خود ارزشمندی (کرامت نفس)
نویسنده: دکتر محمدتقی فعالی
ازجمله عواملی که در کسب اعتمادبهنفس، اصلاح بینش و تنظیم رفتار میتواند تأثیرگذار باشد، احساس ارزشمندی است. احساس ارزشمند بودن بر طرز تلقی، احساسات، باورها، ارزشها و رفتارهای آدمی بهصورت مستقیم تأثیرگذار بوده منبعی مهم برای سعادت و نیکبختی انسان بهحساب میآید. برای آدمی کمتر پدیدهای بهاندازه داوری او درباره خویشتن، اهمیت دارد. هر انسانی بر اساس معیارهایی که در نظر دارد میزان کارایی، مفید بودن و ارزشمندی خود را مورد ارزیابی قرار میدهد. سلامت روانی افراد درگرو کارآمدی و خود مفید بودن است. هرگاه فردی احساس کند ارزشمند بوده و عزتنفس دارد این احساس به وی کمک میکند تا توان بیشتری جهت رویارویی با فشارها، رویدادهای ناگوار و مشکلات روانی به دست آورد. حس ارزشمندی به فرد اجازه میدهد که نسبت به قابلیتها و توانمندیهای خود اطمینان داشته و همین امر، راه وی را جهت نیل به خوشبختی میگشاید.
در مقابل، شخصی که از خود، تصور منفی داشته باشد و خود را ناتوان، بیکفایت و فاقد ارزش بداند به مشکلات ذهنی و روانی متعددی دچار شده در موقعیتهای دشوار، توان تصمیم نخواهد داشت و مقاومت خویش را از دست میدهد. مخرج مشترک بسیاری از اختلالات روانی و نابهنجاریهای اجتماعی، کمبود حرمت نفس و حس ارزشمندی است. به هر میزان که رضایت از توانمندی و احساس منزلت در فرد وجود داشته باشد، وی از سلامت روحی و روانی بهرهمند خواهد بود.
هرگاه فردی خود را پذیرا باشد و درون خویش امکانات بیشماری جهت رشد و تعالی ببیند و از این طریق حس ارزشمندی داشته باشد، او از حرمت نفس بالا و عزتمندی برخوردار است و دراینصورت میتواند در بعد اجتماعی و فردی کارا باشد. اینگونه افراد کمتر به رفتارهای ضد اخلاقی متوسّل میشوند و هرگاه دست به ناهنجاری اخلاقی بزنند، به نحو مؤثری از خطای خویش پشیمان شده، ارزش و منزلت خود را بازمییابند.
احساس ارزشمندی، حرمت نفس و عزتمندی، «سپری فرهنگی» است که فرد را در موضع آرامش و اعتمادبهنفس قرار میدهد و موجب شکوفایی استعدادها، خلاقیتها، پیشرفتها و نیز استقلال ملّی میشود. برعکس، جامعهای که از اعتمادبهنفس پایین برخوردار است و در میان افراد احساس منزلت و عزت جایگاهی نداشته باشد، آنان بهراحتی و سهولت از الگوهای بیگانه پیروی میکنند و در میان آنها «پذیرش فرهنگ بیگانه» رشد خواهد کرد. لذا یکی از راهکارهایی که نهادهای فرهنگی میتوانند بهعنوان شیوهای مؤثر جهت رویارویی با هجمههای فرهنگی اتخاذ کنند، تقویت احساس ارزشمندی، عزتمندی، توانمندی و اعتمادبهنفس است.
شالوده و بنیان اخلاق دینی و آموزههای اسلامی، توجه دادن انسان به شرافت، عزت و کرامت ذاتی است. از دیدگاه اسلام، انسان در آفرینش موجودی ارزشمند و باکرامت و شایسته مقام خلافت آفریده و در وی استعداد ظهور تمامی اسما و صفات الهی و نیل به تعالی مطلق تعبیه شد. درون آدمی گوهری ارزشمند که چیزی جز جوهر عبودیت، نیست قرار داده شده. این گوهر نیازمند حراست و پاسداشت است.
