفاده، اغوا، تشویق و واداشتن به درگیر شدن با هرگونه رفتار روشن جنسی یا نمایش اینگونه رفتارها، تجاوز، تماس جنسی، فحشاء یا هرگونه بهرهبرداری جنسی دیگر از کودکان است.
از انواع مهم کودکآزاری، میتوان به سوءاستفاده یا انتفاع جنسی، عورتنمایی نوازش و لمس، نمایش تصاویر مستهجن و تماسهای جنسی دهانی، مقعدی، تناسلی نام برد که اقسام مهم آن بدرفتاری جنسی ، تعرض جنسی ، زنای با محارم ، تجاوز و روسپیگری کودکان است.
کودکآزاری جنسی، چه بهصورت مدام باشد یا فقط یکبار صورت گرفته باشد و خواه توسط خانواده و نزدیکان و خواه توسط افراد غریبه و ناشناس انجام شده باشد، معمولاً دارای پنج ویژگی و شاخصهی اصلی زیر است:
۱. کودک، آن را عموماً، دوست ندارد.
۲. ارضاء جنسی فرد آزاردهنده، هدف اصلی آزار است.
۳. در این رابطه تفاوت سنی و قدرتی وجود دارد که بهطور مؤثری، رضایت معنادار از رابطه را، از بین میبرد.
۴. فعالیت جنسی، معمولاً بهصورت پنهان و همراه با نقشه و توطئه قبلی و اعمال زور، از جانب فردی قدرتمند است.
۵. گاهی اوقات، کودک، به جهت نیاز شدید به حمایت فیزیکی یا عاطفی و توجه و وابستگی، خود، شخصاً به پذیرش و شروع این رابطه و یا حفظ رابطه جنسی، تمایل نشان میدهد.
۳) کودکآزاری عاطفی یا روانی
آزار عاطفی یا خشونت عاطفی به هر عمل لفظی گفته میشود که در آن فرد بزرگسال به عزتنفس و شایستگیهای اجتماعی کودک حمله میکند. تعریف جامعتر آن، تعریف اجلاس بینالمللی سال ۱۹۸۳ از بدرفتاری روانی عبارت است از: «هرگونه رفتار با کودک که طبق استانداردهای اجتماعی و نظر متخصصان از نظر روانشناختی آسیبزا باشد؛ یعنی هرگونه رفتاری که بر عملکرد رفتاری – شناختی و عاطفی و جسمی کودک تأثیر سوء داشته باشد، بدرفتاری روانی با کودک خوانده میشود. مصادیق بدرفتاری روانی عبارتاند از: رفتار و نگرشهای منفی مداوم بهصورت کلامی و غیرکلامی مانند سرزنش و تحقیر مداوم، مقررات و کنترل شدید، تقویت وابستگی کودک بدون احساس امنیت، انتظارها و برخوردهای نامتناسب با سن، دور بودن از کانون عاطفه، تشخیص ندادن مرزهای فردی و روانشناختی کودک مانند بهخدمت گرفتن کودک در ارضای نیازهای عاطفی خود، ایجاد بیثباتی و دگرگونی شناختی مانند دادن پیامهای متضاد به کودک یا پاسخهای غیرقابل پیشبینی والدین.»
در این مبحث میتوان به «سرزنش کردن، تحقیر کردن، تهدید کردن، مقایسه کردن، تبعیض قائل شدن بین کودکان، ترساندن کودک که بسیار تأثیراتی بدی بر روی شخصیت کودک و روحیه او خواهد داشت، انکار کودک، استهزاء کودک و بیتوجهی به سلامت کودک» اشاره کرد که مشمول آزارهای غیر جسمی کودکان میشوند. والدین نسبت به کودکان خود، وظایف بسیار خطیر و مهمی دارند. مسئله مربوط به عواطف روحی و روانی کودکان، بهقدری حساس و مهم است که وقتی کودکی، صاحب خواهر یا برادری کوچکتر از خود میشود، گمان میکند والدین او دیگر متعلق به او نبوده و از این پس تمام افکار و احساسات و عواطف گرم پدرانه و مادرانه، به سمت فرزند تازه متولد شده، سوق مییابد. در این شرایط، فرزند بزرگتر، احساس تنهایی کرده و این میتواند آغاز بسیاری از ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی کودک مزبور با دیگران باشد. والدین باید در این میان به فرزند بزرگتر توجه نموده و حتی او را بیشازپیش تشویق نمایند و با رفتار و شیوهای صحیح، سبب پیوندی عاطفی و مستحکم و همیاری هر چه بیشتر میان کودکان در جمع خانواده شوند.
