خشونت از نگاه اسلام
نویسنده: محمدرضا آتشینصدف
متون اسلامی پدیدة خشونت در روابط اجتماعی را کانون توجه قرار داده و معمولاً آن را بهشدت زشت شمرده و منع کردهاند. موضوع خشونت علیه زنان، بهویژه در خانواده، در سبک زندگی اسلامی (قرآن و سخنان اولیاء دین)، بارها مورد توجه قرار گرفته است و به طرق گوناگون سعی شده از آن پیشگیری شود. در نگاهی کلی میتوان گفت که دین اسلام در همة روابط اجتماعی بهشدت با خشونت مخالف بوده است و اساساً اسلام دینی است مبتنی بر اساس رحمت و رأفت.
الف) خشونت کلامی
خشونت کلامی از منظر سبک زندگی اسلامی بههیچوجه جایز نیست. در فهرست رفتارهای کلامی که از نظر اسلام گناه و نابهنجار تلقی میشود، این موارد به چشم میخورد: بیان عیوب و نواقص شخص در غیاب او (غیبت)، نسبت دادن رفتار یا گفتار یا حالتی زشت و ناپسند به کسی که از آن زشتی به دور باشد (تهمت و بهتان)، اشکال گرفتن از گفتار دیگران برای آشکار کردن نقص آنان که نوعی برتریجویی و عیبجویی از دیگران است (مراء)، گفتوگو و مبادلههای پیدرپی کلامی برای چیره شدن بر دیگری (جدال)، درگیری لفظی با دیگران (خصومت)، درخواست دور شدن فرد از رحمت خدا و آرزو و درخواست بدی از خداوند برای دیگران (لعن و نفرین در شرایطی که فرد استحقاق آن را ندارد)، ابراز شادی به سبب مشکلات و گرفتاری دیگران (شماتت و سرزنش)، گفتن کلمات ناسزا و بیهوده به دیگران (فحش که با بذاء و سب معنای نزدیک دارد)، استفاده از عیوب یا صفات دیگران برای خنداندن مردم که نوعی تحقیر و اهانت به شمار میآید (إستهزا)، بیان گفتههای فردی در مورد دیگری به وی که برای برهم زدن رابطة دو نفر انجام میشود (سخنچینی)، ارتکاب این رفتارها از نظر اسلام حرام است و این امر شامل همة رابطههای اجتماعی از جمله روابط درون خانواده میشود.
داد کشیدن نوعی خشونت کلامی است که از نظر سبک زندگی اسلامی ناپسند است. قرآن برای بازداشتن افراد از این عمل فرموده است: «آواز خویش را فرود آر که زشتترین بانگها بانگ خران است.» (لقمان: ۱۹) این سفارش، در خانواده اهمیت بیشتری مییابد؛ زیرا روابط کلامی اعضای خانواده بهویژه زن و شوهر از نظر کمی و کیفی بیش از رابطههای کلامی آنان با دیگران است.
از دیگر آزارهای کلامی، تحقیر افراد است. متون اسلامی این رفتار را بهشدت نهی کردهاند. در کلمات معصومان آمده است که خداوند از چنین فردی خشمگین است و وی را تحقیر خواهد کرد. در مجموع آموزههای اسلام بر ملایمت کلامی بسیار تأکید میورزند؛ بهعبارتدیگر، هم محتوای گفتار باید زیبا و نیکو باشد و هم نحوه و آهنگ آن و این امر یکی از جنبههای مهم حسن خلق در نظر گرفته شده است.
ب) خشونت غیرکلامی
یکی دیگر از انواع خشونت روانی، خشونت در روابط غیرکلامی مانند حالات چهرة حاکی از خشم، بیاعتنایی، تنفر و تمسخر، حالت بدنی هجوم برنده یا مسلط، تماس چشمی غضبناک، تندخویی، ترساندن، قهر کردن و امثال این موارد است. در متون اسلامی برخی از این موارد تحت عنوان بدخُلقی (سوء خُلق)، مورد توجه قرار گرفته است. آموزههای اسلام بر حسن خلق تأکید میورزند. از جمله رسول خدا۹ فرمود: «در روز قیامت در میزان عمل فرد، چیزی بالاتر از حسن خلق نیست.»
