بحران کم آبی در گفتگو با پروفسور کردوانی
نویسنده: حمید فلاحتی
پایش: ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. لطفا برای شروع، درباره بحران کم آبی که مهمترین معضل زیست محیطی ایران امروز است، نکاتی را بفرمایید.
هر چه زمان میگذرد، مسئله اّب حادتر میشود و کشورهایی که از لحاظ منابع آبی فقیرند، یعنی در منطقه ای قرار گرفته اند که میزان بارندگیشان کمتر است، زودتر در مضیقه قرار میگیرند. میزان آب هر کشور، بستگی به میزان بارشی دارد که به سطح میریزد، که مقداری از آن بر روی زمین جاری میشود، مقداری تبخیر شده، مقداری در زمین نفوذ میکند و تبدیل به آب زیرزمینی میشود، مقداری داخل چاله ها، باتلاق ها، تالاب ها و دریاچه ها میرود و مقداری از آن نیز تبدیل به رودخانه میشود. این میزان آب، بستگی به بارش دارد و بارش به دو چیز وابسته است؛ عرض جغرافیایی به این معنا که یک منطقه در کجای زمین قرار گرفته باشد به عنوان مثال کسانی که در منطقه استوایی اند، کمتر مضیقه آبی دارند زیرا در آنجا هر روز باران میآید؛ ولی کشور ایران در عرضی قرار دارد که به آن نوار خشک میگویند؛ یعنی مقدار بارندگی در آن کم است؛ البته میزان بارندگی به واقع شدن در سرزمین کوهستانی یا بیابانی بستگی دارد. در مناطق کوهستانی میزان بارندگی بیشتر است که در کشور ایران مثلا در رشته کوههای البرز و زاگرس بیشتر باران میبارد؛ ولی در دشتها بارندگی کمتر است.
روزبهروز بر جمعیت دنیا افزوده میشود. به همین دلیل مقدار مصرف آب، زیادتر میشود و جامعهای که آب بیشتری مصرف کند، آب بیشتری را آلوده میکند. از طرفی هم توقع ما نسبت به آب بیشتر شده است. پیش از این مردم از آب حوض و آب انبارها استفاده میکردند؛ اما اکنون همه سعی میکنند که از آب لولهکشی و آب های بسیار خوب استفاده کنند. بنابراین کشورهایی که از لحاظ بارندگی فقیر و کم آبند، باید در مصرف آب محتاط باشند و اگر بیشتر از منابع آبیشان مصرفکنند، روزبه روز در مضیقه قرار میگیرند و زودتر به بحران خواهند رسید. کشور ایران نیز از کشورهایی است که در آن بارندگی کم است و در مضیقه آبی قرار دارد. در استان گیلان و مازندران تا دو هزار میلیمتر، بارندگی وجود دارد؛ اما در مناطقی مانند یزد شصت میلیمتر و در قم حدود ۱۰۰ تا ۱۱۰ میلیمتر بارندگی میشود یا در بیابان لوت، بارندگی خیلی کم است. ممکن است یک تا پنج سال اصلاً باران نیاید؛ حتی در پربارترین مناطق که گیلان و مازندران است، تابستانها بارندگی کم میشود و کمبود آب وجود دارد.
در سراسر کشور از لحاظ آب مضیقه وجود دارد، با این حال به ویژه بعد از انقلاب، همه چیز توسعه پیدا کرد. ابتدا برای رسیدن به خودکفایی، کشاورزی را توسعه دادند و پس از آن کم کم، صنعت در کشور رواج پیدا کرد و با توسعه صنعت، مسئله آب پیش آمد. شهرها نیز به تدریج توسعه پیدا کردند. روستا، صنعت، شهر و… نیاز به آب داشتند. پیش از انقلاب ۱۶-۱۷ سد در کشور بود اما برای اینکه آب شهرها تامین شود اقدام به سدسازی شد؛ زیرا بدون وجود سد، آب در رود جاری می شد، بخشی از آن برای حوضها و آب انبارها و بخشی برای کشاورزی استفاده میشد و بقیهاش به تالابها و باتلاقهایی مانند باتلاق گاوخونی، رود کر، دریاچه طشت و نیریز میریخت؛ همچنین بسیاری از رودها در شمال کشور روانه دریای خزر میشد و چندین رود نیز در قسمت غرب به رودخانه های عراق میریخت.
