طلاق و آسیب های اجتماعی آن
ـ زنان مطلقه با چه آسیبها و مشکلاتی در جامعه با خانواده روبرو هستند؟
زنان مطلقه در ایران با خیلی از کشورهای دیگر تفاوت دارند. همینکه آمارها نشان میدهد که ۹۰ درصد از زنان مطلقه در ایران شانس پایینی برای ازدواج دارند و در مقابل، ۹۰ درصد مردان مطلقه شانس ازدواج دارند (یعنی ۹۰ درصد در مقابل ۱۰ درصد) بیانگر آن است که در ایران نگاه ویژهای نسبت به زنان وجود دارد که البته این نگاه اسلامی نیست و ربطی به فرهنگ اسلامی ندارد. در فرهنگ اسلامی درباره ازدواج دوم برای زن، تنها یکسری ویژگیها مطرح است و کاری به اینکه این زن سابقاً ازدواج کرده یا نکرده ندارد؛ درحالیکه ما در فرهنگ جامعه خود اینگونه نگاه نمیکنیم.
نکته دوم اینکه در ایران غالباً خانمها شاغل نیستند و طبیعتاً یکی از آسیبهایی که به آنان وارد میشود آسیب اقتصادی است و بههمین دلیل در اداره زندگی خود دچار مشکل و بحران میشوند.
مسئله سوم، مسئله فرزندان و مشکلات حقوقی مربوط به آنان است. قانون در ایران حق حضانت فرزندان را به پدر میدهد و نهایتاً خانمها از بچههای خود دور میشوند. غالب زنانی که خواهان طلاقاند یک معضل دارند که باید از خیر بچه خود بگذرند. دوری از فرزند برای مادر یک خلاء عاطفی است و در واقع، نبودن در کنار فرزند هم یکی از مسائل زنان در ایران است.
مشکل دیگر برطرف کردن نیازهای جنسی برای زنان ایرانی است. چون شانس ازدواج زنان مطلقه در ایران نسبت به کشورهای دیگر پایین است، برای رفع نیازهای جنسی خود یا باید ریاضت بکشند یا منتظر بمانند تا یک ازدواج دیگر برایشان پیش بیاید یا با ازدواجهای موقت نیازهایشان را برطرف کنند و یا گاهی پا را فراتر بگذارند و در این مسئله هم سوءاستفادههای زیادی از زنان مطلقه میشود که بسیاری از زنان مطلقه در مشاورهها به آن اشاره کردهاند. آنان معتقدند که نگاه مردان به ما یک نگاه ابزاری است و صرفا برای این است که نیازهایشان را برطرف کنند و بعد از آن بگذارند و بروند. این هم یک بحران است.
مشکل دیگر زنان مطلقه در ایران، بازگشت به خانواده است. در خیلی از موارد خانوادهها خیلی پذیرش زنان مطلقه را ندارند.
ـ رابطه سبک زندگی با طلاق را چطور میبینید؟ سبک زندگی زوجین و خانواده چه تأثیری بر وقوع طلاق و تأیید این پدیده داشته است؟
مفهوم سبک زندگی یک مفهوم بسیار عام و گسترده است که بر روی همه ابعاد زندگی تأثیر میگذارد. اگر سبک زندگی را خاص کرده و به سبک زندگی خانوادگی، سبک زنانه بودن، سبک همسر بودن، سبک مادر بودن، سبک دختر بودن و… تقسیم کنیم باید دید چه اتفاقی افتاده است که سبک زندگی زنان تغییر کرده و رو به طلاق آوردهاند؟ زنان جامعه ما اکنون در سبک زندگی خانوادگی متفاوت شدهاند و همین امر باعث بروز اختلافات خانوادگی و روی آوردن هرچه بیشتر زنان به طلاق شده است. آن سبک زندگی خانوادگی یک زن مقاوم که در سختیها تحمل بالایی داشت و وقتی وارد زندگی خانوادگی میشد اصل اولیه برای او فداکاری نسبت به همسر و فرزندان بود و اولویتش خانواده بود اکنون تغییر پیدا کرده و همین امر باعث شده است که زنان جامعه ایران خیلی راحت رو به طلاق بیاورند. اگر سبک زندگی خانوادگی مثل گذشته بود که اولویت با خانواده، شوهر و فرزندان بود قطعاً طلاقها اینقدر زیاد نبود. البته در همه جوامع طلاق وجود دارد و نمیتوان طلاق را به صفر رساند؛ اما اتفاقی که اکنون در جامعه ما در حال رخ دادن است تغییر سبک زندگی زنان در خانواده است. زنان جامعه اکنون دیگر به سازگاری با شرایط نمیاندیشند و اولویت خود را بر دیگران حتی اعضای خانواده ترجیح میدهند؛ بنابراین قطعاً تغییر سبک زندگی خانوادگی در طلاق موثر بوده است.
