زندگی معنوی –جلسه هشتاد و چهارم –19/ 1/ 97
در جلسه گذشته در ادامه بحث از «انابه» به دو اصل مهم اشاره شد؛ اصل اول: روح انسان اصالت دارد و مهمتر از جسم است و اصل دوم: خدا مهمتر از سایر موجودات است؛ زیرا خدا خالق است و بقیه مخلوق او هستند. این دو اصل، نشان میدهند که مقصد حرکت آدمی باید از غیر خدا به مقصد خدا و از طریق مسیرهای روحی و با از بین بردن موانع روحی باشد نه مسیرهای جسمی و مادی. لذا «انابه» نوعی حرکت و تحول روحی از “غیر خدا” بسوی “خدا” است. پس راه رشد، «انابه» است نه کسب قدرت و ثروتهای مادی. در حالی که بیشتر مردم به دنبال دنیا و مظاهر مادی هستند. همچنین اشاره شد که انابه سه نوع است: انابة اصلاحی، انابة رجوعی و انابة حالی.
ادامه بحث:
«الفرق بین التوبة و الإنابة: أنّ التوبة رجوع عن المخالفة إلى الموافقة، و الإنابة هی الرجوع إلى اللّه تعالى فهو أعلى.»[1]
در پاسخ به تفاوت میان توبه و انابه و این که چرا انابه بعد از توبه مطرح شده است، نکاتی اشاره میشود.
نکته اول: توبه و انابه هر دو رجوعاند؛ ولی توبه، رجوع از مخالفت خداست و انابه، رجوع به سوی خدا. درنتیجه، هر توبهای انابه است ولی لزوماً هر انابهای توبه نیست. بنابراین، انابه را این گونه میتوان تعریف کرد: «انابه» رجوع به سوی خداوند است.
نکته دوم: انابه و رجوع به سوی خدا دو گونه است: قهری و اختیاری.
دستهای از آیات قرآن کریم مانند « قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ؛[2] ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم.» و «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَإِلَیْنَا الْمَصِیرُ؛[3] ماییم که خود زندگى مى بخشیم و به مرگ مى رسانیم و برگشت به سوى ماست.» ناظر به رجوع قهری و قطعی است. رجوع و مصیر، یک ماهیت دارند و به قوس صعودی اشاره دارند. به عبارت دیگر، مخلوقات وقتی پایشان به این جهان رسیده بصورت قهری و ذاتی در مسیر شدن و رجوع به سوی خدا قرار میگیرند. اما تمام آیات مربوط به انابه، ناظر به رجوع اختیاری است.
نکته سوم: یکی از ویژگیهای سبک زندگی معنوی، این است که زندگی به صورت تائبانه و همراه با انابه و رجوع الی الله باشد. در غیر این صورت، سبک زندگی با مرگ تدریجی همراه خواهد شد.
نکته چهارم: از آیات قرآن به دست میآید که انابه، چهار درجه دارد:
1. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛[4] اى کسانى که ایمان آورده اید رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خوب انجام دهید باشد که رستگار شوید.
2. یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُولَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ؛[5] به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به کار پسندیده فرمان مى دهند و از کار ناپسند باز مى دارند و در کارهاى نیک شتاب مى کنند و آنان از شایستگانند.
3. وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛[6] و براى هر کسى قبله اى است که وى روى خود را به آن [سوى] مى گرداند پس در کارهاى نیک بر یکدیگر پیشى گیرید هر کجا که باشید خداوند همگى شما را [به سوى خود باز] مى آورد در حقیقت خدا بر همه چیز تواناست.
4. فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ؛[7] پس به سوى خدا بگریزید که من شما را از طرف او بیم دهنده اى آشکارم.
نکته پنجم: اولین درجه انابه، «عمل صالح» و «عمل خیر» است. عمل در قران به صفاتی متصف شده است؛ مانند سوء، خیر و صالح. این صفات، تفاوتهایی را در عمل ایجاد میکنند. به عنوان مثال، هر فعل حسن و زیبایی فعل خیر هست اما هر فعل خیری، زیبا نیست. نماز فعل خیر است ولی اگر با حضور قلب انجام شود به فعل زیبا تبدیل خواهد شد. بررسی صفات عمل از نگاه قرآن نیازمند پژوهشی عمیق و دقیق است.
نکته ششم: عمل به لحاظ حسن فعلی و حسن فاعلی، چهار حالت دارد:
1. هم حسن فعلی دارد و هم حسن فاعلی.
2. حسن فعلی دارد ولی حسن فاعلی ندارد.
3. حسن فاعلی دارد ولی حسن فعلی ندارد.
4. نه حسن فعلی دارد و نه حسن فاعلی.
قرآن، فقط حالت اول را مصداق عمل صالح میداند و بقیه را مصداق عمل طالح؛ زیرا عمل صالح در قرآن، با ایمان همراه است. به عبارت دیگر، عمل صالح، عملی است که از ایمان برخیزد و ایمانی ایمان است که منشأ صدور عمل صالح باشد. عمل صالح از نگاه قرآن همان عمل خیر است و به همین دلیل، قرآن انسانها را به انجام آن دعوت میکند. این اولین پلة انابه است. به عبارت دیگر، اولین گام برای انابه، خوب بودن و خوب عمل کردن و عمل خوب انجام دادن است.
[1]. عبد الرزاق کاشانى، شرح منازل السائرین(کاشانى)، ص178. [2]. بقره /156. [3]. ق/43. [4]. حج / 77. [5]. آل عمران/114. [6]. بقره/ 148. [7]. ذاریات/50.