راهکارهای مواجهه و مقابله با همسرآزاری در سبک زندگی
نویسنده: محمدرضا آتشینصدف
راهکارها
برای پیشگیری از خشونت و مقابله با آن و نیز درمان این معضل، راهکارهای گوناگونی وجود دارد که در این جستار در دو بخش راهکارهای علمی و راهکارهای اسلامی به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنیم:
راهکارهای علمی
روشن است که در بروز پدیدة خشونت نسبت به همسر، عوامل گوناگون و پیچیدهای مؤثرند، بنابراین لازم است که برای پیشگیری از اینگونه خشونتها یا درمان آنها از راهحلهای اساسی و بلندمدتی استفاده کرد که همة جنبههای این آسیب اجتماعی را دربرگیرد. مسئلة مهم دیگر در این فرآیند، استفاده از متخصصان و منابع بخشهای دولتی و غیردولتی است. البته ناگفته نماند که در کنار شیوههای بلندمدت، باید به مسکّنها و درمانهای کوتاهمدت در سبک زندگی نیز توجه داشت. اکنون راهکارهای مربوط به هرکدام از پیشگیری و درمان را جداگانه مطرح میکنیم.
۱) راهکارهای پیشگیرانه
در برنامة پیشگیری، مخاطب اصلی خانوادهها و افراد جامعه هستند. راهبرد این برنامهها این است که منابع، درک و مهارت مردم را افزایش دهند تا فعالیتها، توان جمعی را برای ایجاد تغییرات اجتماعی در سبک زندگی دربارة کاهش خشونت خانگی بهکار گیرند. در این زمینه راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
الف) افزایش آگاهی عمومی
اگر مردم ندانند خشونت خانگی در جامعة آنها وجود دارد؛ اگر پیامدهای آن را نشناسند و ندانند در چه موقعیتهایی کمک لازم است، خود را درگیر این فعالیت نخواهند کرد؛ از اینرو نمیتوان نامقبول بودن خشونت را به آنان تفهیم کرد و چهبسا خشونت را امری طبیعی و حتی ضروری بدانند. در این مسیر، نخستین گام، آموزش به افراد در زمینة حقوق انسانی و اجتماعی آنان است. خشونت، گونهای محرومسازی زن از حقوق انسانی اوست و باید به او تفهیم شود که عامل خشونت، مرتکب عملی خلاف شده است؛ این نکته از اینجهت اهمیت دارد که در موارد بسیاری، قربانیان خود را مقصر و گناهکار میدانند نه طرف مقابل را.
یکی از شیوههای ارتقای آگاهی افراد جامعه در این زمینه، توزیع بروشورها و نوشتههای کوتاه دربارة خشونت در مکانهای عمومی مانند رستورانها، بیمارستانها، پارکها و از این قبیل است. استفاده از روزنامهها، تابلوهای بزرگ در خیابانها، زیرنویسها در برنامههای تلویزیونی و ساختن فیلم سینمایی؛ مستند و کلیپ در این زمینه از دیگر شیوههای تحقق این راهکار است.
در این فرآیند، لازم است آگاهی عمومی در زمینة چگونگی، علل و آثار خشونت خانگی افزایش یابد تا وجدان عمومی جامعه نسبت به این موضوع حساس شود؛ همچنین باید راههای مقابله با خشونت نیز به شهروندان آموزش داده شود.
ب) آموزشهای مهارتی
آموزش همسران در زمینههای مهارت حل مسئله، شیوههای مذاکره، روش صحیح همسرداری، سبک زندگی صحیح، روش مناسب نقد با حفظ احترام به یکدیگر و توجه به نیازهای هر دو طرف، از مهمترین اقدامات پیشگیرانه است. درمجموع، اگر سطح فرهنگ زناشویی از آغاز یا اوایل ازدواج ارتقا یابد، مشکلات بعدی کمتر خواهد بود. موضوع خشونتهای خانوادگی به منزلة بخشی از مسائل در آموزش زندگی خانوادگی و روشهای حل مسالمتآمیز اختلافات، باید کانون توجه قرار گیرد و این کار از تعارض پیشگیری میکند.
