وَ بِالْإِسْتَقْصَاءِ فِی رُؤْیَةِ عِلَلِ الْخِدْمَة
باب چهارم از کتاب منازل السائرین باب انابه است. «انابه» سه درجه دارد: «انابه اصلاحی»، «انابه وفائی» و «انابه حالی». یکی از بندهایی که جناب خواجه در «انابه وفائی» بیان کرد، کاوشی عمیق و فراوان جهت یافتن علل و آسیبهای کم خدمتی به دیگران است.
3) کاوش عمیق از علل و آسیبهای کم خدمتی (جبران کمخدمتیهایش)
خدمت به دیگران شامل چهار بخش جمادات، گیاهان، حیوانات و انسانها میشود. پرداختن به این موضوع نیازمند بیان یک سلسله مبانی(مقدمات) است. در جلسه گذشته یکی از این مبانی را مطرح و اثبات نمودیم. «عالَم هوشمنداست و علم در سراسر هستی جاری است.» ارتباط این مقدمه با بحث در این است که اگر اثبات کنیم که جهان هوشمند و عالِم است، نوع تعامل ما با جهان متفاوت میشود. اگر از زبان خالق جهان، هوشمندی کائنات اثبات شود، نوع مناسبات ما با اجزاء جهان هستی به گونهای دیگر خواهد بود. به عبارت دیگر تعامل ما با تمام موجودات به ویژه جمادات، تعامل یک موجود حیّ یا موجود حیّ دیگر خواهد بود. این یک اصل یقینی است. چرا که آنها خواست و نیت شما را می فهمند و براساس آن با شما تعاملی دو سویه و متقابل خواهند داشت. به بیان دیگر همانگونه که شما با آنها تعامل میکنید، آنها نیز با شما تعامل خواهند کرد.
باب چهارم از کتاب منازل السائرین باب انابه است. «انابه» سه درجه دارد: «انابه اصلاحی»، «انابه وفائی» و «انابه حالی». یکی از بندهایی که جناب خواجه در «انابه وفائی» بیان کرد، کاوشی عمیق و فراوان جهت یافتن علل و آسیبهای کم خدمتی به دیگران است.
3) کاوش عمیق از علل و آسیبهای کم خدمتی (جبران کمخدمتیهایش)
خدمت به دیگران شامل چهار بخش جمادات، گیاهان، حیوانات و انسانها میشود. پرداختن به این موضوع نیازمند بیان یک سلسله مبانی(مقدمات) است. در جلسه گذشته یکی از این مبانی را مطرح و اثبات نمودیم. «عالَم هوشمنداست و علم در سراسر هستی جاری است.» ارتباط این مقدمه با بحث در این است که اگر اثبات کنیم که جهان هوشمند و عالِم است، نوع تعامل ما با جهان متفاوت میشود. اگر از زبان خالق جهان، هوشمندی کائنات اثبات شود، نوع مناسبات ما با اجزاء جهان هستی به گونهای دیگر خواهد بود. به عبارت دیگر تعامل ما با تمام موجودات به ویژه جمادات، تعامل یک موجود حیّ یا موجود حیّ دیگر خواهد بود. این یک اصل یقینی است. چرا که آنها خواست و نیت شما را می فهمند و براساس آن با شما تعاملی دو سویه و متقابل خواهند داشت. به بیان دیگر همانگونه که شما با آنها تعامل میکنید، آنها نیز با شما تعامل خواهند کرد.
اصل دوم: اصل تسخیر (جهان مسخّر بشر است)
از منظر قرآن: برای اثبات این اصل ابتدا از آیات قرآن آغاز میکنیم.
قرآن کریم بیان میکند جهان مسخّر بشر است. یکی از موارد بدفهمی انسانها و حتی برخی مسلمانها نسبت به همین دسته آیات است.
اصل تسخیر را به گونهای نابجا معنا میکنیم و طبعا بر اساس آن، نابجا با جهان تعامل میکنیم.
یک) آیات اصل تسخیر:
دسته اول) آیاتی که به صورت جزئی تسخیر را بیان نموده است:
تسخیر کشتی ها وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ؛ و کشتى را براى شما رام گردانید تا به فرمان او در دریا روان شود، (ابراهیم/32)
خداوند کشتی را برای شما مسخّر ساخت تا به فرمان او به دریا روان شوید. اولاً فاعل «سخر» خداوند است یعنی خداوند است که جهان را مسخّر بشر نمود. پس هم تسخیر و هم جریان کشتی بر روی آب، به امر و اذن اوست.
