رسانه‏‏ ها و هنجارشکنی‏ های اجتماعی

نویسنده: دکتر محمد شکیبا دل

مقدمه

امروزه رسانه‌های جمعی به شکل روزافزونی در عرصه‏های مختلف اجتماعی نقش‏آفرینی می‏کنند و این امر، تنها بدین سبب نیست که آنها بر نگرش‏های ما به شیوه‌های خاصی اثر می‌گذارند؛ بلکه‏این ابزارها به‏اندازه‌ای پیشرفت کرده‌اند که ترکیب و سرشت زندگی اجتماعی را دگرگون کرده‌اند.
تلویزیون که پر مخاطب‌ترین رسانه است، می‏تواند بیشترین تأثیر را در فرآیند انتقال ارزش‏ها، هنجارها، عقاید، باورها و الگوهای رفتاری و احساسی موجود در فرهنگ جامعه داشته باشد.
سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، نقش عمده‏ای در پرکردن اوقات فراغت افراد جامعه، خبردهی و آگاهی‏بخشی به آنها دارد. با اثبات جایگاه مؤثر صدا و سیما در زندگی ایرانی‏ها، این پرسش مطرح می‏شود که‏ آیا برنامه‏های رادیو ـ تلویزیون در جهت تقویت هنجارهای جامعه و خلق هنجارهای مطلوب حرکت می‏کند یا در جهت خلاف آن به پیش می‏رود؟
نیل پستمن به تأثیر شگرف رسانه‏های ارتباط جمعی بر روح، روان و رفتار فرد و جامعه و دگرگونی‏های فرهنگی و اجتماعی ناشی از رسانه‏ها تأکید می‏کند. وی معتقد است: همان‏گونه که صنعت چاپ و رسانه‏های نوشتاری، سبب بیداری و پدید آمدنِ مقوله کودکی شد، رسانه‏های الکترونی سبب زوال و انقراض آن شده‏اند.   رسانه‏ها بالقوه و بالفعل می‏توانند هنجارساز و هنجارگریز شوند و زمینه‏های هنجارگریزی و هنجارشکنی یا برعکس، هنجارسازی را میان افراد جامعه به‏شدت تقویت کنند.
اگر پیامی که دربردارنده نوعی هنجارشکنی است، در مکان و زمان خاص در جامعه صورت گیرد، بُرد زمانی و مکانی آن به شعاع معیّنی از افراد محدود خواهد بود؛ ولی در رسانه به دلیل گستره وسیع مخاطبان، اجتماعات عظیمی به صورت هم‏زمان و از دورترین نقاط جهان می‏توانند یک پیام واحد را دریافت کنند.
رسانه‏ها بر فروش محصولات، مبارزه‏های انتخاباتی، کنترل اجتماعی، بروز رفتارهای پرخاشگرانه، ساخت اجتماعی واقعیت، افزایش شناخت و اطلاعات، اشاعه نوآوری‏ها، جامعه‏پذیری افراد، ایجاد دگرگونی در فرهنگ و…   تأثیرات انکارناپذیری دارند.
رادیو و تلویزیون، این ظرفیت عظیم را دارند که با ترسیم نوع ارزش‏ها و هنجارهای حاکم بر ستارگان فیلم‏ها و سریال‏ها و نیز ورزشکاران محبوب، برای هنجارسازی و مشروعیت‏بخشی به آنها عمل کنند؛ درحالی‏که دیگر نهادهای اجتماعی، چنین فرصت و توانی را ندارند. از جمله ویژگی‏های رسانه‏های رادیو و تلویزیون، عبارت‏اند از:
۱.    رسانه‏ها همیشه در دسترس فرد قرار دارند.
۲.    محدودیت مکانی ندارند.
۳.    مرزهای زمانی را درنوردیده‌اند.
۴.    همه گروه‏های جامعه را به سوی خود می‏کشانند؛ نه تنها گروه خاصی را.
۵.    در کنار توانایی داشتن در ترسیم واقعیت‏های زندگی، از قالب‏های تجریدی و غیرواقعی بهره می‏گیرند.
۶.    بسیار ارزان‏اند و برقراری ارتباط با آنها بدون پیچیدگی است.
حضرت امام خمینی(ره) رسانه‏ها (صدا و سیما) را به‏منزله دانشگاه می‏داند و دانشگاه را نیز مبدأ همه دگرگونی‏ها، خوشبختی‏ها و بدبختی‏های یک ملت عنوان می‏کند.
برخی از انواع نمونه‏های هنجارشکنی‏های رسانه‏ای عبارت‏اند از: ۱. قانون شکنی؛ ۲. خشونت؛ ۳. برنامه‏های مبتذل و غیراخلاقی؛ ۴. ترویج تجمل‌گرایی و مصرف‏گرایی؛ ۵. نقض برخی از فضیلت‏های اخلاقی و دینی؛ ۶. روزمرگی و کلیشه‏گرایی.
منظور از هنجارشکنی رسانه‏ای، آن است که برنامه‏های تلویزیون و رادیو در ایران در دوره‏‏های مختلف زمانی به گونه‏ای تولید و پخش شوند که در آنها پای‏بند نبودن به هنجارهای‏ پذیرفته در جامعه را شاهد باشیم و سرپیچی از دستورهای مؤکد دین اسلام در زمینه هنجارهای دینی به چشم بخورد. دسته‏بندی هنجارشکنی بر مبنای تقسیم‏بندی‏های مربوط به انواع هنجارها بسیار است.
در اینجا دسته‏بندی هنجارشکنی از دیدگاه دین اسلام بیان می‏شود:
۱.    هنجارشکنی‏های اعتقادی؛
۲.    هنجارشکنی‏های خانوادگی؛
۳.    هنجارشکنی‏های مربوط به روابط اجتماعی و انسجام جمعی؛
۴.    هنجارشکنی‏های مربوط به منزلت، حیثیت و آبروی افراد؛
۵.    هنجارشکنی‏های اقتصادی.
مصداق‏های فراوان دیگری نیز می‏توان برای این هنجارشکنی‏ها برشمرد یا حتی تعداد زیادی از آنها را به صورت هم‏زمان در ادامه دیگر انواع هنجارشکنی قرار داد که ‏این امر، ناشی از ماهیت و جوهره مؤلفه‏های اجتماعی و انسانی است که مقوله‏هایی مرکب و چند بعدی هستند.
هنجارشکنی در جامعه، افزون بر ساختارهای کلان (اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ) در خرده‏ساختارها نیز به صورت بالقوه و بالفعل می‏تواند به وجود آید.

