راهکارهای درمانی افسردگی در سبک زندگی (روش قـرآن در رواندرمانی)
نویسنده: عبدالرضا آتشینصدف
روش قـرآن در رواندرمانی
برای ایجاد تعدیل یا تغییر شخصیت و رفتار افراد، ضرورت دارد ابتدا تعدیل یـا تـغییر افـکار و گرایشهای فکری افراد بررسی شود؛ چراکه رفتار انسان به مقدار زیادی تحت تأثیر افکار و گرایشهای خـودِ فـرد قرار دارد. هدف اساسی رواندرمانی، تغییر نوع تفکرات بیماران روانی درباره خودشان و مــردم و زنــدگی و مــشکلاتی اسـت کـه پیشتر از مقابله با آنها عاجز بودند و همین موجب اضطرابشان شده است. بیمار روانـی، بـا تـغییر افکاری که در اثر درمان حاصل میکند، در برابر مشکلات و حل آنها توانا میشود و اغـلب پس از درمان درک میکند، مشکلاتی که در گذشته سبب اضطراب و بیماریاش میشدهاند، به آن اندازهای که او تصوّر میکرد حـائز اهـمیت نبوده و درواقع دلیل موجهی برای اضطراب شدید برای آنها وجود نداشته اسـت.
یـادگیری عملی است که در جریان آن، افکار، گرایشها، عـادتها و رفـتارهای انـسان تعدیل میشود و تغییر مییابد. کار رواندرمانی در اصـل، تـصحیح یادگیریهای نادرست گذشته است که بیمار در جریان آن با افکاری اشتباه یا اوهامی دربـاره خـود و دیگران و زندگی و مشکلات اضطرابانگیزی مـواجه بـوده است. بــیمار روشهای مـشخصی از رفتار دفاعی را میآموزد که بهواسطه آنها از روبهرو شدن با مشکلات فرار میکرده است که آن روشها از شدت اضطرابش کـم میکند. رواندرمانگر میکوشد افکار بیمار را تصحیح کـند و او را وادارد که به خود و مـردم و مـشکلات خویش با دیدی واقعبینانه و درسـت بـنگرد و بهجای فرار از مشکلات، با آنها مقابله کند؛ همچنین، بهجای ادامه دادن حالت درگیری روانـی ـکـه ناشی از عجز در حل مشکلات اسـتـ، بـرای حـل آنها بکوشد. ایـن تـغییر نگرش، نسبت به خـود و مـردم و زندگی، بیمار را در مقابله با مشکلات و حل آنها توانا میسازد و بهاینترتیب، از درگیری روانی و اضطراب، رهـایی مـیبخشد و این موضوع کمابیش باعث نشاط و طـراوت بـیمار و آغاز فـعالیت نـوینی در زنـدگی او میشود؛ بهطوریکه رضایت روحـی، آسودگی خاطر و خوشبختی را احساس میکند.
…خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمیدهد، مگر آنکه خـود آن را تـغییر دهند.
قرآن بهمنظور تـغییر افـکار و گـرایشها و رفـتارهای مـردم و هدایت آنها بـه صـلاح و خیر و نجات از گمراهی و جهل و ایجاد افکاری تازه درباره ماهیت و رسالت انسان و ارزشهای اخلاقی و الگوهای والای زندگی، نـازل شـد. قـرآن تغییراتی شگرف در مردم ایجاد کرد که در پایـهریزی نـظام جـدید زنـدگی شـخصی و نـظام روابط انسانی در خانواده، یا بهطورکلی در جامعه، مؤثر بوده و موقعیتهای عظیمی برای تحت تأثیر قرار دادن انسان بهدست آورده است. بهطور خلاصه میتوان گفت، در میان تمام کتب آسمانی که طـی تاریخ نازل شده است، قرآن بهنحوی مطلوب و بینظیر موفق شد، تغییراتی بسیار مؤثر در شخصیت مسلمانان و جامعه اسلامی بهوجود آورد و در مدتی کوتاه، از مسلمانان، انسانی کامل و متعادل و آرام و مطمئن بسازد تا بتوانند با نـیروی خـارقالعاده این تغییر، دنیا را تکان دهند و مسیر تاریخ را دگرگون سازند. حال این سؤال پیش میآید که قرآن چگونه توانست روان عربها را درمان کند و شخصیت آنها را تغییر دهد؟
یک) ایمان به توحید
تغییر عقیده (از شرک به توحید) درواقع، نخستین چیزی بود که قرآن میخواست آن را در نفوس عربها ایـجاد کـند؛ ازاینرو، هدف آیاتی که در مرحله نـخست دعوت اسلامی در مکه نازل شد، تأکید بر عقیده توحیدی بود. روش برتر قرآن در بلاغت که عربها از قبل نظیر آن را ندیده بودند و نیز استدلالهای عقلی مـقنع آن در عرضه موضوعات و احکام و ذکـر داسـتانها و ضربالمثلها که برای توضیح و باز شدن مفاهیم و تقریب آنها به اذهان و جلبتوجه شنوندگان آورده شدهاند و نیز بهکار بردن روشهای تشویق و تهدید برای ایجاد انگیزه یادگیری و تکرار برخی مفاهیم بهمنظور تثبیت آنها در رویآوری مـردم به دین جدید و ایمانشان به توحید، تأثیر فراوانی داشته است. ایمان به توحید، نخستین گام برای ایجاد تغییرات عظیم در افکار بشر بود؛ زیرا ایمان، نیرویی معنوی در انسان بهوجود میآورد کـه نـوع برداشت وی را از مـفهوم ذات خود، مردم، زندگی و رسالت و مسئولیتش در آن، معتقد میسازد و قلبش را از محبت خداوند متعال و رسول اکرم ۹ و مردم اطرافش و بهطورکلی بـشریت مالامال میسازد و نوعی احساس امنیت و آرامش در او برمیانگیزد.