اما از دو نکته غفلت شد: یکی اینکه همین میزان آبگیری افزایش پیدا کند؛ یعنی بهرهوری بالا برود اما در کشاورزی فقط سطح کشت گسترش پیدا کرد آن هم با تولید بسیار پایین و در صنعت نیز در هر کجا صنایع گسترش یافت؛ مثلاً در شهر اصفهان تا شعاع ۵۰ کیلومتری صنعت رشد کرد. پس از ساخت سدها، آب کشاورزی کم شد و کشاورزان به چاهزدن یا مهاجرتکردن به شهرها اقدام کردند. به همین دلیل شهرها بزرگ شدند و با بزرگتر شدن شهرها، نیاز به فضای سبز و آب افزایش یافت. بنابراین به ناچار از آب سدها بهره برداری زیادی شده و آب کشاورزی کم شد و تالابها و باتلاقها خشک شدند. اکنون نیز به دلیل نبود آب کافی، وضع بد اقتصادی اهالی روستا در حال مهاجرتند، به شهرهای کوچکتر میروند و از شهرهای کوچکتر به شهرهای بزرگتر و بعد به کلان شهرها و پایتخت میروند.
پایش: جنابعالی مهمترین عوامل و زمینه هایی را که باعث ایجاد بحران کم آبی شد، چه اموری میدانید؟
اکنون کشور در همه زمینه ها توسعه پیدا کرده است؛ ولی این توسعه پایدار نیست. سطح کشت، سطح دانشگاهها و شهرها همه گسترش پیدا کرده است؛ اما پایدار نیست. تا جایی که امکان داشته سد زده شده و چاه حفر شده است. تمام این مسائل را در واقع خود انسان به وجود آورد. انسان با تولید علم و نوآوری در علم میخواهد زندگی را برای خودش بهتر کند؛ اما هر چه تلاش و فعالیت میکند، مثل کرم ابریشم است که خودش در پیله بیشتر گرفتار میشود. انسان شروع به فعالیت و گسترش سطح کشت کرد و کاری کرد که روستاها خالی شد و شهرها آلوده شدند. ترافیک و مسئله آب و…÷ باعث شده است که شهرها هم قابل سکونت نباشند. انسان برای بهبود زندگی خود به تکنولوژی روی آورد؛ اما بیشتر اختراعات و تکنولوژی بشر برای مصرف بیشتر آب بود. مثلا در کشور ایران از دهه چهل، چاههای عمیق و نیمه عمیق حفر شد. قبل از آن در مملکت ما از کشورهای خارج و از تمدن اروپایی ۱۶۰-۱۷۰ سال پیش الگو گرفتند و از آب پشت بام، جمع میکردند و میخوردند. ولی بعدها شیر و شلنگ را اختراع کردند و این نماد تمدن و تکنولوژی قلمداد شد؛ یعنی مناطق و کشورهایی که از شیر و شلنگ استفاده میکردند، متمدن بودند و کسانی که آب را با الاغ، کوله پشتی، بشکه و… میآوردند متمدن محسوب نمیشدند.
از نظر ما قدیمیها بسیار صرفه جو بودند اما در حقیقت اینگونه نبوده است. آنها امکان استفاده از آب را نداشتند؛ یعنی حداکثر از سطل و مثل آن برای آوردن آب استفاده میکردند؛ ولی از وقتی شیر و شلنگ درست شد، انسان آب زیادی مصرف میکند. اگر آپارتمان سیصد طبقه باشد، اگر هزار متر یا دو هزار متر هم ارتفاع داشته باشد، شیر را باز میکنند و شلنگ به آنجا میرود و هر چه دلشان بخواهد آب مصرف میکنند.
بنابراین با شیر و شلنگ، آب ها غارت شد و امکان این فراهم شد که با آن حیاط بشویند و زراعت کنند و فضای سبز را آبیاری نمایند. با این ابزار است که در آپارتمان و طبقههای مختلف دوش میگیرند و حمام میکنند و هر چقدر دلشان بخواهد آب مصرف میکنند.