تمامی انسانها بر اساس فطرت الهی به زیبایی، شرافت و رشد متمایلاند و از زشتیها و پستیها گریزان. اسلام را اعتقاد بر این است که اگر انسان کرامت و عزت خویش را حفظ کند، هرگز به پستی و رذالت نمیافتد. آدمی که رفتار خلاف اخلاق دارد، زمانی تن به زبونی و خواری داده که خود را از بندگی خدا خارج نموده است. ارزشمندی انسان، با استفاده از مفاهیم متنوع دینی قابلبررسی و اثبات است. در اینجا به دو نمونه جالب اشاره میشود.
۱) مفهوم نخست: انتخاب خدا
مسئله برگزیدن در قرآن به گونههای مختلف آمده است؛ ازجمله درباره انسان؛ خداوند از میان تمام مخلوقات، انسان را انتخاب فرمود و او را در قرآن کریم مخاطب خود قرار داد و فرمود: «یا ایها الناس». در انتخاب دوم از میان انسانها عدهای خاص را برگزید و در خطاب دوم به آنها فرمود: «یا أیها الذین آمنوا». در انتخاب سوم از میان مؤمنان عدهای محدودتر را انتخاب کرد. این انتخاب در قرآن به دو صورت بیان شده؛ گاهی با عنوان «اختیار» و گاهی به شکل «اصطفاء». خداوند خطاب به موسی (ع) که دارای ویژگی «کلیم الله» است میفرماید:
وَأَنَا اخْتَرْتُک فَاسْتَمِعْ لِمَا یوحَی؛ و من تو را برگزیدهام پس بدان چه وحی میشود گوش فرا ده.
همچنین موسی (ع) با تعبیر دوم هم (اصطفاء) برگزیده خدا شمرده شده است:
قَالَ یا مُوسَی إِنِّی اصْطَفَیتُک عَلَی النَّاسِ به رسالاتی وَبِکلاَمِی؛ فرمود: ای موسی، تو را با رسالتها و با سخن گفتنم [با تو]، بر مردم [روزگار] برگزیدم.
انتخاب موسی (ع) در این آیه بعد از میقات است؛ موعدی که در آن موسی (ع) با خداوند چهل شب به مناجات پرداخت. انتخاب موسی (ع) بعد از تجلی خداوند بر کوه است که بر اثر آن کوه متلاشی شد و موسی (ع) به حالت صعق افتاد. در این حالت خداوند موسی (ع) را به دو چیز برگزید؛ یکی برای رسالت و دیگری برای سخن گفتن با خود.
خداوند انتخاب چهارمی هم دارد و این، آخرین انتخاب اوست. پروردگار عالم از میان انبیای عظام، نبی خاتم ۹ را برگزید. آیات معراج این حقیقت را بیان میکنند. ازاینرو، پیامبر ۹ اکمل انسانها و آفریدهای اشرف بوده کاملتر از او وجود ندارد. موجودی که برگزیده خداست طبعاً دارای ارزشمندی والا و بیکران است.
۲) مفهوم دوم: کرامت انسانی
یکی از ویژگیهای برجسته انسانی که در منابع دینی از آن با تأکید یاد شده، کرامت آدمی است. حس کرامت و ارزشمندی، توجه به جنبههای مثبت وجود انسان و ارزشهای درونی اوست. انسانی که برای خود ارزش، حرمت و کرامت قائل باشد، حتی اگر اعتقادی هم به دین نداشته باشد، احساس خود ارزشمندی او را از بسیاری زشتیها و پستیها بازمیدارد.
