شاهزادة ایرانی
نویسنده: عبدالرضا آتشینصدف
بازیهای «شاهزاده ایرانی» نام یک مجموعه بازی است که اکثر جوانان حداقل با نام آن آشنا میباشند. ماجرای این بازی بین نسخه «شنهای زمان» و «در قلمرو جنگجویان» اتفاق میافتد؛ یعنی پس از وقایع شهر آزاد. پدر شاهزاده، شارامان که پادشاه ایران بوده و مقر حکومتش در شهر بابل است، او را به شهر برادر بزرگش، مالک میفرستد تا طریقه حکمرانی را از وی یاد بگیرد؛ اما هنگامی شاهزاده به شهر میرسد که دشمنان مالک برای به دست آوردن گنجهای پنهان شهر به آنجا حمله کردهاند. سرانجام، شاهزاده برادرش را پیدا کرده، با هم به غار سلیمان میروند. مالک میگوید که اگر ارتش سلیمان را آزاد کند، میتواند دشمنانش را شکست دهد. شاهزاده سعی میکند جلوی او را بگیرد؛ ولی مالک، این کار را میکند. با آزاد شدن آن ارتش، هر کسی که در شهر بود، به مجسمه شنی تبدیل میشود و فقط شاهزاده و مالک که نوعی مدال داشتند، جان سالم به در میبرند و از هم جدا میشوند.
شاهزاده در محل مرموزی، جنی به نام راضیه را میبیند. راضیه یکی از چهار رئیس جنیان است که بر خلاف سه جن دیگر به دلیل حفاظت از قلمروی پادشاهی سلیمان، شهر را ترک نکرده است. این جن به او میگوید که اگر مدالها را به هم بچسباند، راتاش (فرمانده ارتش شنی) و تمام ارتش از بین میروند. شاهزاده هم دنبال مالک میگردد؛ ولی وقتی او را پیدا میکند، مالک حرفش را باور نمیکند و میگوید که خودش میخواهد آن عفریت را نابود کند و ازاینرو او را ترک میکند. وقتی مالک با راتاش روبهرو میشود و او را میکشد، شیطان از جسم راتاش به جسم مالک رسوخ کرده، وی را طلسم میکند.
در نتیجه، او به موجودی قدرتمندتر از راتاش تبدیل و دشمن شاهزاده میگردد. شاهزاده هم دودل میماند که آیا باید برادر خود را بکشد یا نه. البته در پایان، با استفاده از شمشیر اجنه که راضیه در اختیار او میگذارد، موفق میشود برادرش و راتاش را از بین ببرد. در پایان پس از مرگ راتاش و مالک، شاهزاده، شمشیر اجنه را به شهر زیرزمینی یا همان شهر اجنه باز میگرداند و سپس به بابل برمیگردد تا ماجرا را برای پدرش توضیح دهد.
شخصیتهای بازی
شاهزاده ۱: این شخصیت برخلاف برادرش دارای چهرهای غربی میباشد. هیچ نامی برای این شاهزادۀ به اصطلاح ایرانی در بازی انتخاب نشده است. وی نه میتواند فارسی صحبت کند و نه قادر به درک آن است. در آخرین مواجهه شاهزاده با راتاش (عفریت) که به زبان فارسی صحبت میکند، وی از راضیه میخواهد حرفهای راتاش را برای وی ترجمه کند. همچنین راتاش در گفتگویی، شاهزاده را پسر سلیمان مینامد.
راضیه جن ۱: راضیه رئیس یکی از چهار قبیله اصلی اجنه است. وی با کنترل عوامل طبیعی از جمله آب، باد، خاک، آتش و یا حتی زمان و با اعطای این قدرتها به شاهزاده، وی را در انجام مأموریت خود، یعنی دفاع از قلمروی پادشاهی سلیمان و نابودی راتاش، کمک میکند. وی نیز به زبان فارسی، صحبت و درک میکند. راضیه که زمانی متحد سلیمان بود، در دستگیری ارتش شنی که هدفشان نابودی سلیمان بود، به سلیمان کمک کرده بود. راضیه در آخر بازی، وجود خود را به داخل شمشیری میبرد که شاهزاده از شهر اجنه آورده بود، تا از این طریق شاهزاده بتواند راتاش را نابود سازد. پس از مرگ راتاش، راضیه ناپدید شده و معلوم نمیشود که چه اتفاقی برای وی میافتد. خود او نیز در گفتگویی به شاهزاده میگوید که نمیداند با تلفیق وجود خود با شمشیر و کشتن راتاش چه اتفاقی برایش خواهد افتاد. راضیه در عربی یعنی کسی که به تقدیر و قوانین الهی خشنود است.
