وحدت حوزه و دانشگاه
نویسنده: عبدالرضا آتشینصدف
یکی از آرمانهای مهم انبیای الاهی و پیشوایان دین، ایجاد اتحاد و وحدت در بین مردم، به ویژه افراد اثرگذار و برجسته جامعه ایمانی، است. قرآن کریم همه پیروان پیامبران الاهی را به وحدت بر محور توحید دعوت فرموده است: «قُل یا أهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا أِلی کَلِمَه سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ ألا نَعْبُدَ إِلا اللهُ وَلا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً؛ بگو: ای اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم». همچنین قرآن کریم همه مؤمنان را به یکپارچگی در پناه دین فراخوانده است: «وَاْعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرقُوا؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید».
خداوند تفرقه و جدایی را ناشی از منفعتطلبی گروهی، تن ندادن به حقیقت، و موجب گسستن پیوند قلبها، ابتلا به عذاب، فاصله گرفتن از رسول خدا(ص) و مؤمنان، و سستی و فرو ریختن ابهت و شکوه معرفی کرده است.
بدون تردید یکی از راههای تسلط دشمن بر مسلمانان، ایجاد اختلاف و جدایی میان آنان است. از این رو خداوند منافقان، که با نیرنگ و خدعه در امت اسلام تفرقه میافکندند، را سرزنش کرده و مسجد آنان را زمینهساز این پدیده شوم خوانده و فرمان تخریب آن را صادر فرموده است: «وَالذینَ اتخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمنین وَ إرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ؛ و آنهایی که مسجدی اختیار کردند که مایه زیان و کفر و پراکندگی میان مؤمنان است و [نیز] کمینگاهی است برای کسی که قبلاً با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بود». پیامبر خدا(ص) در مورد ضرورت وحدت و نفی تفرقه فرموده است: «ایها الناس علیکم بالجماعه و ایاکم والفرقه؛ ای مردم! بر شما باد به جماعت و بپرهیزید از اختلاف و تفرقه».
قدرتهای استعماری پیوسته کوشیدهاند بین مردم اختلاف بیندازند؛ لذا ایده «تفرقه بینداز و حکومت کن» از کلیدهای مهم و حیاتی سلطهجویان است. در تاریخ شیعه پس از غیبت امام عصر(عج)، پیوند متقابل مردم و روحانیت یکی از عوامل مهم وحدت و مقاومت در برابر طاغوت و تجاوزگریها بوده است. نهضتهای مهمی چون قیام سربداران، قیام جنگل، نهضت تنباکو، مبارزات شهید مدرس و آیتالله کاشانی، و قیام امام خمینی (ره) که در خرداد ۴۲ آغاز شد و در بهمن ۱۳۵۷ به بار نشست، نشاندهنده ارزش عمیق و ماندگار این وحدت و همراهی است.
بدون تردید وحدت گروههای شاخص و بانفوذ جامعه اهمیت بسیاری دارد؛ چنانکه فلسفه برخی از ازدواجهای رسول گرامی اسلام(ص) برداشتن فاصلههای بین قبیلهای و وحدت بوده است.
اتفاق و همدلی حوزه، به عنوان تجلی و نمود علوم و ارزشهای دینی، و دانشگاه، به عنوان جایگاه علوم تجربی، زمینهساز وحدت همه آحاد جامعه و منشأ خیرات و برکات فراوان برای امت اسلام است. به همین دلیل امام خمینی (ره) با دید نافذ و ژرف در تعالیم اسلامی و تجربه گذشته امت، بارها و به مناسبتهای مختلف بر این امر حیاتی تأکید ورزیدهاند. ایشان جدایی دانشگاه از حوزههای علمیه را خیانتی بزرگ و پیوند و آشتی آنها را یکی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب دانستهاند. ایشان از اینکه افراد این دو قشر به ضرورت ارتباط با یکدیگر پی بردهاند، اظهار خشنودی کرده و فرمودهاند: «اگر انقلاب فقط همین ثمره را بار میآورد، کافی بود». رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند: «حوزه و دانشگاه، مکمل یکدیگر و دو ستون اصلی پیکر جامعهاند».
پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، پیوسته روابط این دو قشر تأثیرگذار، صمیمانهتر و به وحدت و یگانگی نزدیکتر شد. البته در برخی از موارد، دستهای پنهان استکبار اختلالاتی در این صفا و محبت به وجود آورد؛ اما هرگز نتوانست خلائی کارساز در این روابط ایجاد کند. با وجود این، هنوز وحدت حوزه و دانشگاه به حد مطلوب خود نرسیده است و موانع متعددی در راه رسیدن به درجه ایدهآل آن وجود دارد.
وحدت هرچه بیشتر حوزه و دانشگاه، ثمرات و نتایج فراوانی به بار خواهد آورد که از جمله آنها میتوان به گسترش خدامحوری، اخلاق، انساندوستی، همکاری در امور خیر، رقابت سازنده و… اشاره کرد. رهبر انقلاب میفرمایند: «فلسفه اصلی وجود روحانیت در دانشگاه، هدایت به صراط مستقیم است».
اول) چیستی وحدت دانشگاه و حوزه
در لغتنامه دهخدا ذیل واژه «وحدت» آمده است: «یگانه شدن، یکتایی، یگانگی، انفراد، تنهایی، یکی، عینیت، اتحاد». مولوی در مورد بنیان وحدتگرای مثنوی میگوید:
مثنوی ما دکان وحدت است
غیر وحدت هرچه بینی آن بت است
وحدت اندر وحدت است این مثنوی
از سمک رو تا سماک معنوی
بنابراین وحدت در لغت به معنای یگانگی و یکی شدن است.
وحدت در اصطلاحات علوم گوناگون، معانی دیگری نیز به خود میگیرد. بدیهی است مراد از وحدت حوزه و دانشگاه، یکی شدن آنها و یکتایی به معنای لغوی و وحدت فلسفی و وجودی نیست. این کار نه معقول است، نه ممکن. لذا برخی معتقدند استفاده از واژه «اتحاد» بهتر است؛ یعنی هماهنگی و انسجام این دو نهاد در عین حال که مشخصات و ویژگی¬های خود را دارند. بنابراین آنچه مطلوب و ممکن است «اتحاد» و «انسجام» حوزه و دانشگاه است.
حضرت امام (ره) از وحدت مورد نظر خویش با نام «وحدت فکری و عملی» یاد میکنند که بیانگر تحقق وحدت در عرصه اندیشه و نگرش (عقیدتی و معنوی) و رفتار و کنش (سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و روشی) است. همچنین سخن از احترام متقابل بین این دو نهاد به میان میآورند: «با هم احترام متقابل داشته باشند» که بیانگر اتحاد اخلاقی در عرصه وجودی است. بنابراین منظور امام (ره) از وحدت در این عرصه، اتحادی دوجانبه بین دو نهاد مستقل است. ایشان فرمود: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزهای به صورتی است که به تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده تا فرهنگ نظری و فلسفی؛ باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد».
ایشان همچنین فرمود: «ما دو نهاد اصیل دانشجویی داریم. یکی متوجه به کسب علوم مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآوری در مباحث دینی و نوآوری در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگی است که این حوزه است و کارش عبارت است از تحقیق در مسائل دینی و فرا گرفتن احکام الاهی در همه شئون زندگی، آن هم نه فقط در آنچه مربوط به کنج محراب یا خانه است، بلکه در قلمرو وسیع زندگی بشر؛ این گروه باید این را یاد بگیرند، احکام جدیدش را تحقیق کنند، ناخالصیها و ناسرهها را از آن بزدایند و آن را با زبان مناسب در هر جامعهای و هر زمانی و هر مخاطبی به رساترین شکل ممکن به مخاطبین برساند. این وظیفه آن نهاد حوزهای است و اسمش حوزه علمیه است. یک نهاد دانشجویی دیگر داریم که این نهاد ناظر است به اداره امور زندگی مردم منهای مسائل مربوط به دین. مردم معاش دارند، کسب دارند، راه دارند، ساختمان دارند، جسم دارند، شناساییهای گوناگون لازم است. تحقیق در امور زندگی مردم لازم است. علوم مختلف و انواع و اقسام دانشها، برای بهتر کردن و راه انداختن زندگی مردم، وجود دارد. این نهاد هم مشغول فراگیری این دانشهاست که اینها را فرا بگیرد و آنها را برای پیاده شدن در جامعه آماده کند. تحقیقات نو دنیایی را جذب کند و خودش به نوبه خود، تازههایی در این دانشها بیافریند و به بشریت عرضه کند. این هم یک نهاد دانشجویی دیگر. حالا اگر هر دوی این نهادها خوب کار کنند و با هم رابطه متقابل دوستانه و از خود دانستن یکدیگر داشته باشند، معنایش این خواهد شد که این جامعه، هم دینش، هم دنیایش آباد خواهد شد. آنها جهتگیری زندگی او را تصحیح میکنند و اینها حرکات زندگی او را تسهیل میکنند. آنها فکر و ذهن و روح او را از زشتیها و نادرستیها میآلایند که بفهمد به کجا باید حرکت کند و اینها وسیله این حرکت را به دست او میدهند تا حرکت کند».