ج) تقویت همدلی
خانوادهها میتوانند با پرورش همدلی در کودکان خود، به پیشگیری از خشونت کمک کنند؛ بهعبارت دیگر پرورش همدلی میتواند حالتی مخالفِ خشونت را در کودکی و بزرگسالی پدید آورد. همدلی، فرآیندی است که شخص، احساس دیگران را در موقعیتهای گوناگون درک میکند و سپس قادر میشود به شیوهای دلسوزانه به آن پاسخ دهد. همدلی نیازمند آن است که عواطف و احساسات خود را بشناسیم و بفهمیم که چگونه احساسات، برداشت فرد را از تجربههایش نشان میدهند.
در پرورش مهارت و تجربههای همدلانه در سبک زندگی، آغوش محبتآمیز خانواده نقش مهمی دارد. افرادی که در کودکی در کانون عشق و محبت بودهاند، در بزرگسالی به دیگران عشق میورزند و برای آنان دلسوزی میکنند.
د) تغییر اوضاع جامعه
تغییر و اصلاح اوضاعی که به خشونت میانجامد یکی از راههای مهم پیشگیری از خشونت است. اوضاع اقتصادی نامناسب مانند بیکاری، فقر و درآمد کم، اعتیاد به مواد مخدر و الکل، مشکلات روانی و فشارهای زیاد در زندگی شهری و مسائل فرهنگی مانند پایین بودن سطح تحصیلات، از زمینههای تأثیرگذار در بروز خشونت خانگی در سبک زندگی است. اصلاح این وضعیت مستلزم تلاش نهادهای دولتی، خصوصی و همة مردم است. بدین منظور، توجه به نیاز مهم جامعه به ثبات، سلامت، رفاه و عدالت ضروری است. مسائل اقتصادی و اعتیاد از مهمترین عوامل خشونت خانگی در ایراناند. تغییر این اوضاع به پیشگیری از خشونت خانگی کمک میکند. بیتردید بدون فراهم شدن زمینة مناسب اقتصادی، مانند اشتغال و درآمد کافی در خانواده، رفع خشونت دشوار است. ایجاد اشتغال، بیمة بیکاری و رفع زمینههای فقر از مسئولیتهای مهم حکومتهاست. افزون بر این، اعطای کمکهای ویژه به خانوادهها در موقعیتهای دشوار اقتصادی، امری اساسی است؛ زیرا کاهش دستمزدها و اِعمال سیاستهای اقتصادی دولتها، خانوادههای پرشماری را دچار بحران اقتصادی میسازد. همة نهادهای دولتی و سازمانهای غیردولتی باید راههای نویی را برای تأمین کمکهای مؤثرتر به خانوادهها در پیش گیرند تا فقر شدید، بیکاری مزمن، تأمین هزینه، جهیزیه و هرگونه اعتیاد، به خشونت بیشتر در خانواده نیانجامد.
ه) ارائة خدمات اجتماعی
باید در همة محلههای شهرها، بهویژه مناطق کمدرآمد، فعالیتهایی انجام شود تا خانوادههای نیازمند به کمک مشخص شوند. همچنین لازم است احساس مسئولیت همسایگان در قبال هم تقویت شود. آنان میتوانند در موضوعات بهداشتی و سلامت روانی، حمایتکنندگان غیررسمی خوبی برای هم باشند. برای اتصال خانوادهها به مراکز بهداشتی و خدماتی، لازم است اطلاعات خوبی از مراکز حمایتکننده و راهنمایی کنندة دولتی و غیردولتی در اختیار آنان گذاشته شود. از طریقِ برنامههایی، مؤسسات و موقعیتهای در دسترس به مردم معرفی شود تا آنان بهآسانی بتوانند از مراکز خدماتی استفاده کنند.
گسترش مراکز مشاوره و فراهم کردن امکاناتی برای مراجعة خانوادهها به این مراکز از جمله تأمین هزینههای اقتصادی آنان، میتواند به حل مشکلاتی از خانوادهها که زمینة بروز خشونتاند، کمک کند. هدایت و سازماندهی خدمات اجتماعی از طریق سازماندهی رهبران فکری و اجرایی در درون جامعه صورت میگیرد؛ این رهبران مردم را به فعالیتهایی جدید برای پیشگیری برمیانگیزند. آنان با سازماندهی مناسب، لازم است به همة مراکز و اقشار جامعه مراجعه کرده، دربارة مسائل رفاهی و سلامت با مردم صحبت کنند. رهبران باید گروههایی را هدایت کنند که گفتوگو و روشهای حل مشکل را در بین مردم ترویج کنند و به دنبال تغییر هنجارهای خشونتزا بروند. از اینرو، رهبران و مراقبان اجتماعی، لازم است از خشونت خانگی و مهارتهای لازم برای رویارویی با آن، به حد کافی آگاه باشند. در چنین زمینهای مردم میتوانند به وارسی واقعیات زندگی خود و سپس تفکر نقدی و طرحریزی برای انجام فعالیت پیشگیرانه بپردازند.
