آپارتمان نشینی و سبک زندگی اسلامی- بخش اول
نویسنده: مصاحبهشونده: دکتر محمدجواد فلاح
پایش اندیشه
مصاحبه با آقای محمدجواد فلاح
ـ تشکر میکنم از شما برای وقتی که در اختیار مجله پایش قرار دادید. این مصاحبه برای شماره ۵ این مجله صورت میگیرد، همانطور که میدانید مجله پایش که به بررسی مباحث اصلی سبک زندگی می پردازد. تاکنون بحثهای عزاداری، شبکههای اجتماعی و مباحثی از این دست، که از مسائل اصلی سبک زندگی است، بررسی شدهاند. یکی از معضلاتی که به دنبال گسترش شهرها در فرهنگ ایرانی رواج پیدا کرده و گریبانگیر خیلی از خانوادههاست آپارتمان نشینی است. در این شماره بنابر این است که به سمت مسئله آپارتماننشینی و آسیبهای آن و از طرفی دیگر راهکارهایی که می توانیم از متون دینی برای این مقوله میتوانیم پیدا کنیم برویم. انشاءالله مصاحبه حضرتعالی مفید خواهد بود. برای شروع و مقدمه بحث اگر نکتهای دارید بفرمایید.
خیلی تشکر میکنم از جنابعالی بابت تلاشهایی که بخصوص در این مجموعه میکنید. با توجه به ضرورتی که حضرت آقا مطرح کردند، شرایطی فراهم شد که کسانی در زمینه سبک زندگی تلاش کنند برای پیشگیری و رفع آسیبهایی که در سبک زندگی در ابعاد مختلف آن داریم؛ چه در ابعاد خانوادگی و اجتماعی و چه در ابعاد فردی. بحث سبک زندگی و ارتباطش با بحث آپارتماننشینی، به تعبیری نوع جدید از همسایگی، چند مؤلفه را دربر میگیرد که عرض خواهم کرد؛ حالا در عین حال ما با توجه به این مؤلفهها باید تغییری را که میخواهیم ایجاد کنیم. در گیرودار تغییراتی که در جوامع بشری اتفاق میافتد، مسائلی پیش میآید که جامعه ما هم فارغ از آن نیست و با آن در ارتباط است، مانند شبکههای اجتماعی مجازی و بحث آپارتماننشینی. آپارتماننشینی از زمان قاجار شروع شد و در زمان پهلوی در کشور ما شروع به شکل گرفتن کرد و کمکم دامنهاش گسترده شد تا الان که به عنوان مسئلهای جدی مطرح شده است. خانوادهها به این قضیه اقبال پیدا کردند و شاید خیلی از عوامل دست به دست هم دادند تا این نوع از همزیستی افراد کنار یکدیگر شکل بگیرد. من فکر میکنم ما باید ببینیم با این فضای موجود چه باید کرد؟ چه اتفاقی باید بیفتد که بتوانیم آسیب را در این نوع آپارتماننشینی و این نوع از زندگی کنار هم افراد، به حداقل برسانیم. ولی یکی از نکات مهم و شاید یکی از مسائل مهم سبک زندگی همین نوع از همزیستی است که باید از مقدمهاش آگاه باشیم تا اهمیتش را بدانیم. شاید اهمیت آپارتماننشینی و مسائل کسانی که در آپارتمان با هم زندگی میکنند برگردد به همسایگی و اگر بخواهیم نگاه دینی به آن داشته باشیم و در متون دینیمان تفحصی کنیم میبینیم مسئله همسایه خیلی جدی تلقی شده است و در کنار این، آسیبی که در سبک زندگی بیشتر متوجه آن هستیم شاید بشود بگوییم عدم توجه به این اهمیت است. خیلی وقتها ممکن است ما خیلی ساده از کنار همسایگی عبور کنیم، بدون اینکه دقت کنیم که خود متون و شارع مقدس و معصومان به مسئله همسایه توجه داشتهاند و وقتی این توجه و