اشتغال و بیکاری فارغالتحصیلان
نویسنده: عبدالرضا آتشینصدف
شغل، نقش یا کار خاصی است که در برابر پاداش (حقوق و دستمزد) باشد و شاغل شخصی است که برای کسب مزد، سود و درآمد کار می کند. این اصطلاح شامل کسانی که در مزرعه یا کارگاه خانوادگی بدون مزد کار می کنند، نیز می شود.
اشتغال نیروی انسانی یکی از مهمترین مسائل جوامع انسانی معاصر است که در کشورهای در حال توسعه با توجه به عدم توازن ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نقش قابلتوجهی در میزان استمرار فرایند توسعه بر عهده دارد. بیکاری یا عدم اشتغال نیروی انسانی آثار زیانبار مختلف و متنوع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی را در پی دارد.
از آنجا که در هر جامعه ای هزینه های سنگینی برای آموزش افراد به منظور دستیابی آنان به شغل و همچنین پاسخگویی به نیازهای بازار کار پرداخت می شود؛ بیکاری دانش آموختگان عالی کشور و فارغالتحصیلان دانشگاهها، که مهمترین بخش سرمایه انسانی قلمداد می شوند، دارای آثار و تبعات مضاعفتر، پیچیده تر و زیانبارتری در حیات اجتماعی کشور است. بیکاری فارغالتحصیلان باعث هدر رفتن سرمایه انسانی کشور است. از آنجا که اکنون رقابت اقتصادی، بیش از پیش به نیروی انسانی آموزش دیده و متخصص وابسته است، بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهها به معنی از دست دادن سرمایه های مادی، علمی و فرهنگی است.
اگرچه آموزش و تربیت نیروی انسانی متخصص باید همواره یکی از اهداف نظام آموزش هر کشور در مسیر توسعه باشد، اما آموزش و تربیت نیروی انسانی باید به گونه ای باشد که فارغالتحصیلان نظام آموزشی در هر سطحی بهراحتی بتوانند جایگاه خود را در بازار کار بیابند و به عنوان یک عنصر مولد وارد جریان کار و تولید شوند.
بازار کار ایران در سالهای اخیر شاهد رشد روزافزون نیروی انسانی تحصیل کرده بوده است. در این بین افزایش کسانی که به خیل بیکاران جویای کار می پیوندند قابلتوجه است.
البته بحث نیازمندی بازار کار و یافتن رابطه با اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاه، نیازمند داشتن بانک اطلاعاتی دقیق از شرایط بازار کار، تخصصهای مورد نیاز و همچنین داشتن اطلاعات دقیق از پذیرفتهشدگان دانشگاهها است. متأسفانه در کشور ما چنین بانک اطلاعاتیای وجود ندارد.
یکم) عوامل بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی
می توان عوامل زیر را در بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی مؤثر دانست:
به علت عدم گسترش نیروی ماهر و متخصص و کافی در آموزش عالی و وجود وابستگی های صنعتی به خارج، تعدادی از خارجیان جذب بازار کار می شوند که این امر خود بر بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی تأثیر می گذرد.
مهاجرت روستائیان به شهرها باعث ایجاد فشار بر بازار کار می شود و بر نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی اثر می گذارد.
کاهش واردات کالاهای سرمایه ای و افزایش مالیات و هزینه های تولید منجر به کاهش سرمایه گذاری در زمینه ایجاد اشتغال می شود.
در سرمایه گذاری های جدید بیشتر جنبه سرمایهطلب بودن مورد توجه قرار میگیرد و کمتر جبه اشتغال زا بودن مد نظر است. از این رو عده ای از متخصصان، که سابقه مهارت و تخصص دارند، از بازار کار خارج میشوند.
بخش اعظم تسهیلات بانکی در قالب تبصره های تکلیفی و غیره به صورت غیرمستقیم در قالب فعالیتهای غیرمولد تجلی یافته است و تنها ۳۰ تا ۴۰% از پس اندازها به سمت سرمایه گذاری و فعالیتهای تولیدی سوق داده می شود.