مسائلی همچون مقایسه کردن کودکان با همدیگر و یا به رخ کشیدن استعدادها و تواناییهای دیگر کودکان به کودک مزبور، سرزنش کردن او که باعث بیماری والدینش شده (بچه، مریضم کردی، از دستت سردرد گرفتم، وقتیکه از دست تو مریض شدم و مردم میفهمی با من چهکار کردی) و تحقیر کردن او که کارهایش احمقانه است و هیچچیز نمیفهمد (تو دیوانه هستی، مثل احمقها رفتار میکنی، اندازهی یک … هم نمیفهمی، چقدر دستوپا چلفتی هستی، بهتر از این نمیتوانی فکر کنی) و محروم کردن او از عشق و دوست داشتن (دیگر دوستت ندارم، مادرت نمیشوم، من یک بچهی باتربیت میخواهم که حرف را بفهمد، بچه من نیستی) و تهدید به جدایی از او (دیگر در این خانه نمیمانم، میروم و دیگر برنمیگردم) و ارعاب و ترساندن و قهر با او، کودک را افسرده میکند. کودک احساس میکند در آن خانواده، موجودی اضافی و تنهاست و کسی برای او و نیازهای پیشپاافتاده و اولیهاش کمترین زمان و ارزشی قائل نیست.
۴) بیتوجهی یا غفلت
بیتوجهی عبارت است از عدم توجه (عمدی و غیرعمدی) والدین به نیازهای اساسی کودک که برای رشد تواناییهای جسمی، هوشی و عاطفی کودکان ضروری است. به عبارتی، غفلت بهمنزله الگوی پایدار است که بیانگر رابطه متقابل اندک والدین و کودک، حذف و برآورده نساختن نیازهای اولیه کودک از لحاظ جسمانی یا هیجانی از جمله در زمینه تغذیه، سلامت، پوشاک، نظافت، تربیت، مراقبت پزشکی، حمایت، ابراز عشق و علاقه است. این نوع کودکآزاری خود شامل موارد زیر است:
بیتوجهی جسمی: غفلت از سلامت کودک، انجام ندادن واکسیناسیون کودک در وقت و موعد تعیینشده، تهیه نکردن لباس مناسب فصل، نبردن کودک نزد پزشک در هنگام بیمار شدن او.
بیتوجهی عاطفی: آزار و بدرفتاری با همسر (خصوصاً از سوی پدران نسبت به مادران) در حضور کودک، نشان ندادن علاقه و عشق و محبت به کودک.
بیتوجهی در آموزش: مانند رسیدگی نکردن به وضعیت تحصیلی کودک، اجازه دادن به فرار همیشگی کودک از مدرسه و کلاس درس، شکست در فرستادن کودک به مدرسه، بیتوجهی به تحصیل کودک.
۵) کودکآزاری نوین
در عصر حاضر، شکلهای جدیدی از کودکآزاری بهچشم میخورد که تا پیشازاین وجود نداشت. آرام کردن شیطنت بچهها بهوسیله دارو، تنگ کردن فضای خانههای آپارتمانی کوچک با مبلمان غیر لازم و تجملی، محروم کردن کودکان از حضور در اجتماع به بهانههای مختلف همراه با رواج فرهنگ فردیت توسط پدر و مادر و مانند آن که با توجه به اشکال گوناگون آن نمیتوان تعریفی از آن ارائه داد و طبیعی است که قادر نخواهیم بود از نظر قانونی، این نوع از کودکآزاریِ رو به افزایش را بررسی کنیم.
پایش سبک زندگی، سال چهارم، شماره ۱۹، خرداد ۱۳۹۶، صفحات ۵۷-۵۸.