اهمیت کم میشود خود به خود ساختار فکری و اندیشهای مردم در مسئله همسایه تضعیف میشود. در نتیجه گرایش و عواطف مردم بر الزاماتی که باید در جامعه همسایگی با یکدیگر داشته باشند خیلی کم تحریک میشود. وقتی اینگونه شد قطعاً سازوکار ارتباطی که بین افراد صورت میگیرد یک سازوکار کاملاً سهلانگارانه است. در جامعه الان ما مسئله همسایگی جدی تلقی نمیشود؛ هم در همسایگی عادی که افراد همجوار یکدیگر زندگی میکنند و هم در بحث آپارتماننشینی. در آپارتماننشینی شاید این همسایگی، با این نوع جدید از همزیستی که اتفاق افتاده است، الزامات دقیقتر و خاصتری دارد یعنی باید نگاه ویژهای به آن داشته باشیم. منتهی شاید بشود بگوییم وقتی مسئله همسایگی را نگاه میکنیم، نقطه آغاز در این است که چه کنیم که در بحث سبک زندگی مردم ـ در آپارتماننشینی به معنای خاص و همسایگی به معنای عام ـ اتفاقی بیفتد که رفتارها اصلاح شود و به سمت جامعهای برویم که در آن همسایهها حقوق یکدیگر را رعایت کنند و به اخلاق همسایگی پایبند باشند و الزاماتش را رعایت کنند؛ البته آسیبها و الزامات سر جای خودش.
ـ یعنی نقطه محوری بحث همسایه و همسایگی است و در بحث شناسایی آسیب یا راهکار باید روی بحث همسایه در متون دینی تکیه داشته باشیم.
در متون دینی مسئله همسایه خیلی جدی تلقی شده است. حالا این نکته را عرض میکنم که خیلی جالب است. وقتی در خود متون دینی میرویم یکی از آیات بهصراحت به بحث همسایگی اشاره کرده است. آیه تقسیمی ارائه میکند که میتوانیم بگوییم دامنهاش به آپارتماننشینی کشیده میشود؛ یعنی یک نوع از همسایگی را در این آیه تعریف میکند. این همسایگی حتی میرود به سمت فرض کنید خانههای آپارتمانی. در آیهای از سوره نساء آمده است «وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ» خیلی جالب است، تقسیمی میکند و بعضی از رفتارهای اجتماعی ما را کنار ایمان به خدا و عدم شرک گذاشته است. اینکه میگوییم اندیشه و تفکر عقلانی و عقایدمان و باورهایمان با رفتارهایمان پیوند دارد یعنی ما میبینیم کنار مسئله ایمان به خدا مسئله همسایه را مطرح میکند، میگوید خوشهمسایگی نشانه ایمان است و اگر کسی همسایهاش را آزار بدهد مؤمن نیست. توجه کنید هم ایمان را به خوشهمسایگی گره میزند و هم سلب ایمان را به همسایه آزاری معصومان میگویند کسی که نسبت به همسایه مراعات نمیکند از ما نیست. در این آیه میگوید عبادت کنید و شرک نداشته باشید و در فراز آخر و بالوالدین احسانا را میگوید. این احسان به چه کسی باشد؟ میگوید و الجار ذیالقربی و الجار الجنب، ذیالقربی را همسایه نزدیک و جنب را همسایه دور گفتهاند. حالا من فکر میکنم این ذیالقربی، که میگوییم همسایه نزدیک است، شاید جانمایهاش را در همسایگی آپارتمانی نشان میدهد، یعنی وقتی مواجه میشویم با همسایگی آپارتمانی، قرابتی که گفتهاند خودش را نشان میدهد یعنی اوجش در این آیه نشان داده شده است که مسئله احسان مطرح میشود. ولی آیههای دیگری هم هستند. فرض کنید در آیات قرآن