تسخیر آبها: وَسَخَّرَ لَکُمُ الأَنْهَارَ؛ و رودها را براى شما مسخّر کرد. (ابراهیم/32)
خداوند است که رودها را برای شما مسخّر نموده است.
تسخیر خورشید و ماه: وَسَخَّر لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَآئِبَینَ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ؛ و خورشید و ماه را که پیوسته روانند براى شما رام گردانید و شب و روز را [نیز] مسخّر شما ساخت. (ابراهیم/33)
خداوند است که خورشید و ماه را برای شما مسخّر نموده است.
تسخیر شب و روز: وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ؛ و خورشید و ماه گردنده و شب و روز را برای شما مسخّر کرد. (نحل/12)
خداوند است که شب و روز را برای شما مسخّر نموده است.
در این آیه؛ اول آمدن شب نشان دهنده این است که شب اهمیت ویژهای دارد و به تعبیر دیگر شب اصالت دارد. در حالی که برای ما انسانها روز اهمیت دارد. قرآن کریم برای شب چندین کارکرد بیان نموده است.
تسخیر دریاها و ماهیها: وَ هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا؛ و اوست کسى که دریا را مسخّر گردانید تا از آن گوشت تازه بخورید.(نحل/14)
و اوست که دریاها و ماهیها را برای انسان مسخّر نمود تا از گوشت تازه آن استفاده کند. خدا هم به دریا اشاره میکند و هم به آنچه که درون اوست. در اینجا نیز فاعل اصلی خداست.
تسخیر باد برای سلیمان نبیعلیه الاسلام: فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ ؛ پس باد را در اختیار او قرار دادیم که هر جا تصمیم مىگرفت، به فرمان او نرم، روان مىشد.(ص/36)
فرمول سلوک در این جهان:
در زندگی تلاش کنید اما به تدبیر خدا در نتیجه کار و تلاش، باور و اعتماد کامل داشته باشید. به تدبیر خدا در نتیجهبخشیِ خواستهها و آرزوها اعتماد کنیم.
براساس الگوی نظام احسن آنچه هر لحظه در زندگی مقرر و جاری میشود، بهترین و زیباترین خیر است. اگر انسان به این معادله به لحاظ روحی دست یابد، او آرام ترین انسان روی زمین است. خود این یقینِ به تدبیر خداوند، توکّل است. توکّل و یقین، کارساز است و نفس این توکّل به اذن الهی سبب رزق می شود. لذا فرمود: مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است. (طلاق/3)
دسته دوم) آیاتی که به صورت کلی تسخیر را بیان نموده است:
أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً؛ آیا ندانستهاید که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است، مسخّر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است؟ (لقمان/20)
نکته اول: أَلَمْ تَرَوْا: روئیت در اینجا به معنی تأمل است نه صرف روئیت حسی.
نکته دوم: (أَلَمْ تَرَوْا) قاعدتاً باید می¬دیدید، چرا نمیبینید؟
نکته سوم: لَکُمْ: لام لام غایت است. یعنی غایت تسخیر نفع بشر است. مسخّرات در خدمت بشر و به نفع بشر تلاش میکنند.
نکته چهارم: بر اساس لسان عرب « مَا » اشاره به غیر ذوی العقول است و « مَن » که در جای دیگر (آل عمران/83)آمده، اشاره به ذوی العقول است که با هم می شود کل جهان. یعنی کل جهان مُسَخّر انسان است.
نکته پنجم: در آیه اشاره آسمان و زمین میکند، این یعنی فراوانی و وفور نعمتها.
نکته ششم: وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ: اسباغ یعنی نعمتدهی و نعمترسانی به وفور. جهان خدا، جهان فراوانی ها و سرشاریهاست نه جهان خسّت و قلّت، پس چرا ما کم داریم؛ کم داشتن بشر به معنای کم گرفتن اوست، نه کم دادن خداوند، اما ما این کم گرفتن خود را به منزله کم دادن خدا میپنداریم. افرادی که میپندارند جهان خدا، جهان خسَّت و اندک است ذهنشان خیلی کوچک است و نگاهشان دقیقا نگاه یهود است. آیه «وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ؛ و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهاى خودشان بسته باد. (مائده/64)» به این موضوع اشاره دارد.
انسانها در مورد خدا هرگونه نگاه کنند برای آنها همانگونه خواهد شد. آنها که نگاهشان به خداوند، نگاه قلّت است، نصیب آنها هم از جهان خدا قلّت است. لذا فرمود « غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ ». به تعبیری هر گونه به خدا بنگرید، کائنات خدا همانگونه با شما تعامل می کنند.