الف) معناشناسی
کرامت مشتق از ریشه «کرم» بوده و بهمعنای سخاوت، شرافت، عزت و حریت بکار میرود. کرامت بهمعنای شرافت و ارزشمندی است و نکته مقابل آن خواری، ذلت و هوان قرار دارد. هرگاه واژه کرم یا کرامت در باب خدا بکار رود، اسمی است که احسان و انعام او را نشان میدهد و زمانی که در ارتباط با انسان استعمال گردد، اسمی است ناظر به رفتارهای پسندیده و اخلاق نیک. ازاینرو، کرامت ناظر به سخاوت، والایی، ارزشمندی، زیبایی، شرافت و عزت است. عرب این کلمه را فقط در جایی بکار میبرد که مشتمل بر خیر، خوبی و شرف باشد. معانی مزبور نشان میدهند که کرامت در باب انسان ناظر به خوبیها و فضیلتها است.
ب) در قرآن
واژه کرامت در میان آیات کاربردهای متعددی دارد. در نخستین آیاتی که بر نبی خاتم ۹ نازل شد، خداوند خود را با کلمه «اکرم» معرفی نموده است. در مواردی خداوند با صفت کریم و تبارک توصیف شده است. پاداشی که از جانب خداوند کریم برای بندگان نیکوکار ذخیره میشود همراه با وصف کریم آمده است. پیامبران با وصف کرام یاد شدهاند. جبرئیل، فرشتگان، قرآن و کتابهای آسمانی با وصف کرامت بیان شدهاند. بهشت جایگاه تکریم است، تمامی نعمتهای خدا کریماند و تقوا مهمترین کرامت برای انسان تلقی شده است.
در میان تمامی آیات مربوط به کرامت، آیهای شاخص وجود دارد که برای تمامی فرزندان آدم، کرامت را اثبات میکند. در این شریفه به چهار مطلب اشاره میشود: فرزندان آدم را کرامت و عزت بخشیدیم، فرزندان آدم را در خشکی و دریا جابجا کردیم، به فرزندان آدم روزیهای پاک نصیب نمودیم و فرزندان آدم را بر بسیاری مخلوقات برتری دادیم:
وَلَقَدْ کرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً؛ و بهراستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبها] برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری آشکار دادیم.
تفاسیر کرامت را ناظر به نعمتهایی نظیر عقل، نطق، اعتدال در خلقت، مسخّر نمودن اشیا و فهم میدانند. المیزان به نکتهای اشاره میکند؛ تکریم بدین معنا است که به چیزی یا کسی عنایت خاصی شود. برایناساس، سه نعمتی که در آیه مزبور برای انسان بیان شده است ـ جابجایی انسانها در خشکی و دریا، روزی پاک و برتری بر مخلوقات دیگر ـ بافضیلت ـ در ذیل آیه ـ متفاوت مینماید؛ فرق اول اینکه کرامت امتیازی است که در دیگران نیست اما فضیلت مزیتی است که در دیگران هم یافت میشود. فرق دوم اینکه کرامت اشاره به نعمتهای خدادادی درون انسانها دارد که بدون تلاش حاصلاند اما فضیلت نعمتهایی را در برمیگیرد که از طریق تلاش و کوشش انسان به دست میآیند. تمامی تفاسیر بر این باورند که کرامت در آیه مذکور، اشاره به کرامت ذاتی دارد.
ج) دو گونه
کرامت نفس دو گونه است؛ کرامت ذاتی و کرامت اکتسابی. کرامت ذاتی بدین معنا است که انسان بهگونهای آفریده شده که ازلحاظ توانمندیها، ظرفیتها و قابلیتها نسبت به دیگر موجودات از مزیت بیشتری برخوردار است. کرامت ذاتی دارای سطوح مختلفی است که عبارت است از:
سطح اول: قابلیتهای جسمی؛
سطح دوم: ظرفیتهای شناختی؛
سطح سوم: گرایشهای متعالی؛
سطح چهارم: توانمندیهای انحصاری.
کرامتهای اکتسابی به آن دسته از ارزشها و امور مثبتی اطلاق میگردد که فرد با تمرین، ممارست و رفتار خود آنها را به دست میآورد. بنیاد تربیت اخلاق و پرورش فکری، کرامت اکتسابی است و محور آن بر اساس آموزههای دینی، خود نگهداری، پرهیزکاری و تقوا معرفی شده است. خود ارزشبخشی و بهرهبرداری صحیح از توانمندیها و تقویت خودِ واقعی، پیامدهای شایستهای خواهد داشت، بهگونهای که شخصیت انسان را در ابعاد مختلف شکوفا کرده شخص را در مسیر رشد و کمال معنوی بهپیش میبرد.