داریم که فرموده است یمنعون الماعون، که بحث ماعون را مطرح میکند. ماعون را به کسانی اطلاق میکنند که همسایهها را از آن نیازهایی که دارند منع میکنند. کلیت این آیهها این است که مسئله آپارتماننشینی، که یک نوع از همسایگی بسیار نزدیک افراد است، قطعاً الزاماتی را میطلبد که ما باید به آن الزامات پایبند باشیم و نقطه آغاز در حرکت به سمت سبک زندگی مطلوب در آپارتماننشینی، فهم اهمیت همسایگی است. حالا این فهم چطور اتفاق میافتد؟ با آموزش و راهکارهایی که در سیاستهای کلان و جزئی پیشبینی کنیم. اگر این اهمیت فهم شود آرام آرام گرایش افراد به مراعات این الزامات اتفاق میافتد و در مرحله عمل میبینیم انسانها تغییر رفتار میدهند. اینکه مؤلفههای این اهمیت چیست را بعد میگویم که یک بخش آن را به لحاظ روانشناسی بحث کردهاند و بخش دیگری را در مواردی که در متون دینی منعکس شده است. اینکه مبنا و معیار ما در این اهمیت چه باشد خیلی مهم است، یعنی اگر نگاه ما یک نگاه سودانگارانه باشد فرق میکند، اگر مبنای ما مبنای الهی و توحیدی باشد باز نگاه فرق میکند و این خودش جای بحث دارد.
– شمای بحث کاملا روشن شد و محور خاصی به بحث داده شد. سراغ بحثهای مقدماتیتر برویم، چه شد که آپارتماننشینی وارد ایران شد و مردم به سمت آپارتماننشینی رفتند که برای بحث روانی آپارتماننشینی خیلی مهم است.
جدای از اینکه چه شد به این سمت آمد، باید وضعیت فعلی جامعه را یک مقدار رصد کنیم که شاید مقداری کاربردیتر باشد؛ چرا الان خانوادهها به سمت آپارتماننشینی آمدند؟ فرهنگی به همه جوامع تحمیل شد و ما از این فرهنگ متأثر شدیم؛ فرهنگ آپارتماننشینی به این صورت که ساختمانی دو طبقه و این شکلی داشته باشیم. فرض کنید کسانی که خانوادههای مرفه و اشراف بودند ساختمانهای چند طبقه داشتند یا فرض کنید خود ابیانه که یکی از بافتهای قدیمی و برای دوران ساسانی است همین رویکرد را داشته که ساختمانهای چند طبقه داشتهاند. ولی قطعا این ساختمانهای چند طبقه برای افراد یک خانواده بودهاند که در اینها زندگی میکردهاند. جدای از ساختمانهایی که افراد کنار هم زندگی میکنند ولی کاملا از یکدیگر بیگانه هستند، ممکن است بالاخره خویشان و اقوامی باشند و با هم آپارتمانهایی داشته باشند ولی الان در آپارتمانها میبینیم افرادی از قوم و قبیلههای مختلف و با اختلاف فرهنگها کنار هم قرار میگیرند و زندگی میکنند. شاید هجومی که افراد به شهرها آوردهاند دلیل این مسئله باشد. یعنی تمرکز مسائل رفاهی در شهرها و قابلیتهایی که افراد میتوانستند در آنها رشد کنند زمینهای ایجاد کرد که مردم بیایند و در شهرها اجتماع کنند؛ اما ظرفیت شهرها طوری نبود که همه افراد را بپذیرد، بر خلاف شهرهای بزرگ دنیا که بهواسطه داشتن امکانات و مسائل رفاهی قابلیت پذیرش را داشتهاند. این زمینه ایجاد شد که در کشور ما اتفاق بیفتد و الان باآن مواجه هستیم و اگر آمار بگیرید دقیقاً متوجه میشوید که چقدر از روستاها به شهرها مهاجرت کردهاند؛ نتوانستیم با یک ساماندهی