دومین مسأله، حفر چاه عمیق و نیمه عمیق است. در گذشته در کشور ما از قنات استفاده میشد. با قنات و چاههای دستی نمیتوان آب را تمام کرد؛ ولی دهه چهل، چاههای عمیق و نیمه عمیق موتوری در کشور ما رواج پیدا کرد و در مناطق روستایی به سرعت اقدام به حفر این چاهها نمودند. با حفر این چاهها سطح آب به شدت پایین رفت و مسائل و مشکلات متعدد دیگری به وجود آمد. مثلاً سطح آب که پایین رفت، حفر چاه در دشتهای بزرگ ممنوع شد. الان در منطقه قم، کرمان، اصفهان و شیراز و… حفر چاه ممنوع است؛ یعنی از حدود ششصد دشت، حفر چاه در ۷۵ درصدشان ممنوع است و کسی حق ندارد برای کشاورزی چاه بزند، آن ۲۵ درصدی که مجاز است دشتهای کوچک است؛ مثلا کلاردشت و تنکابن؛ ولی حفر چاه در تمام دشتهای بزرگ مملکت، ممنوع است. وقتی حفر چاه ممنوع شد، گسترش کشاوزی، امکان ندارد.
پس اول دشتها را به دشتهای ممنوعه و غیرممنوعه تقسیم کردند و دوم، چاههای نیمه عمیق به عمیق تبدیل شد. نیمه عمیق یعنی تا سی یا سی و پنج متر به آب میرسیدی؛ اما اکنون در قم عمق چاه در دشتها به ۲۰۰ و ۳۰۰ متر و در بعضی جاها چهارصد و حتی در جهرم تا ۵۷۵ متر، آب پایین رفته است. با عمیق شدن چاهها هزینه کشاورزی زیاد شد و کشاورز باید موتورهای قویتر میگذاشت. همچنین امکان غارت آب فراهم شد؛ یعنی اگر چاه عمیق نبود، آب ها تمام نمیشد بنابراین در بسیاری از مناطق سطح آب پایین رفت و آب، غارت و چاهها خشک شد و پس از آن مردم مهاجرت را شروع کردند.
سومین مسأله، خشکشدن قناتهاست. قناتها با فرهنگ کشاورزی ایران عجین بود و خاصیتی که داشت این بود که نمیشد آب را غارت کرد؛ چون با فشار نبود و آب خودبهخود با نیروی خودش خارج میشد. اما چاهها عمیقند، در قناتها مادر چاهها سی یا چهل یا پنجاه متر بود؛ ولی اکنون چاهها، صد، دویست، سیصد، چهارصد تا پانصد متر است. قناتها در بسیاری از مناطق خشک شدند و آنچه هم که خشک نشده، در آینده خشک خواهد شد. قنات یکی از کارهای تمدن سه هزار ساله ایران بود، تقریبا اختراع ایرانیان در هزاره دوم قبل از میلاد به شمار میرود یعنی تقریبا از هنگامی که قوم آریایی به ایران آمدند قنات وجود داشت.
چهارمین مسئله این است که آب شور پیشروی کرد. در یک چاه، جهت آب شیرین به سمت آب شور است؛ یعنی اول آب ها شیرین است و پایین آب ها شور میشود؛ مثل دشت مازندران که وقتی در دامنههایش چاه میزنی، شیرین است؛ ولی دریا شور است؛ و اینقدر چاه زدند و سطحش پایین رفت که سطحش از سطح آب دریا پایینتر رفت. بنابراین آب از اینجا در چاهها برگشت و چاهها شور شد و هر کجا که منبع شوری بود، مثل قم که سه یا چهار نمکزار دارد، اطرافش همه آب ها شور شدند. با شور شدن آب، دیگر روستا آب خوردن ندارد و باید از جای دیگری برایش آب بیاورند. با شورشدن آب پس از تبخیر آن، نمک در سطح زمین میماند و زمین شور میشود. و بنابراین بسیاری از گیاهان، رشد نمیکنند؛ مثل خیار، گوجه و هندوانه. با آبیاری زیاد زمین تبذیل به کویر و نمک زار میشود و باید مهاجرت کرد و رفت و از این اتفاقات زیاد افتاده است.
با پایین رفتن سطح آب، کشاورزی غیر اقتصادی میشود؛ زیرا وقتی عمق چاه از ۱۵ متر به ۱۰۰، ۲۰۰، ۴۰۰، و ۵۰۰ متر رسید، موتورهای سنگین نیاز دارد و برق زیادی مصرف میشود که آب بیرون بیاید بنابراین گندمی که هزار تا هزار و صد تومانی است، اصلاً اقتصادی نیست.