دو) تقوا
تقوای الهی هـمراه و پیـرو ایـمان است و به این معناست که انسان بتواند با دوری از ارتکاب گناهان و التزام به روش الهی در زندگیـ که قرآن بـر ایـمان ترسیم فرموده و رسول خدا ۹ بیان کرده استـ، خود را از غضب خداوندی حفظ کند؛ بـنابراین، انـجام اوامـر و ترک نواهی الهی همان تقواست.
مفهوم تقوا دربردارنده این معناست که انسان، بر انگیزهها و انـفعالها و تمایلات و خواستههای خود حاکمیت و تسلط دارد و تنها در حدودی که شرع مقدّس اجازه میدهد بـه ارضای آنها میپردازد. مـفهوم تـقوا بهمعنای سرکوب کردن انگیزههای فطری نیست؛ بلکه تنها بهمعنای مهار کردن و تسلط یافتن و ارضای آنها در حدود اجازه شرع است. مفهوم تقوا، دربردارنده این مطلب نیز هست که انسان در کـارهای خود همواره باید در جستوجوی حق، عدالت، امانت و راستی باشد و با مردم بهخوبی رفتار کند و از تجاوز و ستم بپرهیزد. تقوا به این معناست که انسان تمام کارهایی را که به او محوّل شده است بـه نـحو احسن انجام دهد؛ زیرا او در اعمال خود بهدلیل کسب رضایت و ثواب الهی همواره به خداوند متعال نظر دارد و این دلیلی است تا انسان برای اینکه کارهای خود را همیشه به نحوی مطلوب انـجام دهـد، به بهبود ذات و رشد تواناییها و اطلاعات خود بپردازد. تقوا به این معنا، نیرویی است که انسان را بهسوی رفتار بهتر و برتر و رشد و ارتقای نفس راهنمایی میکند و از رفتار زشت و انحرافی و غیرانسانی بـازمیدارد و رسـیدن به این مرحله، مستلزم جهاد با نفس و سیطره بر خواستهها و تمایلات آن است؛ بنابراین، انسان باید با نیروی ایمان و تقوا بر نفس خود مـسلط شود. تقوا یکی از عوامل اصلی رشد، تـکامل و تـوازن شـخصیت است و انسان را وامیدارد نفس خـود را بـه عـالیترین مراحل کمال انسانی به رشد برساند.
ای کسانیکه ایمان آوردید از خدا بپرهیزید و سخن حق و درسـت بـگویید تـا خدا اعمال شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد و هرکس اطـاعت خدا و رسولش کند به رستگاری (و پیروزی) عظیمی نائل شده است.
…و هرکس متّقی و خداترس باشد، خدا (مشکلات) کـار او را در (دو عـالم) آسـان میگرداند.
سه) عبادت
گرچه تغییر افکار، گام نخست و ضروری برای تـغییر شخصیت و رفتار فرد است، یادگیری رفتارهای جدید نیز مستلزم ممارست طولانی است؛ یعنی برای تثبیت و استقرار در نـفس، نـیاز بـه تمرین دارد. ما تجربهای را یادآور شدیم که روشن میکند افرادی که کلمات را بـرای یـادگیری بـر زبان میآورند و تکرار میکنند، آن را سریعتر از افرادی یاد میگیرند که تنها به شنیدن و دیدن و نـمایش کـلمات در برابر خود (مانند فیلم) اکتفا میکنند؛ ولی به زبان نمیآورند. درباره یادگیری مهارتهای حرکتی و حرفهای فـنی و شـغلی مختلف، اهمیت مشارکت فعال امری بدیهی است؛ زیرا فرد بدون ممارست عملی و تـمرین ایـنگونه مـهارتها و حرفهها نمیتواند آنها را یاد بگیرد. در رواندرمانی، برای درمان بیمار کافی نیست تنها به شـناخت مـاهیت مشکلات و تغییر فکر و بینش خود نسبت به آنها در زندگی دست یابد؛ بلکه بیمار روانـی بـاید مـهارتهای جدید در زندگی و پیاده کردن افکار نو را درباره خود و مردم در زمینههای تازه کسب کند. بهاینترتیب، مـیبیند کـه رفتار جدیدش سبب موفقیتهایی در روابط انسانی وی شده و تغییراتی روشن در رفتار دیگران در برابر او پدیـد آمـده است. بیمار میبیند مردم نسبت به او به میزان زیادی اظهار عواطف مثبت، مانند صداقت و مـحبت و قـدردانی مـیکنند. با ممارست عملی رفتارهای تازه ناشی از افکار جدید در زندگی و نتایج رضایتبخشی کـه مـمارست دربردارد، تغییر زیادی در شخصیت بیمار ایجاد میشود و او را با گامهایی سریع بهسوی درمان پیش میبرد. قرآن بـرای پرورش شـخصیت مردم و ایجاد تغییر در رفتار آنان، روش کار و ممارست عملی در زمینه افکار و عادات جـدید رفـتاری بهکار گرفته است و در نظر دارد در نفوس آنان تـحکیم بـخشد. خـداوند متعال به همین منظور عبادات مختلفی هـمچون نـماز، روزه، زکات و حج را واجب کرده است. انجام منظم و مرتب این عبادات در اوقاتی معیّن، اطـاعت از خـداوند و امتثال اوامر الهی را به مـؤمن یـاد میدهد و بـاعث میشود او هـمواره با خضوعی کامل در تمام کارها بـه خـداوند نظر داشته باشد. همچنین، صبر و تحمّل سختیها و جهاد با نفس و تسلط بـر خـواستهها و خواهشها و اظهار محبت و نیکی به مـردم را به او میآموزد و روحیه هـمکاری و هـمبستگی اجتماعی او را رشد میدهد. اینها هـمه خـصلتهای پسندیدهای است که یک شخصیت رشدیافته و متکامل را از دیگران جدا میسازد. شکی نیست کـه انـجام مخلصانه و منظم این عبادتها سـبب میشود مـؤمن بتواند چنین خـصوصیاتی را تـحصیل کند؛ خصوصیاتی که پایـههای درسـت سلامت روانی او را تشکیل میدهد و او را از ابتلای به بیماری روانی حفظ میکند؛ چنانچه توضیحات زیر، روشـنگر تـأثیر عبادات بر شخصیت مسلمانان است. قرآن کریم بهعنوان تنها منبع وحیانی مورد اعتماد، با نگاهی جامع به انسان و نیازها و ظرفیت وجودیاش، دستورالعملهایی را برای سالم ماندن از حملههای عصبی، افسردگی و هر بیماری دیگر صادر کرده است.