و) توانمندسازی زنان
توانمندسازی زنان که به ارتقای موقعیت اجتماعی و سبک زندگی آنان میانجامد، یکی از راههای پیشگیری از خشونت خانگی شمرده شده است. توانمندسازی یک زن به این معناست که او برای انجام برخی کارها توانایی جمعی پیدا میکند و این امر به رفع تبعیض میان زنان و مردان میانجامد یا در رویارویی با تبعیضهای جنسیتی در جامعه مؤثر میافتد. معیارهای توانمندسازی زنان از این قرارند: ۱. رفاه؛ ۲. دسترسی به منابع؛ ۳. آگاهی؛ ۴. مشارکت؛ ۵. کنترل.
رفاه به منزلة نخستین مرحله، مسائل رفاه مادی زنان مانند تغذیه و درآمد خانوار را در مقایسه با مردان کانون توجه قرار میدهد. مثلاً همسر یک مرد معتاد، با بهدست آوردن یک منبع مالی مستقل، به درجهای از توانمندی میرسد که با تکیه بر رفاه مادی از همسر اصلاحناپذیرش جدا میشود و زندگی مستقلی را آغاز میکند. در واقع بین درآمد ماهانة زنان، با خشونت در خانواده، رابطة معکوس وجود دارد؛ یعنی هر چه درآمد زن بیشتر باشد، خشونت نسبت به او کمتر است. بدین ترتیب درآمد ماهانه یا استقلال مالی زن میتواند مانع خشونت شوهر علیه وی شود.
دسترسی به منابع در مرحلة دوم، کسب جایگاههای قدرت در جامعه را در نظر دارد. به اعتقاد برخی، کسب جایگاههای سیاسی، مانند پستهایی در شوراهای شهر، مجلس قانونگذاری، مناصب اجرایی و هیئت دولت، راهی برای دفاع از حقوق زنان در جایگاههای تصمیمگیری در هر جامعه است.
در مرحلة سوم، آگاهی برای توانمندسازی زنان مطرح شده است. افزایش آگاهی زنان و گسترش پوشش تحصیلی آنان، بهویژه در مقاطع عمومی) ابتدایی و راهنمایی) و بهخصوص در مناطق محروم، عاملی برای پیشگیری از خشونت خانگی با زنان خوانده شده است. همینطور آموزش در مقاطع بالاتر دانشگاهی، کانونِ توجهِ بسیار است. پژوهشها نشان داده است که میانگین خشونت در زنان بیسواد از همه بیشتر و در میان افراد دارای سطح تحصیلات کارشناسی از همه کمتر است. برابری در مشارکت در مرحلة چهارم به معنای شرکت دادن زنان در طرحهایی است که زنان بهنوعی در آن ذینفع هستند. بهطور کلی، افزایش حضور زنان در جامعه، عامل بالقوة مشارکت و افزایش سطح تواناسازی زنان است. کنترل نیز در مرحلة پنجم به معنای افزایش سهم زنان در تصمیمگیریهای خانوادگی و اجتماعی است که از این رهگذر کنترل آنان بر شرایط محیطی بیشتر میشود و همین امر عاملی بازدارنده در برابر خشونت نسبت به آنان است.
۲) مواجهه با خشونت و و درمان آن
یکی از راههای درمان خشونت خانگی، ناظر به مردانِ خشونتورز و درمان آنان است. تغییر در رفتار مردان، یکی از اصلیترین شیوههای پیشگیری و مهار خشونت خانگی در سبک زندگی است و شامل مواردی مانند درمانهای شناختی و درمانهای رفتاری، درمانهای فردی و درمانهای گروهی، مشاوره دادن به افراد ارجاعی از دادگاه و مشاوره دادن به مشارکتکنندگان داوطلب میشود.