افرادی که نسبت به خدا ذهن بسته و کوچک دارند، چیزی نصیبشان نمیشود. فقر دو نوع نیست، یک نوع است، فقر ذهنی و فقر ذهنی نتیجه می دهد فقر عینی. برای فراوان دادن به یک بشر سه عنصر لازم است: دانش، توانایی و بخشنده بودن. هر سه عنصر در خداوند بی نهایت است.
نکته هفتم: ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً: هر نعمتی دو بعد دارد.؛ ظاهری و باطنی.
دو) معناشناسی تسخیر:
مفسرین و کتب لغت و اصطلاح شناسی آیات قرآن کریم تسخیر را اینگونه معنا نمودهاند: خداوند جهان را به گونه ای آفرید که در خدمت آدمی باشد یعنی آدمی از منافع آنها استفاده کند. (نسبت به انسان به جهان مسخَّر همانند نسبت انسان است به خانه استیجاری. سخن از مالکیت نیست بلکه بهره مندی از است. خداوند انسان و جهان را به گونه ای آفرید که انسان می تواند از منافع جهان بهره ببرد.)
نکته اول: خداوندی که خالق جهان است، مالک جهان است و به گونهای در جهان تصرف نمود که متناسب با استمرار حیات بشر باشد. اعمال مالکیت خدا نسبت به تک تک اجزای عالم اینگونه است که آنها را به گونه ای آفرید که می توانند به انسان خدمت کنند و متناسب با آدمی باشند. هم چنین بشر را به گونه ای آفرید که می تواند از خدمات اجزای عالم بهره ببرد. به تعبیری روح کلی تسخیر هماهنگی اجزاء جهان با یکدیگر است.
نکته دوم: کل جهان یک طرف و انسان سمت دیگر است و جهان به گونهای خلق شد که منافعش به یک موجود برسد و آن بشر است. این نشان از اهمیت آدمی دارد، البته این اهمیت هرگز به معنای اشرف بودن او نیست.
نکته سوم: جهانی که مسخّر انسان است، پیش از آنکه مسخّر انسان باشد، مسخّر خدا بوده است و خداوندی که جهان مسخّر اوست، جهانِ مسخّر خویش را مسخّر انسان نموده است. و این به معنای خروج مسخّرات از تسخیر خداوند نیست.
نکته چهارم: هرگز اصل تسخیر به معنای مالکیت انسان نسبت به جهان نیست. جهان فقط یک مالک دارد و آن خالق و خداوند است. تسخیر یعنی فقط و فقط یک کلمه، جهان دائماً به بشر نفع میرساند. دائماً جهت بقای نسل بشر به انسان خدمت می کند. جهان مظهر اسم نافع است. بنابراین آدمی مالک جهان نیست.
نکته پنجم: جهان نفع رسان است (ذیل اسم نافع) و ذیل اسم جامع رحمان (بخشنده). کل جهان بخشنده است.
نکته ششم: بخشندگی خداوند سه ویژگی دارد و آن سه ویژگی در نفع رسانی و بخشندگی جهان نسبت به آدمی هم وجود دارد.
1) بی توقع و بی چشم داشت است. چون خدا و جهان خداوند رایگان و بی توقع میبخشند، از انسان هم این انتظار میرود که اینگونه باشد. لذا فرمود: لَا تُبطِلوا صَدَقَاتِکم بالمَنِّ و الأَذَی(بقر/۲۶۴)
2) بدون شرط
3) به هنگام نیاز می بخشند و این یعنی همیشه می بخشند؛ چون که همه همیشه نیازمندیم.
نکته هفتم: تسخیر موجودات برای انسان حد نصاب دارد، اما خروج از حد نصاب، یعنی کمتر یا بیشتر شدن آن، و فقط بستگی به عمل انسان دارد. عملکرد انسان جاذب یا دافع خدماترسانی جهان به اوست. به بیان دیگر اصل تسخیر اصلی انعطافپذیر است.
از منظر قرآن: برای اثبات این اصل ابتدا از آیات قرآن آغاز میکنیم.
قرآن کریم بیان میکند جهان مسخّر بشر است. یکی از موارد بدفهمی انسانها و حتی برخی مسلمانها نسبت به همین دسته آیات است.
اصل تسخیر را به گونهای نابجا معنا میکنیم و طبعا بر اساس آن، نابجا با جهان تعامل میکنیم.