اسلام حسن خلق را در روابط اجتماعی لازم میشمارد و در مقابل، سوء خلق را موجب تنزل درجة اجتماعی و ایمان فرد میداند تا حدی که وجود آن در فرد، وی را فاقد شرایط لازم یک همسر مناسب میسازد. ترساندن افراد با حالات چهره یا چشم یا وضعیت بدنی در هیچ صورت تأیید نشده است. بر این اساس دربارة کسی که به مؤمنی نگاهی ترسآور کند در کلمات معصومان آمده است: «کسی که نگاه ترسآوری به مؤمنی کند، خداوند او را در روزی که سایه و پناهی جز او نیست خواهد ترساند.»
ج) خشونت فیزیکی
خشونت بدنی در روابط اجتماعی از دیدگاه سبک زندگی اسلامی پذیرفته نیست؛ مگر در مقام دفاع از خود. یکی از شرایط مسلمانی، آزار نرساندن به دیگران است. در بسیاری از سخنان اولیای دین این عبارت تکرار شده است که مسلمان کسی است که مردم از آزار زبانی و بدنی او ایمن باشند. هرگونه ستم به دیگران از جمله آزار بدنی در اسلام حرام است.
د) شیوههای مجاز برای تنبیه همسر
قهر کردن، گونهای خشونت روانی است که در متون اسلامی با واژة «هجر» به آن اشاره میشود. قطع رابطة کلامی و غیرکلامی دو نفر از دیدگاه اسلام پذیرفته نیست؛ هرچند برای بازداشتن دیگران از زشتی و گناه، روی گرداندن و قطع روابط کلامی لازم است؛ البته در حدی که فرد را از گناه بازدارد، نه بیشتر. حداکثر قطع رابطة دو نفر، سه روز اعلام شده و بیش از آن به حدی نکوهش شده است که گویا هر دو فرد خارج از آیین اسلاماند.
قطع ارتباط کلامی و غیرکلامی در روابط زن و شوهر در شرایط خاصی برای حل اختلافات مجاز شمرده شده است. در آیة ۳۴ سورة نساء آمده است: «زنانی را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (سپس) در بسترهای خواب از ایشان دوری کنید و اگر تأثیر نکرد آنان را بزنید. پس اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدی بر آنان نجویید که خدا والای بزرگ است.» (نساء: ۳۴) این آیه به ارائة راهحلهایی برای یکی از مشکلات خانوادگی یعنی «نشوز زن» میپردازد. نشوز زن عبارت است از ترک وظایف لازم در قبال همسر که شامل مواردی از این قبیل میشود: خودداری از برآوردن نیازهای عاطفی و جنسی مرد، آماده نکردن زمینة مناسب برای روابط عاطفی و جنسی مرد، آماده نکردن زمینة مناسب برای روابط عاطفی لذتبخش مانند رها کردن آرایش، خروج از منزل بدون اجازة همسر، تغییر در گفتار و رفتار، مانند واکنش تند و خشونتآمیز، چهره در هم کشیدن و بدزبانی. به سخن دیگر، ناسازگاری با مرد در امور زندگی از نشانههای نشوز زن است. البته صرف خودداری از ادارة خانه و فعالیتهای آن نشوز بهشمار نمیآید.
قرآن کریم در این موقعیت، برای حل مشکل و جهت دادن زن بهسوی سبک زندگی متداول خانوادگی و ایفای وظایف همسری، شیوهای سه مرحلهای ارائه کرده است: ۱. نصیحت زن؛ ۲. دوری از او در بستر و ۳. باز تنبیه. روشن است که در بیشتر موارد، اگر مرد با صمیمیت و صداقت رفتار کند و در پی مدارا با همسرش باشد، چنین مشکلی از جانب زن رخ نمیدهد. اگر با وجود چنین وضعیتی که مرد در بیشتر جنبههای زندگی سعی در خشنود ساختن همسر داشته باشد، باز زن به نشوز روی آورد، این شیوه میتواند در بیشتر موارد مشکل را برطرف سازد.
البته از این راهحل، برداشتهای نامناسبی در میان خانوادههای مسلمان دیده میشود که تبیین این شیوه، نادرستی آن برداشتها را روشن خواهد کرد. پیش از بررسی مراحل سهگانة این شیوه، به لزوم ترتیببندی بین این مراحل میپردازیم.