نگاهی به تاریخچه هنجارشکنی در رسانه

 

الف) هنجارشکنی در رسانه‏های غربی

هنجارشکنی، یک پدیده اجتماعی و همزاد رسانه‏ها، به‏ویژه از زمان پدید آمدنِ رادیو به بعد است. از نیمه دوم قرن بیستم به بعد، با توجه به سلطه تلویزیون در غرب، آثار مخرب آن، از جمله رواج ارزش‏های منفی و نابهنجاری‏های اجتماعی در متن برنامه، شدت بیشتری یافته است.
از دهه ۱۹۶۰ میلادی، کم‏کم مسائل غیر اخلاقی، ناپسند و نابهنجار از راه پنجره‏های جعبه جادو گسترش یافت. فیلم آخرین تانگو، نمونه‏ای از آن است که در آن با بی‏شرمی تمام، صحنه روابط جنسی یک زن و مرد نشان داده می‏شود؛ درحالی‏که جامعه غرب در آن زمان، هنوز حساسیت‏های اخلاقی و مذهبیِ زیادی در درون خود داشت.
تلویزیون پیش از این دوره، برخی مصداق‏های هنجارشکنی از جمله خشونت‏محوری را جزو گریزناپذیر بیشتر برنامه‏های خود قرار داده بود.

اول – قانون‏شکنی

اگر به برخی از فیلم‏های پر مخاطب تلویزیونی غرب نگاه کنیم، متوجه می‏شویم که در آنها قانون‏شکنی به شکلی نمایش داده می‏شود که قانون‏شکنان با آسودگی خاطر به هدف‏هایشان می‏رسند. البته ممکن است در عرصه واقعیت اجتماعی چنین باشد؛ ولی نمایش آن از تلویزیون، پیامدهای زیان‌باری دارد. در تعداد فراوانی از این‏گونه فیلم‏ها، مجرمان که در بیشتر موارد، بازیگران محبوب و سر‏شناس‏‏اند، به سرانجام خوشی دست می‏یابند و به هدف‏های خودشان نیز می‏رسند.
مخاطب به‏ویژه مخاطبان کم‌سن و سال، مثل کودکان و نوجوانان مشاهده می‏کنند که می‏شود قانون‏شکنی کرد و به پاداش هم دست یافت.

دوم – خشونت

خشونت را می‏توان پای ثابت فیلم‏های تلویزیونی در غرب دانست. ارزیابی سه شبکه اصلی تلویزیون امریکا، یعنی C. B. S ، N. B. C و A. B. C نشان می‏دهد که آنها در برنامه‏های خود در هر هفته، ۹۲ مورد حمله با سلاح گرم، ۹ فقره خفه کردن، ۱۶۸ فقره نزاع با مشت و لگد و ۱۷۹ مورد تخلف قانونی را پخش می‏کنند.
فیلم‏هایی مثل ویرانگر ۱ و ۲، مرد عنکبوتی، پارک ژوراسیک، خانم و آقای اسمیت، و اینک آخر الزمان، ترانسپورتر، خوب؛ بد؛ زشت، جنگ ستارگان، کینگ کونگ، قلعه و پسران بد، در مقایسه با دیگر فیلم‏های سرتاسر خشونت‏آمیز، صحنه‏های خشونت‏بار کمتری دارند؛ ولی به دلیل پرمخاطب بودن و فروش بالا در سراسر جهان، پخش از شبکه‏های تلویزیونی بیشتر کشورهای دنیا، از اثرگذاری بسیار بالایی برخوردارند. حجم گسترده‏ای از برخی از این فیلم‏ها را صحنه‏های خشونت‏آمیز به خود اختصاص داده است.

 سوم ـ مسائل غیر اخلاقی (سکس)

اگر خشونت، یک موضوع غالب برنامه‏های تلویزیون باشد، سکس، محتوای غالب دیگر آن است؛ حتی می‏توان گفت تا حدودی پررنگ‏تر از آن هم به نمایش درمی‏آید و گاه برای جذب مخاطب بیشتر، حتی خشونت در بین زنان و مردان و دختران و پسران را در مقابل دید مخاطب به نمایش می‏گذارند.
در فیلم‏های بسیار پرفروش غرب که گاه مضمون‏های آنها به گونه‏ای است که نیازی به نمایش مقوله‏های جنسی در آن نیست، دست کم، یک یا چند مورد از روابط جنسی به تصویر کشیده می‏شود. گاه سازندگان و کارگردانان برنامه‏ها می‏کوشند این صحنه‏ها را به شکل غیرمستقیم و تلویحی نشان دهند؛ ولی در هر صورت، تأثیرات آن را بر مخاطبان به‏ویژه مخاطبان خردسال، نمی‏توان انکار کرد.
این بی‏اخلاقی در حوزه رسانه، به جایی می‏رسد که با استدلال‏های مختلف کار‏شناسان تلویزیونی، همجنس‏بازی، یک امر طبیعی و قانونی می‏نماید و برای نمایش و ترویج آن، گام برداشته می‏شود.

چهارم ـ تجمل‏گرایی (مصرف‏گرایی افراطی)

پیوند خوردن مصرف و بازار آن با رسانه‏های جمعی الکترونیکی و ارتباط این دو با سرگرمی‏های رایج و ورزش‏ها، یکباره اربابان بازار را با امکانِ بازیِ بی‏پایانی در ارسال پیام‏های اثرگذار و در برخی موارد، شبه واقعی و حتی مقدس و بدون بحث رو‏به‏رو کرد. این امر، آنان را بر آن داشت تا از این راه، زمینه را برای‏ پذیرش عموم فراهم آورند و مفاهیم و نگرش‏های آنان را در زمینه‏هایی چون راه‏های گوناگون خوشبختی، شادمانی و موفقیت اجتماعی دگرگون کنند و تعبیری جدید، ‏پذیرفتنی و سرپیچی‏نشدنی از این مفاهیم در ذهن آنها پدید آورند.
تلویزیون، حجم سرسام‏آوری از تبلیغات بازرگانی را در طول شبانه‏روز فراروی مخاطبانش قرار می‏دهد و با بهره‏گیری از ظرافت‏های پیچیده هنری، جامعه‌‏شناسانه و روان‏‏شناسانه، به گونه‏ای عمل می‏کند که پیامد آن، کشاندن مخاطبان به بازار برای خرید محصولات تبلیغی است.

