زندگی معنوی ـ جلسه صد و هفت
باب پنجم: تفکّر
قال الله تعالی: وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم، تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح دهى، و امید که آنان بیندیشند. نحل/44.
جناب خواجه در ابتدای باب پنجم به آیه 44 سوره نحل تمسک نمود تا مسئله تفکر را با قرآن پیوند دهد. ما نیز در جلسات گذشته در این رابطه معناشناسی تفکر و متعلقات آن را در قرآن بررسی کردیم. مرور آیات تفکر در قرآن ما را به ویژگیهایی درباره تفکر میرساند. یکی از آن ویژگیها این است که تفکر انسان را به شناختی میرساند که آن شناخت عالیترین سطح معرفت است(معرفت آیهای)
نکته اول: تکرار واژه نزول (نزول دفعی و نزول تدریجی)؛ به این شکل فقط در یک آیه از آیات قرآن آمده است.
گونههای نزول قرآن بر پیامبر(ص):
• دفعی؛ این نوع از نزول فوق العاده ثقیل و با عظمت است.
• تدریجی:
o آیات مکی (آیات اعتقادی)
o آیات مدنی (آیات ناظر به فروع)
در تعامل با دیگران، نخست نگاه فرد را باید اصلاح کرد سپس رفتار.
نکته دوم: وحی بیشک به معنای اتصال وجود نامحدود با یک موجود محدود به نام نبیّ خاتم(ص) است. این مسئله قابل تأملی است؛ آیا شدنی است؟ اگر می شود چگونه؟ البته این چستی و کیفیت وقوع اتصال در دعا (عبادیات) و توبه نیز مطرح است با این تفاوت که اتصال در این نوع، از محدود به نامحدود است.
تمام افعال الهی، نوعی اتصال نامحدود با محدود است.
نگرش به نزول: از زاویه دیگر اینکه ماهیت همه جهان تکوین، نزولی (تنزّلی) است؛ تنزّل از همه انواع آن
هر چه درون و بیرون از وجود انسان است، ماهیتش نزولی است و باید بدهند. این دادن ها بسته به انتخاب های انسان است.
تدبیر، ماهیتش نزولی است؛ و الْمُدَبِّرَاتِ امرا. طلب از پایین به بالا و نزول (تدبیر و تقدیر) از آسمان است.
انسانها متناسب با طلبهای واقعی که دارند، تدبیر و تقدیر را از مبداء آسمان دریافت میکنند.
خداوند دائماً به تک تک انسانها برحسب طلبها و میزان صداقت یا عدم صداقتشان عطا میدهد؛ چه از عدل و چه از فضل
نکته سوم: الذکر؛ یکی از نامهای این کتاب آسمانی
نبی و قرآن هر دو ذکرند؛ چرا که ذکر ظهور اسم الهادی خداست و چون الهادی است مذکّر است. این مذکّر بودن به دو گونه است؛ یکی متون مقدس آسمانی که خاتمش قرآن است. و دیگری هم پیامبر اکرم(ص) است. (این دو، دو روی سکه واحداند؛ یا حقیقتاند)
ذکر یعنی تذکر دهنده (به یاد آورنده)؛ بر این اساس کارِ قرآن، نبی و اولاد طاهرینش اینست که مذکِّر باشند (ابشار و تنذیر)
به یادآوردن زمانی است که انسان نخست بداند(پس از هبوط به جهان ماده، فراموشی بر آدمیان نازل شده است. مذکّرهایی برای هدایت انسانها به سمت معرفت شهودی است)، سپس فراموش کند و پس از آن به او یادآوری کنند. (فرآیندی است)
قال الله تعالی: وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم، تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح دهى، و امید که آنان بیندیشند. نحل/44.
جناب خواجه در ابتدای باب پنجم به آیه 44 سوره نحل تمسک نمود تا مسئله تفکر را با قرآن پیوند دهد. ما نیز در جلسات گذشته در این رابطه معناشناسی تفکر و متعلقات آن را در قرآن بررسی کردیم. مرور آیات تفکر در قرآن ما را به ویژگیهایی درباره تفکر میرساند. یکی از آن ویژگیها این است که تفکر انسان را به شناختی میرساند که آن شناخت عالیترین سطح معرفت است(معرفت آیهای)
نکته اول: تکرار واژه نزول (نزول دفعی و نزول تدریجی)؛ به این شکل فقط در یک آیه از آیات قرآن آمده است.
