زندگی معنوی ـ جلسه پنجاه و ششم ـ مورخ 16/ 3/ 95
در جلسه گذشته درباره ازدواج، به عنوان پانزدهمین عامل برکتزا، اشاره شد. گفتم که ازدواج سبب رزق است و از طریق ازدواج، میتوان برکت را با تمام وجود درک کرد. البته موانع نیز میتواند آن را کاهش دهد. بنابراین باید عامل ازدواج را در کنار سایر عوامل و موانع دید و سپس درباره افزایش یا کاهش برکت و رزق، قضاوت کرد. در پایان نیز به تحلیل جابجایی ارزشهای حاکم بر دختران و تاثیرات آن بر ازدواج پرداخته شد.
و اما ادامه بحث:
عامل شانزدهم: عیادت مریض
در روایات زیر، عیادت مریض یکی از عوامل ایجاد برکت و فراوانی یاد شده است:
رسول خدا (صلى الله علیه و آله): عائِدُ المَریضِ یَخوضُ فِی البَرَکَةِ، فَإِذا جَلَسَانغَمَسَفیها؛[1] عیادتکننده بیمار، در برکت وارد مىشود و چون نزد بیمار بنشیند، در آن فرو مىرود.
مسند ابن حنبل عن أنس: سَمِعتُ رَسولَ اللَّهِ (صلى الله علیه و آله) یَقولُ: أیُّما رَجُلٍ یَعودُ مَریضاً فَإِنَّما یَخوضُ فِی الرَّحمَةِ، فَإِذا قَعَدَ عِندَ المَریضِ غَمَرَتهُ الرَّحمَةُ. فَقُلتُ: یا رَسولَ اللَّهِ، هذا لِلصَّحیحِ الَّذی یَعودُ المَریضَ فَالمَریضُ ما لَهُ؟ قالَ: تُحَطُّ عَنهُ ذُنوبُهُ؛[2] مسند ابن حنبل- به نقل از انس-: از پیامبر خدا (ص) شنیدم که مىفرمود: «هرکس، بیمارى را عیادت کند، در رحمت وارد مىشود و چون نزد بیمار نشیند، رحمت، او را فرا مىگیرد». پرسیدم: اى پیامبر خدا! این، پاداش [شخص] تندرستى است که از بیمار عیادت مىکند. براى بیمار چیست؟ فرمود: «گناهانش فرو مىریزد».
رسولاللَّه (صلى الله علیه و آله): خُطى عائِدِ السَّقیمِ فیما بَینَهُ وبَینَ السَّقیمِ فیرِیاضِالجَنَّةِ؛[3] گامهاى عیادتکننده بیمار در فاصلهاش تا بیمار، در بوستانهاى بهشت است.
مسند ابن حنبل عن أبی فاختة: عادَ أبو موسَى الأَشعَرِیُّ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ، فَدَخَلَ عَلِیٌّ علیه السلام فَقالَ: أعائِداً جِئتَ یا أبا موسى أم زائِراً؟ فَقالَ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، لا بَل عائِداً، فَقالَ عَلِیٌّ (علیه السلام): فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللَّهِ (صلى الله علیه و آله) یَقولُ: ما عادَ مُسلِمٌ مُسلِماً إلّا صَلّى عَلَیهِ سَبعونَ ألفَ مَلَکٍ مِن حینِ یُصبِحُ إلى أن یُمسِیَ، وجَعَلَ اللَّهُ تَعالى لَهُ خَریفاً فِی الجَنَّةِ. قالَ: فَقُلنا: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، ومَا الخَریفُ؟ قالَ: السّاقِیَةُ الَّتی تَسقِی النَّخلَ؛[4] مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو فاخته ـ : ابو موسى اشعرى به عیادت حسن بن على (علیهما السلام) رفت. امام على (علیه السلام) وارد شد و فرمود: «اى ابو موسى! به عیادت آمدهاى، یا به دیدار؟». گفت: اى امیر مؤمنان! به عیادت آمدهام. على (علیه السلام) فرمود: «از پیامبر خدا (ص) شنیدم که مىفرمود:” هیچ مسلمانى مسلمان دیگر را عیادت نمىکند، مگر آن که هفتاد هزار فرشته، از صبح تا شام، بر او درود مىفرستند و خداوند براى او خریفى در بهشت قرار مىدهد”». پرسیدیم: اى امیر مؤمنان! خریف چیست؟ فرمود: «آبراهى که نخل را آبیارى مىکند».
نکات مربوط به روایات:
1. در این روایات، غوطهور شدن در برکت، فرو ریختن گناه، صلوات هفتاد هزار فرشته از صبح تا شام، و وسیله آبیاری در بهشت از آثار عیادت کردن مریض برشمرده شدهاند.
2. سنت عیادت از بیمار، رو به فراموشی است. از آنجایی که فراموشی یک سنت از اسلام به معنای فراموشی بخشی از اسلام است باید آن را احیا کنیم آن هم در مقام عمل و بصورت حضوری نه مجازی. بخصوص نسبت به جانبازان جنگ تحمیلی که آسایش امروز خود را مدیون فداکاری آنان هستیم.
3. با توجه به تعبیر «خوض» و «انغمس» به معنای فرو رفتن، باید پذیرفت که عیادت از بیمار در ایجاد برکت جایگاه خاصی دارد و مانند سایر عوامل نیست.