پنجم ـ نقض برخی فضایل اخلاقی و دینی

در بخش زیادی از برنامه‏های تولیدی تلویزیون در غرب ـ که بیشتر بار سیاسی دارند ـ دروغ، فریب، تهمت، تمسخر و تحریف حقایق، آشکارا دیده می‏شود. گاه تحریف واقعیت به گونه‏ای است که ۱۸۰ درجه چرخش دارد و مخاطبان بی‏خبر از همه جا هم می‏پندارند که سیاستمداران و رسانه‏های کشورشان، در مسیر منافع آنها، همیشه به اخلاق و حقیقت پای‏بندند؛ ازاین‏رو تحت تأثیر حجم سرسام‏آوری از دروغ‏ها و تحریف‏های به ظاهر حقیقی قرار می‏گیرند و درباره دیگران، حکمی را صادر و حتی گاه اجرا هم می‏کنند.
در فیلم سینمایی ۳۰۰، کارگردان و سازندگان فیلم با تحریف تاریخ ایران، به‏راحتی واقعیت‏های تاریخی یک ملت را تغییر و دروغ و تهمت‏های بسیاری را به گذشته و باورهای ایرانیان نسبت می‏دهند.

ب) هنجارشکنی در رسانه‏های (رادیو و تلویزیون) ایران

پس از ورود رادیو به‏ ایران در سال ۱۳۱۹ و تثبیت جایگاه آن به صورتِ یکی از رسانه‏های جمعیِ ارزان و در دسترس، طی دهه ۱۳۴۰ و در سال ۱۳۴۳ هجری شمسی، پایه‏های شکل‏گیری تلویزیون ملی ایران پی‌ریزی شد.
حکومت پهلوی تصمیم گرفت تا بر فرآیند تولید و پخش برنامه‏های رادیو و تلویزیون نظارت کند و منافع و مصالح خود را نیز در این مسیر به طور جدی مد نظر قرار دهد؛ از همین رو، اصحاب رادیو و تلویزیون ناگزیر شدند، طبقِ میل کارگزاران رژیم پهلوی، به تولید و پخش انواع برنامه‏های رادیو و تلویزیونی بپردازند. همین امر، زمینه را برای ترویج برخی هنجارشکنی‏ها در عرصه صدا و سیمای آن زمان فراهم ساخت.
البته ‏این نکته را نباید از نظر دور داشت که سینما در سال‏های پیش از تولد رادیو در ایران، به‏ویژه دهه‏های پس از آن، با وجود کارکردهای مثبت خود و ایجاد برخی دگرگونی‏های خوشایند، سبب شده بود برخی ناهنجاری‏ها و هنجارشکنی‏ها در پرده سینما و به دنبال آن در جامعه رواج یابد و مسائلی همچون تحریف تاریخ، نمایش جاذبه‏های جنسی و رقص طی دهه ۱۳۳۰ در فضای حاکم بر صنعت سینمای ایران مشاهده شود.
اگر بپذیریم که فیلم‏های سینمایی، پس از مدتی، از تلویزیون هم پخش می‏شوند، می‏توان گفت که روند رو ‌به رشدِ هنجارشکنی، تقریباً از دهه ۱۳۳۰، نخست در عرصه سینما و سپس در دهه ۱۳۴۰ در تلویزیون نمود پیدا کرد؛ گر چه رادیو هم برخی مصداق‏های هنجارشکنی را در برنامه‏های خود آشکار می‏ساخت.

اول ـ قانون‏شکنی

سیری در فیلم‏های پیش از انقلاب اسلامی نشان می‏دهد که در برخی از فیلم‏ها، قانون و قانون‏گرایی، از سوی قهرمانان فیلم به حاشیه رانده می‏شود و فرد، مجری قانون می‏شود. در فیلم‏های ضربت (۱۳۴۳) و سرسام (۱۳۴۴) ساخته خاچیکیان، قهرمانان فیلم، خودشان قانون را به اجرا درمی‏آورند و پلیس، خیلی دیر در صحنه حاضر می‏شود.
پرویز اجلالی در تحلیل محتوای فیلم‏های سینمایی در دوره پیش از انقلاب به‏ این نتیجه رسید که محور مضمون ۲۵ فیلم بر انتقام عصیانگرانه فردی، استوار بوده است.   در این فیلم‏ها نقش قانون به کلی تحت الشعاع قرار می‏گرفت و افراد، خودشان به اجرای قانون می‏پرداختند.
پس از انقلاب اسلامی تلاش شد فضای حاکم بر برنامه‏های رادیو، تلویزیون و سینما در قالب ارزش‏های دینی و انقلابی حرکت کند؛ ازاین‌رو لمپنیسم موجود در فیلم‏های پیش از انقلاب در دوره پس از آن، تا حد زیادی کنار گذاشته شد؛ ولی با تحلیل برخی از فیلم‏های سینمایی و سریال‏های تلویزیونی پس از انقلاب، شاهدیم که سازندگان برنامه‏ها به بسیاری از مواردی که قانون برای آنها حکم صریحی دارد،‏ توجهی ندارند و در سایه همین بی‏توجهی، به ترویج و نمایش بی‏قانونی‏ها یا قانون‏شکنی‏ها می‏پردازند.
در تعداد زیادی از سریال‏ها، طنزها و فیلم‏های تلویزیونی، رفتارهایی به نمایش درمی‏آید که افراد از آنها برای رسیدن به هدف خویش بهره می‏جویند و نکته‏ اینجاست که نه‏تنها مجازات نمی‏شوند؛ بلکه پایان خوشی را هم برایشان رقم می‏زنند. این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که تنها در فیلم‏های تلویزیونی ایران، با این معضل روبه‏رو نیستیم؛ بلکه همه جا همین طور است.
فیلم سینمایی «شغل ایتالیایی» که دو بار هم از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است، نشان می‏دهد که می‏توان مقدار بسیار زیادی طلا دزدید و به آرزوهای دیرینه خود دست یافت.

