بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی معنوی –جلسه هشتاد و نهم –17/ 9/ 97
در جلسه قبل گفته شد که چهارمین باب از کتاب منازل، باب «إنابة» است که با آیه «أنیبوا الی ربکم» آغاز میشود. همچنین اشاره شد که «توبه» و «انابه»، هردو به معنای رجوع و بازگشت هستند؛ اما «توبه» به معنای بازگشت از عصیان خدا و «انابه» به معنای بازگشت به سوی خداست. بنابراین، «توبه» ابتدای مسیر پاکی و «انابه» حرکت در این مسیر به سمت مبدأ پاکیهاست. به همین دلیل، باب «انابه» در کتاب منازل بعد از باب «توبه» قرار گرفته است. همچنین بیان شد که توبه و انابه، یک جریان است که به شکل طولی در زندگی دنیوی جاری است. زندگی انسان، همواره در حال صعود یا سقوط است و آدمی با انجام هر عملی، یا رشد و صعود میکند یا تنزل و سقوط مییابد. از این رو، «انابه» یک مدل و الگو از سبک زندگی است که انسان را در مسیر رشد و صعود قرار میدهد.
در ادامه، مراحل و درجات انابه در قالب «انابه اصلاحی»، «انابه وفائی» و «انابه حالی» مطرح شد و پس از آن گونههای سه گانه انابه اصلاحی، اشاره گردید.
ادامه بحث:
«و إنّما یستقیم الرجوع إلیه وفاء بثلاثة أشیاء: بالخلاص من لذّة الذنب، و بترک استهانة أهل الغفلة تخوّفا علیهم مع الرجاء لنفسک، و بالاستقصاء فی رؤیة علل الخدمة.»[1]
درجه دوم انابه، عبارت است از «انابه وفائی». این درجه، سه بند دارد:
رهایی از لذت گناه
خوار نشمردن و سرزنش نکردن غافلان
شناخت آسیبها و علل کم خدمتی خود
نکاتی درباره بند اول (رهایی از لذت گناه):
نکتة اول:شرط اول، رهایی از لذت گناه است. گناه با واژههای عصیان و طغیان، همنام است. «عصیان» به معنای سرپیچی از فرمان و «طغیان» به معنای سرکشی در مقابل کسی است. روح عصیان، طغیان است؛ تا آدمی روح سرکشی نداشته باشد، اهل سرپیچی و عصیان از فرمان نخواهد بود.
ریشه اصلی طغیان، احساس بینیازی و «استغناء» است:
«کلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ؛[2]حقّاً که انسان سرکشى مىکند *همین که خود را بىنیاز پندارد.»
در حالی که حقیقت انسان، فقر است:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ؛[3]اى مردم، شما به خدا نیازمندید، و خداست که بىنیازِ ستوده است.»
بنابراین، گناهکار بودن، شعبهای از نفاق و بیصداقتی است؛ چرا که احساس انسان گناهکار با واقعیت او مطابقت ندارد. او احساس بینیازی میکند در حالی که واقعیت انسان نیاز مطلق است. در نتیجه، اولین بند از انابه وفائی، رهایی از این احساس کاذب و خیالی است.
نکتة دوم: گناه و اشتباه، یک موجود زنده است، نه فقط یک عملی که از انسان انتزاع میشود. به عبارت دیگر، گناه از جنس معقولات اولی است، نه معقولات ثانی فلسفی.
موجودات زنده دو ویژگی مهم دارند؛ علم و قدرت. گناه نیز این گونه است؛ هم علم دارد و هم قدرت. البته علم و قدرت هر چیزی، در حدّ خودش تحقق پیدا میکند.
پس، گناهان موجود هستند و در خارج وجود دارند مانند خوبیها. انسانها بر اساس خواست قلبی و واقعی خود، خوبی و بدی را طلب میکنند. خوبیها و بدیها نیز با علم به آنچه در قلب انسانها میگذرد، خود را به انسان عرضه میکنند و در دل او مینشیند. اینجاست که انتخابها شکل میگیرند و تحقق مییابند. بنابراین، انسانها فکر میکنند که آنها نخست انتخاب میکنند، در حالی که انسانها مورد انتخاب خوبیها و بدیها قرار میگیرند.
به عبارت دیگر خوبیها و بدهی وجود دارد و هر چیزی که وجود دارد، وجود خویش را از خداوند دریافت کرده است. و هر آنچه از خداوند باشد، در او صفات خداوندی هم متجلّی است. پس خوبیها و بدیها هم عالماند، هم قادر و هم حیّ.
بر این اساس خوبیها و بدیهای موجود، به قلب انسانها آگاهند و خواستههای قلبی بشر را میبینند و میشناسند. اگر خواستة قلبی یک فردی خوبی بود، خوبی او را انتخاب میکند و اگر خواستة قلبی فرد دیگری بدی بود، بدی او را انتخاب میکند. پس میتوان گفت اول خوبیها و بدهی انسان را انتخاب میکنند، سپس انسانها آنها را برمیگزینند. گفتنی اینکه انسانها واقعاً انتخاب میکنند ولی قبل از آنکه انتخاب کنند، انتخاب میشوند.
شاید بتوان گفت انتخابهای آدمی میان دو خواستن است، خواستن انسان بدی یا خوبی را و خواستن خوبیها و بدیها انسان را.
حاصل آنکهگناه و معصیت از یک احساس منافقانه ناشی میشود که بدیها را در معرض انتخاب انسان قرار میدهد و این انسان است که با انتخاب آنها، مسیر سقوط و هبوط را در پیش گرفته و بیش از پیش به زمین به عنوان نازلترین جزء و نوع حیات، میچسبد و به آن راضی میشود.[4] [1]خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرین، ص42.
[2]. علق/ 6و7. [3]. فاطر/ 15. [4]. توبه/38.