ـ چه تغییراتی در سبک زندگی خانوادگی مردان رخ داده است؟ آیا تنها زنان مقصرند یا مردان نیز در این امر تقصیرکارند؟
قطعاً مردان نیز مقصرند و تغییر آنان باعث افزایش طلاق شده است. نکاتی که درباره زنان بیان شد درباره مردان نیز صادق است؛ یعنی آن سبک زندگی متعهدانه اکنون در مردان هم کمرنگ شده است. هر چند مردان در ابعادی از سبک زندگی خانوادگی تغییرات مثبتی داشتهاند؛ اما در تغییر در یکسری از سبکها که آنها را در خانواده لازم میدانیم باعث بروز مشکلات و بعد هم طلاق شده است. آن سبک این است که یک مرد باید محل اتکای همسر و فرزندان خود باشد، باید مدیر خانواده باشد و در تمامی ابعاد از خانواده حمایت کند و از آسیبها پیشگیری نماید. در این بعد، سبک مردان جامعه ما عوض شده است؛ یعنی در حال حاضر اگر شوهر خود را حامی و حافظ خانواده بداند گویا درجه خود را پایین آورده است. اکنون در جامعه ما به این قضیه اعتقاد پیدا کردهاند که دو نفر در زندگی مشترک باهم مساوی هستند و حقوقی مساوی دارند. ما هم به تساوی حقوق زن و مرد اعتقاد داریم؛ ولی با توجه به تصریح قرآن (للرجال علیهن درجه) مرد در خانواده حقوق بالاتری دارد و آن همان حق اطاعت و ریاست مرد است. منظور ما الگوهای مردسالاری و استبدادی نیست؛ بلکه بحث اقتدار و مدیرت مرد در خانواده است. اکنون این سبک اقتدار تغییر کرده است و همین باعث یکسری آسیبها در خانواده شده و این آسیبها علت طلاق شده است؛ یعنی این سبک آسیبهایی را بوجود آورده و آن آسیبها کار را به طلاق کشانده است.
ـ الگوی طلاق چه تغییراتی کرده است؟ روند این تغییرات در ابعاد ارزشی و کنشی و نگرشی و مناسکی به چه میزانی بوده است؟
جامعه کنونی ایران اکنون به سمت طلاق توافقی حرکت کرده است و در همین راستا درخواست طلاق از سوی زنان نسبت به گذشته خیلی بیشتر شده است، دلیل آن هم این است که از لحاظ ارزشی، قبحی که طلاق در سابق داشت الان ندارد. سابق بر این در عرف ما طلاق براساس روایت پیامبر اسلام که فرمود: «ابغض الاشیاء عندی الطلاق»، بسیار مبغوض بود؛ ولی اکنون طلاق از نظر ارزشی در فرهنگ جامعه ایران به سمت یک امر عادی حرکت میکند و دارد قبحزدایی میشود. در جامعه کنونی ما حتی پا را فراتر از این هم گذاشتهاند و مسائلی مانند جشن طلاق رو به گسترش است که نه تنها باعث قبحزدایی طلاق میشود؛ بلکه آن را تقویت میکند و رنگ و لعاب زیبایی به آن میدهد.
ـ چرا آمار طلاق در کشور ما روزبهروز افزایش پیدا میکند تا حدی که در برخی از شهرها در ازای دو ازدواج یک طلاق ثبت شده است؟
افزایش طلاق دلایل متعددی دارد. یکی از اولین دلایل افزایش طلاق در ایران، ازدواجهای نامناسب است. در بسیاری از مشاورهها وقتی بحث اختلافات منجر به طلاق را ریشهیابی میکنیم در مییابیم که زن و مرد هردو از عدم انتخاب درست سخن میگویند؛ بنابراین در ایران، فرآیند ازدواج و انتخاب همسر مناسب نیست. این هم یک مشکل جامعهشناختی در ایران است؛ زیرا در جامعه ایرانی ظاهر افراد با باطن آنان بسیار متفاوت است و اغلب انتخابها برای ازدواج براساس ظاهر فرد و بدون توجه به باطن اوست. این مسئلهای است که اکثر زوجین در مشاورها بدان اشاره میکنند که ظاهر مرد یا زن خوب بود؛ اما بعدها متوجه شدیم که در باطن فرد خوبی نیست.