خوب، اوضاع روستاها را طوری بکنیم که هر کس بخواهد رشد کند قابلیتهایش فراهم باشد. اگر الان هم رصد کنند روستاها از جمعیت خالی شده و مردم، همه برای اینکه میخواستند رشد کنند به شهرها آمدند و این مسئله آرام آرام بهعنوان یک فرهنگ پذیرفته شد. اگر کسی میخواست در شهر سکونت کند، شاید کمهزینهترین، راحتترین و آسودهترین شرایطی که میتوانست برای زندگی فراهم کند مسئله آپارتمان بود؛ چون با هزینه این زمینه ایجاد میشد که بتواند زندگی کند و این قابلیت برایش بود که بتواند از مسائل رفاهی که در شهر بود استفاده کند. قابلیتهای آموزشی، پیشرفت، شغل و این گونه مسائل دست به دست هم دادند تا چنین شکلی از زندگی اتفاق بیفتد. الان هم مواجه هستیم در خیلی از روستاها شرایط به گونهای است که تا فرزندشان به یک مقطع تحصیلی میرسد کل خانواده کوچ میکند؛ زیرا ما نتوانستهایم مسئله کشاورزی و دامداری را به عنوان شغل جا بیندازیم. این خودش یک ضلع از این سبک زندگی است؛ یعنی چون نگاهی که از اول به مسئله شغل و کار شد درست نبود. فرض کنید بعضی از مشاغل درجه اول تعریف شدند و کشاورزی و دامداری، در فرهنگ عمومی و در فرهنگی که بچه مدرسه میرفت، یک شغل درجه چندم به شمار آمدند؛ شغلی که خیلی به لحاظ ارزشی نگاه خوبی به آن نمیشد. این باعث شد که کمکم مردم فکر کنند که اگر شهرنشین شوند نگاه ارزشی بهتری به آنان میشود و همچنین این باعث شد که این شرایط آپارتماننشینی شکل بگیرد. این شرایط هنوز ادامه پیدا دارد و مردم اقبال دارند که به شهرها بیایند، سکونت پیدا کنند و این نوع همزیستی و کنار هم بودن اتفاق بیفتد.
– فارغ از این بحثها، با توجه به اینکه بحث آپارتماننشینی گسترش زیادی پیدا کرده و معضلات زیادی داشته است قبل از اینکه وارد بحث آسیبها و مدل خاصی از بحث آپارتماننشینی و همسایهداری از نگاه اسلام بشویم، آیا به عنوان یک بحث اجمالی آیا ما داریم مدلی که در منابع و متون دینی برای این نوع زندگی مدلی داریم؟ زندگیای که خیلی متلاطم است، حقوق همسایگی خیلی سختتر میشود و همسایهها ارتباط زیادی با هم دارند؛ آیا اسلام برای این نوع زندگی مدلی دارد یا نه؟
ما نمیتوانیم در فضای اسلامی صریح اینچنین همزیستی را در چنین مدل و قالبی تصویر کنیم. اما اگر بخواهیم به لحاظ فرهنگی و بر اساس آموزهها و نگاهی که خود دین دارد نگاه کنیم همانطور که عرض کردم آیه قرآن، مجموعهای از همزیستی افراد کنار هم را ترسیم میکند که اینها یک رابطه شبکهای نزدیک با هم دارند و وقتی در دین تعالیم معصومان میبینیم همسایگی را تعریف کردهاند و گفتهاند حدود همسایگی چیست، به اهمیت همسایگی در نگاه دینی پی میبریم. حدود را وقتی تعریف میکنند میگویند چهل منزل از راست و چپ و روبهرو و پشت سر؛ یعنی نقطه مرکز دایرهای را در نظر بگیرید که شعاعش به اندازه چهل خانه است، دایرهای که چهل خانه را دربرمی گیرد؛ در این سیستم افراد در کنار هم هستند و با هم همزیستی دارند. ولی این که بگوییم در زندگیای که در بین مسلمانان