آرامش ناب
دکتر محمدتقی فعالی/
لنگر آرامشی گر دارد این دریا دل است (آرامش ناب)
طيفی از آرامش وجود دارد و انواعي از آن در قرآن مطرح شده است. در اينجا پرسشی رخ مینمايد و آن اینکه آيا تمام آنها آرامش ناب و راستين به حساب ميآيند؟ پرسش مزبور به دو پرسش ريز تقسيم ميگردد؛ يکي اینکه چه چيزي آرامش ناب است؟ و ديگر آنکه آرامش غير ناب کدام است؟
ويژگيهاي آرامش ناب متعدد است. آسايش و امنيتي که از ديدگاه مبدأ عالم، خالص و ناب باشد با ويژگيهاي متعددي مشخص شده است. اگر در نوعي از سکونت و راحتي، خصائص مدّ نظرِ خالق انسان وجود داشته باشد، ميتوان به آن، آرامش انساني اطلاق نمود.
ويژگي اول: آرامش پاک
آرامشي ناب است که پاک باشد نه آلوده. آسايش و امنيتي که براي بشر حاصل ميباشد به دو دستة کلي منقسم است؛ پاک و آلوده. اگر کسي وجودش سرشار از اضطراب و نگراني باشد شايد از طريق استعمال مواد مخدر يا با استفاده از مواد غذايي خاص براي لحظاتي اضطراب خويش را فراموش کند اما با استفاده از اين روشها هرگز نميتوان اصل اضطراب را از درون انسان کَند و به بيرون افکند.
آرامشي ناب و پاک است که از دست موجود پاک به انسان عطا گردد. آسمان و آسمانيان طاهرند و هر آنچه از عوالم بالا براي انسان نازل گردد، پاک ميباشد. لذا سکونتهايي که «از دنيا» باشد و آدمي با استفاده از راهکارهاي زميني براي خود دستوپا کند، خلوص و پاکي لازم را ندارند. آرامشي انساني و ناآلوده ميباشد که از سوي خدا و کائنات خدا باشد. پرواضح است که در صورتي چنين حالت دلنشين و شيريني به انسان داده ميشود که آدمي خودش را از خاکدان طبيعت بالا کشد و روي دل به آسمان کند:
ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلىَ رَسُولِهِ وَ عَلىَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا؛ خدا آرامش خود را بر فرستادۀ خود و بر مؤمنان فرود آورد و سپاهياني فرو فرستاد که آنها را نميديديد.[1]
ويژگي دوم: آرامش عميق
آرامشي خالص است که عميق باشد نه سطحي. گسترة آرامش شامل دو گونه است؛ سطحي و عميق. گاهي انسان در شب ميخوابد يا بعد از خستگي براي خود فضاي ساکتي دستوپا ميکند يا لحظاتي در طبيعت قدم ميزند. تمام اين شرايط به بدن يا ذهن انسان آرامش هديه ميکند اما لايههاي عميق وجود انسان نيازمند آرامش عميق است. چنين امنيت و آسايشي با هيچ راهکار زميني يا بشري فراهم نميگردد، تنها در سايهسار نگاه به خدا، اعتماد به او و عشق به اوست که آرامش عميق فراميرسد و چون نسيمي، نوازشگرِ رخسارة واقعي انسان ميگردد.
أَلَا بِذِکرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باش که با ياد خدا دلها آرامش مييابد.[2]
ويژگي سوم: آرامش مستمر
خلوصِ آرامش رهين استمرار و دوام است. اگر انسان دمادم غروب روي چمنزاري دراز کشد، رو به آسمان آبي و پرستاره کند و فراروي خويش برگهاي سبز درختان را قرار دهد، دراينصورت لحظاتي از تنيدگي و رنجوري خارج شده شعف و نشاطي براي خود فراهم ميآورد. اما بعد از گذر از اين لحظات تنشها، اضطرابها و نگرانيها رخ مينمايند و بازمیگردند. انسان به دنبال آرامشي است که گذرا نبوه استمرار داشته باشد. آرامش ناب خصيصه مهمي دارد و آن اینکه دوام يابد و با گذر زمان، زائل نگردد.
