بخشش؛ راهی به رهایی
نویسنده: دکتر محمدتقی فعالی
بخشش و بخشندگی به دو صورت ممکن است مطرح شود؛ گاهی بخشندگی در حوزه مسائل مالی تبیین میشود که به معنای سخاوت است. این صفت بر کسی اطلاق میگردد که از مال خود (به معنای عام) گذشت کند و آن را انفاق و ایثار نماید. در این رابطه مضامین فراوانی وجود دارد که تنها به یک نمونه بسنده میشود. رسول خدا(ص) اشاره فرمود سخاوت موجب میشود که فرد بخشنده نزد اهل آسمان و زمین محبوب گردد:
«السَّخِیُ مُحَبَّبٌ فی السّمواتِ مُحَبَّبٌ فی الارضِ خُلِقَ مِن طَینَة عَذبَةٍ و خُلِق ماءُ عَینیه مِن ماءِ الکُوثَر؛ فرد سخی محبوب است در آسمانها، محبوب است در زمین، از خاک پاک آفریده شد و اشک دو چشمش از آب کوثر خلق شد».
گونه دوم صفتِ بخشندگی در ارتباط با پلیدیها، حقکشیها و رفتارهای ظالمانه دیگران معنا پیدا میکند. در اینجا بخشش معادل عفو، غفران و گذشت قرار میگیرد. نسبت میان دو معنای بخشش عام و خاص مطلق است؛ بدین معنا که فرد سخی، اهل گذشت هم هست، اما ممکن است شخصی از ظلمی که به او شده بگذرد، اما از مال خود گذشت نکند. این نسبت شاهد قرآنی هم دارد؛ آنجا که عفو از مصادیق انفاق محسوب شده است:
«وَیَسْأَلُونَک مَاذَا یُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ؛ و از تو میپرسند چه چیزی انفاق کنند».
بخشش، چه به معنای انفاق و چه به معنای غفران، آرامشزاست. فردی که اهل انفاق و مغفرت است، از این رهگذر برای خود رضایتمندی و آرامش درونی فراهم مینماید. پیوند میان بخشش و آرامش به گونههای مختلف در مضامین دینی موج میزند که میتوان به نمونههایی اشاره نمود:
آیات انتهایی سوره بقره(بعد از آیه ۲۶۱ ) با محور قرار دادن بخشش، به زیبایی ابعاد متنوعی را از صفت بخشندگی تبیین مینماید. این آیات بعد از ماجرای زنده کردن چهار مرغ توسط ابراهیم خلیل(علیه السلام) و حصول آرامش قلبی برای ابوالانبیاء آغاز میشود و حدود ۲۰ آیه ادامه مییابد. در بین این آیات مسئله حکمت و خیر کثیر هم مطرح میشود. در این آیات به این نکته والا اشاره میشود که شخص اهل بخشش که همانند اسم رحمانِ خدا است و بخشندگی خود را همراه با منت و آزار نمیکند، دو پاداش دریافت میکند: اجری در آخرت و احساسی لذتبخش در دنیا که نامش آرامش است؛ به تعبیری خداوند ترس و اندوه را از وجود او برمیگیرد و شادی و آرامش را نثار وی میکند:
«الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ یُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًی لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ؛ کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند، سپس در پی آنچه انفاق کردهاند، منت و آزاری روا نمیدارند، پاداش آنان برایشان نزد پروردگارشان ]محفوظ[ است، و بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نمیشوند».
در ادامه این آیات به افزایش برکت بعد از بخشش اشاره میشود؛ آنان که دارایی خویش را میبخشند و از این طریق رضایت حق میجویند، در نفس خویش حالت «تثبیت» یافته، خداوند بر رزقشان میافزاید:
«وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَتَثْبِیتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ کمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِن لَّمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛ و مَثَل [صدقات] کسانی که اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق میکنند، همچون مَثَلِ باغی است که بر فراز پشتهای قرار دارد [که اگر] رگباری بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگباری هم بر آن نرسد، باران ریزی [برای آن بس است]، و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست».