بر اثر مصرف آب و نابودی آن، بیابان، پیشروی میکند. پوشش گیاهی دشتها که از آبزیرزمینی استفاده میکند از بین میرود مانند پوشش گیاهی دشتهای قم دارد که دارد از بین میرود و خشک میشود. زیرا پیش از حفر چاههای عمیق گیاهان سعی میکردند از آب زیرزمینی استفاده کنند؛ ولی عمق آب، کم کم به صد، دویست و چهارصد متر رسید. دیگر ریشه گیاه به آنجا نمیتواند برسد و همه خشک میشود و بیابان پیشرفت میکند و پوشش آن نابود میشود. در نتیجه ریزگردها از زمین بلند میشود. کشور ایران پیش از این ریزگرد نداشت و ریزگردها از کشور عراق و مانند آن میآمد؛ ولی اکنون از مناطق داخلی، ریزگرد بلند میشود.
یکی از طرحها، طرح جنگلکاری به نام بیابانزدایی بود؛ مثلاًدر جنوب شهر سمنان، ۱۵ هزار هکتار را جنگل کاری کردند یا اطراف قم، ولی همه دارد خشک میشود؛ برای اینکه در شهر، برای مصارف شهری، فضای سبز، آشامیدن و زمینهای کشاورزی خیلی چاه زدند و دیگر به این جنگلها آب نمیرسد و خشک میشود. جنگل ها که خشک میشود شنهای روان راه میافتد.
بنابراین با افزایش چاههای عمیق سطح آب چاه پایین رفت و دریاچه ها، تالاب ها و باتلاق ها را خشک کرد و خیلی از دریاچه ها مثلاً دریاچه بیلو، دریاچه مریوان، دریاچه زریوار آبشان کم شد. دهه ۶۰ طرحی منطقه وسیعی به نام روستای بیدوله اجرا شد به نام طرح که در یک منطقه وسیع کشاورزی صدها حلقه چاه زده شد. قسمت اعظمی از دریاچه مریوان از آب های زیرزمینی بود؛ ولی وقتی چاهها را زدند، چاهها آب را کشیدند و آب دریاچه پایین رفت. البته دریاچه مریوان خشک نمیشود؛ چون خودش ۸۰۰ میلی متر بارندگی دارد؛ اما دریاچه فامور یا پریشان در استان فارس خشک شد. در خیلی از مناطق، دریاچه ها خشک شدند. دریاچه ارومیه همین طور شد دورش ۵۳ هزار حلقه چاه زدند. دیر زمانی آب های زیرزمینی به دریاچه ارومیه میریخت؛ اما وقتی چاه زیاد شد، آبش پایین رفت و دریاچه خشک شد.
دلیل خشکشدن دریاچه دو چیز است: آب سطحیاش را سدها گرفتند و آبش کم شد و خشک شد؛ ولی چاهها دریاچه را مریض کردند؛ به این معنا که آب آن که خیلی پایین رفت، آب شور از کف دریاچه به چاهها ریخت. بنابراین هر چقدر آب برود چاهها بیشتر شور میشوند و به این صورت دریاچه مریض میشود.
چاهها باعث خشکی رودخانه ها میشود؛ مانند زایندهرود اصفهان، زاینده رود یعنی رودی که در حال رفتن است زیرا این رود آب زیادی داشت که در رود جاری بود، آب های زیرزمینی هم قدمبهقدم از زیر وارد رود میشدند، اما این قدر عمق چاهها پایین رفت، که اکنون از زایندهرود به چاهها میریزد. یکی از دلایلی که زایندهرود دارد، مرتب خشکتر میشود، این است که آب هایش به چاهها میرود و سطح آب پایین میرود. به عقیده من، کم کم همین کویر مسیله، یا حوض سلطان یا دریاچه نمک، همه خشک خواهند شد؛ به دو دلیل: یکی اینکه پیش از این آب سطحی، درونشان میریخت، مثل همان رودخانه قرهچای که به دریاچه نمک، قم، کاشان و گرمسار میریزد، اما از به قدری آب های سطحی را گرفتهاند و سدسازی کردهاند؛ آبی درونشان نمیریزد و بنابراین آب شیرین کم شده است. یکی هم اینکه دور این مناطق که زمینهای کشت بوده، زیاد چاه میزدند. در نتیجه سطح آب پایین میرود و حتی آب از این کویرها به چاهها میرود و آب ها را شور میکند.
