زندگی معنوی –جلسه شصت و سوم – 28/ 9/ 1395
در جلسه گذشته نکات مربوط به «غدّ» مطرح شد. گفتیم که «غدّ» یعنی فردا که به قیامت اشاره دارد. بنابراین اگر آخرت، فرداست پس دنیا امروز است. دیروز هم شاید اشاره به عالم ذرّ باشد. پس هم انسان و هم جهان، دیروزی دارد، امروزی دارد و فردایی. در ادامه با تحلیل «غدّ» از طریق اسماء الهی به این نتیجه رسیدیم که بر اساس نظام اسماء الهی، امروز مظهر اسماء جمال و فردا مظهر اسماء جلال خداست.
و اما ادامه بحث:
محور اصلی آیه، مراقبت نسبت به اعمال است. اگر بخواهیم از این آیه برنامهای عملیاتی و قرآنی استخراج کنیم میتوان به برنامهای چهاربندی اشاره کرد که عبارتند از: مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه.
«مشارطه» به معنای عهد بستن با خدا در صبحگاهان برای اقدام یا ترک است.
«مراقبه» به معنای پایبند بودن نسبت به آن عهد در طول روز است.
«محاسبه»، یعنی حسابِ نقش کشیدن، مقایسهای است بین مشارطه و مراقبه. در بخشی که موفق به انجام آن شده است شکر خدا میگوید و امروز و دیروزش متفاوت میشود امّا آنجایی که موفق به عهد خود نشود، نوبت معاتبه است.
«معاتبه» جایگاهش در شامگاهان است مانند محاسبه. فقط نفس خود را در مقابل آنچه که معهود بوده است، مورد عقاب و سرزنش قرار میدهد و سعی میکند فردا آنچه را که موجب عقاب گشته جبران نماید.
در حقیقت این برنامه، پنج بندی است؛ یعنی، مشارطه، مراقبه، محاسبه، شکر و عتاب.
تمام منابع عرفانی و اخلاقی، برنامه روزانه فوق را مستند به آیة کریمه نمودهاند.
نکات مربوط به مشارطه
1. مشارطه عهد و پیمانی است درونی میان بنده و خالق، و سنخ آن از سنخ تصمیم است. تصمیمگیری آخرین مرحله مقدمات اقدام و عمل است و شخص را در آستانة عمل قرار میدهد.
نکته مهم این که این عهد طرفش خداست. به همان اندازه که خدا مهم است، این عهد هم مهم است. پس مشارطه و این عهد بسیار مهم است.
2. مشارطه یا از سنخ فعل است و یا از سنخ ترک. طبعاً فعل شامل واجبات و مستحبات خواهد شد، و ترک شامل محرمات و مکروهات. مشارطه اگر بخواهد عملی باشد باید یا جانب فعل باشد یا ترک. همچنین باید فعل و ترکی را انتخاب کند که به آن مبتلاست.
3. از سوی دیگر در محدودة زمانی به مشارطه و عهد خود، عمل کند که تثبیت و ملکه شود (عادت شود). مثلاً چشم خویش را آن گونه مراقبه نماید که حفظ کردن چشم عادت شود. به گونهای که اگر بخواهد از این پس نگاه خیانت کند، خلاف عادت شود.
4. براساس آیات قرآن، مشارطه به تمام عهدهایی که انسان با هر کسی میبندد اطلاق میگردد.[1] پس هر عهدی، عهد بستن با خداست. نتیجه این که، نقض هر عهد با هر کسی که بسته شده باشد، نقض عهد با خداست.
5. بهترین کار این است که از ابتدا قول ندهیم و اگر قول میدهیم با احتیاط قول دهیم و اگر خلاف عهد عمل کردیم با طرف مقابل تماس گرفته با دلیل و منطق عذرخواهی کنیم.
6. عذرخواهی مکانیزمی برای تربیت است. تربیت از جنس فعل است نه از جنس قول و کلام. هرگونه باشید، خواهند بود نه اینکه هر گونه بگویید. هر شرایط که در خانه شما به وجود میآید میتواند تهدید باشد و میتواند فرصت باشد. اگر عمل مناسب انجام دادید این دقیقاً تربیت است. و اگر عمل نامناسب انجام دادید این دقیقاً عدم ترتیب صحیح است.
7. «لعین»، «رجیم» و «بعید» سه کلمه قرآنی و به معنای دوری از رحمت خدا هستند. هر عملی میتواند انسان را به خدا نزدیک کند یا از او دور سازد. از میان این سه واژه، واژه «لعن» به صورت نادر به کار رفته است؛ زیرا واژة تندی است. این واژه در مورد شیطان، کفار و قوم یهود استعمال شده است. یکی دیگر از موارد استعمال «لعن» در قرآن درباره کسانی است که عهد خود را نقض کنند:
«فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ؛[2] چون پیمانشان را شکستند، لعنتشان کردیم و دلهایشان را سخت گردانیدیم. کلمات را از معنى خود منحرف مىسازند و از آن پند که به ایشان داده شده بود بهره خویش فراموش کردهاند. و همواره از کارهاى خائنانهشان آگاه مىشوى. عفوشان کن و از گناهشان درگذر که خدا نیکوکاران را دوست مىدارد.»
بنابراین، از نظر قرآن، نقض کنندگان عهد نیز در کنار شیطان، کفار و قوم یهود قرار دارند. پس بدانیم که یکی از عواملی که ما را از خدا دور میکند نقض عهدهایمان است. فلسفه بسیاری از بلاها و ابتلاها همین است.
حاصل آنکه اگر اهمیت قول و عهد را بدانیم، اولاً: زود عهد نمیبندیم، ثانیاً: در صورت عدم وفای به عهد، از طرف مقابل عذرخواهی میکنیم.
[1]. مائده/1: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهیمَةُ الْأَنْعامِ إِلاَّ ما یُتْلى عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ ما یُرید؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، به قراردادها [ى خود] وفا کنید. براى شما [گوشت] چارپایان حلال گردیده، جز آنچه [حکمش] بر شما خوانده مىشود، در حالى که نباید شکار را در حال احرام، حلال بشمرید. خدا هر چه بخواهد فرمان مىدهد.