به علت نبود هماهنگی بین رشتههای دانشگاهی و خواستهها و نیازهای جامعه، آمار بیکاری دانشآموختگان افزایش یافته و باعث شده است که تا چند سال آینده، میلیونها دانشآموخته بیکار داشته باشیم. روی پیشخوان محصولات فرهنگی جامعه، کالاهایی وجود دارد که با نیازها، توقعات و تنوعطلبی جامعه و نیازهای بازار کار همخوانی ندارد؛ در حالی که برای عرضه هر محصول باید به حق انتخاب مشتری توجه کرد.
عدم مدیریت صحیح در صنایع باعث بالا رفتن نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی می شود؛ زیرا برخی از مدیران صنایع هنوز شیوه های گذشته را حفظ کرده اند. در اثر این نوع طرز فکر به کادر فنی ماهر آنچنانکه لازم است توجهی نمی شود.
بها ندادن مسئولان و تصمیمگیرندگان جامعه به نتایج حاصل از تحقیقات و عدم استفاده صحیح از آنها در امور برنامهریزی از علل بیکاری فارغالتحصیلان است.
امروزه بسیاری از دانشگاهها تولید کننده علم نیستند که علت آن ارتباط نداشتن دانشگاه با جامعه است. این روند باعث بی محتوا شدن شیوه ها و دروس آموزشی کشور می شود و بر نرخ بیکاری فارغالتحصیلان اثر می گذارد.
توسعه رشته های آموزشی بدون توجه کافی به نیاز جامعه و تحولات جهانی.
کم توجهی به تحقیق و مهارتآموزی و تکیه بیش از حد بر دروس نظری در تدوین برنامه های آموزشی.
کمبود بودجه تحقیقاتی و عدم تناسب آن با تعداد پژوهشگران در مقایسه با سایر بخش ها.
فارغالتحصیلان دانشگاههایی که در مناطق روستایی قرار دارند، به طور نسبی نرخ بیکاری بالاتری دارند.
دانشگاههایی که در آنها نسبت سرانه دانشجو به کادر آموزشی کم است، در شرایط عادی با نرخ های بالاتر بیکاری فارغالتحصیلان خود نسبت به دیگر دانشگاهها مواجه هستند.
دوم) راهکارهای موثر بر کاهش نرخ بیکاری فارغالتحصیلان
عوامل اقتصادی و آموزشی مؤثر بر اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی را می توان موارد ذیل دانست:
ایجاد و تجهیز بازار سرمایه و صنایع کوچک و متوسط می تواند در رشد سرمایه گذاری های اقتصادی و ایجاد فرصت-های شغلی برای فارغالتحصیلان در کوتاه مدت و بلند مدت تأثیر بسزایی داشته باشد.
اصولاً شیوههای آموزشی و محتوای دروس موجبات کارآفرینی را فراهم نمیسازد. در صورتی که این عامل نقش بسیار مهمی در جذب دانشآموختگان دانشگاهی به واحدهای صنعتی دارد. امروزه بحث کارآفرینی از ابعاد مختلف در کشور مورد توجه قرار گرفته است. اختصاص واحد درسی به رشتههای مختلف در دانشگاه و یا برگزاری کارگاههایی در این مورد در مراکز آموزش عالی به نحوی که ضمن آن تمهیداتی فراهم شود که دانشجویان و فارغالتحصیلان به این دورهها و سمینارها جذب شوند، بسیار حائز اهمیت است.
حمایت از بخش خصوصی. دولت می تواند برای جلوگیری و کاهش کسری بودجه، ساماندهی سرمایه های داخلی موجود و ایجاد منابع درآمدی مالی، خصوصی سازی را به کار گیرد. به دنبال برنامههای خصوصیسازی در کشور، ایجاد زمینههای خاص و معرفی مزیتهای نسبی برای سرمایهگذاری خصوصی میتواند عامل بسیار مهم ایجاد اشتغال باشد. کاهش محدودیتهای اداری در ایجاد شرکتهای صنعتی خصوصی میتواند نقش مهمی در ترغیب افراد برای سرمایهگذاری در بخش خصوصی باشد.
ایجاد زمینه های خود اشتغالی و کارآفرینی برای دانشجویان.
اعمال سیاستهای معنوی برای جلوگیری از اتلاف منابع در بخش انرژی و کسب منابع مالی لازم برای طرح های عمرانی درآمد زا و اشتغال زا.