بوده، چنین مدلی از کنار هم بودن (آپارتمان نشینی) داشتهایم، شاید کمتر اعتقاد داشته باشیم و بتوانیم دریافت کنیم؛ مگر اینکه برخی نمونههای همزیستی را که بر اساس شرایط خاصی که افراد زندگی میکردهاند یا در جنگها و شرایط خاصی که در برجها بودهاند از این همزیستی بدانیم و به آن شکل تصور کنیم. ولی مهم این است که ما از آموزههای دینی و بر اساس تعالیمی که اهلبیت(ع) فرمودهاند به یک سری الزامات و باید و نبایدهایی دست پیدا کنیم که مسئله همسایگی را بسیار مهم تلقی میکند. عرض کردم نقطه آغاز تغییر نگرشمان و در مسئله همسایگی باید از این اهمیت باشد؛ یعنی همسایه و مردم فهم کنند که همزیستی در محیطهای آپارتماننشینی هم به نام همسایگی، ایجاد حق میکند، کما اینکه در روایت آمده است که اگر کسی به تو نزدیک باشد، بهواسطه مؤمن بودنش حقی بر گردن تو دارد و بهواسطه مسلمان بودنش حقی بر گردن تو دارد ولی همسایه بودنش اصلاً حق جدا ایجاد میکند. عرض کردم در خود کلام ائمه آمده است که اینقدر مسئله همسایه برای پیامبر مهم بود که حضرت دائماً توصیه میکردند. اینقدر مسئله همسایه مهم بود که جبرئیل خیلی سفارش میکرد و حتی در کلامی از معصوم رسیده است که پیامبر میگفت همسایه از همسایه ارث میبرد. این مسئله تا اینحد مهم بود و روایات زیادی دارد. ابعاد اهمیت را جای خودش بحث میکنیم.
– چگونه میتوانیم از دین یک مدل آرمانی برای همسایهداری داشته باشیم که برای پیشگیری از آسیبهای این مسئله آموزش بدهیم و مردم به این سبک پیش بروند.
دو اتفاق باید در این زمینه بیفتد. اولی مربوط به مهندسی ساختمانها و بحث فیزیکی ساختمان است که خیلی مهم است و باید سیاستگذاری شود. بعضی از افراد جداگانه و بعضی از مهندسان با هم بحث کردهاند که آپارتمانها را با چه ساختاری، چه سازهای و با چه ویژگیهایی طراحی کنیم که این آسیبها و مشکلاتی که در بحث همسایگی آپارتماننشینی هست، اینها نباشد، در معرض این آسیبها نباشیم و پیشگیری کنیم یا کمش کنیم. چرا؟ چون الان در این نوع از همنشینی و مجاورت افراد با وضعیتی که در آپارتمانها داریم آسیبها خیلی جدی است؛ مخصوصاً اگر افراد به لحاظ عقیدتی و بینشی و تفکرات اعتقادی و مذهبی به هم نزدیک نباشند، اختلاف فرهنگی داشته باشند و اصلاً مبانی اعتقادی و فکریشان با یکدیگر متفاوت باشد. محیط خودبهخود زمینه ایجاد میکند که آسیبها اتفاق بیفتد و ما قبل از اینکه افرادی بیایند و در کنار هم قرار بگیرند باید نحوه آپارتمان یعنی نحوه سازوکار و ساختمانها را به شکلی پیشبینی کنیم که این آسیبها کمتر شود. مثلاً مدلی از ساختمانها را داریم که در یک طبقه چهار در روبهروی یکدیگر باز میشود، ضمن اینکه خود این طبقات نسبت به طبقات بالایی و پایینی مسئله صدا و ارتباطاتی که ممکن است اتفاق بیفتدرا دارند. بخواهیم وارد جزئیاتش شویم خیلی دغدغه است که میشود به عنوان آسیبهای جدی مطرح کرد. بیاییم طراحی کنیم و در این طراحی شئون دینی در ساختمان حفظ شود. فرض کنید در سیستم داخلی ساختمان اگر بخواهیم آشپزخانه به شکل اپن باشد چطور باشد آسیبهای اخلاقی، مشکلات بحث حریم خصوصی و حفظ اندرون خانه و بحثهایی که در مبانی دینیمان آمده است در نظر گرفته شود. چه اتفاقی باید بیفتد؟ ما باید یک همفکری و یک پایش افکار و هم افزایی بین کسانی که در طراحی و مهندسی ساختمانها هستند داشته باشیم. اینها بنشینند به لحاظ اخلاقی آسیبها را بررسی کنند و ببینند چطور میتوانند ساختمانها و آپارتمانهایی طراحی کردند که با کمترین مشکل مواجه باشیم. حالا این مشکل، مشکل بصری است، یعنی چطوری ساختمانها را طراحی کنیم که بحث کنترل نگاه حفظ شود. بله یک بار میگوییم یک نفر باید خویشتنداری کند چون فرمود غضَوا ابصارکم، باید چشمتان را پایین بندازید، ولی یک بار ما میتوانیم کاری کنیم که این مشکل به حداقل برسد. جوانی که در خانه آپارتمانی هست دائما در معرض نگاه کردن است، یک بار، دو بار چشمش را میاندازد پایین ولی دفعههای بعد نمیتواند. باید فکر کنیم به چه مدلی برسیم؟ آیا دربها به نوعی مجزا شود؟ یا فرض کنید نحوه طبقات به شکلی باشد که نیم طبقه بخورد؟ و مثل اینها.
– به قول قدیمیها، معماری قدیم که ما داشتیم از آموزههای ارزشی ما نشأت میگرفت و اندرونی و آشپزخانه داشت. برداشتی که از فرمایشات حضرتعالی میکنم این است که حالا که ناگزیر از آپارتمان هستیم بیاییم بر اساس آموزههای اسلامی معماریمان را طوری طراحی کنیم که به آن آموزهها آسیب نرسد.
تلاشمان این باشد که بر اساس معماریای که صورت میگیرد و تلاشی که مهندسان میکنند، در ساختار فیزیکی آپارتمان فضایی را ایجاد کنیم که با کمترین آسیب مواجه باشیم؛ طوری که چه به لحاظ بصری و شنیداری و چه به لحاظ مراوداتی که ممکن است اتفاق بیفتد کمترین مشکل را در این زمینه داشته باشیم. فرض کنیم بتوانیم طرحی بدهیم که خانوادهها را در اولویت زندگی آپارتمانی قرار بدهیم، یعنی به نحوی پیشبینی کنیم که خانوادههایی که قرابت خویشاوندی بیشتری با هم دارند در اولویت باشند برای اینکه در جوار هم زندگی کنند. قدیم نوعی از آپارتماننشینی عرضی را داشتیم نه بهصورت طولی؛ مثلاً یک خانواده بزرگ بود مثلاً ۵-۶ برادر در یک منزل بزرگ کنار هم به صورت دایرهای زندگی میکردند. اینها با هم برادر بودند، منزلشان بزرگ بود و همه در یک ساختمان با هم و کنار هم زندگی میکردند، بدون اینکه با آن آسیبها مواجه باشند و مسائل عفاف و این موارد حفظ میشد؛ یک آپارتماننشینی به شکل عرضی، نه طولی. ما این را طراحی کنیم؛ چه به لحاظ سیاستگذاری، یعنی مسئله فیزیک ساختمان، مسئله شکل و نما و حتی طراحی اندرونی حتماً پیشبینی شود، اتاق بچهها پیشبینی شود. الان بعضی خانوادهها آپارتمان را طوری طراحی کردهاند که یک در به اتاق مهمانها باز میشود و وارد اندرونی نمیشوند و پیشبینی کردهاند که این اتاق با اندرونی خانه ارتباطی داشته باشد، مثلاً آن را از طریق یک دریچه به آشپزخانه متصل کردهاند. آشپزخانه اپن این حریم حفظ نمیشود، خانم خانواده مشغول فعالیت است و همه نشستهاند