مالک، برادر شاهزاده و دارای ریش و چهرهای شرقی و اسلامی است؛ ولی از آن دسته از شخصیتهایی است که بیشتر نقش منفی داشته و در طول بازی به دلیل گوش نکردن به توصیههای شاهزاده و نیز شیفتگی به قدرت، به دشمن شاهزاده تبدیل میشود و به وسیله وی کشته و نابود میگردد. او در طول داستان، شیفته قدرت شده، در نهایت هم به دست شاهزاده کشته میشد. مالک نیز بسان برادرش، شاهزاده، به زبان انگلیسی صحبت میکند. وی قبل از مرگش به شاهزاده میگوید: «به پدرمان بگو که من گفتم تو میتوانی مثل پادشاه سلیمان به رهبری قدرتمند تبدیل بشوی.»
راتاش ۱: جن و عفریتی است که پس از صدها سال حبس، همراه ارتش شنی آزاد میشود. او که فقط به فارسی صحبت میکند، در سکانسهای مختلف خطاب به شاهزاده میگوید: «فرزند سلیمان باید بمیرد. من انتقامم را خواهم گرفت. نژاد شما فراموش خواهد شد. امپراتوری جن را دوباره میسازم.» اعتقاد به ساخت معبد سلیمان به عنوان پایتخت عقیدتی در بیت المقدس قبل از ظهور ضد مسیح یا فرعون جدیدکه منجی شیطانی ماسونهاست. امپراتوری جن اشاره به آرزوی فراماسونها مبنی بر احیای مجدد امپراتوری حضرت سلیمان است که بر انس و جن حکومت میکرد.
یکی از نکات جالب این بازی وضعیت تکلم شاهزاده ایرانی است؛ با توجه به اینکه داستان بازی ماجرای درگیری شاهزاده با دشمنانش را روایت میکند، اما شاهزاده به زبان انگلیسی صحبت میکند و در عوض در تمام طول بازی هرجا که شاهزاده با دشمنان انسانی خود مواجه میشود، آنها به زبان فارسی سخن میگویند، آن هم با لهجه غلیظ افغانی… . این شاهزادة ایرانی در مراحل مختلف از شمشیرهای متنوعی استفاده میکند که هر یک ویژگیهای مخصوص به خود را دارند. روی این شمشیرها نقوشی حک شده که عبارتاند از: سیف فارس القوی (شمشیر سوار قدرتمند)، سیف فارس المنتقم (شمشیر سوار انتقام گیرنده)، سیف فارس المهتدی (شمشیر سوار هدایت شده). این عبارات عربی موقعی معنادار میشوند که بدانیم صفات حک شده بر این شمشیرها یعنی قوی، مهتدی و منتقم از القاب امام زمان(عج) هستند. با توجه به دقت و ظرافتی که در طراحی و گرافیک بالای این بازی به کار رفته، نمیتوان ترسیم این نقوش را بر شمشیرها بیقصد و غرض و یا اتفاقی دانست؛ عبارتهایی عربی با القاب امام زمان(عج) بر شمشیر شاهزادة ایرانی!!
در دو نسخه فوق دو جن وجود دارند که نام هر یک از آنها یکی از القاب بانوی دو عالم حضرت فاطمه(ع) است؛ یعنی راضیه و زهرا. هفتمین راز از سیزده راز اصلی فراماسونها، جن آبی است. جنیان در زمان حضرت سلیمان غلیظ شده و در بند ایشان بودهاند و حضرت سلیمان به کمک آنها توانست معبد عظیم سلیمان را بنا کند و حال در این بازی محل ورودی به شهر اجنه، درست زیر مکانی قرار دارد که مقبره سلیمان در آنجاست. روی دیواره و مقبره سلیمان، ظاهراً نوشتههایی با خط میخی حکاکی شده است. فراماسونها سلیمان را پیامبر نمیدانند و او را پادشاه سلیمان مینامند. آیا انتخاب این اسامی برای این شخصیتها تصادفی است.
اما شاید تأسف انگیزترین نکته در این بازی آن است که کاربر باید با تخریب کوزهها، سفالها و حتی مجسمههای دوران هخامنشی به امتیازهای خود بیفزاید تا بتواند قدرت خویش را افزایش دهد. سازنده بدین وسیله در ایجاد نوعی بیاعتنایی در نسل جوان ما نسبت به آثار و ابنیه تاریخی ارزشمند این مرز و بوم میکوشد.
پایش سبک زندگی، سال سوم، شماره ۱۲، فروردین ۱۳۹۵، صفحات ۹۹-۱۰۱.