اصلاح محتوای دروس و ترکیب رشته ها برای انطباق با نیازهای کلیه بخشهای اقتصادی ـ اجتماعی کشور.
رشته تخصصی و وضعیت تحصیلی دانشجو یکی از عواملی است که بر تصمیمگیری کارفرمایان و مراجع استخدامکننده تأثیر می گذارد. مسئولین باید در برنامه ریزی های خود رشته های مورد نیاز جامعه را در ساختار آموزشی دانشگاهها قرار دهند.
تولید و انتشار صحیح اطلاعات مربوط به بازار کار، اعم از مقدار عرضه و تقاضای نیروی انسانی متخصص، کمبودهای تخصصی، ساختار دستمزدها و مانند آن.
تقریباً تمام صاحبنظران معتقدند که وجود امنیت اقتصادی و سیاسی در کشور باعث جذب سرمایهگذاری خارجی و حل مشکل بیکاری میشود. حل این مورد به دست سیاستهای کلان کشور و سیاستگذاریهای کلی در بالاترین سطوح کشور و وزارتخانه صنایع و معادن و وزارتخانه بازرگانی است.
تأسیس و طراحی مراکز خاصی جهت حمایت از کارآفرینان در اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاه، به ویژه در زمینه رشتههای علوم پایه و مهندسی.
حمایت دولت از واحدهای تحقیق و توسعه مراکز صنعتی و توسعه آنها از نظر کمکهای مالی، ساختاری و اداری بسیار حائز اهمیت است.
مشخص نمودن سهمی از کل میزان تسهیلات مربوط به اشتغال برای فارغالتحصیلان دانشگاهی و توزیع مناسب آن در سطح جامعه با ارائه سازوکارهای کنترلی.
توجه به رابطه مهم تناسب رشد سرمایهگذاری و تولید در صنعت و میزان عرضه نیروی کار جامعه. این دو باید با همدیگر مدنظر قرار گیرند، به نحوی که افزایششان توأم با یکدیگر صورت گیرد. در جامعه ما رشد سرمایهگذاری و تولید در صنعت نسبت به میزان رشد نیروی کار تحصیلکرده کمتر است.
توجه به مسائل اقتصادی مانند وضعیت تورم و رکود جامعه، ایجاد بازار رقابتی واقعی در جامعه و برقراری تخفیفهای مالیاتی برای واحدهای اقتصادی اشتغالزا در حل مسئله عدم جذب فارغالتحصیلان دانشگاهی مؤثرند.
برنامهریزی صحیح و اصولی نیروی انسانی کشور با توجه به تغییر ساختارهای فرهنگی و اجتماعی.
مشارکت مدیران و دستاندرکاران صنایع در سیاستگذاری آموزشی و برگزاری منظم جلساتی توسط یک سازمان ذیربط برای برقراری ارتباطات بیشتر و تبادل نظر بین این دو گروه بسیار حائز اهمیت است. حتی دعوت از بعضی کارآفرینان و صاحبان صنایع بزرگ در این ارتباط میتواند مفید باشد.
از جمله مهمترین عناصر آموزش عالی، برنامه درسی است که باید تناسب و کیفیت لازم برای تحقق اهداف و ادای وظایف را داشته باشد تا بتواند نقش مؤثری ایفا کند. بدون تردید، برنامه درسی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در توفیق یا شکست این مؤسسات نقش کلیدی و تعیینکنندهای دارد؛ به عبارت دیگر برنامه درسی آینه تمامنمای میزان پیشرفت و بازتابی از پاسخگو بودن دانشگاهها به نیازهای جامعه است. برنامه درسی دانشگاهی باید به گونهای تدوین شود که توانایی، صلاحیت یا شایستگی لازم را در دانشجو و دانشآموخته برای مواجهه با حیطههای تخصصی به وجود آورد و از تناسب و کیفیت لازم برخوردار باشد.