در داستان يوسف آمده است که زماني حزين و دلگیر شد تا اینکه زمان مناجاتش با خدا فرارسید. خداوند فرشتهاي از فرشتگان خويش را بر او نازل کرد. آن فرشته خلوت او را ديد و پيشارويش قرار گرفت و سلام خدا را به او ابلاغ نمود و به او گفت: خداوند مرا به سوي تو مبعوث کرد تا به تو بشارت دهم و سرّي از اسرار دنيا را بازگويم، قلب خويش را از دينا برکن، شهوات خويش را کناري بگذار و از ملک زائل رويگردان که دوامي نداشته، ندامت و حسرت پيامد آن است سپس اضافه کرد:
أطْلُبِ الْمُلْكَ الَّذِی لَا يَزُولُ وَ الْفَرَحَ الَّذِی لَا يَنْقَضِی وَ الرَّاحَةَ الَّتِی لَا يَتَغَيَّر؛ به دنبال مُلکي باش که زائل نگردد، در صدد فرحي باش که از بين نرود وآرامشي را جستجو کن که تغيير نکرده، دوام داشته باشد.[3]
همچنين در ماجراي اخنوخ آمده است که دو راه پيشاروي او قرار داده شد؛ راه هدايت و ايمان از يکسو و طريق ضلالت و طغيان از سوي ديگر. سپس ويژگيهاي هر يک بيان شد، هدايت علائمي دارد آشکار، آثاري دارد مستقيم و سنتي دارد در کمال وضوح. از جمله ويژگيهاي ايمان و رستگاري اینکه براي انسان آسايش و آرامشي به ارمغان ميآورد دائمي:
وَهِیَ ]الهدايه[ تَهْدِی إِلَى السِّلْمِ وَ النَّجَاةِ وَ دَائِمِ الرَّاحَةِ وَ الْحَيَاةِ وَ أَمَّا طَرِيقُ الضَّلَالَة…تُؤَدِّی السَّائِرَ فِيهَا إِلَى الْمَوْتِ الْأَبَدِیِّ الَّذِی لَاسُكُونَ مَعَهُ وَ لَا رَاحَةَ فِيه؛ راه هدايت و ايمان به سلم، نجات، حيات، و آرامش دائمي رهنمون است؛ اما مسير ضلالت آدمي را به سمت جهاني ميبرد که در آن سکونت، راحتي و آرامشي نيست.[4]
بنابراين آرامشي ناب است که اولاً پاک باشد نه آلوده، ثانياً عميق باشد نه سطحي و ثالثاً مستمر باشد نه گذرا و چنين حالت ارزشمندي در دنيا تحققپذير بوده ارمغان عمل خوبان، پاکان و نيکان است.
پرسش دوم اين بود که کدام گونه از آرامش، ناب و انساني نبوده کاذب محسوب ميشود؟ آرامش نااصيل ويژگيهايي دارد.