یک) آیات اصل تسخیر:
دسته اول) آیاتی که به صورت جزئی تسخیر را بیان نموده است:
تسخیر کشتی ها وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ؛ و کشتى را براى شما رام گردانید تا به فرمان او در دریا روان شود، (ابراهیم/32)
خداوند کشتی را برای شما مسخّر ساخت تا به فرمان او به دریا روان شوید. اولاً فاعل «سخر» خداوند است یعنی خداوند است که جهان را مسخّر بشر نمود. پس هم تسخیر و هم جریان کشتی بر روی آب، به امر و اذن اوست.
تسخیر آبها: وَسَخَّرَ لَکُمُ الأَنْهَارَ؛ و رودها را براى شما مسخّر کرد. (ابراهیم/32)
خداوند است که رودها را برای شما مسخّر نموده است.
تسخیر خورشید و ماه: وَسَخَّر لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَآئِبَینَ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ؛ و خورشید و ماه را که پیوسته روانند براى شما رام گردانید و شب و روز را [نیز] مسخّر شما ساخت. (ابراهیم/33)
خداوند است که خورشید و ماه را برای شما مسخّر نموده است.
تسخیر شب و روز: وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ؛ و خورشید و ماه گردنده و شب و روز را برای شما مسخّر کرد. (نحل/12)
خداوند است که شب و روز را برای شما مسخّر نموده است.
در این آیه؛ اول آمدن شب نشان دهنده این است که شب اهمیت ویژهای دارد و به تعبیر دیگر شب اصالت دارد. در حالی که برای ما انسانها روز اهمیت دارد. قرآن کریم برای شب چندین کارکرد بیان نموده است.
تسخیر دریاها و ماهیها: وَ هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا؛ و اوست کسى که دریا را مسخّر گردانید تا از آن گوشت تازه بخورید.(نحل/14)
و اوست که دریاها و ماهیها را برای انسان مسخّر نمود تا از گوشت تازه آن استفاده کند. خدا هم به دریا اشاره میکند و هم به آنچه که درون اوست. در اینجا نیز فاعل اصلی خداست.
تسخیر باد برای سلیمان نبیعلیه الاسلام: فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ ؛ پس باد را در اختیار او قرار دادیم که هر جا تصمیم مىگرفت، به فرمان او نرم، روان مىشد.(ص/36)
فرمول سلوک در این جهان:
در زندگی تلاش کنید اما به تدبیر خدا در نتیجه کار و تلاش، باور و اعتماد کامل داشته باشید. به تدبیر خدا در نتیجهبخشیِ خواستهها و آرزوها اعتماد کنیم.
براساس الگوی نظام احسن آنچه هر لحظه در زندگی مقرر و جاری میشود، بهترین و زیباترین خیر است. اگر انسان به این معادله به لحاظ روحی دست یابد، او آرام ترین انسان روی زمین است. خود این یقینِ به تدبیر خداوند، توکّل است. توکّل و یقین، کارساز است و نفس این توکّل به اذن الهی سبب رزق می شود. لذا فرمود: مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است. (طلاق/3)
دسته دوم) آیاتی که به صورت کلی تسخیر را بیان نموده است:
أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً؛ آیا ندانستهاید که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است، مسخّر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است؟ (لقمان/20)
نکته اول: أَلَمْ تَرَوْا: روئیت در اینجا به معنی تأمل است نه صرف روئیت حسی.
نکته دوم: (أَلَمْ تَرَوْا) قاعدتاً باید می¬دیدید، چرا نمیبینید؟
نکته سوم: لَکُمْ: لام لام غایت است. یعنی غایت تسخیر نفع بشر است. مسخّرات در خدمت بشر و به نفع بشر تلاش میکنند.
نکته چهارم: بر اساس لسان عرب « مَا » اشاره به غیر ذوی العقول است و « مَن » که در جای دیگر (آل عمران/83)آمده، اشاره به ذوی العقول است که با هم می شود کل جهان. یعنی کل جهان مُسَخّر انسان است.
نکته پنجم: در آیه اشاره آسمان و زمین میکند، این یعنی فراوانی و وفور نعمتها.
نکته ششم: وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ: اسباغ یعنی نعمتدهی و نعمترسانی به وفور. جهان خدا، جهان فراوانی ها و سرشاریهاست نه جهان خسّت و قلّت، پس چرا ما کم داریم؛ کم داشتن بشر به معنای کم گرفتن اوست، نه کم دادن خداوند، اما ما این کم گرفتن خود را به منزله کم دادن خدا میپنداریم. افرادی که میپندارند جهان خدا، جهان خسَّت و اندک است ذهنشان خیلی کوچک است و نگاهشان دقیقا نگاه یهود است. آیه «وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ؛ و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهاى خودشان بسته باد. (مائده/64)» به این موضوع اشاره دارد.