گونههای نزول قرآن بر پیامبر(ص):
• دفعی؛ این نوع از نزول فوق العاده ثقیل و با عظمت است.
• تدریجی:
o آیات مکی (آیات اعتقادی)
o آیات مدنی (آیات ناظر به فروع)
در تعامل با دیگران، نخست نگاه فرد را باید اصلاح کرد سپس رفتار.
نکته دوم: وحی بیشک به معنای اتصال وجود نامحدود با یک موجود محدود به نام نبیّ خاتم(ص) است. این مسئله قابل تأملی است؛ آیا شدنی است؟ اگر می شود چگونه؟ البته این چستی و کیفیت وقوع اتصال در دعا (عبادیات) و توبه نیز مطرح است با این تفاوت که اتصال در این نوع، از محدود به نامحدود است.
تمام افعال الهی، نوعی اتصال نامحدود با محدود است.
نگرش به نزول: از زاویه دیگر اینکه ماهیت همه جهان تکوین، نزولی (تنزّلی) است؛ تنزّل از همه انواع آن
هر چه درون و بیرون از وجود انسان است، ماهیتش نزولی است و باید بدهند. این دادن ها بسته به انتخاب های انسان است.
تدبیر، ماهیتش نزولی است؛ و الْمُدَبِّرَاتِ امرا. طلب از پایین به بالا و نزول (تدبیر و تقدیر) از آسمان است.
انسانها متناسب با طلبهای واقعی که دارند، تدبیر و تقدیر را از مبداء آسمان دریافت میکنند.
خداوند دائماً به تک تک انسانها برحسب طلبها و میزان صداقت یا عدم صداقتشان عطا میدهد؛ چه از عدل و چه از فضل
نکته سوم: الذکر؛ یکی از نامهای این کتاب آسمانی
نبی و قرآن هر دو ذکرند؛ چرا که ذکر ظهور اسم الهادی خداست و چون الهادی است مذکّر است. این مذکّر بودن به دو گونه است؛ یکی متون مقدس آسمانی که خاتمش قرآن است. و دیگری هم پیامبر اکرم(ص) است. (این دو، دو روی سکه واحداند؛ یا حقیقتاند)
ذکر یعنی تذکر دهنده (به یاد آورنده)؛ بر این اساس کارِ قرآن، نبی و اولاد طاهرینش اینست که مذکِّر باشند (ابشار و تنذیر)
به یادآوردن زمانی است که انسان نخست بداند(پس از هبوط به جهان ماده، فراموشی بر آدمیان نازل شده است. مذکّرهایی برای هدایت انسانها به سمت معرفت شهودی است)، سپس فراموش کند و پس از آن به او یادآوری کنند. (فرآیندی است)
خداوند، عالم را در قوس نزول تا خاک آورد و تمام امکانات لازم را در اختیار او نهاد و از او خواست خودش را بالا بکشد؛ تلاش از انسان و مدد از خداوند. ]توبوا إلی الله جمیعاً[
تنها شأنی که خدا برای خودش، قرآن، انبیاء و امامان(ع) قائل است، تذکر است. تذکّر زمانی جواب می دهد و کارسازاست که هیچ زور و اکراهی در آن نباشد(لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ)(بقره/256). قلب انسان را باید قانع کرد. دین هم اصلش قلب است یعنی ایمان بالله یک امر قلبی است. اگر اکراه و زور در کار باشد، قطعاً اثر عکس خواهد داشت.
تنها شأنی که خدا برای خودش، قرآن، انبیاء و امامان(ع) قائل است، تذکر است. تذکّر زمانی جواب می دهد و کارسازاست که هیچ زور و اکراهی در آن نباشد(لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ)(بقره/256). قلب انسان را باید قانع کرد. دین هم اصلش قلب است یعنی ایمان بالله یک امر قلبی است. اگر اکراه و زور در کار باشد، قطعاً اثر عکس خواهد داشت.