مسئله دیگر، مسئله هویتی است. ما در جامعه ایرانی دچار یک بحران هویت هستیم. ما نتوانستهایم هویت ایرانی-اسلامی را به بهترین نحو در اختیار جوانان قرار دهیم و بههمین دلیل دختر و پسر ایرانی نتوانستهاند آن هویت ایرانی اسلامی را کسب کنند. جوانان ما در یک آشفتگی هویتی بهسر میبرند؛ از سویی هم در پی مدل غربی هستند و هم میخواهند که سنت ایرانی و اسلامی خود را حفظ کنند. در واقع در حال حاضر بحران فرهنگی، بحران هویت زن و مرد و تغییر نقشهای زن و شوهر است.
یکی از عوامل بسیار موثر دیگر بحث رسانهها و فضاهای اجتماعی مجازی است. رسانه (اعم از تلویزیون، ماهواره و…)، شبکههای اجتماعی و تلفن همراه و مانند اینها تسهیلکننده آسیبها هستند و در نهایت باعث بروز طلاق میشوند. سواد استفاده از رسانه ایران، ضعیف است. زن و شوهر ایرانی قواعد، چارچوبها و مرزهای صحیح استفاده از گوشی همراه، اینترنت، شبکههای اجتماعی و… را نمیدانند و با استفاده ناصحیح در بحرانها و آسیبهای عاطفی و خانوادگی افتاده و در نهایت رو به سوی طلاق میآورند.
مسئله دیگر، بحث اقتصادی و مشکلات اقتصادی است. بحرانهای اقتصادی در زندگی زوجین و نرسیدن به آمال و آرزوهای مادی در زندگی زناشویی بهخصوص برای زنان باعث بروز تعارض و ناکامی و در نهایت طلاق میشود.
مسئله بعدی بحث فرهنگی و باورهاست. آن اخلاقیات، باورها و اعتقاداتی که زندگی خانوادگی را حفظ میکند در حال حاضر در ایران ضعیف شده است، اعتقاد به خدا، درک حضور خدا، مسائل اخلاقی و مانند اینها کمرنگ شده است و همین باعث افزایش طلاق در ایران است.
ـ آیا تنوعطلبی جنسی را میتوان یکی از عوامل و علل وقوع طلاق دانست یا خیر؟
طبیعتاً در عصر ما بهدلیل وجود رسانه و پیشرفتهای تکنولوژی و فناوری و مسائل دیگر، گونههای زندگی، گونههای کالا، گونههای غذا، گونههای خانمها و آرایش آنان و گونههای آقایان خیلی زیاد و متنوع شده و در دسترس قرار گرفته است و طبیعتاً تنوعطلبی مردان و زنان ایرانی زیاد شده و باعث میشود که دلبستگی نسبت به خانواده و همسر کمرنگ شود. البته معتقدم که این مسئله سهم اندکی در افزایش طلاق دارد.
ـ بهغیر از عواملی که اشاره کردید، سایر ریشهها و زمینههای وقوع طلاق چیست؟
یکی از مسائل خیلی کلیدی در زندگی خانوادگی مسئله مهارتهای زندگی زناشویی است. سابق براین جوانان بهتدریج در خانواده تربیت میشدند و مهارتهای زندگی زناشویی و خانوادگی را یاد میگرفتند؛ مثلاً یک دختر، خواهر یا برادر کوچکش را مثل یک مادر نگهداری میکرد و مادر به او مسئولیت میداد و کمکم با احساس مسئولیت و تعهد بار میآمدند و مهارتها را یاد میگرفتند؛ اما اکنون خانوادهها دختر و پسر را از کودکی برای زندگی خانوادگی تربیت نمیکنند؛ یعنی چنین دیدگاهی ندارند که دختر و پسر خود را بهعنوان کسیکه در آینده میخواهد وارد زندگی خانوادگی شود تربیت کنند و مسئولیتپذیر بار آورند.