انسانها در مورد خدا هرگونه نگاه کنند برای آنها همانگونه خواهد شد. آنها که نگاهشان به خداوند، نگاه قلّت است، نصیب آنها هم از جهان خدا قلّت است. لذا فرمود « غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ ». به تعبیری هر گونه به خدا بنگرید، کائنات خدا همانگونه با شما تعامل می کنند.
افرادی که نسبت به خدا ذهن بسته و کوچک دارند، چیزی نصیبشان نمیشود. فقر دو نوع نیست، یک نوع است، فقر ذهنی و فقر ذهنی نتیجه می دهد فقر عینی. برای فراوان دادن به یک بشر سه عنصر لازم است: دانش، توانایی و بخشنده بودن. هر سه عنصر در خداوند بی نهایت است.
نکته هفتم: ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً: هر نعمتی دو بعد دارد.؛ ظاهری و باطنی.
دو) معناشناسی تسخیر:
مفسرین و کتب لغت و اصطلاح شناسی آیات قرآن کریم تسخیر را اینگونه معنا نمودهاند: خداوند جهان را به گونه ای آفرید که در خدمت آدمی باشد یعنی آدمی از منافع آنها استفاده کند. (نسبت به انسان به جهان مسخَّر همانند نسبت انسان است به خانه استیجاری. سخن از مالکیت نیست بلکه بهره مندی از است. خداوند انسان و جهان را به گونه ای آفرید که انسان می تواند از منافع جهان بهره ببرد.)
نکته اول: خداوندی که خالق جهان است، مالک جهان است و به گونهای در جهان تصرف نمود که متناسب با استمرار حیات بشر باشد. اعمال مالکیت خدا نسبت به تک تک اجزای عالم اینگونه است که آنها را به گونه ای آفرید که می توانند به انسان خدمت کنند و متناسب با آدمی باشند. هم چنین بشر را به گونه ای آفرید که می تواند از خدمات اجزای عالم بهره ببرد. به تعبیری روح کلی تسخیر هماهنگی اجزاء جهان با یکدیگر است.
نکته دوم: کل جهان یک طرف و انسان سمت دیگر است و جهان به گونهای خلق شد که منافعش به یک موجود برسد و آن بشر است. این نشان از اهمیت آدمی دارد، البته این اهمیت هرگز به معنای اشرف بودن او نیست.
نکته سوم: جهانی که مسخّر انسان است، پیش از آنکه مسخّر انسان باشد، مسخّر خدا بوده است و خداوندی که جهان مسخّر اوست، جهانِ مسخّر خویش را مسخّر انسان نموده است. و این به معنای خروج مسخّرات از تسخیر خداوند نیست.
نکته چهارم: هرگز اصل تسخیر به معنای مالکیت انسان نسبت به جهان نیست. جهان فقط یک مالک دارد و آن خالق و خداوند است. تسخیر یعنی فقط و فقط یک کلمه، جهان دائماً به بشر نفع میرساند. دائماً جهت بقای نسل بشر به انسان خدمت می کند. جهان مظهر اسم نافع است. بنابراین آدمی مالک جهان نیست.
نکته پنجم: جهان نفع رسان است (ذیل اسم نافع) و ذیل اسم جامع رحمان (بخشنده). کل جهان بخشنده است.
نکته ششم: بخشندگی خداوند سه ویژگی دارد و آن سه ویژگی در نفع رسانی و بخشندگی جهان نسبت به آدمی هم وجود دارد.
1) بی توقع و بی چشم داشت است. چون خدا و جهان خداوند رایگان و بی توقع میبخشند، از انسان هم این انتظار میرود که اینگونه باشد. لذا فرمود: لَا تُبطِلوا صَدَقَاتِکم بالمَنِّ و الأَذَی(بقر/۲۶۴)
2) بدون شرط
3) به هنگام نیاز می بخشند و این یعنی همیشه می بخشند؛ چون که همه همیشه نیازمندیم.
نکته هفتم: تسخیر موجودات برای انسان حد نصاب دارد، اما خروج از حد نصاب، یعنی کمتر یا بیشتر شدن آن، و فقط بستگی به عمل انسان دارد. عملکرد انسان جاذب یا دافع خدماترسانی جهان به اوست. به بیان دیگر اصل تسخیر اصلی انعطافپذیر است.