فردی شدن خانواده، ویژگیها و پیامدهای آن از مشکلات دوران حاضر در جامعه ایرانی است
دکتر لبیبی در وبینار فردی شدن خانواده در ایران مطرح کرد:
به گزارش روابط عمومی موسسه سبک زندگی آلیاسین؛ محمدمهدی لبیبی، استاد دانشگاه در نشست «فردی شدن خانواده در ایران؛ همسویی یا ناهمسویی با سبک زندگی اسلامی» گفت: بحث فردی شدن خانواده، ویژگیها و پیامدهای آن از مشکلات دوران حاضر در جامعه ایرانی است؛ اینکه اجزای خانواده از هم جدا شده و مهر و محبتی که در میان آنها وجود داشته است وجود ندارد و اعضا فقط در کنار هم هستند و گویا تنها زندگی میکنند و رابطه صمیمی میان والدین و فرزندان و خواهران و برادران نیست و هر کسی زندگی و شرایط خاص خود را دارد.
وی افزود: ما برای تشکیل خانواده و ازدواج اصل را در نظر میگیریم؛ یکی مشروعیت و دیگری محبوبیت. معمولاً هر ازدواجی که صورت میگیرد این دو ویژگی را دارد، اول از نظر شرعی خطبه عقد خوانده میشود و محبوبیت هم یعنی از نظر هنجارها پذیرفته شده باشد و این هر دو در جامعه ما زیر سؤال رفته است. مشروعیت زیر سؤال رفته چون ما اشکال دیگری از زندگی خانوادگی را شاهدیم که با مبانی دینی ما سازگار نیست مانند مقوله هم باشی و ازدواج سفید که اصطلاح درستی هم نیست زیرا اصلاً ازدواجی وجود ندارد که بخواهد سفید باشد؛ این مقوله اصلاً با دستورات دینی سازگاری ندارد و معمولاً هم آمارهای آن در ایران مخفی میماند.
لبیبی تصریح کرد: مسئله دیگر روابط فرازناشویی است که مشروعیت را تهدید میکند، یعنی افراد با یکدیگر در ارتباط هستند بدون اینکه عقد و ازدواجی در کار باشد و مشروعیت و محبوبیتی باشد، گویی خانواده هستند ولی به صورت پنهان و دور از چشم دیگران زندگی میکنند و استدلال آنها هم این است که به همدیگر علاقه دارند.
لبیبی بیان کرد: ما در ایران سه فرهنگ داریم؛ اول فرهنگ ایرانی و حاکمیت هنجارهای ایرانی مانند جشنها و عزاداریها و آداب و رسومی که طبق آن عمل میکنیم؛ دوم فرهنگ اسلامی و دینی که فرهنگ بسیار نیرومند و اثرگذار است و سومین فرهنگ، فرهنگ غربی، اروپایی و بیگانه است.
وی اضافه کرد: اگر در گذشته خانواده هستهای شامل زن و شوهر و فرزندان و والدین وجود داشت الآن آنقدر متنوع شده است که به قول جامعهشناس معاصر آمریکایی در کتاب «خانوادهها در دنیای امروز» ما اصلاً نمیتوانیم خانواده را تعریف کنیم زیرا هر تعریفی بدهیم نقیضی برای آن یافت میشود مثلاً اگر بگوییم خانواده مرکب از یک زن و مرد است یا بگوییم ما خانواده را حتماً با وجود فرزند خانواده میدانیم ولی نقیض آن را شاهدیم یا خانوادههایی داریم که اصطلاحاً به آنها «دورزی» گفته میشود یعنی دور از هم زندگی میکنند؛ آقا مثلاً در عسلویه کار میکند و همسرش در تهران است و چند ماه یکبار زن و شوهر همدیگر را میبینند.
این استاد دانشگاه گفت: شکل دیگر خانوادههای اضطراری هستند یعنی در شرایطی افراد مجبور میشوند با همسرشان در هر شرایطی زندگی کنند در حالی که تمایلی ندارند؛ مثلاً در بین اقوام ما خیلی مرسوم است که اگر دختر طلاق بگیرد او را سرزنش میکنند که چرا به خانه پدری برگشته است. در این خانواده احساس و عاطفه وجود ندارد و با زور بقاء یافته است؛ همچنین نوع دیگر خانواده در جامعه ما خانوادههای تک والد هستند که عامل آن عمدتاً طلاق است و البته فوت هم به صورت طبیعی عامل آن است؛ البته پدیده طلاق عاطفی هم خیلی بر خانواده مؤثر است زیرا وقتی پدر و مادر با هم رابطه درست ندارند و حرف نمیزنند ارتباط بین بچهها هم قطع میشود.