اول) نـماز
کلمه «نـماز» نـشان میدهد که رابطهای بین انـسان و پروردگار وجود دارد؛ زیرا انسان در نماز با خضوع و خشوع و جسمی نحیف و ضعیف در برابر پروردگار و آفریدگار بـزرگ قـادر و توانا در تمام هستی میایستد؛ خدایی کـه بـر تـمام ذرات هـستی حـاکم؛ و مدبّر امور در آسـمانها و زمـین است؛ خدایی که مرگ و زندگی در ید قدرت اوست و رزق و روزی را بین مردم تقسیم میکند و قضا و قدر و هر خـیر و شری کـه به ما میرسد، به امر او انجام مـیپذیرد. وقـوف خـاشعانه و خـاصعانه انـسان هـنگام نماز در برابر خداوند متعال به او نیروی معنوی میبخشد که حسن صفای روحی و آرامش قلبی و امنیت روانی را در او برمیانگیزد؛ چون انسان هنگام نمازـ البته درصورتیکه بهطور صحیح و شـایسته برگزار شودـ با تمام اعضای بدن و خواص خود متوجه خدا میشود و از همه اشتغالات و مشکلات دنیا روی برمیگرداند و به هیچچیز، جز خدا و آیات قرآن که در نماز بر زیان میآورد، فکر نمیکند. هـمین رویگردانی کامل از مشکلات و هموم زندگی و نیندیشیدن به آنها در اثنای نماز، باعث ایجاد حالتی از آرامسازی کامل و آرامش روان و آسودگی عقل در انسان میشود. این حالت آرامسازی و آرامش روانی نماز، ازنظر درمـانی در کـاهش شدّت تشنجات عصبی حاصل از فشار زندگی روزانه و پایین آوردن حالت اضطرابی را که برخی از مردم دچار آن هستند، تأثیر بسزایی میگذارد. دکتر «توماس هایسلوپ» مـیگوید:
مـهمترین عامل خواب آرامبخشی که مـن طـی سالهای متمادی تجربه و مهارتم در مسائل روانی به آن پی بردم، همین نماز است. من بهعنوان یک پزشک میگویم مهمترین وسیله ایجاد آرامش در روان و اعصاب انسان که مـن تـاکنون شناختهام، نماز است.
«آرامسازی» یکی از وسایل مورداستفاده برخی از رواندرمانگران جدید برای درمان بیماریهای روانی است و انسان میتواند آن را با تمرین بیاموزد. خواندن نماز، آنهم پنجبار در روز، خود بهترین تمرین آرامسازی و فراگیری آن میتواند باشد و وقـتی انـسان کیفیت آرامسازی را یاد بگیرد میتواند از تشنجات عصبی ناشی از فشارها و گرفتاریهای زندگی رها شود. پیامبر ۹ هنگام فرارسیدن اوقات نماز، میفرمود: «ای بلال، ما را با نماز به آرامش وادار» و در حدیثی آمده است: «هـرگاه امـری بر رسـول خدا سخت میآمد به نماز میایستاد» و نیز رسول اکرم ۹ فرمودند: «روشنایی چشم من در نماز است»
حالت تمدد اعصاب و آرامش روانی ناشی از نماز، انسان را از اضطرابی که بـیماران روانـی هـمواره از آن رنج میبرند، میرهاند؛ چون این حالتها تا مدتی پس از نماز نیز در انسان باقی میماند و ادامه مییابد. اینان گـاهی در حالت تمدد اعصاب و آرامش روانی پس از نماز، با امور یا مواردی اضطرابانگیز روبـهرو میشوند یـا آنها را به یاد میآورند. تکرار حدوث این موارد یا یادآوری آنها در حالت تمدد اعصاب و آرامـش نفسانی پس از نماز، به «خاموش شدن» تدریجی اضطراب در انسان منجر میشود و در اصل بـه حالت آرامش روانی پس از نـماز ارتباط مییابد و بهاینترتیب، فرد از اضطراب و نگرانی، رها میگردد.