در آیه شریفه به دنبال انفاق،«تثبیت نفس» مطرح شده که این حالت معادل استواری نفس و استحکام درون است. اما سؤال این است که استحکام نفس چگونه حاصل میآید؟ یکی از پاسخها برجستهای که دانشمندان ارائه کردهاند این استکه سکونت و اطمینان نفس عامل مهم ثبات و استحکام درونی است.
نمونه سوم از آیات قرآنی که به پیوند مبارک بخشش و آرامش اشاره میکند در ارتباط با «مخبتین» مطرح است. تفاسیر در باب معنای مخبتین دیدگاههای متفاوتی دارند که شامل موارد ذیل میشود: متواضعین، مخلصین، مطیعین، خاشعین، مشتاقین، مجتهدین و مطمئنین؛ بیشتر تفاسیر مخبتین را به معنای اطمینان و آرامش میدانند.
خداوند پس از آنکه به اهل آرامش بشارت میدهد ـ پیداست که بشارت دادن خدا هم موجب آرامشی افزون میگردد ـ چهار ویژگی برای آنان بیان مینماید؛۱. هرگاه اسم خدا به میان آید از عظمت او قلبشان به هراس میافتد؛۲. تحمل آنها در گرفتاریها بالا است؛۳. اهل اقامه نمازند؛۴. صفت بخشش در آنها برجسته است.
کسی که خدا را پذیرفت و حضور او را در زندگی خویش احساس نمود، همانند او رفتار میکند. خداوند اولین نام خود را بعد از اسم شریف الله، رحمان گذارده است. مؤمن از این نام زیبای خدا الگو گرفته، اهل بخشش میشود و از این طریق ایمان خود را به خدا نشان میدهد و آن را به اثبات میرساند.
یکی از معضلاتی که انسانها را میفشارد و بر آنها باران دلهره و تنش میباراند، نداشتن معنا برای زیستن است. درد بزرگ انسان معاصر این است که نمیداند برای چه چیزی زندگی میکند؟ چرا اینجاست؟ مقصود از زندگی چیست؟ و معنای راستین حیات در این چند روز دنیا در کدام راز مهم نهفته است؟ میدانیم که در مکاتب مختلف پاسخهای متعددی به این پرسش سرنوشت ساز دادهاند. پاسخی هم بر اساس نگاه آفریننده هستی میتوان ارائه نمود. اگر به مضامین عمیق دینی سری بزنیم این نکته بنیادی به دست میآید که رمز هستی انسان، بخشش و ایثار است. آنچه به کارهای بشر معنا میبخشد و زندگی او را توجیه میکند، گذر از منافع شخصی و خدمت به دیگران است. صفاتی نظیر فداکاری، خدمت، ایثار، و بخشش روح انسان را آرام کرده، احساسات معنوی و آسمانی در اختیار او قرار میدهد. آدمی از این طریق میتواند به معنای نهفته در حیات واقف شود. اگر انسان در این حالت، زندگی خاکی را ترک کند، دستاوردی عظیم نصیب او خواهد شد.
تنها کار مثبتی که از آدمی برمیآید این است که سعی کند به همنوعان خود خدمتی مثبت عرضه کند. او باید «سعی» کند و «فکر» کند تا راهی بیابد که اوضاع و شرایط دیگران را بهبود ببخشد. اگر حیات انسان در این راستا قرار گیرد، بشر با تمام وجود معنا و مقصود زندگی را درون خویش لمس خواهد کرد. مهمترین تلاش سازنده انسان این است که از سر عشق و صداقت چیزی ببخشد و بداند که همیشه چیزی برای بخشیدن هست، فقط کافی است ذهن خود را تغییر دهیم و بخواهیم که ببخشیم. مسیر حیات بشر از این رهگذر ترسیم میشود که کانون توجه خویش را منافع شخصی قرار ندهد و همانند خدا امدادرسانی به دیگران را مرکز ثقل همت خویش قرار دهد.
شاید بپنداریم که ثروت آن است که از طریق کسبوکار به دست میآوریم، ولی حقیقت آن است که ثروت چیزی است که میبخشیم؛ زیرا آنچه انباشتهایم میگذاریم و میرویم و حتی نمیتوانیم سر سوزنی از آن را با خود به جهان دیگر ببریم، اما آنچه بخشیدهایم ماندگار است و ابدی و قابل انتقال به حیات نامتناهی. شاید بپنداریم که گذشت و بخشش تنها یک رفتار خوب است، اما مسئله بسی عمیقتر است؛ اساساً هستی از صفت بخشندگی پدید آمده است و ایثار در عالم وجود موج میزند و در و دیوار جهان با صفت فداکاری معنا پیدا کرده است.