دوم) اهمیت و ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه
وحدت حوزه و دانشگاه برای تحکیم هرچه بیشتر پایههای انقلاب اسلامی و جلوگیری از نفوذ بیگانگان در جامعه ضروری است. نقش مهم این دو مرکز علمی و فرهنگی در کیفیت اداره نظام و مقابله با تهاجم همهجانبه استکبار جهانی، وحدت این دو نهاد را به ضرورتی گریزناپذیر بدل کرده است؛ امام خمینی(ره) در این باره فرمود: «باید این رمز پیروزی را که وحدت کلمه و اتکای به قرآن مجید است، حفظ کنیم و همه با هم به پیش برویم و حکومت جمهوری اسلامی را در ایران مستقر کنیم». جلال آل احمد می¬نویسد: «هرجا روحانیت و روشنفکران زمان با هم و دوش به دوش هم یا در پی هم میروند، در مبارزه اجتماعی بردی هست و پیشرفتی به سوی تکامل و تحول، و هرجا که این دو از در معارضه با هم درآمدهاند و پشت به هم کردهاند یا به تنهایی در مبارزه شرکت کردهاند، از نظر اجتماعی باخت هست و قدمی به سوی قهقرا».
امام خمینی درباره اهمیت این اتحاد فرمود: «اگر این نهضت، غیر از این یک خاصیت نداشت که بین طلاب علوم دینیه و قشر دانشگاهی یک رابطه پیدا شد، اگر غیر از این ما هیچی نداشتیم این بالاترین چیزی بود که نتیجهای بود که حاصل شد از این نهضت، اگر بگذارند بماند که باز این نتیجه باقی بماند. جدیت کنید، آقا! رمز تقدم شما امروز، رمز پیروزی شما، وحدت کلمه است».
مقام معظم رهبری نیز فرمود: «این مؤسسه (علم و دین) دو شعبه دارد: یک شعبه حوزههای علمیه و شعبه دیگر، دانشگاهها هستند، اما باید با هم مرتبط و خوشبین باشند، با هم کار کنند، از هم جدا نشوند و از یکدیگر استفاده کنند و علومی را که امروز حوزههای علمیه میخواهند فرا بگیرند، دانشگاهها به آنها تعلیم بدهند. دین و معرفت دینی را هم که دانشگاهیها احتیاج دارند، علمای حوزه به آنها تعلیم بدهند. سر حضور نمایندگان روحانی در دانشگاهها همین است. چقدر خوب است که این ارتباطها برنامهریزی و سازماندهی بشود. این یکی از بهترین و طبیعیترین وحدتهاست».
سوم) روند تاریخی وحدت حوزه و دانشگاه
بعد از انقلاب فرهنگی در سال ۵۹، تلاشهای زیادی در جهت رفع موانع فکری بین حوزه و دانشگاه صورت گرفته است؛ مانند وارد کردن دروس معارف اسلامی در سیستم آموزشی دانشگاهها و اضافه کردن برخی دروس علوم انسانی مانند اقتصاد، روانشناسی و جامعهشناسی در برخی حوزههای علمیه. امروزه شاهد شکلگیری برخی مراکز آموزش عالی و مؤسسات تحقیقی پژوهشی در سطح کشور، عمدتاً در تهران و قم، هستیم. از جمله:
ـ راهاندازی «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» در سال ۱۳۶۱ با همکاری جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مؤسسه در راه حق و ستاد انقلاب فرهنگی. در حال حاضر به پژوهشکده حوزه و دانشگاه تبدیل شده است.