نماز که تأثیر مهمی در درمان اضطراب دارد، شبیه تأثیر روش درمان برخی از رواندرمانگران رفتارگرای معاصر برای درمان اضطراب بیماران روانی است. این رواندرمانگران مانند «جوزرف ولپه» از روشی پیروی میکنند که به «منع متقابل» معروف است و نام «درمان از طریق آرامسازی» یا «درمان از طریق کاهش حساسیت انفعالی» بدان اطلاق میشود. در این روش، درمانگر، ابتدا بیمار روانی را برای ایـجاد تـمدد اعصاب عمیق، تمرین میدهد. هنگامیکه مریض در حالت تمدد اعصاب قرار دارد درمانگر از او میخواهد یکی از اشیای اضطرابانگیز را در ذهن خود تصوّر کند؛ البته درمانگر در اینباره کار را با برنامهای مشخص دنبال میکند؛ یعنی از اشـیای بـرانگیزنده اضطرابهای خفیف شروع میکند تا بهتدریج به موارد اضطرابانگیزتر منتهی شود. وقتی به هنگام تصوّر امر اضطراببرانگیز، حالت اضطراب به بیمار دست میدهد، درمانگر از او میخواهد که آن تصوّر را از ذهن خـود دور سـازد و بار دیگر به حالت تمدد اعصاب بازگردد. پسازاینکه بیمار آرام میگیرد و به حالت تمدد اعصاب بازمیگردد، باز از او خواسته میشود که همان امر اضطرابانگیز را دوباره تصوّر کند. درمان با ایـن روش هـمچنان ادامـه مییابد تا هنگامیکه بیمار بـتواند آن عـامل اضـطرابانگیز را در حالت تمدد اعصاب بدون احساس اضطراب تصوّر کند. پس از این مرحله، بیمار به تصوّر کردن امری اضطراببرانگیزترـ البته در همان حالت تـمدد اعـصابـ رهـنمون میشود و بهاینترتیب درمان همچنان ادامه مییابد تا ایـنکه بـیمار بهطورکلی از اضطراب رهایی یابد.
روش ولپه و رواندرمانگران رفتارگرای دیگر، بر اصول «شرطی کردن» استوار است. در این روش درمانگر میکوشد میان موارد اضـطرابانگیز و واکـنش مـخالف اضطراب؛ یعنی همان حالت تمدد اعصاب رابطه ایجاد کند.
میبینیم که وجه تشابه میان روش رواندرمانی که رواندرمانگران رفتارگرا استفاده میکنند و اثر درمانی منتج از نماز، بسیار مشهود اسـت؛ زیـرا اقـتران حالت تمدد اعصاب و آرامش روانی ناشی از نمازـ که کمابیش برای مـدتی پس از نماز ادامه یابدـ با موارد اضطراببرانگیزی که در اثر مواجهه عملی با آنها در زندگی یا در اثر یـادآوری آنها بـهوجود میآید، درنهایت باعث ایجاد رابطههای شرطی تازه، میان عوامل اضطراببرانگیز و واکنش تـمدد اعـصاب و آرامـش روانی ناشی از نماز میشود و میدانیم که واکنش حالت آرامش پس از نماز درواقع واکنشی مـخالف بـا اضـطراب است؛ بنابراین، انسان از اضطراب رها میشود و این همان روشی است که رواندرمانگران رفتارگرا بـرای درمـان اضطراب بهکار میگیرند.
انسان پس از نماز، بلافاصله به ذکر و دعا و تسبیح میپردازد و ایـن خـود بـه تداوم حالت تمدد اعصاب و آرامش روانی کمک میکند. انسان در دعا، با خدای خود بـه مـناجات میپردازد و از مشکلاتی که او را در زندگی ناراحت و مضطرب ساخته است، به درگاهش پناه میبرد و بـا بازگو کردن رنـج و اندوه خود از خدا میخواهد که در حل مشکلات و برآوردن نیازها به او کمک کند. همین بازگو کردن مـشکلات اضـطرابانگیز در چنین حالتی از آرامش روانی، به رهایی از اضطراب منجر میشود؛ البته به هـمان روشـی کـه پیشتر شرح دادیم؛ یعنی با ایجاد ارتباط شرطی جدید میان مشکلات و حالت تمدد اعصاب و آرامـش روانـی. بـدینترتیب، مشکلات بهتدریج قدرت اضطرابزایی خود را از دست میدهند یا حالت تمدد اعصاب و آرامـش روانـی که حالتی مخالف اضطراب است، بهصورت رابطهای شرطیشده، پیوند مییابد. افزون بر این، آشکار کردن مـشکلات و مـسائل و بیان آنها برای شخصی دیگر، موجب آرامش روانی انسان خواهد شد. در مـیان درمـانگران، معروف است که بیمار با یادآوری مـشکلات و بـازگویی آنها، خود باعث کاهش شدت اضطراب میشود.
حـال کـه حالت روانی انسان با آشکار کردن مشکلات در حضور یک دوست صمیمی یا رواندرمانگر رو بـه بـهبود میرود، تصوّر کنید که هـمین انـسان اگر مـشکلات خـود را بـرای خدا بازگو کند و پس از هر نـماز بـه مناجات با پروردگار و دعا و استغاثه به درگاه او و طلب یاری از او بپردازد، حالت روانـیاش چـقدر بهبود خواهد یافت.
باید توجه داشـته باشیم صِرف دعا و تـضرع بـه درگاه خداوند، باعث کاهش شـدت اضـطراب میشود؛ زیرا مؤمن میداند که خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است:
پروردگار شـما فـرمود: مرا بخوانید تا (دعای) شـما را مـستجاب کـنم…
و هنگامیکه بـندگان مـن از تو درباره من سـؤال کـنند (بگو) من نزدیکم! دعای دعاکننده را به هنگامیکه مرا میخواند پاسخ میگویم…»
به همین دلیل اسـت که دعا به درگاه خداوند از شـدت اضـطراب انسان مـیکاهد؛ زیـرا مـؤمن امیدوار است که خـداوند دعایش را مستجاب، مشکلاتش را حل و حاجاتش را برآورده و اندوه و اضطرابش را رفع سازد.