دوم ـ خشونت

نتایج بررسی فیلم‏های پیش از انقلاب، گویای آن است که فیلم‏سازان برای جلب نظر مخاطب و هیجان‏بخشی به آنها از مضمون‏های خشونت‏آمیز هم بهره می‏گرفتند. شخصیت‏های دو فیلم زمین تلخ و آخرین گذرگاه (۱۳۴۱) ساخته خسرو پرویزی برای حفظ زمین خود تا پای جان پیش رفتند و چشم در چشم مرگ دوختند. مبارزه افراد دو خانواده در قالب دو گروه در فیلم زمین تلخ، با مرگِ بیشترِ افراد در دو جبهه پایان گرفت. به بیان روشن‏تر، افراد برای رسیدن به مال دنیوی که هر یک آن را حق خودش می‏پنداشتند، یکدیگر را می‏کشتند. در فیلم آخرین گذرگاه نیز نقش اول فیلم برای رسیدن به زمین‏های بیشتر به هر جنایتی دست زد. مواردی همچون قتل‏های وحشتناک ـ که گاه با وسیله‏ای مثل تیغ دلاکی صورت می‏گرفت ـ چهره‏های خوانین، شکم‏های متلاشی شده و قلب‏های چاقو خورده، در بخش گسترده‏ای از فیلم‏ها به تصویر کشیده شده‏اند. پس از انقلاب اسلامی، مسئولان رادیو و تلویزیون کوشیدند تا آنجا که امکان دارد، از نمایش دادن صحنه‏های خشونت‏آمیز پرهیز کنند.
بیشتر فیلم‏ها، سریال‏ها و کارتون‏هایی که از تلویزیون به‏ویژه در سال‏های اخیر پخش می‏شوند، ایرانی نیست و محصول امریکا و دیگر کشورهای غربی، هند، چین و ژاپن است که بخش زیادی از آنها پر از صحنه‏های خشونت‏آمیزند، با وجود آنکه تلاش می‏شود تا موارد بسیار خشن در هنگام پخش فیلم نمایش داده نشود.
به تصویر کشیدن اسلحه‏ای که ساختمانی را پودر می‏کند و به هوا می‏فرستد،  فردی که به‏تنهایی گاه یک لشکر یا سپاهی را شکست می‏دهد، انسانی که بر آدم‏‏آهنی‏ها غلبه می‏کند، همه و همه در جهت ارضای مخاطب به نمایش گذاشته می‏شوند. با وجود نظارت بسیار مسئولان صدا و سیما بر برنامه‏های کارتونی، متأسفانه بخش گسترده کارتون‏هایی که پخش می‏شوند، پر از خشونت است و جنبه بدآموزی دارد.
فرض کنید یکی دارد از پله‏های نردبان بالا می‏رود و یکی دیگر از بالا، یک اره برقی را رها می‏کند و فرد و نردبان با هم نصف می‏شوند و صدای خنده می‏آید. فردی گل زرد برای خودش می‏کارد، دیگری می‏کند و گل صورتی جایش می‏کارد؛ خانه‏اش را رنگ آبی می‏زند، او پاک می‏کند و رنگ صورتی می‏زند، همه‏اینها شکل‏های مختلف مردم‏آزاری است.

سوم ـ مسائل غیر اخلاقی (امور جنسی)