وی با بیان اینکه البته من با این نظریه مخالف هستم که هر اتفاقی در کشور بیفتد آن را به گردن فضای مجازی بیندازیم، گویی فضای مجازی عامل همه بدبختیهای ما در عالم هستی است، افزود: فضای مجازی فقط یک کاتالیزور و تسهیلکننده است. عامل سرعت بخش برای اتفاقاتی است که در حال روی دادن است. مثلاً قرار بوده طلاق رخ دهد و فضای مجازی آن را تسهیل و سرعت بخشیده است بنابراین خود فضای مجازی عامل همه اینها نیست.
لبیبی با اشاره به تحولات مفهومی در موضوعات مرتبط با خانواده ایرانی گفت: در گذشته تصور این بود که نباید به پدر و مادر کوچکترین بیاحترامی بکنیم و به تعبیر قرآن حتی یک اف به آنها بگوییم و آنها را برنجانیم، آیا الآن در خیلی از خانوادهها اینها را میبینیم؛ حتی در فرهنگ ایرانی هم پدر جایگاه بسیار رفیعی داشت و مورد احترام بود و الآن وجود ندارد؛ الآن ما دچار تحولات اساسی در خانوادهها شدهایم که یکی از آن انفجار نقشها است؛ زندگی ما کانتینی شده و در این زندگی خیلیها ناهار را در خانه نیستند، در برخی کشورها صفهایی صبح زود برای صبحانه درست میشود و خیلیها حتی شام هم خانه نیستند، پخت و پز در خانه انجام نمیشود و غذا از بیرون میگیرند. همه اینها بهانه برای بودن در خانه است ولی در این کارکردها هم تحول ایجاد شده است.
وی اضافه کرد: مسئله دیگر لذتگرایی است؛ نگاه افراد به خانواده این است که خانواده باید به من لذت بدهد و از زمانی که این لذت نباشد آن خانواده هم ارزش ندارد به همین دلیل وقتی سن فرد بیشتر میشود دیگر لذت و هیجان جنسی گذشته را ندارد لذا دنبال تنوعطلبی میرود؛ تا حالا میگفتیم باید قدردان همسرمان باشیم که عمری را با سختیهای ما سپری کرده ولی الآن این قدردانی وجود ندارد و زود طلاق میگیرند.
وی تأکید کرد: الآن خیلی از چیزهایی که قبلاً برای ما عجیب بوده عادی شده است. زمانی اگر کسی طلاق میگرفت همه خانوادهها دست و پا میزدند تا پا در میانی کنند و آنها را آشتی دهند ولی الآن آنقدر خبرهای طلاق زیاد شده که ما نسبت به آن بیتفاوت شدهایم. وقتی سخن از کاهش باروری است چون نگاه ما به فرزند عوض شده است؛ تا حالا فرزند را نعمت و لطف خدا میدانستیم که باید بیش از حد شکرگزار آن باشیم ولی الآن آن را مانعی برای لذت خودمان و عاملی برای هزینه کردن میدانیم؛ یعنی صندوقی شده که باید داخل آن پول بریزم و هزار و یک مسئله دارد.
وی با بیان اینکه ما امروزه ما با پدیده عشق سیال روبرو هستیم و فرهنگ غربی خیلیها را وارد این فضا کرده است بدون اینکه حتی متوجه باشند، گفت: عشق سیال یعنی چه لزومی دارد ما عاشق یک فرد تا پایان عمر باشیم و میتوانیم عشقهای متعددی را تجربه کنیم، دو سال عاشق یک فرد باشیم و بعد تمام میشود و عاشق نفر بعدی میشویم. در اینجا نوعی دموکراسی هم وجود دارد و هم دختران میتوانند انجام دهند و هم پسران در حالی که در گذشته فقط مردان میتوانستند عاشق دختران و زنان شوند. زنان هم میتوانند طلاق بگیرند و این عاشقی را تجربه کنند، این تفکر وارد زندگی ما شده است.
لبیبی با بیان اینکه اشتغال زنان پدیده مثبتی است چون نیمی از جمعیت ما زنان هستند و اگر زنان نباشند خیلی از کارها را ما نمیتوانیم انجام دهیم، افزود: ولی همین موضوع سندرم تعجیل ایجاد میکند، زن باید صبح زود بچه را به مهدکودک ببرد و فوراً به محیط کار برود و در آنجا هم با افراد دیگر ممکن است دچار تنش شود همچنین سندرم تأخیر برای او ایجاد میشود؛ دیروقت به خانه میرسد در حالی که حوصله ندارد، انرژی و توان او از بین رفته است و نمیتواند به بچه و همسر رسیدگی کند و خیلی از مردانی که همسرانشان شاغل هستند میگویند وقتی به خانه میآید اصلاً ما را نمیبیند و انگار نه انگار که همسر من است و همین قضیه برای مردان هم رخ میدهد و اگر همسرش خانهدار هم باشد توجهی نمیکند؛ و این بدترین خشونتی است که در خانوادههای امروزی در حال رخ دادن است و این موضوع بسیار باعث فردی شدن روابط خانواده میشود.