د) ملاک کرامت
این اندیشه از سوی اندیشمندان پذیرفته شده است که کرامت با خلافت پیوند دارد؛ چنانکه بیشتر دانشمندان بر این باورند که کرامت و خلافت مربوط به نوع بشر است و اختصاص به یک فرد ندارد. اگر پرسیده شود که چرا انسان دارای کرامت است؟ پاسخ این است که چون آدمی دارای مقام خلافت الهی است:
وَإِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلاَئِکةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً؛ و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت.
اگر سؤال شود که چرا انسان دارای مقام خلافت است؟ جواب این است که چون علم به تمام اسمای الهی دارد:
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ کُلَّهَا؛ و [خدا] همه [معانی] نامها را به آدم آموخت.
پس ملاک کرامت، خلافت و معیار خلافت، علم به جمیع اسمای خداوند است. برایناساس میتوان گفت که تمامی کرامتها، شرافتها و فضیلتهای انسانی به «دانش اسما» ختم میشود. خداوند تمام قابلیتها را در علم اسما نهاد تا آن را بهعنوان کرامت فطری و ذاتی در وجود تمام انسانها ذخیره کند تا انسانها بتوانند با تلاش و کوشش به خودشکوفایی برسند و رشد جامع بیابند.
س) پیامدها
فردی که به دنبال ساختن خودِ واقعی و الهی باشد و بر پایه حس خود ارزشمندی رفتار کند به نتایجی دست مییابد.
دل نبستن به دنیا: هرکس معرفت نفس بیابد و به کرامت نفس برسد دنیا در نگاه او کوچک و خالق هستی در نظرش بزرگ میآید. ازاینرو، هیچگاه به امور دنیوی دل نمیبندد و در عین زیستن در کنار دیگر انسانها، زندگی متفاوتی اختیار کرده سبک زندگی توحیدی برمیگزیند. امام باقر (ع) فرمود:
مَنْ کرُمَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ صَغُرَتِ الدُّنْیا فِی عَینِهِ وَ مَنْ هَانَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ کبُرَتِ الدُّنْیا فِی عَینِه؛ هرکس کرامت نفس داشته باشد، دنیا در چشمش کوچک است و هرکس حقارت نفس داشته باشد، دنیا در چشمش بزرگ است.
امام سجاد (ع) نیز میفرماید:
مَنْ کرُمَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیهِ الدُّنْیا؛ هرکس کرامت نفس داشته باشد، دنیا نزد او حقیر است.
از یکسو عزتنفس و حفظ حرمت خویش موجب زهد ورزی و دل کندن از دنیا میشود و از سوی دیگر قناعت و زهد به انسان احساس آرامش میدهد؛ بنابراین خود ارزشبخشی نقش مهمی در حفظ آرامش و سکونت نفس ایفا میکند. تردیدی نیست که فشارهای روانی با میزان قدرت درون و استحکام شخصیت، نسبت مستقیم دارند. هراندازه نیرومندیها بیشتر باشد، عوامل تنشزا برای ما قابلتحملتر خواهند بود. اگر ما آموخته باشیم که شخصیت خویش را بسازیم و در خود عزتنفس را تقویت کنیم، در این حالت توانستهایم از محرکهای تنشزا رهایی یافته به آرامش پایدار و اعتمادبهنفس بالا دستیابیم.
نرمخویی و خوشخلقی: کرامت نفس و نرمخویی ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارند. علی (ع) فرمود:
وَ مِنَ الْکرَمِ لِینُ الشِّیم؛ نرمخویی از کرامت است.