مـلاحظه میشود، هـمان نـتیجهای که از یک رواندرمانی موفق حاصل میشود، از نماز استنتاج میگردد؛ زیرا آن احساس امنیت و رهایی از اضطراب را که نماز در انسان ایـجاد میکند، باعث آزاد شدن نیروی روانی او میشود؛ نیرویی که از قبل در زنجیرههای اضطراب و نگرانی مقید و زندانی بود؛ درنتیجه انسان، حالت نشاط و طراوت را در تمام وجودش احساس میکند.
البـته باید توجه داشته باشیم کـه تـأثیر نماز از جنبه دیگر، بسیار بیشتر از تأثیر رواندرمانی آن است؛ زیرا افزون بر آزاد شدن نیروی روانی انسان از زنجیر اضطراب، رابطه معنوی میان انسان و خداوند در اثنای نـماز، بـه او آنچنان نیروی معنوی مـیبخشد کـه مایه تجدید امید، تقویت اراده و آزاد شدن تواناییهای سختیها و انجام کارهای بسیار بزرگ قادر میسازد. درواقع تواناییها و نیروهای عظیمی در وجود انسان نهفته شده است که کمابیش بخش کوچکی از آنها را بهکار مـیگیرد. ویـلیام جیمز در اینباره میگوید:
اگر ما خود را در مقایسه با آنچه باید بدانیم باشیم بسنجیم، میفهمیم که موجودی نیمه زنده هستیم؛ زیرا ما تنها گوشه کوچکی از نیروهای بدنی و ذهنی خود را بهکار مـیگیریم؛ یـا بهعبارتدیگر، هــر فـرد از مـا، در مـحدودههای تنگی کـه در درون مـرزهای حقیقی خود میسازد، زندگی میکند. انسان دارای نیروهای گوناگون و فراوان است، امـا معمولاً به آنها توجه ندارد، یا نمیتواند آنها را بهکار گیرد.
پزشک فرانسوی «الکسیس کارل» ثابت کرد کـه نماز سبب ایجاد نشاط معنوی مشخصی در انسان میگردد و ممکن است به شفای سـریع برخی از بیماران در زیارتگاهها و مـعابد مـنجر شود «سیریل برت»، روانشناس انگلیسی بعدها نظریه ویلیام جیمز را درباره تأثیر نماز تأکید کرد و گفت:
ما بهواسطه نماز میتوانیم وارد انبار بزرگی از نشاط عقلانی شویم که در شرایط عادی یا راه وصول بـدان را نداریم. این مطلب مأخوذ از تفکر یکی از مشهورترین روانشناسان، ویلیام جیمز است.
همچنین، نماز جماعت تأثیر درمانی مهمی دارد؛ زیرا رفتوآمد فرد به مسجد برای ادای نماز جماعت به او فرصت میدهد همسایگان و بسیاری دیگر از افـراد سـاکن محله خود را بشناسد و همین آشنایی موجب همکاری او با دیگران و ایجاد روابط سالم اجتماعی و برقراری دوستی و مودّت با مردم میشود. در اصل، اینگونه روابط اجتماعی با دیگران نهتنها به رشد شخصیت و رشـد انـفعالی فرد کمک میکند؛ بلکه نیاز تعلق او را به گروه و پذیرش او را از سوی گروه، تأمین و اشباع میکند. این خود، عامل پیشگیری از اضطرابی میشود که برخی از مردم بر اثر احساس تنهایی و انزوا و عـدم تـعلّق به گروه و با احساس عدم پذیرش توسط گروه، از آن رنج میبرند.
همچنین است نقش درمانی نماز جمعه؛ چراکه نمازگزاران جمعه به خطبههای نماز گوش فرامیدهند و امامجمعه در جریان آن، کمابیش برخی از مشکلات اجـتماعی و حـیاتی را مـطرح میکند که مردم درگیر آنها هـستند و بـه تشریح علل پیدایش و راه درمان آنها میپردازد. امامجمعه، درباره برخی از رفتارهای انحرافی و نابهنجار بحث میکند و به تشریح علل پیدایش و بیان راههای غـلبه بـر آنها میپردازد. بیشک نمازگزاران، با استماع چنین خطبههایی کـه مـشکلات اجتماعی و فردی آنها را تشریح میکند، بهره میبرند. نصایح و راهنماییهای ارزندهای که امامجمعه درباره چگونگی مقابله با مشکلات و غلبه بـر آنها و نـیز روشهای رفتار بهنجار و سالم، بیان میکند موجب تحقق امنیت روانـی و جمعیتخاطر افراد میشود. بـهطورکلی نماز جماعت و بهویژه نماز جمعه، به همان اندازه در تکوین و استحکام شخصیت افراد و درمان آن مؤثر است کـه رواندرمانی گروهی.
«کلاپمان» و دیگران بهنوعی «رواندرمانی تربیتی گروهی» پرداختهاند و برای افزایش بـینش بـیماران درباره مشکلات و انواع تضادهای روانی که دچار آن هستند و نیز مکانیسمهای دفاعی که از آنها استفاده مـیکنند و اطـلاعات و مهارتهای دیگری که بیماران روانی به کمک آنها برای غلبه بر مشکلات نـیاز دارنـد، سـخنرانیهای ارشادی ایراد کردهاند. بدیهی است این نوع رواندرمانی تربیت گروهی، شبیه اثری است که خـطبههای نماز جمعه برای درمان یا پیشگیری برخی از مشکلات خفیف روانی ناشی از فشار زندگی، از خـود بـاقی مـیگذارد.