وی تأکید کرد: خانواده در این شرایط وارد فضای خشونت نمادین میشود، در این نوع خشونت ضرب و جرح وجود ندارد و کسی، کسی را نمیزند ولی رفتاری که میکند از زدن بدتر است؛ بیتفاوتی و نوع رفتار از کتککاری قبلی ضربه روحی بیشتری دارد، تنبیه و زدن در گوش بچه به معنای مهم بودن برای سایر اعضای خانواده بود ولی در این مدل، اصلاً دیگر اعضای خانواده دیده نمیشوند و برای بقیه مهم نیستند
لبیبی گفت: اشتغال زنان باعث کاهش فرزندآوری و افزایش تنش در خانواده است؛ امروز کشورهای غربی دنبال چارهاندیشی هستند، برای زنان کارهای پارهوقت تعریف کردهاند و روزهای صبح زودتر بیایند و زودتر بروند تا اشتغال باعث تباه شدن خانواده نشود ولی ما چنین چیزی را نداریم.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: اقتدار در خانواده ایرانی رو به شکسته شدن است و شکل جدیدی در قالب «خانواده بدون سر» در حال ایجاد شدن است؛ یعنی خانوادهای که هیچ کسی در آن رئیس نیست و هر کسی هر کاری میخواهد میکند. در جایی که همه حس مدیریت بکنند بینظمی وجود دارد که باعث درگیری میشود و اگر خیلی عاقلانه رفتار کنیم کسی با کسی کاری ندارد و این به معنای فردی شدن خانواده است. دعوا نمیکنند ولی کسی توقعی از دیگری هم ندارد و این هم از مسائل خیلی مهم است.
وی تأکید کرد: خیلی از جامعهشناسان معتقدند آنچه در درون خانواده رخ داده قابل برگشت نیست؛ چنانچه وضع کنونی باروری به قبل برنخواهد گشت؛ در کشورهای اروپایی این مسئله رخ نداد و هیچ تجربهای وجود ندارد که اگر در کشوری اروپایی فرزندآوری کم شده بعد از مدتی به روند گذشته برگردد با اینکه تشویقهای زیادی مانند مرخصی زایمان و مرخصی به شوهر و حقوق بیشتر و حتی اعطای خانه صورت گرفته است. الآن رشد جمعیت در کشورهای اروپایی در حد بسیار پایین صفر و یک و .. است؛ اما دو چیز برای جامعه ایران عجیب است که در آمریکا و اروپا هم شاهد آن نیستیم، اول سرعت کاهش جمعیت در ایران، مثلاً در کشورهای دیگر کاهش جمعیت در طول چند دهه رخ داده ولی در ایران در طول دو سال این تجربه ایجاد شده است گویی از بلندی پرتاب میشود؛ این سرعت را در هیچ کشوری شاهد نیستیم.
وی اضافه کرد: دومین پدیدهای که در هیچ کشوری از دنیا وجود ندارد و در ایران شاهدیم پدیده تکفرزندی است، در اروپا و آمریکا خانوادهها دو گروه هستند یا اساساً فرزند نمیخواهند و با هم شرط میکنند که فرزند نداشته باشند یا وقتی تصمیم به فرزند داشتن میکنند هیچ وقت یک فرزند ندارند و به داشتن فرزند بیشتر افتخار میکنند؛ ولی در ایران کدام مسئول با خانواده بیرون میرود و ما آنها را دیدهایم و کدامشان به خانواده افتخار میکنند؛ اصلاً کسی آنها را نمیشناسد البته مراد بنده با رعایت همه شئونات اسلامی است.
لبیبی اضافه کرد: نکته دیگر اختلالات عاطفی در حوزه فردی شدن است، وقتی همدیگر را نفهمیم دچار مشکلات شده و آرامش و درد دل و گفتوگو وجود ندارد. آمارها نشان میدهد بیش از 60 درصد مردم در تهران از نوعی اختلالات عاطفی و روانی رنج میبرند که عدد بسیار بالایی است. بیشترین فروش داروخانهها قرصهای خوابآور و آرامبخش است. فردی شدن خانواده مانند کاروانسرا است که افراد فقط دور هم هستند و ارتباطی بین آنها دیده نمیشود چون این ارتباط بدون صمیمیت است.