به عقیده من همین کویر بزرگ مرکزی ایران و همین دریاچه نمک، تا چند سال دیگر بیشتر وجود ندارند. آب های کویرها بیشتر از آب زیرزمینی تأمین میشد. دریاچه نمک قم و کاشان، جزء موارد استثنا است؛ برای اینکه قره چای به آن میریخت و قمرود به مسیله میریزد. کویر بزرگ مرکزی ایران که شمالش گرمسار، سمنان، دامغان، شاهرود و سبزوار و جنوبش خور و جندق است، بیشتر بر اثر آب های زیرزمینی به وجود آمد؛ برای اینکه اگر آب سطحی بریزد، مثل باتلاق میشود و مانند دریاچه نمک گرمسار، قم و کاشان میگردد؛ ولی کویر مرکزی ایران، آبش، آب زیرزمینی است که از زیر میرود، مانند شیری که حرارت داده میشود و بعد که سرد شد، سرشیر میبندد و سرشیر بالا میآید.
اما اکنون به این دلیل که در دشتهای اطرافش برای شهر، صنعت و کشاورزی چاه زدهاند، دیگر از زیر آب نمیآید. بنابراین، آبی نیست که نمک را گل کند و همین نمک را باد پخش میکند. پیشتر در دشت کویر، در زمستان امکان پیاده روی نبود اما حالا با ماشین میروند و هیچ عیبی نمیکنند؛ برای اینکه آب زیرزمینی نمیآید و کویرها با همه مزایایشان، آسیب میبینند. دریاچه نمک قم، کاشان و گرمسار، به علت اینکه آب سطحی به آنها نمیریزد، دیگر منبع عظیم نمک تعطیل خواهد شد.
در کویر بزرگ مرکزی که منبعش از آب زیرزمینی بود؛ وقتی سطح آب پایین رفت، چاه آرتیزین به چاه معمولی تبدیل شد. چاه آرتیزین چاه خودجوش است؛ یعنی با کندن زمین آب خودش بیرون میریزد و آب آن، تحت فشار است؛ مانند شیلنگی که پر آب باشد و پایین شلنگ را سوراخ شود، در این صورت آب بالا میپرد. به این نوع چاه، آرتیزین میگویند. اکنون با حفر چاههای بسیار، چاه آرتیزین، از بین رفته است. چاه بهشت زهرا و برخی جاهای دیگر، آرتیزین بود اما اکنون این گونه نیست.
با افزایش حفر چاه، زمین نشست و تبدیل به چاله هایی معروف به چاله شیطان شده است. قبلاً لابهلای منافذ زمین آب بود اما وقتی آب ها گرفته شد، زمین نشست میکند و تبدیل به چاله های عظیم میشود.
در همدان، منطقه کبودرآهنگ که صحیحش کبود راهنگ است برای نیروگاه، دهها حلقه چاه زدند، در نتیجه، زمین به اندازه یک میدان ورزشی، گود شده و نشست کرده است. وقتی زمین نشست میکند، هر چقدر در این منطقه بارندگی شود، دیگر نمیتواند آب به زیرزمین و سفرهها برود. اگر آب زیادی برداشت شود و زمین، نشست کند؛ حتی اگر صد سال بارندگی شود دیگر آب نمیتواند به سفرههای زیرزمینی برود. اگر زمین نشست کرد، اگر نشست در منطقه شهر باشد، لولههای گاز و آب میشکند و نشست میکند، پی ساختمانها، به ویژه ساختمانهای قدیمی که خشت و گل باشد؛ نشست پیدا میکند. وقتی زمین نشست کرد پلها میشکنند؛ مثل پل کرمان که یک طرفش نشست کرده و کمر پل دارد میشکند. وقتی زمین نشست کرد، دکلهای برق کج میشود و میشکند و جاده آسفالت، خراب میشود.
در حال حاضر قطار سریع السیری با سرعت دویست یا سیصد کیلومتر در حال ساخت است که قرار است در یک ساعت از تهران به مشهد برود. پیش از این به مسئولین هشدار دادم که مراقب نشست زمین باشید برای اینکه دشت تهران، دشت ورامین، دشت گرمسار، دشت سمنان و دامغان، دشت شاهرود و نیشابور و دشت خود مشهد، در حال نشست کردن است؛ و وقتی قطار با این سرعت میرود، احتمال شکست کمر ریل وجود دارد و خطرهایی ایجاد میکند.