دهه ۱۳۳۰، عصر ورود بی‏بهانه رقص و آواز زنان به سینمای ایران بود. زنان بازیگر سینمای ایران به روش همتایان فرنگی، با لباس بدن‏نما مقابل دوربین قرار گرفتند. این قالب از دهه ۳۰ تا زمان انقلاب، همچون بختکی بر سینمای ایران خیمه زد و سیاست‏های فرهنگی دولت، مبنی بر آزادی زن را به صورت ناموزون و خنده‏داری معمولاً تا حد یک کاریکاتور به پرده برد.
بخش گسترده‏ای از فیلم‏ها همچون بهشت دور نیست (۱۳۴۸)، رقاصه شهر (۱۳۴۹)، بدنام (۱۳۵۰)، خاطرخواه (۱۳۵۱)، میخک سفید (۱۳۵۱) و بندری (۱۳۵۲)، مضمون عشق به زنان رسوا و فاحشه را یدک می‏کشند.
نمایش جاذبه‏های زنانه و دخترانه و به تصویر کشیدن آنان با لباس‏های تنگ، اندام برهنه و نیمه برهنه، نمایش غیرمستقیم روابط جنسی و ترسیم عشوه‏گری‏های هنرپیشه‏های زن، تقریباً بخش جدایی‏ناپذیر بسیاری از فیلم‏های پیش از انقلاب به شمار می‏آید. حجم فیلم‏ها و سریال‏هایی با محتوای تجاوز، خیانت و روابط نامشروع، روسپی‏گری و و مصداق‏هایی مشابه، در آن دوره بسیار زیاد است.
مسئولان رسانه‏های جمعی رژیم کوشیدند تا به حس هیجان‏جویی مخاطبانشان پاسخ گویند و در جهت برطرف کردن نیازهای آنان گام بردارند؛ هر چند این امر به بهای نمایش صحنه‏های غیراخلاقی و بسیار زیان‏بار و حرام – از دیدگاه دین اسلام ـ باشد و زمینه مرگ اخلاق را در جامعه فراهم آورد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل محتوای فرهنگی و دینی انقلاب و تأکید رهبران آن به‏ویژه حضرت امام(ره) بر سالم‏سازی اخلاق جامعه، دگرگونی‏های گسترده‏ای در سیاست‏ها و جهت‏گیری‏های حاکم بر رادیو و تلویزیون و دیگر رسانه‏های جمعی روی داد و پاک‏سازی اساسی در این عرصه شکل گرفت و از لحاظ نیروی انسانی، بازیگران و محتوای برنامه‏ها، فضای دیگری برقلمرو رسانه‏های جمعی حاکم شد. به طور طبیعی به علت تغییر ساختار جامعه از نظام شاهنشاهی به نظام دینی و جمهوری اسلامی، چنین امری بدیهی به نظر می‏رسید.
در فیلم‏های سینمایی و تلویزیونی این دوران، نقش‏ زنان، بیشتر نقشی سنتی است و در قالب شخصیتی ارائه می‏شود که وظیفه‏اش خانه‏داری، بچه‏داری، آشپزی و اطاعت از همسر است. البته با توجه به شرایط انقلاب و وقوع جنگ تحمیلی، چنین چیزی دور از انتظار نبود.
پس از پایان جنگ تحمیلی و آغاز دهه هفتاد به‏ویژه در سال‏های اخیر، دگرگونی‏های چشم‏گیری را در بخش‏های مختلف فرهنگی ـ اجتماعی جامعه‏ ایران می‏بینیم. به همین دلیل، گسترش ارزش‏ها و هنجارها را از تلویزیون و رادیو شاهدیم که به جرأت می‏توان گفت با فضای حاکم بر دهه اول انقلاب، تفاوت فاحشی دارد.
زنان و دختران آرایش‏کرده، لباس‏های تنگ، مانتوهای کوتاه، استفاده از عینک دودی و مصداق‏هایی این چنینی، گویی عناصر لازم بسیاری از فیلم‏ها و برنامه‏های تلویزیونی به شمار می‏آیند. در بهمن ۱۳۷۹ درباره میزان ارائه تصاویر روابط نادرست بین زن و مرد و مسائل عشقی در سریال‏های پخش شده از شبکه‏های پنج‏گانه تلویزیون، پژوهشی به عمل آمد که بر اساس آن، ۲۴ سریال (۹۲ درصد) دربردارنده مسائل گفته شده بودند.
در بسیاری از فیلم‏ها، دختران و زنان مانتویی، آرایش‏کرده و به اصطلاح مد روز، در قالب شخصیت‏های مثبت، با نشاط و با کلاس! به تصویر درمی‏آیند؛ ولی زنان چادری و پوشیده، بیشتر در قالب شخصیت‏های منفی و ضعیف به کار گرفته می‏شوند. این «هم‏زمانی» نوع پوشش و ظاهر با رفتارها و شخصیت افراد، از رویکرد جامعه‏‏شناسی، تداعی‏کننده ‏این معنا به مخاطب است که استفاده از چادر و ساده‏بودن ظاهر، در واقع تجلی‏کننده شخصیت منفی در جامعه است. باید گفت که رسانه از این نظر، آسیب‏های جدی و خطرآفرینی بر پیکره اجتماع وارد می‏کند.
برداشت مخاطب آن است که صدا و سیما ـ آن هم از نوع دینی آن ـ رفتار و هنجار نامناسب را نشان نمی‏دهد؛ ازاین‏رو، وقتی بارها یک نوع رفتار و هنجار ـ‌ گر چه در اصل نوعی هنجارشکنی است‏ ـ از تلویزیون پخش و تأیید می‏شود؛ پس انجام آن هیچ منع قانونی، دینی و عرفی ندارد و آن‏گاه که مخاطب به این نتیجه رسید، به طور طبیعی بدان دست خواهد زد و همین، بستر بروز مسائل و مشکلات جدی در حوزه روابط میان دختران و پسران را فراهم می‏آورد.

چهارم ـ تجمل‏گرایی

اگر به فیلم‏ها و برنامه‏های تلویزیونی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نظر افکنیم، درمی‏یابیم که در فیلم‏های نشان داده شده در سینما و تلویزیون و نیز سریال‏های تلویزیونی، نمایش صحنه‏های مختلف از قصر و خانه‏های مجلل شخصیت پولدار فیلم، سفره‏های رنگین، قاشق و چنگال‏های لوکس، استخر و تجملاتی از این دست، در مقابل دید مخاطبان قرار می‏گیرد. در واقع، وسوسه زندگی تجملاتی که صحنه به صحنه و فیلم به فیلم تغییر می‏کرد، تماشاگر را به الگوهای جدید مصرفی فرامی‏خواند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در دهه اول، همان‏گونه که بیان شد، به علتِ شرایط انقلابی و سپس شروع جنگ هشت‏ساله تحمیلی و دوران دفاع مقدس، در عمل، بسیاری از مظاهر مادی به‏شدت رنگ باخت؛ حتی افراد ثروتمند با بی‏توجهی و گاهی با خشم افراد جامعه رو‏به‏رو شدند و کوشیدند تا حد ممکن، در ظاهر همچون دیگر افراد معمول جامعه باشند. به طور طبیعی، فضای حاکم بر تلویزیون و رادیو هم تا حدود زیادی متأثر از فضای کلی جامعه بود و در بیشتر برنامه‏ها، مسائل مادی و رویه‏های تجمل‏گرایانه، چندان نمودی نداشت.
از دهه هفتاد به بعد به‏ویژه در ده سال اخیر، حجم تبلیغات بازرگانی در رادیو و تلویزیون افزایش یافته است. در تمام طول شبانه‏روز به‏ویژه در ابتدا، وسط و انتهای فیلم‏های محبوب و پر مخاطب تلویزیونی و مسابقه‏های ورزشی مهم، طیف گسترده‏ای از تبلیغات رنگارنگ بر سر مخاطب فرو می‏ریزد؛ به‏ویژه‏ اینکه برای تبلیغ کالاها از مؤثرترین و دقیق‏ترین ظرافت‏های هنری، روان‏شناختی و جامعه‏شناختی هم استفاده می‏شود و تا حد امکان، از شخصیت‏های محبوب هنری و ورزشی برای معرفی و ترویج آنها بهره گرفته می‏شود. آسیب‌‏شناسی سبک و شیوه تبلیغات بازرگانی حاکم بر رادیو و تلویزیون، انتقادهای تلخ بسیاری را متوجه عملکرد رادیو و تلویزیون می‏سازد.
تبلیغ تلویزیون‏های LCD یا یخچال‏های ساید بای سایدی که قیمتشان سه ـ چهار میلیون تومان است، معرفی کالایی که قدرت جادویی آن آرامش مطلق در میان افراد خانواده‏ ایجاد می‏کند، زمینه‏های تبدیل یک جامعه به جامعه‏ای مصرفی و تجمل‏گرا را فراهم می‏سازند.