حسن خلق و گشادهرویی با دیگران بر خود ارزشمندی و احساس کرامت متکی است. انسانِ خود ارزشمند و باکرامت از ارتباط مؤثر با دیگران، خوشخلقی و نرمخویی لذت میبرد:
یسْتَدَلُّ عَلَی کرَمِ الرَّجُلِ بِحُسْنِ بِشْرِهِ وَ بَذْلِ بِرِّه؛ نشانة کرامت مرد، خوشرویی و نیکوکاری اوست.
اگر گشادهرویی و حسن خلق از پیامدهای کرامت نفس محسوب میشود و اگر احساس آرامش در پی خوشخلقی میآید، بنابراین احساس ارزشمندی درون میتواند به آرامش نفس بینجامد.
بخشش و گذشت: از دیگر آثار حس خود ارزشمندی، گذشت و بخشش است.
افراد باکرامت از بدی هم استفاده خوب میکنند؛ چراکه بدیها را با نیکی پاسخ میدهند.
الْمُبَادَرَةُ إِلَی الْعَفْوِ مِنْ أَخْلَاقِ الْکرَام، الْمُبَادَرَةُ إِلَی الِانْتِقَامِ مِنْ شِیمِ اللِّئَام؛ شتاب در گذشت، از خصلتهای افراد باکرامت نفس است و شتاب در انتقامگیری از خصلتهای فرومایگان.
وفای به عهد: کسی که دارای عزتنفس باشد به عهد و پیمان خویش وفادار میماند. اعتقاد انسان کریم این است که پیمان با هرکس، پیمان با خداست و او به عهد با خدا وفادار است:
الْکرِیمُ إِذَا وَعَدَ وَفَی؛ کریم هرگاه وعده میکند، به عهد خویش پایبند است.
میهماننوازی: انسان با کرامت میزبان خوبی برای میهمانان است. هرگاه بر او میهمانی برسد، لذتش در میهماننوازی است:
لَذَّةُ الْکرَامِ فِی الْإِطْعَام؛ لذت فرد کریم در میهماننوازی است.
م) کاهش خود ارزشمندی
در زندگی حوادثی رخ میدهد که انسان را با تهدید و آسیب روانی مواجه میکند. عواملی موجب میشود انسان ارزشمندی خویش را از دست بدهد و به حالت ناامیدی و افسردگی دچار گردد.
یک) خود سرزنشی
رویارویی با رویدادهای زندگی از طریق سرزنش کردن خویش مفید نیست. افرادی که خود را ملامت میکنند، زمانی که با تهدید یا دشواری روبهرو گردند، نسبت به دیگران احتمال شکستنشان بیشتر است. آنها آهستهآهسته شادی و امید خویش را از دست میدهند و به اضطراب و استرس گرفتار میشوند.
دو) خود گریزی
افراد خود گریز با برداشتهای افراطی از خود، توان تأمین انتظارات دیگران را ندارند. آنان خودِ واقعیشان را نمیپذیرند و از روبهرو شدن با واقعیت گریزاناند. خود گریزی منجر به فرار از مسئولیت شده گاهی به خودآزاری و مصرف مواد سوء میانجامد.
سه) خود تخریبی
برخی افراد سعی دارند خود را شکست دهند. آنان با بیتوجهی به خودشان خطرات جدی را متحمل میشوند و اقداماتی میکنند که به تخریب خودشان منجر میگردد. کسی که خود تخریبی و خودآزاری میکند، به پرخوری افراطی گرفتار میآید، قماربازی میکند، مواد مخدر مصرف میکند و به رانندگی مخاطرهآمیز میپردازد.
چهار) خود ناسنجی
افرادی که قضاوتی ناصحیح از خود داشته باشند توان مواجهه منطقی با مشکلات را از دست میدهند. آنان به دیگران اجازه میدهند که برایشان تعیین تکلیف کنند، منفعت آنان را بسنجند و بهجایشان تصمیم گیرند.
