زندگی معنوی استاد دکتر فعالی جلسه پنجم مورخ 9/9 /1393
در جلسات گذشته نورشناسی از نگاه قرآن مطرح شد و بیان شد که اسلام نور است و برای اینکه انسان بصیر شود باید موت اختیاری داشته باشد و اکنون ادامه بحث.
هر گاه سخن از نور باشد از ظلمت هم سخن به میان میآید. هر جا نور در قرآن آمده به صورت مفرد میباشد امّا ظلمت به صورت جمع آمده است؛ زیرا نور از مبداء واحد است و چون واحد است، در قرآن مفرد آمده است و هر آنچه در جهان است اظلال نور واحد است. امّا در مقابل ظلمت طبعاً مثار کثرت است.
نکته قابل توجه دیگر این که در کتب لغت در ادامه نور، نار آمده است و در واقع از یک ریشه و حقیقت واحد میباشند.
توضیح پیشتر اینکه: اگر در بیابانی تاریک باشید و نیازمند حرارت داشته باشید، آتش فراهم میکنید. این آتش دو حیثیت دارد؛ از آن جهت که میسوزاند نار گفته میشود و از آن جهت که روشنایی دارد نور گفته میشود. نور و نار دو حقیقت منفک از هم نیست. (از آیات قرآن بدست میآید که نور و نار حقیقت واحد است)
شاید بتوان گفت کهجنّت و جهیم با هم مربوط میباشند. طبق آیه شریفه قیامت یوم تُبلی السرائر (سریرة باطن) است؛ کسی که باطنش نور باشد جایگاهش بهشت و جنّت است و کسی که باطنش نار باشد جایگاهش جهنم است. اگر نار درون طلوع کند (تطلع علی الأفئده) میشود جهنم (که همان ظهور درون و باطن آدمی است) و اگر نور درون طلوع کند میشود جنت.
در ادامه بحث نورشناسی آخرین آیه را هم مورد بررسی قرار میدهیم. خداوند در سوره بقره میفرماید:
لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ…. اللَّهُ وَلىُِّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَاتِ أُوْلَئکَ أَصْحَبُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَلِدُون(بقره/256 و 257)
فراز نخستین آیه پنج نکته دارا می باشد.
نکته اول: منظور از «الذین امنوا» چیست و شامل چه کسانی میشود؟ یکی از اسماءِ خدا المؤمن است. پس الذین امنوا کسانی هستند که به سمت اسم «المؤمن» پیش میروند. و کسی که از اسم المؤمن خدا دور شود محجوب (کافر) میگردد.
نکته دوم: ایمان که نشانه المؤمن است از ریشه امن است و امن یعنی قرار، سکونت وآرامش. از نگاه قرآن مؤمن یعنی فرد آرام، پس انسانها به مقدار ایمان، آرامش پیدا میکنند و به اندازهای که از قرار و سکون فاصله گرفتند از میزان ایمانش کاسته میشود.
نکته سوم: خداوند میفرماید هر کس در ذیل اسم مؤمن در بیاید چندین اسم را به او پیش کش میکنم. به یک اسم تقرب بجو اسماءِ دیگر مانند نور، ولی و الله به او داده میشود.
نکته چهارم: ولی مفرد است هر کس تحت یک اسم خدا برود خداوند ولی اوست اما کسی که کافر شود اولیا دارد.
نکته پنجم: طاغوت وصف در مقابل الله است. معنایش این است که همه انسانها دو انتخاب دارند یا الله (تسلیم) یا طاغوت. مراد وصف طغیان است. به عبارت دیگر انسانها دو دستهاند یا تسلیمند یا اهل طغیان هستند. طغیان یک پیامد دارد و آن عصیان است. طاغی یعنی سرکش و عاصی یعنی سرپیچ: نتیجه سرکشی، سرپیچی میشود. احساس بینیازی( استقلال) منجر به طغیان میشود و طغیان منجر به عصیان میگردد.
تمرّد
در جوامع امروز تمرّد یک بحث جدیدی است. بسیاری از فرزندان در جهان غرب در مقابل پدر و مادر میایستند و قانون هم در بعضی کشورها مانند دانمارک از تمرد فرزندان پشتیبانی میکند. تمرّد سطوحی دارد؛ اولین سطح تمرّد: تمرّ فرزندان درون خانه (نه گفتن)، دومین سطح تمرد: تمرّد جوانان در مقابل هنجارها و ارزشها خصوصاً هنجارهای دینی (نه گفتن) و سومین سطح تمرّد: تمرّد یک بزرگسال در مقابل خدا (نه گفتن). این تمرّدهای سه گانه ریشه در اومانیسم که زاییده فرهنگ غربی است دارد. نکته قابل توجه اینکه هر آنچه در جهان غرب شکل گیرد کمتر از یک دهه به کشورهای مستعد خواهد رسید. و باید به این مطلب توجه داشت که «فرهنگ آینده، فرهنگ تمرّد، طغیان و عصیان است».