دانشمندان مسلمان، دیدگاههای مختلفی درباره چگونگی بهکارگیری این سه مرحله دارند. با وجود این، بر اساس کلمات اهلبیت و تفاسیر قرآن، بیشتر صاحبنظران علوم اسلامی، لزوم رعایت ترتیب در این امور را مناسبترین دیدگاه میدانند و آن را بر اساس لزوم ترتیب در مراتب نهی از منکر تبیین میکنند. اینک، به بررسی این سه مرحله میپردازیم:
الف) نصیحت: این مرحله با تعبیر «فعظوهنّ» در قرآن آمده است. در این مقام، مرد از راه ارتباط کلامی که شامل نصیحتهای دلسوزانه و راهنمایی مشفقانه است، از زن میخواهد که به وظایف خود عمل کند. نصیحت با کلام محبتآمیز همراه با هدیه یا هر کار تشویقکننده، بسیار مؤثر است؛ چون زنان به روابط کلامی حساسترند و بیشتر مایلاند مسائل خود را از طریق روابط کلامی مطرح کنند. استفاده از روابط کلامی در روشن شدن مسائل و حل اختلافات، بیتردید بیشتر تأثیر دارد؛ زیرا هر فرد میفهمد که طرف مقابل چه توقعاتی از او دارد. برای حل مشکلات، مرد میتواند با زبانی شیرین و لحنی دلنشین به بیان تأثیرات نامطلوب نشوز بر زندگی دنیوی و سعادت اخروی زن بپردازد. موعظهکننده باید ثابت کند که دلسوز، امین و خیرخواه است و تسلیم هوای نفس و اغراض و مقاصد شیطانی نیست.
ب) دوری کردن در بستر: در صورت سودمند نبودن این روش، قرآن به مرحلة دوم که دوری از زن در بستر است، اشاره میکند. پشت کردن در بستر، ترک روابط جنسی و قطع روابط کلامی و معاشرت، از شیوههایی است که از آن در این مرحله استفاده میشود. بر اساس ظاهر قرآن، اشتراک بستر خواب باید ادامه یابد، ولی مرد میباید در بستر با او قهر کند؛ مثلاً در بستر به او پشت کند و بهگونهای ناخشنودی خود را به او بفهماند.
ج) تنبیه بدنی: خشونت بدنی با همسر نیز از نظر اسلام در هیچ وضعیتی پذیرفته نیست. البته در شرایط نشوز زن و زمانی که دو مرحلة نصیحت و دوری در بستر مؤثر نیافتد، قرآن روش تنبیه را برای حل این مشکل سفارش میکند. برای روشن شدن دیدگاه اسلام در اینباره، باید به مسائل اساسی زیر پاسخ دهیم:
۱. در چه موقعیتی میتوان از تنبیه یادشده استفاده کرد؟
۲. ماهیت این تنبیه چیست؟
۳. شدت و کیفیت آن چگونه است؟
۴. چه تبیینهایی برای تجویز این شیوه میتوان ارائه کرد؟
۵. شرایط اجتماعی عصر کنونی، مقتضی چه ملاحظاتی دربار ة این شیوه است؟
۶. آیا این تنبیه بدنی را میتوان خشونت بهشمار آورد؟
در پاسخ به پرسش اول باید گفت، بر اساس آیة قرآن، این روش تنها پس از نصیحت کردن زن و دوری از بستر قابل اجرا است. به نظر میرسد در صورتیکه مرد در رویارویی با مشکل رفتاری همسر از دو شیوة اول استفاده کند، مشکل حل خواهد شد و درصد بسیار کمی از زنان به این شیوهها پاسخ نداده و کار را به مرحله سوم میکشانند. در هر صورت، مرد حق ندارد پیش از کار بست دو شیو ة اول، از تنبیه بدنی استفاده کند. افزون بر آن، این شیوه تنها در مورد عدم همراهی زن در وظایف همسری، سفارش شده است و در هیچ مشکل خانوادگی دیگری نمیتوان آن را بهکار برد. شرط دیگر استفاده از این روش، ناکارآمدی راههای مسالمتآمیز دیگر و احتمال اثرگذاری آن است.
در پاسخ به پرسش دوم باید گفت که همة صاحبنظران مسلمان، تنبیه زن را در حدی جایز میدانند که هیچگونه آسیبی مانند جراحت، سیاهی، کبودی و حتی قرمزی به بدن او وارد نشود. بر این اساس، این تنبیه، بدنی و درعینحال خفیف و بازدارنده و در واقع تنبّه و یادآوری است نه کتکزدن و آزار رسانی.