مطلب دیگر اینکه «وضو» بهعنوان مقدمه نـماز، نـهتنها موجب تطهیر جسم از آلودگیها میشود؛ بلکه تطهیر روح را دربرمیگیرد. با وضو گرفتن ـ درصورتیکه بـهطور صحیح انجام شودـ مؤمن احساس میکند جـسم و روحـش از آلودگـی گناهان و لغزش پاک شده است. این احساس پاکـی و طـهارت جسمی و روحی انسان را برای ارتباط معنوی با خداوند و ورود به حالت آرامسازی جسمی و روحـی در نـماز، آماده میکند. وضو افزون بر ایـن تـأثیر روانی، تـأثیر فـیزیولوژیک نـیز دارد که برخی از نویسندگان و پزشکان به آن اشـاره کـردهاند؛ زیرا ثابت شده است شستن قسمتهایی از بدن، آنهم روزانه پنـجبار و در فـاصلههای مشخصی از کار روزانه، باعث اسـتراحت و آرامـسازی عضلات و تخفیف تشنج جـسمی و روانـی انسان میشود؛ ازاینرو، میبینیم پیـامبر اکـرم ۹ سفارش فرموده است که انسان هنگام خشم، وضو بگیرد: «اذا غَضِبْتَ َفَتَوَضَّأْ».
دوم) روزه
روزه ازنظر روان انسان فوایدی بسیار دارد و موجب پرورش و تهذیب نفس و درمـان بـسیاری از بیماریهای روانی و جـسمی میشود. خودداری از خوردن و آشامیدن (پیش از فـجر تا غروب آفتاب) نوعی تمرین و مقاومت در برابر شهوات و تسلط بر آنهاست و بدینوسیله، روح تقوا در انـسان دمـیده میشود:
ای افرادی که ایمان آوردهاید، روزه بـر شـما نوشته شـد همانگونه که بـر کسانی که قبل از شما بـودند نوشته شده تا پرهیزکار شوید.
یعنی شـاید از ارتکاب گناهان پرهیز کنید؛ چراکه روزه، شهوات را کـه مـنبع و مبدأ گناهان هستند، میشکند. در حـدیث شـریف نـبوی کـه بخاری و ابوداود روایـت کـردهاند، چنین آمده است:
روزه همچون سپری است؛ هرگاه فردی از شما روزه باشد، باید بدزبانی و بیخردی و سَبُکسَری را کنار بـگذارد و اگـر کـسی با او نزاع یا فحاشی کند، باید بـگوید: «مـن دوبـار روزه هـستم (روزه از غـذا و از نـاسزاگویی)». سوگند به کسیکه جان محمد (ص) در قبضه قدرت اوست هر آینه بوی دهان روزهدار از بوی مشک پیش خدا خوشبوتر است. روزهداری که غذا و آب و شهوات را بهخاطر من ترک میکند، من خود، پاداش روزه را میدهم و هر حسنه ده برابر پاداش دارد.
تداوم تمرین مهار کردن شهوات و تسلط بر آنها به مدت یک ماه، سبب تقویت اراده میشود و میتواند رفتارهای صحیح زندگانی را بیاموزد و مسئولیتها و وظایف خود را بـهخوبی انـجام دهد و نیز با انگیزهای برخاسته از ضمیر خود، همواره بهانجام رفتارهای نیکو ملتزم و متعهد باشد. روزه انسان را در برابر گرسنگی و تشنگی و شهوات دیگر زندگی مقاوم میکند. صبر نیز از خصلتهای پسندیده است و خـداوند سـفارش میکند که انسان خود را به آن آراسته سازد؛ چراکه بهترین یار انسان در تحمّل سختیهای زندگی و جهاد با نفس و مقاومت در برابر هواها و شهوات نفسانی صبر اسـت. در آیـنده پیرامون صبر، توضیح خواهیم داد.
سوم) زکات
یکی از فرایض در مکتب اسلام، «زکات» است و بر مسلمان واجب است که هرسال مقدار مشخصی از مال خود را به فقرا و نیازمندان انفاق کـند. زکـات احساس مشارکت وجدانی مسلمانان را با فقرا و مساکین تقویت میکند و باعث میشود در قبال مسئولیت، برای خوشبختی و رفاه آنان تلاش کنند. فریضه زکات، نوعدوستی را به مسلمانان میآموزد و آنان را از خودمحوری و خودخواهی و بخل و آز نـجات میدهد.
قرآن دربـاره صدقه نیز، چه از راهِ زکات یا غیر آن میفرماید که صدقه دادن سبب تطهیر و تزکیه نفس میشود:
از اموال آنها صـدقهای (زکات) بگیر تا بهوسیله آن، آنها را پاکسازی و پرورش دهی…
بنابراین، زکات، نـفس انـسان را از پلیـدی بخل و آز و خودخواهی و قساوت نسبت به فقرا پاک و تزکیه میکند؛ یعنی نفس انسانی را رشد میدهد و با خیرات و برکات اخلاقی و عـملی اعـتلا میبخشد تاجاییکه شایسته خوشبختی دنیا و آخرت میشود.
«احمدبنحنبل» از «انسبنمالک» روایت میکند کـه پیـامبر اکرم ۹ به مردی از قبیله تمیم که کیفیت خرج کردن مالش را از آن حضرت پرسیده بود، فرمود:
زکـات مالت را بپرداز؛ زیرا زکات باعث پاکیزگی توست و نزدیکانت را به تو وصل میکند و بـاعث میشود که حق مـسکین و هـمسایه و نیازمند را بشناسی.
