خرافه و خرافهگرایی
نویسنده: دکتر علی کیا و عبدالرضا آتشینصدف
خرافهگرایی و دامنزدن به موهومات و مجعولات، از مهمترین آفات و آسیبها در مجالس عزاداری و ذکر مصیبت اهلبیت (علیهم السلام) است که در طول تاریخ مسبب پیدایی تحریفات بسیاری در خصوص زندگی امامان معصوم گردیده. از این رو لازم است تا برای آشنایی بیشتر با این پدیده، علاوه بر تعریف خرافه، مختصراً به ذکر تبعات منفی و همچنین عوامل ایجاد کننده آن بپردازیم.
یکم) تعریف خرافه
کلمه خرافه که معادل لاتین آن Superstition است در لغت به معنای زوال عقل، افسانه و داستان بیپایه، حدیث باطل، سخن بیهوده و یاوه، و هر نوع عقیده نامعقول و بیاساس آمده است. در اصطلاح نیز خرافات به معنای اخبار، اعمال و عقیدههای بیاساس و باطلی است که از نظر مسلمات عقلی قابل پذیرش نیست. در حالی که ریشه «خرف» در عربی به معنی چیدن میوه است، روشن نیست که به دلیل کدام تناسب معنایی این کلمه در معانی زوال عقل، گیج و خنگ شدن، و داستانهای باطل به کار رفته است. عدهای از لغتشناسان معتقدند ریشه اصلی کلمه خرافه در زبان عربی واژه فارسی «خرفت» است که اعراب از آن در زبان عربی مصدر و فعل ساختهاند. واژه «خرفت» در همه جای ایران به معنی گیج و نفهم به کار میرود. در خوزستان این کلمه را «خَرِف» تلفظ میکنند و خرفخانه به دخمههایی میگویند که از زمان زرتشتیگری در بدنه کوهها باقی مانده و هر یک مقبره خانوادگی یک خانواده است. در میان عامیان شوشتر این افسانه رواج دارد که در دوران باستان، طول زندگی انسانها دراز بود و پیران در سالخوردگی به علت از دست دادن مشاعر خود به اختلال حواس گرفتار میشدند و حرفهای بیمعنی میزدند. از این رو فرزندانشان که از آنان به ستوه میآمدند آنان را با توشه و آب در این خرفخانهها مینهادند تا بقیه عمر را در آنجا بگذرانند.
دوم) تبعات منفی خرافهگرایی
خرافه بارزترین مصداق اندیشه انحرافی است و امروزه به مثابه یک آسیب اجتماعی در نظر گرفته میشود. این پدیده معمولاً در جوامع سنتی و ایستا رواج بیشتری دارد و ویژگی بازدارندگی از پیشرفت از مشخصههای اصلی آن است. به عبارت دیگر جامعهای که گرفتار خرافه باشد، شرایط ذهنی و روانی لازم برای توسعه را ندارد. از این رو نظریهپردازان حوزه فرهنگ معتقدند باورهای خرافی کارکردهای منفی متعددی دارد که مانع دسترسی به توسعه است. تا آنجا که به جامعه ایرانی ـ اسلامی ما مربوط میشود میتوان گفت که کارکردهای منفی خرافات در سه حوزه فراگیر خلاصه میشوند:
أ) بعد رفتاری: اندیشههای خرافی الگوی رفتاری نادرست و غیرمنطقی را به جامعه تحمیل میکنند.
ب) بعد ارزشی و اعتقادی: اندیشههای خرافی سلامت دین را تهدید میکنند؛ زیرا خرافه با تخریب و مخدوش ساختن چهره دین و اعتقادات دینی، علاوه بر منحرف ساختن دین، زمینه گریز از مذهب را، به ویژه برای نسل جوان و فرهیختگان جامعه، فراهم میآورد.
ج) بعد بینالمللی؛ گسترش اندیشههای خرافی تصویر نادرست و نامطلوبی از جامعه ما در سطح جهان ارائه میکند. به عبارت دیگر اندیشههای خرافی با فراهم آوردن حربههای تبلیغی برای استکبار جهانی، دامنه تأثیرگذاری پیام انقلاب اسلامی را محدودتر میسازد و چهرهای نامناسب و زشت از جامعه ما به عنوان الگوی اسلامی ترسیم مینماید.