4. شاید علت تاثیر عیادت، به این جهت باشد که بیمار در حالت عجز و ضعف قرار دارد و چنین موجودی به حالت فقر و خودِ واقعی نزدیکتر است. توضیح آنکه، انسان دارای دو خود است؛ خودِ واقعی و خودِ کاذب. خودِ واقعی او عین فقر و نیاز است اما خودِ کاذب انسان، او را بینیاز و غنی مییابد. هر چه انسان به خود ِواقعیاش نزدیکتر شود به خدا نزدیکتر خواهد شد؛ زیرا در این حالت است که غنای ربّ و نیاز خود را به او بیشتر احساس میکند. بنابراین، انسان بیمار خداییتر است.
5. نتیجه نکته قبلی آن است که نه فقط بیماری بلکه مشاهده و مواجهه با هر گونه فقر و نیازی انسان را به خدا نزدیک میسازد. زیرا همانطور که گفتیم رحمان، چهار مولفه دارد و مولفه چهارم آن این بود که خدا به هنگام نیاز عطا میکند. پس در هر نیازی، میتوان خدا را یافت حتی در نیاز به اکسیژن. اگرچه نیاز به اکسیژن مانند هزاران نیاز دیگر برایمان عادی شده و توجه ما را به خود جلب نمیکند.
6. انسان اگر انتساب به خدا نمیداشت اصلا موجود نمیشد؛ زیرا انسان، فقر و نداری محض است: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ»[5].
عامل هفدهم: غذا خوردن دستهجمعی
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در چهار حدیث زیر، غذا خوردن دستهجمعی را باعث برکت و وفور معرفی میکنند:
کُلوا جَمیعاً ولا تَفَرَّقوا؛ فَإِنَّ البَرَکَةَ مَعَ الجَماعَةِ؛[6] با هم بخورید و پراکنده نشوید؛ چرا که برکت، با جماعت است.
اجتَمِعوا عَلى طَعامِکُم، وَاذکُرُوا اسمَ اللَّهِ عَلَیهِ، یُبارِک لَکُم فیهِ؛[7] با هم غذا بخورید و خدا را بر آن نام ببرید تا خداوند به آن برکت دهد.
ما مِن مائِدَةٍ أعظَمُ بَرَکَةً مِن مائِدَةٍ جَلَسَ عَلَیها یَتیمٌ؛[8] هیچ سفرهاى بابرکتتر از سفرهاى نیست که یتیم بر سر آن بنشیند.
البَرَکَةُ فی ثَلاثَةٍ: فِی الجَماعَةِ، وَالثَّریدِ، وَالسَّحورِ؛[9] برکت، در سه چیز است: در جماعت، در ترید (آبگوشت)، و در سَحَرى.
نکات مربوط به روایات:
1. برکت در جماعت و جمع است؛ زیرا اسم «مبارک» خدا با جماعت و جمع انسانهاست.
2.جمع بر دو گونه است؛ ظاهری و باطنی. گاهی اوقات انسانها در ظاهر با هم هستند ولی دلهایشان با هم نیست؛ یعنی نسبت به هم نامهربانند و کینه یکدیگر را در دل دارند. اما جمع باطنی آنجایی است که دلهای مردم با هم باشد بدون هیچ بغض و کینهای. برکت در چنین جمعهایی وجود خواهد داشت.
3. از جمله معیارهای حضور حق، صمیمت و یکرنگی میان اعضای یک جمع است؛ یعنی رفاقت همراه با صداقت. پس در خانهای که دلهای اعضای آن خانواده نسبت به هم صمیمی نباشند، خدا نیز حضور نخواهد داشت.
4. با همه به گونهای باشیم که در ذهن و دلمان هستیم؛ یعنی همان حس درونی خود را بدون کم و زیاد کردن. بنابراین، یا حس واقعی خود را نشان ندهیم و یا نگاهمان را عوض کنیم و نسبت به همه خیرخواه باشیم؛ حتی در تذکر دادن.
5. یکی از مهمترین معیارهای حضور و عدم حضور خدا در خانه، سفرهها هستند. اگر سفرهها با شادی و آرامش گسترده شود و با شادی و آرامش جمع شود نشانه حضور خدا در آن خانه است، و اگر با تلخی گسترده شود و یا با تلخی جمع شود، نشانه کمرنگ بودنِ حضور خدا در آن خانه است.
6. اگر بنا باشد تلخی در سفره ایجاد شود بهانههایش خیلی ساده فراهم میشود همانند بهانههای خوشی و شادی سفره. این بهانهها نیز به فکر و ذهن انسان برمیگردد.
حاصل آنکه اگر کسی بخواهد عمرش برکت پیدا کند و در کمترین زمان بیشترین بهرهها را ببرد، باید به عوامل برکتزا توجه داشته باشد. بپذیریم که زندگی با برکت و زندگی بیبرکت، دو نوع سبک زندگی متفاوت با آثار و شرایط متفاوت است.
[1]. محمدی ری شهری، خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، ص426. [2]. همان. [3]. همان. [4]. همان. [5]. فاطر/ 15. [6]. همان، ص 432. [7]. همان. [8]. همان. [9]. همان.