چهارم) حج
«حج» ازنظر روانی فواید بسیاری دارد؛ زیرا زیارت خانه خدا در مکه مکرمه و زیارت مسجد و قبر رسول خدا ۹ در مدینه منوره و نیز زیارت منازل وحی و اماکنی که یادآور فداکاریهای مـسلمانان صدر اسلام است، به مسلمانان چنان نیروی روحی عظیمی میبخشد که گرفتاریها و هموم زندگی را از او زایل میکند و او را در احساس خوشبختی و آرامش و امنیت غرق میسازد. همچنین، انجام مناسک حج، نوعی تمرین برای تحمّل سـختیها و گـرفتاریها و نوعی ممارست در فروتنی است. تمام لباسهای فاخر از تن درآورده میشود و از لباس ساده حج (احرام)، چه ثروتمند یا فقیر، بهطور یکسان استفاده میکنند. این خود باعث تقویت روحیه همه مسلمانان، از نژادها و مـلتها و طـبقات اجتماعی مختلف میشود. همه در مکانی واحد اجتماع میکنند و به پرستش خداوند متعال و دعا و تضرع به درگاه او میپردازند. این گردهمایی بزرگ مسلمانان از ملتهای مختلف، فرصتی فراهم میآورد تا باهم مـأنوس شوند و یکدیگر را بشناسند و روابط دوستانه برقرار کنند. انجام مناسک حج، تمرینی برای مهار کردن نفس و حکومت بر شهوات و انگیزههای نفسانی است؛ زیرا شخص مُحرم از انجام کارهایی ازجمله، نزدیکی بـا زنـان، مـجادله، اظهار دشمنی، ناسزاگویی و بهطورکلی ارتـکاب گـناهان و منهیات خداوندی ممنوع است و همین به انسان میآموزد که در معاشرت با مردم و انجام کارهای نیک و برخوردهای انسانی موفق باشند.
حج در مـاههای مـعیّنی اسـت و کسانی که حج را (با احرام و شروع مناسک حج) بـر خـود فرض کردهاند (باید توجه کنند که) در حج آمیزش جنسی با زنان و گناه و جدال نیست و آنچه از کارهای خیر انجام دهـید خـدا میداند و زاد و توشه تهیه کنید که بهترین زاد و توشه پرهیزکاری است و از من بـپرهیزید ای صاحبان عقل.
بنابراین، حج از این دیدگاه، جهاد با نفس است؛ جهادی که انسان در جریان آن میکوشد نفس خـود را تـزکیه کـند و در برابر خواستهها و انگیزههای نفسانی بایستد و خود را در تحمّل سختیها و انجام کارهای خـیر و مـحبت به دیگران تمرین دهد.
چهار) صبر
قرآن مؤمنان را به صبر دعوت میکند؛ زیرا در صبر فوایدی برای تـربیت نـفس و تقویت شخصیت و افزایش توانایی انسان در برابر سختیها و بارهای سنگین زندگی و حوادث و مصائب روزگار و نیز بسیج نـیرو بـرای ادامه جهاد در راه اعتلای دین خدا، نهفته است.
از صبر و نماز یاری جویید (و بـا اسـتقامت و کنترل هوسهای درونی و توجه به پروردگار نـیرو بـگیرید) و این کار جز برای خاشعان گران است.
ای افـراد بـاایمان از صبر (و استقامت) و نماز (در برابر حوادث سختی زندگی) کمک بگیرید؛ (زیرا) خداوند با صابران اسـت.
بـهطورکلی صبر یکی از خصایل پسـندیده مـؤمنان است که خداوند در موارد مختلفی در قرآن، از آن تمجید کرده است. صبر به انسان میآموزد که در کار و بذل جهد برای تحقق اهداف عملی و علمی، مداومت ورزد؛ زیرا انسان برای دستیابی و تـحقق بـخشیدن به بیشتر اهداف خود، چـه در زمـینههای زندگی عملی و اجرایی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و چه در زمینههای علمی، نیاز بهصرف وقت و کوشش زیاد دارد؛ به همین دلیل، ضرورت تلاشهای پیگیر و مداوم و صبر در برابر رنج کـار و تـحقیق بهعنوان یک خصلت مـهم و لازم بـرای رسیدن به موفقیت و تحقق اهداف، رخ مینماید. صبر و پشتکار درواقع به میزان نیروی اراده انسان بستگی دارد؛ بنابراین، انسان صابر، ارادهای نیرومند دارد و اگرچه با مشکلات و موانع مواجه شود، عزمش سُست نمیشود و همتش کاستی نـمیپذیرد. انـسان، با نیروی اراده میتواند کارهای بزرگی انجام دهد و به اهداف والای خود، جامه عمل بپوشاند.
…هرگاه بیست نفر با استقامت از شما باشند بر دویست نفر غلبه میکنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از کسانی که کـافر شدند، پیـروز میگردند؛ چراکه آنها گروهی هستند که نمیفهمند.
پنج) ذکر
مداومت مؤمن بر ذکر خدا بـا تـسبیح و تکبیر گفتن (سبحانالله و اللهاکبر)، استغفار، دعا و تلاوت قرآن، موجب تزکیه و صفای نفس و احساس امنیت و آرامش روانی خـویش میشود.
آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) اسـت؛ آگاه باشید با یـاد خـدا دلها آرامش مییابد…
در برابر آنچه آنها میگویند صبر کن و قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن و همچنین در اثنای شب و اطراف روز، تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور تا خوشنود شوی.
و قرآن را نازل میکنیم کـه شفا و رحمت برای مؤمنان است…
پیامبر اکرم ۹ میفرماید: «ذکر خدا موجب شفای دلهاست» و نیز میفرماید: در اصل، مسلمان، هنگام ذکر خـدا احـساس میکند به خداوند نزدیک است و تحت حمایت و سرپرستی او قرار دارد و همین موجب برانگیخته شدن حس اعتمادبهنفس، قدرت، امنیت، آرامش و خوشبختی در او میشود. خداوند میفرماید: «به یاد من باشید تا به یاد شـما بـاشم…»
ازآنجاکه ذکر خدا در نـفس انـسان، امنیت و آرامش پدید میآورد، بدون شک موجب درمان اضطرابی خواهد بود که هنگام احساس عجز و تنهایی در برابر فشارها و خـطرهای زنـدگی بـه انسان دست میدهد.