سوم) عوامل گرایش به خرافه
به نظر میرسد دو عامل مهم بیشترین تأثیر را در رواج خرافهگرایی، به خصوص در زمینه باورهای دینی، دارند:
أ) جهل
پژوهشهای جامعهشناختی و روانشناختی نشان میدهد که میان سطح عقلانیت و گرایش به خرافات رابطه معناداری وجود دارد؛ به هر اندازه که فرد از درک حقایق و تحلیل وقایع به گونهای عالمانه عاجز باشد، به همان نسبت دچار خرافات و خرافهگرایی میشود. روشن است که در اینجا جهل در برابر عقل قرار دارد، نه در مقابل علم. به عبارت دیگر میتوان متصور شد که افرادی با سطح تحصیلاتی بالا نیز خرافهگرا و خرافهپذیر باشند. مطابق پژوهشهای جامعهشناسانه هرچه سطح دانش و تحصیلات فرد بالاتر باشد، میزان گرایش به خرافهگرایی کم میشود. از این رو برای رفع عامل جهل چارهای جز توجه بیشتر خانوادهها و دولت به امر آموزش و پرورش و افزایش تحصیلات مردم نیست. همچنین رسانههای مختلف، به ویژه صدا و سیما، میتوانند با تولید برنامههایی که زیر نظر نخبگان حوزوی و دانشگاهی ساخته میشوند، به آگاهی رسانی بیشتر در خصوص سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی یاری رسانند.
اولین نقطه آغاز هر حرکتی جهلزدایی و شعورمندی است. حضرت علی (علیه السلام) به کمیل فرمود: «ما من حرکه الا و انت محتاج الی معرفه؛ هیچ حرکتی نیست مگر اینکه تو در آن به شناخت نیازمندی». امام حسین (علیه السلام) نیز برای جهلزدایی و شعورافزایی قیام کرد تا زمینه حاکمیت ارزشهای اسلامی و انسانی در پرتو ولایت و رهبری اهلبیت (علیمالسلام) را فراهم نماید. بنا به فرمایش امام صادق (علیه السلام) در زیارت امام حسین (علیه السلام)، آن حضرت خونش را در راه خدا بذل کرد تا بندگان خدا را از جهالت و سرگردانی و گمراهی نجات دهد: «و بذل مهجته فیک لیستنفذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله».
ب) نقدگریزی و نقلزدگی
شکی نیست که برخورد انتقادی آنگاه که از دریچه فهم معرفتی نسبت به قضایا و مسائل و دادههای اطلاعاتی انجام شود، به مثابه قرنطینه و ایستگاه بازشناسی در مدخل ذهن آدمی، سبب خواهد شد تا فرد هر چیزی را بدون استوار بودن بر پایه استدلال، ریشه عقلی، نیاز اصلی و تناسب با دستگاه اعتقادی و هویت ملی نپذیرد و همواره ذهن پرسشگر وی از ورود ناشناختهها جلوگیری کند. در نتیجه، تفکر انتقادی سبب تصحیح آموزههای فرهنگی و بازنگری در عیار درستی، اصالت و ارزش آنها گردیده، به تدریج به پالوده شدن، غنا و پویایی فرهنگ میانجامد.
منابع
• امام شوشتری، محمد علی، فرهنگ واژههای فارسی در زبان عربی، تهران، چاپخانه بهمن، ۱۳۴۷.
• جامعه شناسی خرافات در ایران، شماره ۴۱، تهیه شده در معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی گروه پژوهشهای اجتماعی، آبان ۱۳۸۸.
• پژوهنده، محمد حسین، «خرافهستیزی در اندیشه دینی از دیدگاه شهید مطهری»، نشریه پژوهشهای اجتماعی اسلامی، شماره ۵۹، مرداد و شهریور ۱۳۸۵.
• صفایی، صفی الله و دیگران، «بررسی عوامل جامعه شناختی مرتبط با خرافات»، نشریه مطالعات امنیت اجتماعی، شماره ۲۱، بهار ۱۳۸۹.
• وزیری، علیرضا، «فرهنگ شور و شعور در عزاداری»، نشریه مبلغان، شماره ۱۵۹، آبان و آذر ۱۳۹۱.
پایش سبک زندگی، سال اول، شماره ۴، آبان ۱۳۹۳، صفحات ۱۰۰-۱۰۱.