الف) مهارتهای کاریابی
دانشجویان باید در طی دوران دانشجویی با توقعات کارفرمایان آشنا شوند و در جهت کسب آن مهارتها اقدم کنند. به راستی کارفرمایان امروزی به دنبال چه مهارتها و خصوصیت هایی خود هستند؟
انجمن سرمایهگذاری در آموزش عالی اسکاتلند توجه به انتقال مهارتهای توسعه فردی، مانند اعتمادبهنفس، توانایی انجام دادن تمام و کمال یک وظیفه (تأدیب نفس)، استقلال عمل یا اتکا به خود، آگاه بودن از ضعفها و قوتها، خلاقیت، استقلال، دانش درباره موضوعات روز دنیا، اشتیاق به یادگیری پیوسته، توانایی واکنش به محیط، اعتمادپذیری، صداقت و امین بودن را از طریق برنامه درسی برای شکلگیری قابلیت اشتغال دانشجویان ضروری دانسته است.
سوم) تجربه برخی از دانشگاههای جهان در بالا بردن توانمندی شغلی دانشجویان
در تایوان، در سال ۱۹۷۵ تنها ۵/۴۷ درصد از دانشجویان دوره لیسانس و ۴ درصد فوق لیسانس و دکترا در رشتههای علوم مهندسی مشغول تحصیل بودند، اما در سال ۱۹۸۲، یعنی زمانی که دولت اقدام به ایجاد برنامههای ویژه برای تربیت نیروی انسانی کارآمد کرد، در حیطههای استراتژیکی، به ویژه در موارد اطلاعرسانی، مواد، الکترونیک، دستگاههای خودکار و علوم مربوط به تکنولوژی شمار هیئت علمی و استادان افزایش یافت. در نتیجه، تعداد فارغالتحصیلان لیسانس و دکترا در علوم و مهندسی از ۵۴ درصد در سال ۱۹۸۰، به ۶۴ درصد در سال ۱۹۸۵ افزایش پیدا کرد.
توسعه و بازسازی موفقیتآمیز کشورهای کره، تایوان، سنگاپور و مالزی، شاید به چند عامل مهم مربوط میشود که دستکم سه مورد آن ارتباط مستقیمی با مؤسسات آموزش عالی دارد: ۱. توجه به کمیت و کیفیت نیروی انسانی فنی و علمی. ۲. ایجاد محیط پرورشی و تحقیق که آنها را به پیشرفت صنعت بومی موردنظر برساند و آن را تقویت کند. ۳. برقراری ارتباط تنگاتنگ بین مؤسسات آموزش عالی و بازار و مراکز اشتغال.
پژوهشی که در رابطه با توانمندی و کاریابی فارغالتحصیلان در سودان انجام شده است، ضمن بررسی وضع موجود فارغالتحصیلان از نظر جذب، هماهنگی رشته تخصصی با شغل، میزان تغییرات شغلی و علل توقف آنها در یک شغل، پیشنهاداتی را در سطح کلان برای اصلاح نظام آموزش عالی در آن کشور ارائه میدهد که به برخی از آنها اشاره میشود:
ـ برنامهریزی آموزش عالی در سودان باید با مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که در برنامه پنجساله برای رشد اقتصادی و اجتماعی فرمولبندی شده مرتبط باشد.
ـ باید بین طرحهای اقتصادی، تأمین نیروی انسانی و سیاستهای آموزش عالی، با توجه به مقررات و تخصص، ارتباط و هماهنگی وجود داشته باشد.
ـ علاوه بر برنامهریزی برای آموزش عالی ملی، باید برنامهریزی خاصی هم برای مناطق انجام گیرد.
ـ باید سیاستهای آموزشی بین مؤسسات آموزش عالی عمومی و خصوصی همجهت و همسو گردد.
ـ باید شرکت آموزش عالی در رشد ملی، رشد علمی و آموزش فنی اجباری شود. از آنجا که آموزش فنی در سطح متوسطه به سرعت رشد کرده است، لذا باید این رشد در آموزش عالی در سطح بالاتری پیگیری شود.
ـ آموزش عالی نه تنها در مؤسسات رسمی، بلکه در آموزش ضمنخدمت در سطح بالا انجام گیرد تا کشور از این برنامهها سود جوید.
ـ باید نوعی فرایند شناسایی اعمال شود که فاصله بین برنامهریزی و اجرا را در آموزش عالی و کلیه سطوح برنامهریزی از میان بردارد.
اساس آموزش عالی در ژاپن بر تقویت همکاری بین جامعه و دانشگاه استوار است. در این نظام اعتقاد بر این است که آموزش عالی وسیلهای برای پیشبرد اهداف و تأمین نیازهای جامعه است. دانشگاه علاوه بر گسترش علم و دانش و افزایش افراد شایسته و کارآمد جامعه، باید در حل تنگناها و نیازهای جامعه از طریق ارتباط با جامعه و همکاری با صنایع و دولت اقدام کند. در این رابطه پژوهش اساس کار است.