ذکر خدا، یکی از برترین عبادتهاست. خداوند در فضیلت ذکر میفرماید:
…نماز (انسان را از زشتیها و منکرات بـازمیدارد و هـمانا ذکـر خدا بزرگتر (و برتر از حد اندیشه خلق) است…
هـمه عـبادتها نـوعی ذکر یا مددکار ذکر هستند؛ برای مثال نمازگزار در نماز به گفتن اللهاکبر و تلاوت قـرآن، گــفتن تسبیحات در رکوع و سجود و حمد و ثنای خداوند و فرستادن درود بر پیامبر ۹ میپردازد و در پایان نماز به استغفار و تـسبیح و حـمد و تکبیر خدا و دعا مشغول میشود و اینها همه ذکر هستند. مــؤمنی که میخواهد در راهِ تقرّب خدا گام بـردارد، تـنها هنگام نمازهای روزانه به ذکر خدا اکتفا نمیکند؛ بلکه خارج از نماز نیز بـا تـسبیح و تکبیر و دعا و تضرع به درگـاه او بـه ذکر مـیپردازد؛ در اصل، تـقرّب جستن به پروردگار با عبادت، تـلاوت قـرآن و اوراد و ادعیه، باعث تعمیق ایمان و تثبیت امنیت و آرامش روح انسان میشود.
شش) توبه
احساس گـناه، سـبب احساس کمبود و اضطراب در انسان میشود و ایـن احساس به بروز بـیماریهای روانـی منجر میگردد. رواندرمانگر ـ در چنین مـواردیـ بـه موضوع تغییر دیدگاههای بیمار درباره اعمال گذشته وی ـ که مسبب احساس گناه هستندـ تـوجه میکند. بیمار در این حالت از دیدگاه جـدیدی بـه اعـمال خود مینگرد؛ بـهطوریکه دیـگر دلیلی برای احساس گـناه و نـقص خود نمیبیند؛ درنتیجه سرزنش وجدانش تخفیف مییابد و برای پذیرش «خود» آمادهتر میشود و سرانجام، اضـطراب و عـوارض بیماری روانیاش از بین میرود.
قرآن روش «تـوبه» را کـه روشی بـینظیر و مـوفق بـرای درمان احساس گناه اسـت، به ما ارائه میدهد؛ زیرا توبه و بازگشت بهسوی خداوند متعال، سبب آمرزش گناه و کاهش شدت اضـطراب انـسان میشود. توبه، انسان را به اصلاح و خـودسازی وامـیدارد و شـخصیت او را طـوری آمـاده میکند که بـار دیـگر در دام خطاها و گناهان گرفتار نشود و همین امر به انسان کمک میکند ارزش خود را بیشتر بشناسد و اعتمادبهنفس و رضایتش، افـزایش یـابد. ایـن مسائل بهنوبه خود به تثبیت احساس امـنیت و آرامـش روانـی انـسان مـنجر خـواهد شد.
بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید، از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، خداوند آمرزنده، مهربان است.
کسیکه کار بـدی انجام دهد یا به خود ستم کند، سپس از خداوند طلب آمرزش نماید، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.
خداوند (هرگز) شرک را نمیبخشد و پایینتر از آن را برای هرکس بخواهد (و شایستگی داشته باشد) مـیبخشد…
اعتقاد به اینکه خداوند متعال تـوبهپذیر و آمـرزنده گناهان است و هرگز خلف وعده نمیکند، مسلمان را بـه تـوبه و اسـتغفار و پـرهیز از گـناه وامیدارد و او را به مغفرت و رضایت الهی امیدوار و تشویق میکند. هنگامیکه مسلمان، خـالصانه تـوبه کند و به طاعت و عبادت خـداوند و عـمل صالح ملتزم شود، خاطرش آسوده میشود و نفسش آرام میگیرد و درنتیجه، احساس گناهی که سبب نگرانی و اضطراب او شده است، از بین میرود.
هفت) خانواده خوب
نخستین سنگ زیربنای جامعه بشری، خانواده و رابطه روحی حاکم بر خانواده است. آرامشی که از زندگی زناشویی به دست میآید، بهخاطر آن است که این دو جنس، مکمّل هم و مایه شکوفایی و نجات و پرورش یکدیگر هستند؛ بهگونهای که هریک از آندو بدون دیگری ناقص است و از طریق همسری، تکامل خویش را بازمییابد. این آرامش منحصر به جنبه جسمانی نیست، بلکه جنبه روحانی آن مهمتر و قویتر است. ناآرامیهای روانی و نبود تعادل روحی و بیماریهای گوناگونی که بر اثر ترک ازدواج برای انسان حاصل میشود، شاید گویای این معنا باشد. مودّت بهمعنای محبت است. درواقع، در زندگی زناشویی باید دو گونه رابطه معنوی برقرار باشد: نخست، رابطهای که به شکل متقابل جلوهگر میشود و دیگر، خدمات بلاعوض است؛ چراکه در همه جوامع انسانی (مانند خانواده) افراد خردسال، ضعیف و ازکارافتادهای وجود دارند که اگر بخواهند در انتظار خدمت متقابل بنشینند، همیشه محروم خواهند بود.
پایش سبک زندگی، سال پنجم، شماره ۲۶، پائیز و زمستان ۱۳۹۷، صفحات ۸۸-۱۰۲.