در این بخش به معرفی راهکارهای گوناگونی در این زمینه میپردازیم:
الف) مواجهة رفتاری و شناختی
نخستین امیدها برای تغییر و درمان مردان همسرآزار را میتوان در دو بخش تغییرات رفتاری و شناختی مطرح کرد:
یک) تغییرهای رفتاری
تغییرهای رفتاری را میتوان اهداف درمانی سادهتری دانست که در بیشتر روشهای درمانی، مشترکاند. این تغییرات عبارتاند از:
• توقف سریع خشونت بدنی
همة درمانگران توافق دارند که خشونت بدنی باید بهسرعت متوقف شود. به مرد بدرفتار باید فهماند که بهطور قطع مسئول توقف خشونت خویش است و از او انتظار میرود که پس از این در هر موقعیت و زمان، از هرگونه خشونت بدنی بپرهیزد.
• فرونشانی علائم بدنی تهدیدکننده
برای مهار پرخاشگری آشکار بدنی، از مرد همسرآزار انتظار میرود که همة علائم و حالات بدنی تهدیدکننده را فروکش و سرکوب کند. برای این کار، به مردان سفارش میشود به اثر طولانیمدت خشونت بر خانواده توجه کنند و بفهمند که زمانی طولانی باید صرف کرد تا همسر و دیگر اعضای خانواده به گفتههای جدید مردم مبنی بر مصالحه و توافق غیر خشونتآمیز اعتماد کنند. افزون بر این، بازشناسی و مهار بسیاری از علائم بدنی، چهرهای و کلامی که پیشتر شاخص تهدید به خشونت بود، مقتضی صرف زمان از سوی مرد بدرفتار است. این وظیفه مستلزم آن است که مرد در مرحله نخست بیاموزد حالات عاطفیِ نشاندهندة ناکامی و خشم را بهطور صحیح، معین کند و سپس باید از ابزارهای بدنی و بیرونی ِچنین افکار و احساساتی آگاهی یابد.
• استفاده از فن محروم کردن
مرد بدرفتار باید هر زمان که ضروری بود، فن خودکنترلی «محروم کردن» را بهکار گیرد. در این روش، هر وقت خشم فرد به سطوح مهارناپذیر و غیرقابل مدیریت میخواهد برسد و یا رسیده است، از موقعیت تحریککننده بهجای دیگری میرود تا خشماش فرونشیند.
دو) آموزشهای شناختی
در یک برنامة آموزش شناختی گروهی، فنون زیر بهکار میرود: آموزش ساختارمند، تفکر جانبی، تفکر انتقادی، آموزش ارزشها، آموزش شیوة اظهار خود، آموزش مهارتهای مذاکره، راهحل شناختی مشکل میانفردی، آموزش چشمانداز اجتماعی، بازی نقش و الگوگیری.
ب) کمکهای مشاورهای و روانشناختی قربانیان
یکی از فرآیندهای مهم مقابله با خشونت و درمان آن، مواجهة مناسب با زنان قربانی خشونت خانگی و درک وضعیت آنان است؛ زیرا زنان در خشونت خانگی متحمل آسیبهای روانی و جسمانی میشوند و کمک به بازسازی روانی و بهبود جسمانی آنان بسیار مهم است. شاید نخستین کمک، شناسایی زنانی باشد که قربانی خشونت میشوند و راهی برای دفع آن ندارند. از اینروی، برنامههایی برای غربالگری خشونت در درمانگاهها و مراکز بحران و واکنش سریع، اجرا شده است. زنان، گاه سالها منتظرند کسی از آنان دربارة خشونت در زندگی زناشویی سؤال کند. مراقبان بهداشتی باید به زنان تأکید کنند که هیچکس سزاوار کتک خوردن و خشونت دیدن نیست. به زنان باید کمک کرد تا دربارة راههای حفاظت از خود بیاندیشند؛ حتی در موقعیتی که هیچ حمایت بیرونیای در کار نیست، داشتن یک فرد همدل مؤثر است؛ زیرا زن را از انزوا و سرزنش خود میرهاند.
همچنین لازم است دربارة خطرها و پیامدهای خشونت برای زن و فرزندان، به زنان آموزش داده شود. نکتة مهم در این مرحله آن است که بسیاری از زنان نمیخواهند یا نمیتوانند از پلیس یا دیگر مراکز دولتی کمک بخواهند. در همین وضعیت اگر یک متخصص بهداشتی بهآرامی و بهطور خصوصی از آنان سؤال کند، ایشان به خشونت اذعان میکنند. پژوهشها نشان داده است که سه تا چهار پرسش ساده از زنان، برای غربالگری خشونت بدنی کافی است. البته پرسشها نباید در موقعیت قضایی باشد. افزون بر این، پرسشگر باید به زنان اطمینان دهد که آزاردهنده، باخبر نخواهد شد تا آنان را آماج خشونت بیشتر قرار دهد.