برای تقویت همکاری و هماهنگی بین دانشگاه و مراکز صنعتی و مؤسسات پژوهشی باید هر کدام به سهم خود و با توجه به طبیعت کاری که بر عهده دارند در جهت نیل به این هدف کوشش کنند. از ویژگیهای آموزش عالی ژاپن فراگیر بودن آموزش در تمام سطوح جامعه است.
بسیاری از شرکتها، علاوه بر استفاده از نتایج کار دانشگاهها، به علت آگاهی از اهمیت آموزش، خود اقدام به تشکیل کلاسهای آموزش قبل و ضمن خدمت میکنند؛ برای مثال شرکت (NEC) به مدیریت «دکتر تاکدا» در سال ۱۹۸۷ دست به تأسیس انستیتوی آموزش تکنولوژی جدید در زمینه ارتباطات دور و میکروالکترونیک زد. همچنین انستیتو هیتاچی، وابسته به شرکت هیتاچی، تاکنون بالغ بر پنج هزار مهندس تربیت کرده است. در حقیقت، هم دانشگاهها و هم صنایع سعی میکنند شکافی که بین اطلاعات و معلومات کارکنان و پیشرفت سریع علم و تکنولوژی به وجود میآید را از طریق کار و آموزش جبران کنند. در ژاپن به جای تغییرات زیاد افراد، از سیاست تکمیل معلومات و دانش افراد موجود استفاده میشود.
آموزش عالی امریکا بعد از جنگ جهانی دوم مأموریت یافت که بر هدایت شغلی و تحصیلی دانشجویان تأکید داشته باشد. به همین دلیل به گسترش آموزشهای حرفهای در زمینههای کشاورزی، صنعت و تجارت همت گماشت. این کوشش از زمان فرستادن اولین ماهواره روسی به فضا در دهه پنجاه میلادی افزایش چشمگیری داشت. هدف اساسی این جنبش مجهز کردن دانشآموزان و دانشجویان به مهارتهای فنی و حرفهای و توجه به جنبههای کاربردی و عملی آموزش بود. نظام آموزشی امریکا زمینههای خلاقیت، ابتکار و نوآوری را از طریق تأمین وسایل و امکانات کافی و تشویق فعالیتهای خلاقانه فراهم ساخته است.
از سال ۱۹۷۶ مرکز ملی مطالعات آموزش حرفهای راهبردهایی را برای آموزش شغلی به عنوان جنبش «پیشبینی و ایجاد کار» پیشنهاد کرد. این مرکز معتقد است که راههای فراوانی برای انتخاب و آمادهسازی شغلی برای دانشجویان وجود دارد. هدف کلی آمادهسازی شغلی در برنامههای مختلف آموزشی عبارتاند از:
۱ ـ برنامهریزی شغلی: دانشجویان باید فرصتهای خود را برای آغاز یک حرفه و یا خوداشتغالی در زمانی از آینده درک کنند.
۲ ـ درک کار: آموزشهای حرفهای در مدارس و دانشگاهها باید آنچنان باشد که افراد تمام وظایف درون شغل خود را درک کنند.
۳ ـ کاربرد مهارتها: آموزش حرفهای به عنوان وسیلهای در خدمت دانشجویان برای یافتن راههای استخدام شدن بر مبنای مهارتهایی که در برنامههای آموزشی شغلی کسب میکنند قرار میگیرد. این موضوع روشی است برای جستوجوی تمام راههایی که ممکن است مهارتهای حرفهای در جامعه مورد استفاده قرار گیردند.
۴ ـ درک جامعه: امکان دارد دانشجویان از برنامههای آموزش حرفهای مطالعه مشاغل در جامعه، درک فرصتهای یافتن شغل مناسب در یک حوزه، امکانات قابل دسترس مشاغل، و یا تجزیه و تحلیل ویژگیهای افرادی که به موفقیت شغلهای انتخاب شده انجامیده است، استفاده کنند.