اینها مسائل و کشکلاتی است که حفر چاه به وجود آورده است. کشاورزان اطراف قم، گرمسار و اصفهان از نبود آب گله مندند. اگر سازمان آب خیلی بخواهد کمک کند میگوید کف را بکن و یک لایه دیگر را بررسی کن شاید زیرش آب باشد. اغلب اینها به آب نمیرسند و یا اگر برسند به آب شور میرسند؛ به ویژه منطقه قم، گرمسار و اصفهان، آب شور بالا میآید به همین دلیل کمبود آب هم مهاجرت میشود.
طبق آمار گفته میشود که ششصد و هفتصد هزار حلقه چاه زدهاند که دویست هزار حلقهاش، غیرمجاز است. هم چاه غیرمجاز زدهاند و هم برداشت غیرمجاز کردهاند. به این معنا که یک لیوان آبمیوه داریم که باید با یک نی بخوریم؛ ولی اگر سه نفر، سه تا نی گذاشتند، آبمیوه بیشتری مصرف میشود و با سه بار مکیدن تمام میگردد.
درباره چاهزدن زیاد و دیگری برداشت بیش از حد، باز همان مثال آبمیوه را میتوان زد. پس با دو اقدام چاههای غیرمجاز و برداشت غیرمجاز، سطح آب پایین رفت و این همه مسائل و مشکلات ایجاد شد که وزارت نیرو را نگران کرده است.
برای کشاورزان چاه ممنوع شده؛ ولی برای شهر ممنوع نشده است. اکنون حفر چاه در تمام دشت قم ، دشت اصفهان و گرمسار ممنوع است؛ ولی در شهرها ممنوع نیست. وزارت نیرو از اقدام شورای شهر برای حفر چاه ممانعت نمیکند؛ بلکه پروانه نیز میدهد و این، اشتباه بزرگی است؛ اما اگر بیرون از شهر، کشاورزی بخواهد چاه احداث کند، به او اجازه نمیدهند و جریمهاش میکنند.
چند فن آوری را مطرح کردم:
اول) شیر و شلنگ؛
دوم) چاه های عمیق و نیمه عمیق موتوری و بعد هم برقی؛
سوم) سدسازی و کانال آب؛
انسان سه اختراع کرد که بتواند از آب بیشتر استفاده کند. اول شیر و شلنگ، دوم چاههای عمیق و نیمه عمیق و سوم، سد و کانال. تا زمانی که سد نبود، انسان نمیتوانست آب را به جایی برگرداند و نمیتوانست آب را نگه دارد و آب، مسیر خودش را میرفتاما اکنون آنقدر سد زیاد شده آب ها قطع شدهاند. پس از آن برای شهر و صنعت، آب های سطحی دادند. به کشاورزان نیز گفته شد که چاه بزنند؛ اما دیگر آبی نیست که بردارند. در مواردی مانند قم، از دز، آب گرفته شد. چندین سال طول کشید و میلیاردها تومان هزینه شد؛ ولی اکنون دیگر آب ندارد. به قدری از دز، کارون و کرخه، آب گرفته شد که اکنون خوزستان خشک شده است. در کارونی که کشتیرانی بود، الان سبزه کاری میشود و در آن پیاده روی میشود و ارتش و سپاه در آن رژه میروند.
بنده در سال ۱۳۶۳ یعنی حدود سی و یک سال پیش، کتاب منابع و مسائل آب را نوشتهام. در صفحه ۲۳۲ و ۲۳۳ نوشتهام که اگر وزارت نیرو، برای آب رفسنجان فکری نکند و ۹۰ درصد چاههایش را نبندد، طلای سبز ایران در خطر است. آن موقع رفسنجان ظرف ۵ سال، یعنی از اول انقلاب تا سال ۶۲ که کتاب را نوشتم، ۳۲۳ حلقه چاه زده بود؛ در حالی که در کل باید ۴۰ حلقه چاه میزد؛ ولی الان حدود ۱۶۵۰ حلقه چاه دارد. به همین دلیل است که اکنون، آب رفسنجان، پایین رفته و شور شده و آب هم ندارد و بیشتر آب، نمک است و درختان را خشک میکند. زیرا وقتی شوری آب به پنج هزار میکروموس رسید، اصلاً نباید از آن استفاده کرد؛ چون ضررش بیشتر از نفعش است؛ چون هر چه آب داده شود، خاک، شور میشود و همه گیاهان خشک میشود. در حال حاضر شوری آب رفسنجان ۲۲ هزار میکروموس است؛ یعنی در حقیقت آبنمک است. درخت پسته در مقابل شوری مقاوم است اما تا حدی خاص. اکنون هر ساله در استان کرمان چهار تا پنج هزار هکتار باغ، خشک میشود. در حال حاضر مسیله قم خشک شده است در حالی که در دهه چهل، گیاهان علفیاش آن قدر بلند بود که گوسفند، الاغ و گاو در بین آن دیده نمیشد.