ج) مددکاری اجتماعی
از مراحل مهم رویارویی با خشونت خانگی، مددکاری اجتماعی خانوادههای دچار خشونت است. حمایت مادی و روانی زن خشونتدیده و کمک به اصلاح مرد خشونتورز از طریق از بین بردن زمینهها و عوامل خشونت، وظیفة همة مردم، بهویژه خویشاوندان، سازمانها و نهادهای اجتماعی است. در این بخش به اقداماتی میپردازیم که لازم است در حوزة مددکاری اجتماعی برای خانوادههای دچار خشونت انجام شود.
یک) کمکهای اقتصادی: لازم است تدبیری اندیشیده شود تا زن بدون پرداخت هزینه بتواند به پیگیری حقوق انسانی خود بپردازد و قربانیان خشونت خانگی، بدون پرداخت هرگونه هزینه و بدون مشکل، درمان شوند. بیتردید زن خشونتدیده در شرایطی که بهدنبال بازگرفتن حقوق خویش است، از طرف شوهر تحتفشار اقتصادی قرار میگیرد. افزون بر کمک اولیه به زن، در وضعیتی که او نیازمند شغل است، مددکار میباید در کاریابی برای او بکوشد تا تنگناهای اقتصادی، مشکلات بیشتری را بر او تحمیل نکند.
دو) آموزش حقوقی: وقتی زنی آماج خشونت همسرش قرار میگیرد و معمولاً در حالت اضطرار و سختی به پیگیری حقوقی روی میآورد، نیازمند آگاهی از مقررات حقوقی است. اگر بستههای آموزشی به زبان ساده در اختیار این زنان قرار گیرد، از سرگردانی رهایی مییابند و بهتر میتوانند به استیفای حقوق خویش بپردازند. مواد آموزشی میتواند پاسخی به پرسشهای زیر باشد:
حقوق زن در موقعیتهایی که مورد خشونت همسر قرار میگیرد، چیست؟
نیروهای انتظامی پس از اطلاع از مشکل زن چه وظایفی دارند؟
در مواقع ضروری و حاد چگونه باید عمل کرد؟
استفاده از وکیل مدافع چگونه و در چه وضعیتی لازم است؟
پس از طرح شکایت برای تأمین امنیت خود چه باید کرد؟
وقایع دادگاه چیست و به چه نکاتی باید توجه کرد؟
اگر حکم دادگاه بر ضد مرد صادر شد، زن چگونه رفتار کند؟
مددکاری اجتماعی در کنار دادگاههای خانواده میتواند در مهار خشونت خانگی و ریشهیابی آن بسیار مؤثر باشد.
سه) حمایت اقتصادی: همانگونه که گذشت، مسائل اقتصادی از علل مهم بروز خشونت خانگیاند. همچنین پیگیری حقوقی زن در این زمینه، ممکن است بر مشکلات خانوادگی بیافزاید. در اینجا نهتنها لازم است حمایتهای اقتصادی از کل خانواده صورت گیرد، بلکه باید کوشید با استمرار شغل برای مرد و حتی کاریابی برای او، منبع درآمد خانواده را تقویت کرد. مددکار اجتماعی لازم است با ارائه مشاورة شغلی به مرد، او را در یافتن کار مناسب کمک کند.
۴) اسکان موقت قربانیان: گاه اوضاعی پدید میآید که زنِ خشونتدیده، امنیت جانی ندارد. اگر مرد از پیگیری قضایی زن باخبر شود ممکن است او را تحتفشار بیشتر قرار دهد و حتی خشونت را تا کشتن او پیش ببرد. در این وضعیت، حفظ امنیت زن از هر چیز مهمتر است. جنبش خانههای امن، بهمنظور تأسیس پناهگاهها و مکانهای امن برای زنانی صورت گرفت که دچار خشونت شده بودند. نخستین پناهگاه برای زنان کتکخورده در آمریکا به سال ۱۹۷۴ دایر شد. اکنون در بیشتر شهرهای بزرگ و بسیاری از شهرهای کوچک، پناهگاههایی وجود دارد، در این پناهگاهها، بهطور عمده، با کوششهای غیردولتی، برای زنان امکاناتی از قبیل اسکان موقت و فوری، حمایت عاطفی و اطلاعاتی در زمینة خدمات اجتماعی و حقوقی فراهم میآید. زنان اغلب این پناهگاهها را بهترین یاریدهنده هنگام بدرفتاری میدانند.