ـ تأسیس «سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها» (سمت) در سال ۶۳ جهت بازبینی و پالایش کتب علوم انسانی دانشگاهها که عموماً اقتباس یا ترجمه متون غربی بود.
ـ راهاندازی مؤسسه¬های آموزشی و پژوهشی که عهدهدار تربیت مبلغ برای داخل و خارج از کشور هستند.
ـ تأسیس دانشگاه امام جعفر صادق(ع) تهران که جهت تربیت نیروی انسانی متعهد و متخصص برای امور اجرایی و مدیریتی کشور.
ـ تأسیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها.
هرچند زحمات زیادی در راستای وحدت حوزه و دانشگاه کشیده شده، اما به نظر میرسد نه حوزه و نه دانشگاه، از حداکثر توانمندیها و پتانسیلهای خود جهت ترویج آموزههای اصیل اسلامی متناسب با فرهنگ طلبه و دانشجو استفاده نکردهاند. شاید دغدغه بهحق و قابلتأمل مقام معظم رهبری در راستای اسلامی کردن دانشگاهها هشدار و تذکری باشد بر ناکارآمدی شیوههای اجرایی و عملیاتی وحدت حوزه و دانشگاه.
چهارم) عوامل جدایی حوزه و دانشگاه
در صد سال اخیر، که علم و صنعت در دنیای غرب رشد اعجابانگیزی پیدا کرده، در کشورهای مشرق زمین، از جمله ایران، برای اقتباس علم و صنعت غربی تلاش زیادی صورت گرفته است؛ اعزام دانشجویان برای تحصیل به غرب و ایجاد و گسترش دانشگاهها و مراکز علمی به سبک و سیاق غربی از آن جملهاند. با این کار در نهاد تعلیم و تربیت قشر جدیدی به نام استادان دانشگاه به وجود آمد که به امر تعلیم و تربیت نسل جدید میپردازند. در جامعه نیز قشر تحصیلکرده دانشگاهی به وجود آمد که بیشتر دادهها و یافتههایش متأثر از فرهنگ غرب است.
تولد و رشد این پدیده جدید (با مشخصاتی که داشت) باعث شد از طرف علمای دین ـ به طور خاص ـ و توده مردم ـ به طور عام ـ عکسالعملی در جامعه ایجاد شود و یک نوع رقابت و کشمکش بین قشر جدید ـ یعنی تحصیلکردگان دانشگاهی ـ از یک طرف و روحانیون از طرف دیگر به وجود آید.
در مرحله بعدی به علت آشنایی بیشتر با تاریخ تفکر اجتماعی، سیاسی و فلسفی مغرب زمین و ایدئولوژیهای سیاسی امروز دنیا، در بین تحصیلکردگان دانشگاهی قشری شکل گرفت که آن را منورالفکر یا روشنفکر مینامند. روشنفکر دغدغه سرنوشت مردم در سر دارد و مدعی است رسالت وی نجات مردم از نابسامانی است. قشر تحصیلکرده و به طور خاص روشنفکران، که غالباً سکولارند، با بیاعتنایی به دین و علما موجب بیمهری علما و مردم نسبت به خود میشوند و از طرف دیگر در عرصه اجتماعی و سیاسی نیز علمای دین آنها را رقیب خود میبینند؛ چون به حکومت رسیدن روشنفکران در عرصه سیاسی کوتاه شدن دست علمای دین از این حوزه است؛ لذا دشمنی علما و مردم نسبت به آنها برانگیخته میشود.