پنج) خود ناتوانی
کسانی که احساس میکنند بدبختاند، در آنان افسردگی و ناامیدی دیده میشود. آنها در مقابل مشکلات دچار هیجانهای تند میشوند و کارهای خود را تا آخرین لحظه به تعویق میاندازند و از این طریق خود را ناتوان ساختهاند. آنان استعدادهای خویش را نمیبینند و توانمندیهای خود را بهحساب نمیآورند و از این طریق خود را به ضعف و زبونی میافکنند.
ی) راهکارهای دستیابی به کرامت
غور در بیکرانه روایات، روشهایی را در اختیار مشتاقان قرار میدهد که با تکیه بر آنها میتوان بر عزتنفس خود افزود و به کرامت آسمانی دستیافت.
دوری از دنیا: بیرغبتی نسبت به دنیا و زهد در این جهان راهی جهت نیل به استواری نفس و کرامت درون معرفی شده است. امام علی (ع) فرمود:
سَبَبُ صَلَاحِ النَّفْسِ الْعُزُوفُ عَنِ الدُّنْیا؛ سبب اصلاح نفس، دوری کردن از دنیاست.
جهاد با نفس: کسانی که پیگیر مبارزه با نفس اماره باشند میتوانند بر خواهشهای نفسانی تسلط یافته آن را مدیریت کنند. حضرت علی (ع) فرمود:
امْلِکوا أَنْفُسَکمْ بِدَوَامِ جِهَادِهَا؛ از طریق جهاد پیگیر با نفسهایتان بر آنها مسلط شوید.
امام علی (ع) فرمود:
صَلَاحُ النَّفْسِ مُجَاهَدَةُ الْهَوَی؛ خودسازی درگرو مبارزه با هوای نفس است.
حضرت علی (ع) اشاره فرمود:
لَاتَتْرُک الِاجْتِهَادَ فِی إِصْلَاحِ نَفْسِک فَإِنَّهُ لَایعِینُک عَلَیهَا إِلَّا الْجِد؛ از کوشش در راه خودسازی دست برمدار؛ زیرا در این راه چیزی جز جدیت، تو را کمک نمیکند.
قناعت: کم خواستن میتواند راهکاری برای خودسازی و اصلاح درون باشد تا از این طریق کرامت نفس حاصل آید. مولا علی (ع) فرمود:
أَعْوَنُ شَیءٍ عَلَی صَلَاحِ النَّفْسِ الْقَنَاعَة؛ کمککنندهترین عامل در راه خودسازی، قناعت است.
آن امام همام (ع) فرمود:
کیفَ یسْتَطِیعُ صَلَاحَ نَفْسِهِ مَنْ لَا یقْنَعُ بِالْقَلِیل؟ چگونه میتواند خودسازی کند کسی که به اندک قانع نیست؟
همنشینی با خردمندان: کسانی که با نابخردان معاشرت کنند اخلاقشان تباه شود. همنشینی با اهل خرد موجب صلاح نفس خواهد شد. امیر مؤمنان (ع) فرمود:
فَسَادُ الْأَخْلَاقِ بِمُعَاشَرَةِ السُّفَهَاءِ وَ صَلَاحُ الْأَخْلَاقِ بِمُنَافَسَةِ الْعُقَلَاءِ وَ الْخَلْقُ أَشْکالٌ فَکلٌّ یعْمَلُ عَلی شاکلَتِه؛ همنشینی با نابخردان اخلاق را تباه میسازد و همچشمی با خردمندان اخلاق را میسازد و خلایق گونه گونهاند و هرکس برحسب طینت خود عمل میکند.
پرهیزکاری: تقوا راهکار قرآنی است که برای حصول کرامت معرفی شده است. خود نگهداری، درمانی است برای اصلاح قلب و پاکی درون:
إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُم؛ در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست.
امام علی (ع) فرمود:
إِنَّ تَقْوَی اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکم… وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکم؛ تقوای الهی داروی درد دلهای شماست… و پاککننده آلودگی جانهایتان.پایش سبک زندگی، سال پنجم، شماره ۲۶، پائیز و زمستان ۱۳۹۷، صفحات ۱۰-۱۷.