د) مواجهة قضایی و امنیتی
امروزه قانون، ابزاری مهم برای پیشگیری از خشونت خانگی علیه زنان و مقابله با این پدیده در اغلب کشورهای دنیا تلقی میشود. قانون میتواند ابزاری تنبیهی تلقی شود که با اهرمهایی از قبیل جریمة نقدی، حبس و گونههای شدیدتر مجازات، در کاهش خشونت نسبت به زنان اثرگذار باشد یا اینکه اساساً درگیری خانوادگی جرم تلقی شود و همانند سایر جرائم نیازمند برخورد باشد. در هر صورت، قانون کیفری، ضامن تأمین امنیت فوری قربانی و بازپروری مجرمان و در نتیجه کاهش تکرار جرم از سوی آنان است. برخی شواهد نیز نشان میدهند که بدون برخورد قانونی، خشونت و بدرفتاری با زنان افزایش مییابد. بررسیها نشان میدهند ضاربانی که دستگیر و محکوم شدهاند، در مقایسه با مردانی که هزینههای قانونی را متحمل نشدهاند، بدرفتاری کمتری داشتهاند.
• رفع مشکلات و خلاءهای قانونی
مفاهیم فرهنگی و حقوقی و مسؤلیتهای زن و مرد در خانواده و جامعه، نیازمند باز خوانی و اصلاح است و باید تعریفی صحیح و جامع و مورد توافق از خشونت خانگی و مصادیق آن در زندگی امروز و روابط زوجین در خانواده ارائه شود و به افراد، خانوادهها، تصمیمگیرندگان و سیاستگذاران اطلاعرسانی شود. بهعنوان مثال، در تعیین حدود مسئله تمکین، در روابط زناشویی و جنسی زن و مرد، از جمله مواردی است که باید در قوانین کشور، تعریفی روشنی از آن بیان شود تا دست مایه خشونت خانگی و مصادیق آن نشود. از آنجا که خشونت خانگی ویژگیهای خاص خود را دارد، قانونگذار باید با نگاه ویژهای نسبت به خشونت خانگی واکنش نشان دهد و با توجه به پیامدهای منفی اجتماعی و خانوادگی آن، خلأهای قانونی را رفع و به شفافسازی برخی قوانین آن و تقویت ضمانت اجرایی قوانین موجود، اقدام کند. نمونههایی از قوانین کشور که اصلاح آنها نیازمند عزم سیاسی و ملی است عبارتاند از:
– قوانین مربوط به سن ازدواج و عدم تطبیق سن بلوغ شرعی با رشد قانونی، اجازه پدر در ازدواج دختران.
– قوانین مربوط به ازدواج موقت، ازدواجهای تحمیلی، اجباری و مصلحتی، تعدد زوجات.
– حق حضانت زن، حق طلاق و قانون ارجاع به داوری، مصادیق عسر و حرج زن، درخواست طلاق، فسخ نکاح.
– تعارض حق مالکیت و استقلال مالی زنان با مسئله ریاست مرد در خانواده و اجازه شوهر.
با اصلاح قوانین خانواده در جهت رفع نابرابری زن و مرد در خانواده و جامعه، تعیین شروط ضمن عقد و ضمانتهای اجرایی لازم برای آن و نیز معقول کردن مهریه، میتوان تا حدودی از بروز خشونت خانگی علیه زنان پیشگیری کرد.
برنامهریزی و مقابله با این معضل اجتماعی و نیاز به داشتن آمار و اطلاعات دقیق و استفاده از نتایج پژوهشهای علمی، ضرورت فراهم ساختن امکانات لازم برای ثبت موارد خشونت خانگی و ایجاد یک نظام آماری و اطلاعاتی مناسب و ثبت صحیح و رسمی آن از طریق پرسشنامههای استاندارد را نشان میدهد.