پنجم ـ نقض برخی فضیلت‏های اخلاقی و دینی

اگر از این زاویه به فیلم‏های سینمایی و برنامه‏های رادیو و تلویزیون بنگریم، درمی‏یابیم که برخی آثار با صراحت تمام، دین و دستورهای دینی را به سخره می‏گیرند. در فیلمی مثل توفان نوح، ساخته سیامک یاسمی (۱۳۴۷)، به قول جمال امید، «هر آنچه باور و برداشتش از خواست و دریافت تماشاگران است، از رقص و آواز و… »  در کنار هم دیده می‏شوند؛ درحالی‏که اثر در چارچوب دینی مطرح شده است؛ ولی در عمل، بسیاری از مسائل غیردینی را به شکلی بهنجار نشان می‏دهد.
غیر از مسائل دینی، برخی از هنجارهای اجتماعی که ریشه در سنت و آداب و رسوم ایرانیان دارد، نیز در بخشی از فیلم‏ها و سریال‏های دوره پیش از انقلاب، آشکارا زیر پا گذاشته می‏شود. در برخی از سریال‏ها، پای‏بندی به ارزش‏های سنتی، به‏منزله نوعی عقب‏ماندگی و ارتجاع نشان داده می‏شود.
در دوره پس از انقلاب اسلامی، تلاش می‏شود تا دین، حضوری پر رنگ‏تر در برنامه‏های رادیویی و تلویزیونی داشته باشد و این امر در دهه اول انقلاب آشکارا دیده می‏شود؛ ولی به‏تدریج در بخشی از برنامه‏های رسانه، نمایش و ترویج مسائلی را شاهدیم که با نگاه دینی منافات دارد یا دست کم با آن، همسویی ندارد.
در برخی از فیلم‏ها به اصول و ارزش‏های دینی و اخلاقی، چندان توجه نمی‏شود و گاهی به‏راحتی نقض می‏شوند؛ برای مثال در فیلمِ یک وجب خاک (۱۳۸۶)، در صحنه‏ای از سریال، برزو ارجمند به پدرش (افشاری) می‏گوید: «دروغ مصلحتی که اشکال ندارد»، درحالی‏که هیچ مصلحتی در میان نیست.

ششم ـ روزمرگی و کلیشه‏ گرایی

در دوره پیش از انقلاب، موج‏های مختلفی بر رسانه‏هایی همچون سینما، تلویزیون و رادیو حاکم شد که بیشتر هم بر مدار جلب توجه مخاطب به هر قیمت ممکن بود. عمده مضمون‏ها و محتواها در بخش زیادی از فیلم‏ها، سریال‏ها و برنامه‏های رادیویی، چندان به فرهنگ‏سازی برای ترویج ارزش‏های مثبت و متعالی اهمیت نمی‏دادند و برعکس، سراغ موضوع‏های کم‏مایه، خنثی و عامه‏پسند می‏رفتند.
در دهه اول انقلاب، بیشتر، رنگ و بوی جنگ و انقلاب بر فضای رسانه حاکم بود؛ گر چه رگه‏های خفیفی از مضمون‏های سطحی نیز در این دوره دیده می‏شود. پس از پایان جنگ، در دهه هفتاد و به‏ویژه دهه هشتاد، تحول جدی و گسترده‏ای در کمیت برنامه‏های رادیو و تلویزیون به وقوع پیوست. افزایش کانال‏های تلویزیونی و رادیویی سبب شد تا حجم عظیم و سرسام‏آوری از برنامه‏ها تولید و پخش شوند و همین، زمینه را برای تهیه فیلم‏ها و سریال‏های یک شبه یا چند شبه و چند ماهه فراهم ساخت. این شتاب‏زدگی در ساخت برنامه، آسیب‏های جدی بر کیفیت و پیکره آن وارد ساخته و ظرافت‏های فنی، ارزش‏ها، هنجارها، اصول و رفتارهای بنیادین فرهنگی و اجتماعی را در حجم بالایی از تولیدات، به ورطه نابودی کشانده است.
در حجم گسترده‏ای از فیلم‏ها و سریال‏های پر مخاطب سال‏های اخیر، عشق میان یک دختر و پسر یا زن و مرد، پای ثابت برنامه‏هاست؛ حتی اگر مضمون برنامه در فضای دیگری سیر کند. گویی به تصویرکشیدن روابط عشقی و نمایش دختران و زنان ـ آن هم زیبارویان رسانه‏ای ـ به امری واجب در ساخت برنامه‏ها تبدیل شده و تنها راه جلب مخاطب هم استفاده از همین صحنه‏هاست.
در برنامه‏های رادیویی هم کلیشه‏گرایی از زاویه دیگری مطرح می‏شود و آن، این است که مجریان برنامه‏ها گاه برای رضایت و جلب توجه مخاطبانشان، به هر گفتاری متوسل می‏شوند و سخنانی را بر زبان جاری می‏سازند که گویی به پیامد آن توجهی نمی‏شود. استفاده از کلمات عوامانه و به ظاهر خنده‏دار در برخی از برنامه‏های رادیویی رایج است و متأسفانه هیچ عنصر سازنده و تعالی‏بخشی در برخی از برنامه‏ها وجود ندارد.
مسائل مربوط به نخبگان علمی، پژوهشگران، مخترعان، عالمان، افراد نوآور و خلاق، کشاورزان، دامداران و روستاییان نوآور، بیشتر در حد یک خبر و گزارش بسیار کوتاه پخش می‏شود. این در حالی است که گروه‏هایی همچون بازیگران، ورزشکاران، موسیقی‏دانان و موسیقی‏خوانان، پای ثابت برنامه‏های مختلف هستند و اگر برای یکی از آنها مشکل کوچکی مثل بیماری پیش بیاید، رسانه در کوتاه‏ترین زمان به مخاطب خبر می‏دهد.
بیشتر نوجوانان و جوانان این مملکت، پیچیده‏ترین اسم‏های بازیکنان خارجی را به‏راحتی تلفظ می‏کنند و بسیاری از مسائل زندگی آنها را می‏دانند؛ زیرا تلویزیون و رادیو، خود را ملزم می‏داند که گاه چندین ساعت از صبح تا شب یا نیمه شب، فوتبال آنها را مستقیم پخش کند و هزینه‏های سرسام‏آوری را هم برای پخش آن ـ به‏ویژه در جام‏های جهانی ـ بپردازد؛ ولی آیا همین آینده‏سازان مملکت درباره ابن‏سینا، رازی، فارابی، علامه طباطبایی(ره)، مطهری(ره)، جلال آل‏احمد، حافظ، سعدی و مولوی، همان‏قدر می‏دانند که درباره بازیکن‏های خارجی می‏دانند؟! البته متغیرهای اجتماعی مهم دیگری هم در ایجاد این معضل نقش‌آفرینی می‏کنند.