پس از مدتی از درون قشر «تحصیلکرده روشنفکر» قشر دیگری شکل گرفت که میتوان آن را «روشنفکر دینی» نامید. روشنفکر دینی با دین عناد ندارد و رسالت روشنفکری خود را دفاع از دیانت در مقابل دیگر ایدئولوژیهای فکر و سیاسی غیردینی و یا ضددینی میداند. ممکن است تصور شود که در این مرحله مشکل حل خواهد شد، چون قشر روشنفکر دینی دیگر با دفاع از مذهب و دین، رقابت و یا کشمکشی با روحانیان و علمای دین نخواهد داشت؛ اما این تصور نیز اشتباه است، چون روشنفکران دینی فکر میکنند با اندیشههای امروز دنیا آشناتر هستند و ایدئولوژیهای غیردینی و ضددینی را بهتر از دیگران درک میکنند. به همین دلیل خود را در دفاع از اسلام و نجات نسل جوان محقتر و شایستهتر از بسیاری از روحانیان میدانند. ایشان با برداشتهایی که از دین ارائه میدهند موجب رنجش و ناراحتی روحانیان و علمای دین میشوند.
برخی از علمای دین دخالت روشنفکران دینی را در تبیین و تفسیر دین موجب مخدوش شدن حقایق دینی و آمیخته شدن آن با مکاتب دیگر تلقی میکنند و آن را دلیل رنجش خود از روشنفکران دینی میدانند. لذا علیرغم نزدیکی بخشی از تحصیلکردان روشنفکر به حوزه دین متأسفانه هنوز بین این دو قشر اختلاف و کشمکش وجود دارد.
پنجم) راهکارهای ایجاد الگوی مطلوب وحدت حوزه و دانشگاه
برای رسیدن حوزه و دانشگاه به اتحاد مطلوب راهکارهای مختلفی در متون پژوهشی ارائه شده است که برخی از آنها عبارتاند از:
الف) ایجاد کارگروههای مطالعاتی مشترک
ایجاد کارگروههایی متشکل از علمای حوزه و دانشگاه، برای بررسی و پژوهش در مورد زمینهها، عوامل، شیوههای تحقق وحدت بین این دو قشر و آسیبشناسی آن. در این کار مشترک علاوه بر ایجاد ارتباط علمی، تواناییها و استعدادهای هر یک از دو قشر نیز شناخته میشود و زمینه را برای همدلی و صمیمیت فراهم میآورد.
وجود علوم میانرشتهای، زمینه بسیار خوبی برای انجام پروژههای تحقیقاتی مشترک بین حوزه و دانشگاه است. به ویژه در شرایط کنونی که توصیه رهبر معظم انقلاب مبنی بر تدوین سرفصلها و منابع دروس علوم انسانی بر محور دین و نیازهای جامعه، زمینه بسیار خوبی را برای یک تعامل جدی فرهنگی فراهم آورده است.
نشستهای کارشناسی مشترک نیز برای نقد علوم میانرشتهای و ارائه راهکارهای مفید و تعمیق و توسعه آن بر اساس فرهنگ دینی، از مهمترین عوامل وحدتآفرین است.
ب) برنامههای اردویی مشترک
همراهی و همدلیهایی که بین اقشار مختلف جامعه، به ویژه روحانیون و دانشگاهیان، در انقلاب، دفاع مقدس، تلاشهای جهاد سازندگی و… صورت گرفت، نمونه و الگوی خوبی برای استمرار همزیستی دوستانه و هدفمند به منظور رشد و تقویت وحدت و صمیمیت است. تشکیل اردوهای علمی، زیارتی و تفریحی مشترک میتواند در اعتلا و تقویت شناخت، همدلی و وحدت بین این دو قشر نقش بسزایی ایفا کند.
ج) اطلاعرسانی
هریک از این دو قشر باید خود را به جامعه معرفی کند و حدود وظایف، اختیارات، وظایف صنفی و نقش خویش را در تبلیغ معارف دینی، توسعه روابط انسانی، تولید دانش و بهبود روند رشد جامعه توضیح دهد. گرچه در نوشتارهای اختصاصی هر دو قشر این امور وجود دارد، اما برای تقویت مبانی وحدت و دستیابی به چشمانداز مورد انتظار نظام جمهوری اسلامی، باید راهکارها و شیوههای جدیدی را به کار گرفت.
رهبر انقلاب میفرمایند: «تعداد روحانیون، حدود تحصیلی، میزان فضل، توانایی تبلیغی، تأثیرگذاری در محیط و… اصلاً در آمارها و اطلاعات ما منعکس نشده است». در مورد دانشگاه نیز ناشناختههای فراوانی وجود دارد. دفاتر نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاهها، یکی از فرصتهای بسیار خوب برای تقویت این وحدت است.