خیلی آسیبهای دیگر که به اندرونی مربوط است. گاهی هم آسیب نسبت به واحدهای مجاور مطرح است مثل مسئله صدایی که گاهی منتقل میشود و یا آسیبهایی که معمولاً آمدهاند نقل کردهاند. حالا بحث حقوق آپارتمانی و بحث اینکه کنار یکدیگر چه الزاماتی باید داشته باشد یک مسئله دیگر است. مسئله اول، پیشگیری است که در مسئله فیزیک ساختمان دقت کنیم و ببینیم چه سیاستهایی را میتوانیم در مهندسی اعمال کنیم. نکته دوم آموزش است یعنی اگر مسئله آپارتمان و طراحی آن را بحث میکنیم قبل از آن مسئله آموزش حقوق آپارتماننشینی را داشته باشیم. یک سری قوانینی وضع شده است و در مجلس کموبیش بحثهای اینطوری را و مسئله اخلاقیات مطرح کردهاند؛ یعنی آموزش اخلاق همسایهداری و همسایه نشینی به عنوان یک اصل مهم برایمان دغدغه باشد. این آموزش از خود خانواده شروع میشود تا آموزش و پرورش و رسانه و نهایتاً فضاهایی که درگیر هستند مثل شهرداریها که باید به مسئله اخلاق شهروندی و بحثهای اینطوری بپردازند، سیستمهای فرهنگی، سازمانهای فرهنگی و ان جی اوها که کار میکنند، مثل کاری که شما زحمت میکشید. فکر میکنم اینها آرام آرام میتواند مسئله آموزش را پیش بکشد و جدی کند. وقتی با آموزههای دینی مواجه میشویم چه چیزی مسئله آپارتماننشینی و همسایگی را دچار مشکل کرده است؟ اول غافل شدن از اهمیتی که در آموزههای دینیمان داریم و دوم فضایی که همسایهها میتوانند در ارتباط با هم، فرهنگ و مبانی اعتقادی و رفتار هم را شکل بدهند.
ـ در واقع این مدلی که میتوانیم برای بحث آپارتماننشینی پیدا کنیم، همان مباحث و مدل بحث همسایه داری است.
باید ببینیم در بحث همسایه داری چه الزاماتی را معصوم گفته است، یعنی میخواهیم بستهای را درباره مسئله همسایگی از متون دینیمان، که آیات باشد و روایات معصومان علیهم السلام است، تهیه کنیم. اولین مسئله که مواجه هستیم مسئله اهمیت است، یعنی تا جاییکه شده معصوم محدوده همسایگی و الزامات همسایگی را گفته و مراقبه و توجه و تحذیر به مسئله همسایگی داده است، یعنی معرفی این اهمیت دغدغه معصومان بوده است؛ این نکته اول است.
نکته دوم مسئله الزامات همسایگی و بحث خوشهمسایگی و ارتباط با همسایه است.
نکته سوم آسیبها و مشکلات همسایگی است که مطرح و نهی کردهاند. یک سری دستورالعمل درباره همسایه داریم و یک سری نبایدها که معصومان از آن سخن گفتهاند و میتوانیم بر اساس آن مدلی را تعریف کنیم که در آن مدل هم افراد نسبت به هم دغدغههایی پیدا کنند، هم یک سری باید و نبایدهای اخلاقی شکل بگیرد و هم حقوق همسایگی رعایت شود. منتها وقتی این بسته را در آپارتماننشینی مطرح میکنیم قطعاً متناسب با آن شرایط و فضا خودش را نشان میدهد و بر اساس آن الزامات باید به علیکم بتفریع را انجام بدهیم؛ یعنی باید این فروعات را استخراج کنیم و ببینیم در ارتباط با همسایههایی که در یک آپارتمان زندگی میکنند این جزئیات به چه صورتی است، در اصل آنها را رصد کنیم.
پایش سبک زندگی، سال اول، شماره ۵، دی ۱۳۹۳، صفحات ۱۴-۲۵.