نکته دیگر پیچیدگی زندگی است و طبیعتاً خیلی وقتها خانوادهها نمیتوانند متناسب با پیچیدگیهای زندگی، مهارتها را آموزش بدهند؛ بنابراین یکی از مسائل و مشکلات ریشهای و کلیدی درباره طلاق در ایران برمیگردد به ضعف مهارتهای همسرداری متناسب با زمان برمیگردد. دراینبین یکسری مسائل روانشناختی نیز دخیل است. بسیاری از موارد طلاق به اختلال شخصیتی و روانی افراد بازمیگردد.
دخالت خانوادهها از دیگر عوامل بروز جدایی است. البته به عقیده من دخالت خانواده بهمعنای حمایت بسیار نیکوست؛ اما الگوی دخالت تغییر کرده است و دخالت خانواده بهمعنای حمایت کم شده و این به آسیب و طلاق منجر میشود. دخالت بیجا آسیبزننده است. بله الآن خانوادهها در یک بعد نسبت به دخترها حمایتهای زیادی دارند و از فرط حمایت از دختر، ضعفهایش را نمیبینند و بهجای اینکه زندگی زناشویی دختر را تقویت کنند دختر را بهطرف خودش میکشند؛ درحالیکه در گذشته خانوادهها دختر را تشویق میکردند که به خانه شوهر برگردد.
ـ چرا وقوع طلاق در شهرها و کلانشهرها بیشتر از روستا و بخشهای کوچکتر است؟ آیا زندگی شهرنشینی را میتوان از عوامل افزایش طلاق دانست؟
میتوان گفت که در روستاها و شهرهای کوچک افراد به سنت و ارزشهای قبلی خانوادگی پایبندترند و احساس تعهد در آنان بیشتر است. درواقع در شهرهای بزرگ با ایجاد ارتباطات متعدد و بروز مدلها و سبکهای ارتباطی مدرن، رابطهها ضعیفتر و مشکلات هم بیشتر میشود و طبیعتاً آمار طلاق بالا میرود.
ـ برای جلوگیری از روند روبه رشد طلاق چه راهکارهایی را میتوان پیشنهاد کرد و چه تکنیکهایی را برای زوجین میشود در نظر گرفت؟
باید بر روی همان علل و اسباب افزایش طلاق که بیان شد بیشتر کار کنیم؛ مثلاً در بُعد اعتقادات و اخلاق، باید باورهای دینی و نقش مؤثر آن در بهبود زندگی خانوادگی را برای جوانان بازگو کنیم و آنان را به این سمتوسو سوق دهیم و همچنین باید جنبه کاربردی باورها و اخلاق اسلامی را به زوجین آموزش دهیم.
مسئله بعدی آموزش مهارتهای زندگی زناشویی است. مهارتهای متعددی در این زمینه وجود دارد:
اولین مهارت بسیار مهم و کلیدی در ارتباط زوجین، مهارت ارتباط و گفتگو است. زن و شوهر باید مهارت نحوه ارتباطگیری، شنونده خوب بودن، گوینده خوب بودن و بیان انتظارات را یاد بگیرند.
مهارت بسیار بااهمیت بعدی، مهارت حل تعارض و اختلاف است. اختلاف در زندگی زناشویی بهدلیل اختلافات جنسیتی، تربیتی، محیطی و… اجتنابناپذیر است و قطعاً در زندگی مشترک بین زوجین تعارضات و اختلافات رخ خواهد داد. آموزش مهارت حل تعارض به زوجین، برای رفع این اختلافات بسیار ضروری است.
مهارت بعدی، مهارت مرزبندی ارتباطات در زندگی است؛ به این معنا که زوجین چگونه باید با خانواده طرف مقابل، دوستان و آشنایان وی و حتی افراد غریبه برخورد و تعامل داشته باشند. باید این مرزها ترسیم شوند و براساس آن در زندگی مشترک عمل شود. این مهارت نیز به عقیده من جزء مهارتهای کلیدی است.
ـ در فرایند طلاق و جدایی کدام از زوجین آسیب بیشتر و جدیتری خواهد دید؟
بهطورکلی شخصیت زن در نسبت با شخصیت مرد آسیبپذیرتر است و بههمین دلیل در همه جوامع، زن آسیب بیشتری در طلاق میبیند و طبیعتاً با توجه به مباحثی که پیشازاین بیان شد، در جامعه ایران این آسیبپذیری بیشتر هم میشود.