۵-۶ سال پیش حاج آقای طاهایی، استاندار قم، از من دعوت کرد. وقتی به مسیله رفتم، مسیله را اصلاً نشناختم. الان به دلیل از بین رفتن گیاهان، یک موش از دویست متری دیده میشود؛ در حالی که در قدیم، الاغ و گاو در آن دیده نمیشد. آب های زیرزمینی و سطحی از طرف تهران به اینجا میآمده اینجا اسمش مسیله بود؛ مسیله یعنی جایی که سیل میآید و اسبهای ارتش و گوسفندهای ایل کلهکوه در آن چرا میکردند. کلهکوه دو هزار نفر بودند و تمام دامهایشان در مسیله میچریدند.
پایش: الان فکر میکنید راه بیابانزدایی و اصلاح وضعیت بد آب چیست؟ وظیفه مردم و دولت در این باره چیست؟
الاکنون وضع آب، بد است اما دولت برای بحران بی آبی چه میکند؟ به کشاورزان اجازه حفر چاه نمیدهد؛ ولی به شهرداریها اجازه میدهد. هر چقدر به کشاورز فشار بیاورند، مردم روستایی به شهر مهاجرت میکنند و آن وقت شهر دچار معضلات اجتماعی، فحشا، آلودگی هوا و… میشود. آب برای نسلهای آینده پسانداز است. معمولاً باید از آب های سطحی استفاده شود و نباید آب پسانداز را استفاده کرد. آب پسانداز برای مواقع ضروری است و اگر از پسانداز برداشت شود به پایان خواهد رسید. وزارت نیرو به صنعت فرمان میدهد که آب کشاورزان را بخرد. صنایع نیز، آب کشاورزان و قناتها را به قیمت بسیار بالا میخرند و آنها هم مهاجرت میکنند.
قیمت آب روستاییان را بالا رفته است؛ مثلاً در منطقه گرمسار، این قیمت ۵۰ درصد بالا رفته است؛ ولی قیمت آب شهر را بالا نبردند. چاههای غیرمجاز را پلمپ میکنند در حالی که در یک روستا فردی بیست یا سی سال زحمت کشیده، باغ درست کرده، زندگی درست کرده، دختر دانشجو و دم بخت و وام و قرض دارد. فکر نمیکنند وقتی چاه را بستند این فرد از اینجا کجا برود؟ گل در خیابان بفروشد؟ در کارتن بخوابد؟ بچه و زنش چه کار کنند؟
در حال حاضر چاه غیرمجاز را میبندند و برای چاهی که خودشان پروانه دادهاند کنتور هوشمند میگذارند؛ به کشاورز میگویند وضعیت آب بد است. کمک کن تا دوباره خوب شود یعنی اینجا زمانی بوده که در بیست متری میشد به آب رسید؛ اما حالا در عمق دویست متری به آب میتوان رسید. اسم این کار را را طرح تعادلسازی گذاشتهاند؛ یعنی وضعیت آب باید تا ۲۰ سال دیگر به حالت اول برگردد. در این طرح، آب مصرفی را نصف میکنند؛ اما مشکل اینجاست که وقتی آب نصف شد محصولاتش هم نصف میشود. در حال حاضر ۵۰٪ مواد غذایی کشور از خارج وارد میشود و کشاورزان به شهرها مهاجرت میکنند. به کشاورز گفته میشود که با نصف آب باید از اول سال آبی، یعنی از اول مهر تا مهر دیگر کشاورزی کنی؛ یعنی اگر پاییز، غلهکاری کردی، دیگر در بهار، کاری نداری. اگر بهار پنبه یا یونجه کاشتی ممکن است وسط کار، آب تمام شود؛ یعنی جلوی چشم کشاورز پنبهاش به گل مینشیند؛ ولی آبش تمام میشود و کنتور هوشمند، خاموش میشود و دیگر نمیتواند آب بگیرد. قانون هم میگوید که اگر کشاورز به این کنتور دست زد باید جریمه شود.