در پاسخ به پرسش سوم باید گفت لازم است این تنبیه سبک و خفیف باشد و مرد نباید بهقصد تشفّی و انتقامگیری بِدان روی آورد. قصد اصلاح رفتار زن، از شرطهای اساسی این شیوه شمرده شده است. حد دیگری که برای تنبیه در قرآن بیان شده، بازگشت زن به روش معمول خویش و انجام وظایف همسری است. در این صورت، حتی همین تنبیه خفیف، ستم و تعدی به زن به شمار میآید. بنابراین هرگونه تنبیهی فراتر از این قیود از لحاظ دینی بسیار نامناسب است و مرد در صورت هرگونه آسیب روانی و بدنی شدید به زن، نهتنها مرتکب حرام شده، بلکه باید به او دیه بپردازد
رسول اکرم۹فرموده است: «هر مردی که به همسرش آسیب زند، خداوند به نگهبان آتش دستور میدهد که بر گونة او هفتاد صدمه در آتش دوزخ وارد سازد.»
در پاسخ به پرسش چهارم که به چرایی این تنبیه بازمیگردد، دانشمندان مسلمان نظراتی دارند. مهمترین تبیین آن است که این تنبیه ضربة عاطفی محکمی است که مانند شوکی زن را از مشکل خانوادگی آگاه میکند. در غیر این صورت ممکن است زن با بیتوجهی، به ناسازگاری ادامه دهد و خانواده را به فروپاشی کشاند.
در اینباره نیز که چرا شیوة مزبور را فقط مرد میتواند بهکار گیرد دلیلهایی بیان شده است. مهمترین نکته، لزوم اقتدار مثبت مرد در خانواده است. تجویز بهکارگیری این شیوه برای مرد، اقتداری را برای او در خانواده تثبیت میکند که میتواند به بسیاری از اختلافها پایان دهد. از سوی دیگر، تجویز این شیوه برای زن به عللی مناسب نیست: نخست اینکه غالب زنان، توانایی اِعمال این شیوه را ندارند. دوم اینکه زنان شیوههای عاطفی قویتری برای اصلاح رفتار مردان و جلب آنان بهسوی خود دارند که گاه بیش از گفتار و هر شیو ة عملیای مؤثر میافتد. سوم اینکه دادن چنین حقی به زنان در کنار مردان، به تشدید اختلافها و تنازعها در خانواده خواهد انجامید و محیط خانواده را به میدان درگیری بدل میسازد که جز افراد و نهادهای بیرون از خانواده قادر به رفع مشکل آن نخواهند بود.
در پاسخ به پرسش پنجم باید گفت به طور کلی کاربست این شیوه الزامی نیست، بلکه این روش راهحلی است که خداوند به منزلة ارشاد و رهنمود پیشنهاد داده است.
در پاسخ به پرسش ششم میتوان گفت که این نوع تنبیه با توجه به شرایط و محدودیتهایی که برای آن تعیین شده، خشونت بهشمار نمیآید. در مرتبة اول این تنبیه حالت انتقامجویی، شدت و حمله ندارد و در غیر اینصورت از نظر شرع اسلام تجویز نشده و حرام است. نکتة دوم لزوم نبود قصد آسیبرسانی جسمانی و روانی شدید در این تنبیه است، بلکه اگر قصد تشفّی و انتقام در کار باشد، اقدام به آن جایز نیست. همین قصد اصلاح، این تنبیه را لزوماً از حالت تعرض، تندی و حمله در میآورد. نکتة سوم، عدم تحقق آزار و آسیب جسمانی شدید است؛ زیرا همانگونه که پیشتر گذشت، این تنبیه باید بهگونهای صورت گیرد که آسیب جسمانی و روانی شدید به زن وارد نشود؛ هرچند مقتضای این تنبیه وارد آمدن آسیب جزئی بدنی و روانی به زن است که البته برای پیشگیری از تشدید اختلافها و کشانده شدن آنان به افراد دیگر و مراجع قانونی، این مقدار ضربة روانی میتواند مؤثر باشد. درمجموع، تنبیه سفارش شده در قرآن، شرایط و قیودی دارد که آن را از دایرة خشونت خارج میسازد.
پایش سبک زندگی، سال چهارم، شماره ۱۶، آذر ۱۳۹۵، صفحات ۷۲-۷۷.