د) تعامل های علمی
برجستگان هر قشر باید بتوانند در مرکز قشر مقابل کرسی تدریس داشته باشند و یافته علمی خود را به سمع و نظر افراد سطوح میانی قشر مقابل برسانند. مسئولان دانشگاهها و حوزهها باید در دعوت از این افراد پیشقدم باشند.
ه) تجلیل از نخبگان
از برجستگان حوزه و دانشگاه باید تجلیل کرد و اجازه نداد که وسایل ارتباط جمعی چهرههای ملی و مذهبی تاریخ جامعه ما را مخدوش کنند. اگر انتقادی از نخبگان هست باید با حفظ حرمت مطرح شود. باید میراث فکری فرهنگی جامعه ثبت شود و از دستبرد بداندیشان و کوتهنظران مصون بماند.
و) معرفی الگوها
افرادی که به وحدت و همدلی دو قشر دانشگاهی و حوزوی اعتقاد واقعی دارند و اقدام عملی در جهت آن به عمل میآورند، نماد حوزه و دانشگاه معرفی بشوند و برای کسانی که اینگونه نیستند تبلیغ نشود.
ز) اصلاح ساختارهای آموزشی
ساختار آموزشی حوزه و دانشگاه باید با همکاری مشترک مسئولان به گونهای بهبود یابد که نسل آینده برآمده از آنها (در سطح تحصیلات تکمیلی) حساسیتهای فرهنگی مشترکی ـ چه از لحاظ دینی و چه از لحاظ اندیشههای روز دنیا ـ پیدا کنند. به عبارت دیگر حوزهها باید در آموزشهای خود اندیشههای روز دنیا، به ویژه دستاوردهای علوم انسانی، را مدنظر داشته باشند و خود را بینیاز از آن ندانند و دانشگاهها نیز در جهت بومی شدن و حفظ پیوند ارزشی ـ فرهنگی با جامعه خود باید کاوش در معانی علوم، به ویژه علوم انسانی، را با عنایت به دستاوردها و تلاشهای نظری حوزه و معارف دینی پیگیری کنند.
متولیان امور فرهنگی در نظام و نیز عناصر مؤثر در حوزه و دانشگاه به نحو خاص باید برای پذیرش افراد معیارهایی را از لحاظ ارزشی و هنجاری مشخص نمایند و همه حساسیتهای خود را به آن معیارها محدود سازند تا به ناحق افرادی از این دو قشر از جامعه ملی و این مراکز طرد نشوند.
منابع:
۱. شایسته نژاد،علی اکبر، زمستان ۱۳۹۰، «موانع درونی و بیرونی تحقق وحدت مطلوب بین حوزه و دانشگاه»، مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، سال پانزدهم، شماره ۴۹.
۲. متقی هندی، ۱۴۰۵، ح ۱۰۳۱).
۳. جمشیدی، محمد حسین و احسان الله محمدی، بهار ۱۳۸۹، «مبانی تحقق وحدت حوزه و دانشگاه از دیدگاه امام خمینی(ره)»، مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، شماره ۴۵.
۴. مولوی، مثنوی معنوی.
۵. امام خمینی، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۲۵۵.
۶. آل احمد، ۱۳۵۷، ص ۵۲؛
۷. حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری)،
۸. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۳، ص ۹ـ ۸.
۹. رکنی، سید محمد باقر، پاییز ۱۳۸۶، «همدلی حوزه و دانشگاه، ضرورت توسعه علمی»، مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، شماره ۳۵.
۱۰. حاضری، علی محمد و یحیی علی بابایی، بهار و تابستان ۱۳۸۰، «بررسی عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان در حوزه فرهنگ مورد: حوزه و دانشگاه»، مطالعات جامعه شناختی، شماره ۱۷.
۱۱. خامنهای، ۱۳۸۸، ص ۲۰۵.
پایش سبک زندگی، شماره هفتم، خرداد ماه ۱۳۹۴، صفحات ۱۰۱-۱۰۷.