اکنون شهرداریها میگویند: هزینه شهرداری بالاست و باید تراکم را فروخت. الان خانهها سه طبقه است، بعد هشت و ده طبقه میشود. خانه یک طبقه بوده و چهار نفر در آن زندگی میکردهاند، اما حالا ده طبقه شده و چهل نفر استفاده میکنند. با کدام آب؟ وزارت نیرو -که مسئول آب است و باید به شهرداری بگوید که تراکم نفروش، من آب ندارم- هم خوشحال است، زیرا پول انشعاب میگیرد.
در حال حاضر بنده نظریه جدیدی دارم و آن اینکه عامل اول بحران، شهرداریها، دوم وزارت نیرو و سوم محیط زیست است؛ زیرا وقتی در شهری، این همه برج ساختند، تراکم جمعیت میشود و فضای سبز میخواهد، مثلاً دو هزار هکتار به فضای سبز قم اضافه شود. برای این دو هزار هکتار، آب چند روستا را باید به این مسئله اختصاص داد؟ اکنون در تهران باید دو هزار هکتار فضای سبز اضافه شود؛ در حالی که در روستاها به شدت به کشاورزان فشار میآورند.
مسئولان میگویند: صرفهجویی کن؛ ولی خودشان هیچ اقدامی در این راستا انجام نمیدهند؛ اولاً شهرداری باید هزینههایش را کم کند تا تراکم کمتری بفروشد. وزارت نیرو نیز اولا باید جلو ساخت و ساز را بگیرد و ثانیاً: بیشتر از سه طبقه اجازه ساخت و ساز ندهد. باید تبلیغات هم بشود که همگان این موضوع را بدانند. در این صورت مردم برای مهاجرت مواظب هستند و سریعا اقدام به مهاجرت نمیکنند؛ ولی وقتی ساختوساز آزاد است، روستاییان املاک و اموالشان را میفروشند و مهاجرت میکنند. باید ساخت و ساز محدود شود چون همه در خطرند.
به سازندگان نیز باید گفته شود که اجازه پایان کار در گرو استفاده از شیر آلات کممصرف است. همچنین به خانه های قدیمی برای استفاده از شیرهای کم مصرف یارانه داده شود. همان گونه که لامپهای کم مصرف را آوردند و مردم در خانهها استفاده کردند، باید شیر کممصرف، دوش کممصرف و سیفون کممصرف، رایج شود. باید آب پشت بامها جمع آوری شود. ممکن است آب در تهران، امسال یا سال دیگر جیرهبندی شود و قم هم ممکن است این گونه شود.
در حال حاضر در تمام برجها مخزن آب وجود دارد و میخواهند آن را از همین آب لولهکشی پر کنند در صورتی که باید مخزن را از آب باران پر کرد.
در کانادا ۵۰-۴۰ هکتار از زمینهای شور و بیحاصل را کاری میکنند که آب باران را جمع کنند؛ آیا در کشور ایران چنین کارهایی میشود؟ شهرداری خیابان را آب پاشی میکند و فضای سبزش را توسعه میدهد. الان با قدیم فرق میکند. قدیمها استاندار جدید یک استان، خواهان توسعه کشاورزی، صنعت و دانشگاهها بود اما اکنون، استاندار باید سطح کشاورزی را کم کند و به تبع آن کشت یک کشاورز روستایی نصف میشود؛ ولی وزارت کشاورزی کشوری مثل استرالیا، بذر و کود خوب به کشاورز میدهد و ماشین آلات پیشرفته ارائه میکند تا تولیدات چند برابر شود. اکنون در کشور ما به عنوان مثال باید ده هکتار کشت، کم شده و تبدیل به پنج هکتار شود در حالی که باید بگویند آقای کردوانی ناراحت نباش تو با این روشها میتوانی از همین پنج هکتار همان محصولی را برداشت کنی که از ده هکتار برداشت میکردی؛ اما این کار را نمیکنند.
پایش سبک زندگی، شماره هشتم، مرداد ماه ۱۳۹۴، صفحات ۱۱۶-۱۲۷.