نتیجه

در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است: «وسایل ارتباط جمعی (رادیو، تلویزیون) باید در جهت روند تکامل انقلاب اسلامی در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامی قرار گیرد و در این زمینه از برخورد سالم اندیشه‏های متفاوت بهره جوید و از اشاعه و ترویج خصلت‏های تخریبی و ضد اسلامی جداً پرهیز کند.»
در ماده ۹ اساس‏نامه سازمان و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران مصوب ۲۷/۷/۱۳۶۲ آمده است: «هدف اصلی سازمان به عنوان یک دانشگاه عمومی، نشر فرهنگ اسلامی، ایجاد محیط مناسب برای تزکیه و تعلیم انسان و رشد فضایل اخلاقی و شتاب‏بخشیدن به حرکت تکاملی انقلاب اسلامی در سراسر جهان است… .»
حضرت امام خمینی(ره) درباره جایگاه و رسالت رسانه‏ها، سخنان بسیار مهمی دارد؛ از جمله: «تمام رسانه‏ها مربی یک کشور هستند. باید تربیت کنند کشور را»،   «امروزه نقش رادیو و تلویزیون از همه دستگاه‏ها بالاتر است»،  «هر یک از رسانه‏ها باید تلاش کنند تا نتیجه کار آنها مخاطبان را ببرد ]به[ طرف صراط مستقیم».
مقام معظم رهبری(مد ظله) درباره هدف‏ها و رسالت‏های صدا و سیما می‏فرماید:
«هدف این است که ما صدا و سیما را به آن اوج و کمالی برسانیم که کلیه برنامه‏های آن با بهترین کیفیت‏ها در جهت رسوخ و نفوذ دادن اندیشه اسلام ناب و همه ملحقاتش ـ از اخلاق و عمل‌ ـ در زندگی مخاطبانش باشد. هر برنامه آن، باید این خصوصیت را داشته باشد؛ این، هدف ماست. از اول صبح تا آخر شب که پیچ رادیو و تلویزیون را باز می‏کنیم، تک‏تک برنامه‏ها، حتی آرم برنامه‏ها، موسیقی متن فیلم‏ها و برنامه‏های گوناگون، حتی چهره گویندگان و مجریانی که دیده می‏شوند و لحن کلام گویندگانی که صدایشان شنیده می‏شود، باید این خصوصیات را داشته باشد.»
اکنون اگر رسالت‏هایی که قانون اساسی نام برده است و دیدگاه‏های رهبران نظام و همچنین راه‏کارهای خود سازمان صدا و سیما برای رادیو و تلویزیون را با آنچه در حال حاضر تولید و پخش می‏شود، مقایسه و تطبیق دهیم، گسست‏ها و خلأهای بسیاری آشکار می‏شود. هنجارشکنیِ اجتماعی متأخر از عوامل اجتماعی گوناگونی است؛ ولی رادیو و تلویزیون نظام اسلامی، به‏منزله یک مرجع قابل اعتماد برای بسیاری از مخاطبان به شمار می‏رود.
افزون بر آن، مطالعات صورت گرفته به وسیله خود سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، گویای آن است که برخی از برنامه‏های تلویزیونی (مثل برخی سریال‏ها و مسابقات فوتبال) مخاطبان پرشماری دارد که به‏یقین، فرصت بسیار ارزشمندی برای متولیان سازمان است تا از آن برای هنجارسازی و نهادینه‏سازی بسیاری از ارزش‏های اجتماعی بهره جویند.
هنجارشکنی در ساحت رسانه را می‏توان متأثر از عوامل مختلفی همچون این موارد دانست: تضاد هنجاری موجود در جامعه، بی‏هنجاری اجتماعی، قطبی‏شدن و ناپایداری هنجاری در سطح اجتماعی، آگاهی‏نداشتن سازندگان برنامه‏ها از بخشی از ارزش‏ها و هنجارهای اخلاقی و دینی، نبود تخصص یا تخصص اندک سازندگان از زاویه تسلط بر علوم اجتماعی، روان‏‏شناسی، مطالعات فرهنگی و…، نبود نظارت دقیق متولیان رسانه بر محتوای برنامه‏ها تلاش برای رضایت خاطر مخاطبان به هر قیمت ممکن، رواج روحیه سودگرایی و کسب منفعت بیشتر در میان برخی تولیدکنندگان برنامه‏ها ـ به گونه‏ای که برخی از برنامه‏ها، عجولانه و در کمترین زمان ساخته می‏شوند ـ استفاده زیاد از فیلم‏های خارجی ـ که بیشتر در سانسور، یک پای آن (سکس) حذف می‏شود؛ ولی پای ثابت دیگر آن (خشونت) همچنان باقی می‏ماند ـ ساخت و تولید عمده برنامه‏های پرمخاطب در یک قلمرو جغرافیایی خاص ـ مثل مناطق شمال شهر و خانه‏های مجلل ‌ـ نبود یک شورای تخصصی قوی و فعال و کارآمد مرکب از استادان حوزه دین، جامعه‏‏شناسی، روان‏‏شناسی و ارتباطات برای اعمال نظر درباره محتوای محصولات.
برای اصلاح وضعیت موجود و جلوگیری از آسیب‏های یاد شده، می‏توان برخی از سیاست‏ها و راه‏کارهای اجرایی را به شرح ذیل عنوان کرد:
۱.    ساخت برنامه‏هایی با مضمون ترویج فرهنگ صرفه‏جویی، قناعت و مصرف بهینه در حوزه‏های انرژی، آب، مسکن، حمل و نقل، ارتباطات، دارو و پوشاک، مبتنی بر آموزه‏های دینی و منافع ملی؛
۲.    ساخت مجموعه‏هایی با مضمون نظم و انضباط اجتماعی و قانون‏گرایی؛
۳.    ترویج روحیه تفکر خلاق و کارآفرینی؛
۴.    ساخت مجموعه‏هایی با محور قرار دادنِ ساده‏زیستی بزرگان دینی و علمی؛
۵.    تأکید سریال‏ها و برنامه‏های تلویزیونی بر نهادینه‏سازی شایسته‏سالاری در بخش‏های مختلف اجتماعی؛
۶.    ترویج هوشمندانه و عالمانه برخی از ارزش‏ها و هنجارهای غفلت‏شده؛ همچون مقوله وجدان کاری و مالکیت معنوی؛
۷.    ‏شناساندن ارزش‏ها و مبانی دینی، اعتقادی و اخلاقی جدید با به کارگیری روش‏های تبلیغی نوین و کارآمد؛
۸.    جهت‏دهی سلیقه و علاقه مخاطبان به سوی موسیقی فاخر و سالم ایرانی؛
۹.    تلاش با هدفِ قانع‏کردن مخاطبان درباره منفعت‏داشتن رعایت هنجارها برای تک‏تک مخاطبان و کل جامعه (توجه به نقش جدی سریال‏های پر مخاطب)؛
۱۰.    انجام پژوهش‏های جامع، دقیق و روشمند برای شناخت راه‏کارها و راهبردهای نهادینه‏سازی ارزش‏ها و هنجارهای اخلاقی، دینی و اجتماعی و کاربست آنها در ساخت مجموعه‏های رادیویی و تلویزیونی؛
۱۱.    بهره‏گیری از تجربه موفق دیگر کشورها در نهادینه‏سازی ارزش‏های جوامع ایشان در میان مخاطبان و شیوه استفاده آنها از رادیو و تلویزیون‏ برای مهندسی ارزش‏ها و هنجارها؛
۱۲.    بهره‏گیری از فرصت بزرگ گروه‏های مرجع ـ به‏ویژه ورزشکاران و هنرمندان ‌ـ برای تشویق مخاطبان به رعایت هنجارها و ارزش‏های دینی و اجتماعی؛
۱۳.    پرهیز از ساخت سریال‏ها و پخش فیلم‏های سینمایی بی‏محتوا برای تبلیغ زندگی مصرفی به دلیل غلبه پیام‏های غیرمستقیم (تجمل‏گرایی) بر پیام مستقیم.
البته مقام معظم رهبری(مد ظله) راهبردهایی را برای بهبود برنامه‏های صدا و سیما مطرح کرده‌اند که عبارت‏اند‏از:
نکته اول، ‏این است که در همه برنامه‏ها نگرش به محتوا باید الزامی شود؛
نکته دوم، آن است که پیام‏های صدا و سیما نباید متناقض باشد؛
نکته سوم، نظارت کیفی است؛ اما مهم، آن است که نظارت کیفی، فقط به ملاحظات فقهی و شرعی محدود نشود؛ مثلا فقط مراقبت نشود که هنرپیشه پسر و دختر در خلال بازی، دستشان به هم نخورد یا وقتی روی صندلی می‏نشینند، فاصله‏ای بینشان باشد.
نکته چهارم، این است که باید تأثیر برنامه در مخاطب را در نظر گرفت؛ نه فقط افزایش بیننده را.
نکته پنجم، القای غیرمستقیم پیام‏ها و مفاهیم است.
نکته ششم، آن است که صدا و سیما باید به طور جدی به تربیت نیروی انسانی کارآمد و کافی بپردازد.
به نکات مهم دیگری هم از جمله موارد زیر باید توجه کرد:
ـ ایجاد جمع مشورتیِ قوی در زمینه راهبردهای کلان صدا و سیما ضروری است.
ـ چشم‌انداز، هدف‏ها و راهبردهای صدا و سیما را باید حداقل برای پنج سال تنظیم و تدوین کرد.
ـ به‏شدت باید توجه شود که چهره‏پردازی‏های منفی و ناصالح در صدا و سیما انجام نگیرد.
تحقیق در زمینه‏های مفاهیم فرهنگی و مسائل گوناگونی که رسانه ملی با آنها سروکار دارد؛ از جمله کارهای بسیار مهم است.
همچنین باید به هنر اهمیت داد و روز‏به‏روز اعتلا بخشید و باید شکل فاخر هنر را انتخاب کرد.
در پایان باز هم تأکید می‏شود که موارد ذکر شده، دال بر انکار موفقیت‏‏ها و تلاش‏های دلسوزانه مسئولان و خانواده رسانه ملی نیست. بی‏تردید رادیو و تلویزیون در تقویت و تثبیت بخش گسترده‏ای از ارزش‏ها و هنجارها، نقش مهمی داشته و درباره مسائل مذهبی و معنوی هم تجربه‏های ارزشمندی ارائه کرده است؛ ولی باید توجه کرد که صدا و سیما بیشترین مسئولیت را ـ به این علت که گسترده‏ترین نهاد ارتباطی است ـ در تعالی جامعه دارد و بنا به فرموده حضرت امام(ره)، به‏منزله یک دانشگاه به شمار می‏رود؛ دانشگاهی که از منظر امام(ره)، مبدأ همه بدبختی‏ها و خوشبختی‏های یک ملت است.

پایش سبک زندگی، سال اول، شماره ۳، مرداد ۱۳۹۳، صفحات ۶۰-۷۲.

مطالب مرتبط
ارسال پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.