ويژگي اول اینکه آرامش غير ناب از دنياي گذرا حاصل ميآيد. اگر لحظاتي با کسي که به او علاقهمنديم همراه باشيم و با وي سخن گوييم غصّههاي خويش را فراموش کرده روانمان آسوده ميشود. در اين حالت، دلهرهها و نگرانيها در عمق ما ريشه دوانده دست از ما نميکشد اما عواملي آنها را از ياد ما ميبرند نه اینکه آنها را از بين برند. لذا آرامش و آسايشي که حاصلِ رضايتمندي از دنياست زائل کنندة درماندگيها و تنشهاي عميق انساني نميباشد:
إَنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُواْ بِالْحَياةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ؛ کساني که اميد به ديدار ما ندارند و به زندگي دنيا دل خوش کرده و بدان اطمينان يافتهاند و کساني که از آيات ما غافلاند.[5]
ويژگي دوم اینکه آرامش کاذب از نااميدي است. اگر شيطان با خدعه و فريب آدمي را به ورطة هلاکت بکشاند و او را از رحمت الهي مأيوس نمايد، شايد نااميدي براي وي آرامشي در پي بياورد. اين حالت را امروز در برخي از گروهها نظير شيطانگرايان غربي ميتوان مشاهده کرد. گاهي جمعيت فراوان از شيطانگرايان را در حال گوش دادن به موسيقيهاي شيطاني ميبينيم که آنچنان به کار خويش مشغولاند و ارتباط خويش را با خدا قطع کردهاند که در آرامشي دروغين و پوشالي فرورفتهاند. در اين حالت «اصل استدراج» شامل حال آنها شده به تدريج در گنداب گمراهي فرو ميروند. در اين هنگام ناگهان حادثهاي هولناک فراميرسد و وضعيت آنها را دگرگون ميکند. لذا امنيت و آسايشي که حاصل القائات شيطاني باشد، کاذب بوده از خلوص بيبهره است. اميرمؤمنان(ع) در وصيت خويش به امام حسن(ع) فرمود که شيطان آدمي را به نابودي و گمراهي ميکشاند:
حَتَّى يُؤْيِسَهُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ يُدْخِلَهُ فِی الْقُنُوطِ فَيَجِدُ الرَّاحَة؛ تا اینکه ابليس او را از رحمت الهي مأيوس نموده به سمت نااميدي میکشاند در اين حالت وي آرام مييابد.[6]
ويژگي سوم اینکه راحتي و آرامش خوب است اما راحتطلبي بد. اگر انسان در مسير درست گام بردارد يکي از بهرههايش در زندگي دنيا آسايش دروني و آرامش باطني خواهد بود. اما اگر براي راحتي تلاش کرد و راحتطلبي پيشه نمود امرش بهگونهاي ديگر خواهد شد.
البته اين حالت براي انسانهاي عادي، خوب است. به آنان بايد پيشنهاد نمود که اگر اهل معامله هستيد لااقل با خدا معامله کنيد. اما راه بهتر آن است که هرگاه طرفِ انسان خداست با او معامله نکنيم بلکه نيکي کنيم بدون چشمداشت؛ زيرا که خداوند هم اينگونه است. او هم دائماً فيضرسان است اما چشمداشت و انتظاري از انسان ندارد، چه بهتر که انسان هم خُلق خدايي گيرد، به مانند او ديگران را ياري دهد بدون آنکه توقع و انتظاري داشته باشد. لذا راحتي و آرامش، خوب است اما راحتطلبي و «تجارت آرامش» جالب نيست. امام علي(ع) در بياني به شش خصلت ناپسنديده اشاره ميکند که عبارتاند از:
حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَة؛ دنيادوستي، رياستطلبي، شکمپرستي، شهوتراني، تنبلي و راحتطلبي.[7]
تفاوتي مهم در بين است؛ اگر به آثار کساني نظير وين داير، کاترين پاندر و دالايي لاما مراجعه کنيم، مسأله آرامش و شادي در آنها برجسته شده است. آنها هم به اين نياز مهم بشر توجه نشان ميدهند اما جهتگيري آنان با رويکرد قرآني بسي متفاوت است. اگر تمام توصيهها و سخنان آنان را در يک جمله خلاصه کنيم حاصل آنها اين ميشود که شاد کنيد تا شاد شويد يا فضاي آرام ايجاد کنيد تاخودتان به آرامش دست يابيد.
البته اين سخنان گامي از خودپرستي فراتر رفته است؛ زيرا پيشنهاد نميکنند که فقط شاد باشيد. آنان اندکي نگاه خويش را فراتر برده به شاد کردن ديگران هم توجه دارند و اين امر مثبتي است. اما چون از فرهنگ الهي دور افتادهاند، در امر شادي و آرامش دست به تجارت بردهاند. گويا روحية تاجرانه و سرمايهداري بر آنان غلبه دارد. در باب آرامش هم اينگونه توصيه ميکنند که ديگران را آرام کنيد تا به آرامش برسيد.
[1]. توبه / 26.
[2]. رعد / 28.
[3]. مجلسي، بحارالانوار، ج75، ص441.
[4]. همان، ج92، ص469.
[5]. يونس / 7.
[6]. مجلسي، بحارالانوار، ج74، ص215.
[7]. مجلسي، بحارالانوار، ج100، ص225.