• نقش نیروی انتظامی
شاید پلیس تنها نهادی است که در همة مدت شبانهروز و طول هفته در دسترس زنان مضروب قرار دارد. میگویند در غالب کشورها، نیروهای پلیس در برابر مردان بدرفتار بهقدر کافی از زنان حمایت نمیکنند. آنان غالباً معتقدند در منازعات خانوادگی نباید مداخله کنند و میباید بیشتر نقش میانجیگری و آرامش بخشیدن به اوضاع را ایفا کنند. البته بخشی از مشکل به ابهام نقش پلیس بازمیگردد. بسیاری معتقدند برای پیشگیری از خشونت نسبت به زنان، بهترین وسیله، بازداشت فرد خاطی و حفظ سلامت و امنیت فوری قربانی از این طریق است.
اساساً طبق تعریف، «پلیس، سازمانی است دولتی که مأموریتش حمایت از قانون اساسی، جلوگیری از تخطی، تأمین نظم عمومی و حفظ مال و جان اشخاص است». از منظر جامعه، پلیس سازمانی است برای حل مشکلات بشری، حراست و نگهبانی از امنیت، برقرای نظم و مجازات متخلفان. دستگیری متخلفان و قانون شکنان، ارائة خدمات اجتماعی و امنیتی مانند برقراری نظم در رفت و آمد شهری و حضور به موقع در مواقع بروز خطر در سطح شهر نیز اجزای تعریف جرمشناسان از پلیس را تشکیل میدهد.
بنابراین توجه به محیط و تلاش در راه اصلاح آن در امر پیشگیری، مهم است و باید از وظایف پلیس بهشمار رود و سعی شود با همکاری سایر سازمانهای دولتی و غیر دولتی مؤثرترین نوع پیشگیری بهکار رود. روشن است که گزینش صحیح، آموزش کافی، تخصصی کردن پلیس و بهکارگیری واحدهای پلیس جهت کاهش آلام جسمی و روحی قربانیان خشونت ضروری است.
مطالعات نشان میدهد که آمار قابل توجهی از فعالیتهای پلیسی به انجام وظایفی مربوط میشود که به کنترل پدیدة مجرمانه ارتباطی ندارد؛ بهعنوان نمونه، میانجیگری و واکنش به درخواستهای فوری از جملة این مواردند. پاسخگویی به برخی از درخواستهای کمک در موارد خشونت خانگی نیز در این گروه از واکنشهای پلیس قرار میگیرد. از آنجا که در جوامع امروزی، پلیس به یکی از ارکان کاهش خطر تبدیل شده است، میتوان از پلیس انتظار داشت که با عملکرد صحیح خود، خطر وقوع خشونت خانگی نسبت به زنان را نیز تا حدودی کاهش دهد.
یکی از اقدامات ابتکاری در این زمینه ایجاد قرارگاه پلیس ویژة زنان با وظیفة برخورد با مشکلات مربوط به خشونت خانوادگی است. ایجاد گروههای پلیس زنان نیز اقدامی مشابه است؛ زیرا بیتردید پلیسهای زن بهتر مسائل زنان کتکخورده را درک میکنند. آموزش نیروهای پلیس و تغییر نگرش آنان دربارة منازعات خانوادگی به برخورد بهتر با مشکل کمک میکند. گاه آنان خشونت خانوادگی را بخشی از زندگی عادی خانوادگی یا مشکل خصوصی دیگران تلقی میکنند که مداخلة پلیس نمیتواند به حل آن کمکی کند. ارائة آموزشهای تخصصی نیز در خصوص روشهای مناسب رسیدگی به درخواستهای ویژة حوادث ضرب و شتم نیز ضروری است. همچنین مواردی از قبیل کارت «امداد زنان قربانی ضرب و شتم» میتواند به تسریع برخورد با چنین حوادثی کمک کند. همچنین ارائة آموزش مداخلة عمومی «مداخله در بحران» به نیروهای پلیس به نحوة عمل مؤثری میانجامد. پیام پلیس مشاور به اعضای خانوادهها با تأکید بر پرهیز از خشونت، نقش آموزشی و در نهایت پیشگیرانة پلیس را تقویت میکند و تعامل سازنده میان نیروی انتظامی و سازمانهای مردمنهاد نیز به افزایش سهم تأثیرگذاری پلیس کمک میکند. در اینجا تشکلهای مردمی میتوانند بهعنوان گروههای واسط هم به زنان قربانی و هم به پلیس کمک کنند.
پایش سبک زندگی، سال چهارم، شماره ۱۶، آذر ۱۳۹۵، صفحات ۶۳-۷۱.