به ذکر نمونهای بسنده میشود: حجرالأسود در آغاز که از بهشت آمد سنگی کاملاً سفید بود؛ اما به تدریج رو به سیاهی گذارد. در باب سیاهی حجرالأسود تعبیری هست که خطاها و جرمهای بنیآدم را باعث تغییر رنگ حجرالأسود میداند؛ یعنی علت سیاهی حجر جرمها، معاصی و خطاهای فرزندان آدم است. رسول خدا(ص) فرمود:
«نَزَلَ حَجَرالاَسوَد مِنَ الجَنّةِ وَ هُو اَشَدُّ بیاضا مِن اللّبَن، فَسَّوَدَته خطایا بنی آدم؛ حجرالأسود از بهشت نازل شد در حالیکه از شیر سفیدتر بود؛ ولی گناهان فرزندان آدم آن را سیاه نمود».
قطعه سنگی که از بهشت آمده است باید نشانی از بهشت داشته باشد؛ لذا در آغاز سفیدتر از شیر بود؛ اما همین که به دنیا آمد با لمس دستهای گناهکار تغییر رنگ داد و سیاه شد. نکته لطیف اینکه حجرالأسود سیاهیِ جُرم و خطایای بنیآدم را به خود گرفت و از سوی دیگر با استلام خویش آنها را پاک نموده، درونشان را سفید کرد. گویا حجرالأسود سیاهی گناه را از انسان میگیرد و باعث طهارت و سفیدرویی آنان میشود.
شاید بعضی بپندارند که سخن از بخشش در روانشناسی جدید، از جمله آثار کسانی نظیر وین دایر و کاترین پاندر، هم آمده است. باید توجه داشت که فرقهای مهمی است میان دیدگاه اسلام در باب بخشش و نگرش روانشناسی جدید؛ اولاً اینگونه نویسندگان که به بخشش و گذشت توصیه میکنند نگاهشان و شعارشان این است که ببخشید تا دیگران هم به شما ببخشند یا گذشت کنید تا در جای دیگر کسی از شما گذشت کند. البته این نگاه و سخن درست است، اما سست و ضعیف مینماید؛ چراکه روح این نگاه معامله است، گویا هنوز هم منافع شخصی در میان است و کسانی که اهل بخششاند بهتر به منافع شخصی خویش میرسند. از دیدگاه قرآنی روح حاکم بر بخشش معامله و تجارت نیست؛ بلکه سرّ بخشش فقط یک چیز است و آن رضایت خداست. به بیان دیگر به ما میگویند ببخشید، زیرا که این عمل مورد پسند خداست، نه اینکه چون دیگری به شما ببخشد؛ میان این دو نگاه تفاوتی ژرف وجود دارد.
ثانیاً بخشش بر اساس فلسفهای بنا شده است. اگر از کسانی مثل وین دایر بپرسیم اساساً چرا باید ببخشیم؟ و فلسفه بخشش چیست؟ پاسخی روشن جز «تجارت بخشش» پیش رو قرار نمیدهند؛ اما اگر این پرسش را به قرآن عرضه کنیم پاسخ این است که باید بخشید، زیرا که هستی اینگونه است. به تعبیر دیگر توصیه به بخشش از دیدگاه اسلام مبتنی بر یک اصل جهانشناسی است. هستی در عالم بر اساس ایثار و بخشش جریان دارد؛ پس انسان هم باید طبق این اصل تکوینی رفتار کند و با عالم هماهنگ باشد.
اگر بخواهیم بزرگترین مصداق بخشندگی را در این جهان نام ببریم، بدون شک سر انگشت اشاره به سمت وجود نورانی سیدالشهدا(علیه السلام) می رود. شرح زندگی این بزرگوار چیزی جز گذشت و بخشش نیست.
پایش سبک زندگی، سال اول، شماره ۴، آبان ۱۳۹۳، صفحات ۱۰-۱۲.