زندگی معنوی ـ جلسه چهل و دوم ـ مورخ 27/ 10/ 1394
در جلسه گذشته مطرح شد که باطنهای حقیقت توبه، عبارتند از: 1ـ جداسازی پارسایی (تقوا) از خودخواهی و خودپسندی. 2ـ فراموش کردن کلی جنایت (گناه). 3ـ تائب شدن از توبههای پیشین به صورت مستمر. و اما ادامه بحث:
گاه انسان، رفتاری را انجام میدهد که در ظاهر، خوب است ولی باطنی بد و سوء دارد. بنابراین، باید میان این دو بعد، تمییز قائل شویم. این تمییز دادن، بسیار مشکل است.
به عنوان مثال، ما انسانها دو بعد داریم؛ روح و بدن. آیا روح خود را مییابیم؟ آیا میتوانیم به صورت بالفعل میان روح و بدن حود تفکیک کنیم؟
خودآگاهی انسان نسبت به روح، تابعی است از رفع و کاستن تعلقات روح به بدن؛ یعنی، اگر رفتار انسان، منعطف به رها شدن از بدن باشد آهسته آهسته تعلقات روح نسبت به بدن، کم شده و روح برایش ظاهر میگردد. ولی اگر رفتار انسان به گونهای باشد که تعلق روح به بدن، بیشتر شود و شدت یابد، روحآگاهی کاهش مییابد.
پس دو وضعیت داریم: تعلق روح به بدن (وابستگی) ، کاستن از تعلقات روح به بدن (وارستگی). از میان این دو حالت، اصالت با آزادی روحی است نه آزادگی جسمی.
خاک یا زمین، طالب کلیت انسان است. گویا زمین دو نوع جاذبه دارد: 1ـ نسبت به جسم 2ـ نسبت به روح. تاثیر جاذبه بر روح، همان تعلق است که قرآن میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، شما را چه شده است که چون به شما گفته مىشود: «در راه خدا بسیج شوید» کُندى به خرج مىدهید؟ آیا به جاى آخرت به زندگى دنیا دل خوش کردهاید؟ متاع زندگى دنیا در برابر آخرت، جز اندکى نیست.[1]
اگر کسی بخواهد از زمین جدا شود، کافی است از بدنش جدا شود و دل بکند. در اینصورت است که زمین فقط جسمش را خواهد بلعید نه روحش را. روحِ رها، جایش در آسمان است.
بنابراین، انسان باید به دنبال معنا باشد نه دنیا. اگر کسی دنبال معناباشد، خدا دنیایش را نیز فراهم میکند:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ؛ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مىگشودیم، ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم.[2]
وارستگی، نداشتن نیست، بلکه عدم تعلق به داشتههاست. اینکه چه داریم و چه نداریم اصلا مهم نیست، بلکه میزانِ تعلق به این داشتهها مهم است. همانطور که قرآن کریم، از یک سو، مال و فرزند را زینت دنیا معرفی میکند و از سوی دیگر، زینتهای دنیا را وسیله آزمایش انسانها برمیشمرد:
الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً؛ مال و پسران زیور زندگى دنیایند، و نیکیهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است.[3]
همچنین خداوند در قرآن کریم میفرماید:
إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛ در حقیقت، ما آنچه را که بر زمین است، زیورى براى آن قرار دادیم، تا آنان را بیازماییم که کدام یک از ایشان نیکوکارترند.[4]
شرایط انسان در دنیا، مهم نیست، بلکه رفتار آدمیان در این شرایط، مهم است. سه نوع رفتار متصور است: 1ـ زشت 2ـ خوب 3ـ زیباترین (خوبترین). خدا محسن است و طرفدار محسنین[5]. بنابراین، خواهان «أحسن عملا» است.
حال که دانستیم اصالت با روح است، آیا در نگاه ما نیز این گونه است؟ آیا شرایط دنیا، داشتههای دنیایی برای من و در نگاه من، مهم است یانه؟ انسانها بر اساس آن چه که برایشان مهم است رفتار میکنند نه بر اساس واقعیت.
بنابراین، باید به روحآگاهی برسیم و بتوانیم به روح، نگاه اصیل داشته باشیم تا بتوانیم از تعلقات روح به دنیا بکاهیم و آهسته آهسته آزاد و رها شویم. روح آزاد باعث آزاد شدن جسم نیز میشود. هرکس به درجه اول سلوک، یعنی خلع بدن و یقظه دست یابد، خداوند به او عطیهای والا میدهد که شامل طیّات اربعه است: طیّ الارض، طیّ السماء، طیّ النار و طیّ الماء.
خلاصه آنکه گاه صورت عمل انسان، زیباست ولی باطن آن زشت است. اصالت نیز با باطن است. بنابراین باید میان این دو بعد، تمییز قائل شد، هرچند بسیار مشکل است.
[1]. توبه/38. [2]. اعراف/96. [3]. کهف/46. [4]. کهف/7. [5]. وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ؛ و کسانى که در راه ما کوشیدهاند، به یقین راههاى خود را بر آنان مىنماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است. (عنکبوت/69)