۵ ـ خود ادراکی: آشنایی با روشهای کار، زندگی و سایر ویژگیهای کارگزاران موفق و همچنین توجه به تمام جنبههای مثبت و منفی ساخت روانی فرد قبل از انتخاب حرفه.
۶ ـ آشنایی با تغییر: دانشجویان یاد میگیرند که به تغییراتی که منتهی به فرصتهای شغلی در آینده میشود توجه داشته باشند.
۷ ـ خلاقیت: آموزش حرفهای از تمام انواع روشهای فکری خلاق مربوط به محصولات جدید، خدمات جدید، تغییرات جمعیتی، تکنولوژی جدید، تغییر اجتماعی و نیازهای جامعه استقبال میکند.
انجمنها و مؤسسات فراوانی در امریکا با هدف برقراری ارتباط بین جنبههای نظری و عملی دانش و یگانه ساختن دانشگاه و بازار کار و بالابردن توانمندیهای شغلی دانشجویان و برآوردن نیازهای جامعه فعالیت میکنند؛ برای مثال انجمن آموزش عالی امریکا (AAHE)، شورای تعلیم و تربیت امریکا (ACE)، شورای ملی پژوهش (NCR)، دانشگاه ملی تکنولوژی (NTU)، و انجمن آموزش مستمر مهندسین (AMCEE) به برقراری ارتباط و مشارکت بین آموزش عالی و تجارت و صنعت میپردازند و سعی میکنند کمبودها و مشکلات برنامهها و مواد آموزشی دانشگاهها و همچنین نارساییهای شغلی و تکنولوژیکی محیط کار را برطرف سازند.
نظام آموزش دوگانه (Dual System)، یکی از روشهای آموزش در آلمان است. در این نظام، آموزش در دو بخش مجزا و در دو محیط مختلف به اجرا گذاشته میشود. عمدهترین بخش آموزش حرفهای که همان انتقال مهارتهای فنی و شغلی به دانشجویان یا کارآموزان است در مراکز آموزشی همجوار کارخانجات تولیدی یا در جریان تولید، با سرمایهگذاری و مشارکت مستقیم صاحبان صنایع انجام میشود که آن را بخش عملی نظام دوگانه مینامند.
با توجه به اینکه یک الگوی خاص برای چنین همکاریای وجود ندارد، باید نهایت سعی خود را در تبادل اطلاعات و مبادله افراد متخصص، هم در امر آموزش و هم در قسمت تحقیقات و پژوهش، متمرکز کنیم.
منابع:
۱. مهدوی، محمد صادق و حسن غنیمتی، فروردین ۱۳۸۷، «بررسی آثار و نتایج ازدواج دانشجویی در ابعاد فردی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی»، ، جامعه شناسی، شماره ۱۰.
۲. سیادت، سید علی و رضا همایی، «بررسی میزان رضایت زناشویی در ازدواجهای دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد و دولتی اصفهان»، مطالعات علوم اجتماعی ایران (دانشگاه آزاد واحد خلخال)، پیش شماره ۴.
۳. صادق موسوی، سید خسرو و جمشید احمدی، بهمن ۱۳۸۵، «خانواده، ازدواج دانشجویی، چالشها و راهکارها»، ، علوم تربیتی، پیوند، شماره ۳۲۸.
۴. جهان سیر، خسرو، بهار ۱۳۸۴، «عوامل تعیینکننده ازدواج دانشجویی و تأثیر آن بر کاهش ناهنجاریهای اخلاقی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد مراغه»، دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، شماره ۲۳.
۵. صابر، فیروزه (۱۳۸۱)، راهکارهای توسعه کارآفرینی در ایران: راهکارهای تواناسازی در راستای برابری اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در ایران، تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
۶. مجلة مجلس و پژوهش، ۱۳۷۸.
۷. بررسی علل عدم جذب فارغ التحصیلان دانشگاهی در واحدهای صنعتی و ارائه راهکارهایی جهت رفع موانع
۸. بررسی نقش مهارتهای توسعه فردی در برنامه درسی در شکلگیری قابلیت اشتغال در بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشتههای کشاورزی دانشگاه تهران.
۹. تحلیلی بر توانمندیهای شغلی فارغالتحصیلان دانشگاهها
پایش سبک زندگی، شماره هفتم، خرداد ماه ۱۳۹۴، صفحات ۱۳۱-۱۳۹.