دانشگاه در کلام امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)
نویسنده: عبدالرضا آتشینصدف
یکم) اهمیت دانشگاه
مقام معظم رهبری (مد ظله العالی): «دانشگاه انصافاً مسئله مهمی است… و ما به این اهمیت از بن دندان معتقدیم. اگر ما دانشگاه را امروز نداشته باشیم، پسفردا هیچ چیز نداریم و مجبوریم به طرف این و آن دست دراز کنیم؛ امروز برای گندممان، برای آهنمان، برای ماشینآلاتمان به دیگران مراجعه میکنیم و گدایی میکنیم، فردا برای کسی که این آهنآلات را برای ما سرهم و سوار هم بکند، باید از دیگران گدایی بکنیم، یعنی سازندگی مملکت برای آینده، دیگر یک افسانه و یک سراب بیش نخواهد بود. البته اینهایی که من مثال زدم، مسائل فنی و سازندگیهای فنی است؛ سازندگیهای معنوی و فرهنگ و معارف و این قبیل چیزها، دیگر بدتر. این است که دانشگاه را شوخی نباید گرفت».
دوم) نقش دانشگاه در جامعه
مقام معظم رهبری (مد ظله العالی): «درست است که محیطهای اسلامی و انقلابی زیاد است محیطهای شهری کسب و کار، محیط کارگری، محیط حوزه علمیه و محیطهای گوناگون دیگر ـ اما هیچکدام از این محیطها مشغول ساختن انسانهایی نیست که با تخصص و دانش خودشان، باید در فردای این مملکت، چرخی از چرخهای زندگی را حرکت بدهند. البته از این جهت، حوزه علمیه مختصراً وجه شباهتی با دانشگاه دارد؛ اما آن هم باز تفاوتهای خیلی زیادی دارد. در امر اداره آینده کشور، دانشگاه جلوتر و مهمتر است. دانشگاه است که مدیران و سیاسیون و مهندسان آینده کشور را تربیت میکند؛ متخصصان و دانشمندانی که باید در زمینههای مختلف زندگی ـ از صنعت و کشاورزی و تسلیحات و از همه شئون جامعه ـ کشور را در فردا اداره کنند، دارد تربیت میکند. پس ببینید، دانشگاه اینقدر مهم است. اگر حقیقتاً دانشگاه جایی شد که در آن تربیت دینی بهدرستی انجام بگیرد، میتوان اطمینان پیدا کرد که فردا مدیران کشور و همه کسانی که چرخی از چرخهای کشور در دستشان است، اسلامی هستند و با دید و نگرش اسلامی حرکت میکنند».
مقام معظم رهبری (مد ظله العالی): «دانشگاه برای هر کشوری، در واقع همه چیز است. دانشجو، تضمینکننده فردای هر جامعه است. در واقع از روی دانشجوی امروز میشود فردای هر جامعه را شناخت یا حدس زد. آن کسانی که با نیت ریشه کن کردن ایمان دینی در کشور ایران به دانشگاه پرداختند و محیط دانشجویی را به تفکرات ضددینی یا اوهام ضددینی یا سرگرمیهای ضددینی آلوده کردند، خیلی خوب فهمیدند که چه کار میکنند، و برای اجرای هدف پلیدشان، حقاً بر روی نقطه اصلی تکیه کردند».
سوم) رسالت و کارکردهای دانشگاه
دانشجویان در دانشگاهها بایستی رسالت دانشجو را درک کنند. رسالت دانشجو، استفاده از محیط دانشگاه برای درس خواندن و یادگرفتن و رشد پیدا کردن است. رسالت استاد، درس گفتن است.
در یک نظام، دانشگاه تولید کننده است، و همهجا مصرف کننده. دانشگاه چه چیزی تولید خواهد کرد؟ آن چیزی را که دستگاههای دیگر و کل این نظام مصرف میکنند.
دانشجو در محیط دانشگاه دو نوع سازندگی را برای خودش باید حتمی و لازم بداند و بشمرد: سازندگی علمی، و سازندگی اخلاقی و فکری. سازندگی علمی، در همین کلاسها و با همین درسها و در محضر همین اساتید است، و کار و تلاشی که خود شما با مطالعه و بحث و فحص و تحقیق باید انجام بدهید. جامعه شما و فردای این کشور، بلکه جهان به خصوص جهان اسلام، به این کار نیازمند است… سازندگی دوم، اخلاقی و معنوی و فکری است… . در رژیم گذشته، محیط دانشگاه به عنوان محیط بیدینی و رها بودن از تقلیدات شرعی تلقی شده بود؛ حتی آدمهای متوسط دینی هم که به اینجا میآمدند، احساس میکردند که در فرورفتن در کارهای نامشروع، یله و رها و آزادند. آن رژیم هم این روحیه و این تلقی را در جوانان ما بیشتر میدمید.
نگاه دوم به دانشگاه، نگاه به عنوان یک مرکز و یک کانون پیشرو در جامعه است، که همه جای دنیا هم همینطور است. دانشگاه، یکی از مراکزی است که نشاندهنده و منعکسکننده کیفیت فکری و حرکت موجود در جامعه است.
چهارم) محیط دانشگاه
محیط دانشگاه خواصی دارد که تقریباً از محیط دانشجویی انفکاکناپذیر است… ؛ مثلاً یک محیط جوان است، و جوان آسیبپذیریش در مقابل مسائل اخلاقی زیاد است… . دانشگاه یک محیط باز است و در آن کنترل زیادی بر روی افراد نیست… . چیزهایی هست که خصوصیات طبیعی دانشگاههاست و تقریبا از آنها قابل تفکیک نیست، یا به دشواری قابل تفکیک است.
محیط دانشگاه، محیط روشنفکری است؛ محیط دریچههای باز به سوی اندیشههای جهانی است؛ محیط تبادل فرهنگ و تبادل علم است؛ محیط دربستهای نیست؛ محیط دربازی است.
چیزهایی در دانشگاه هست که ذکر دانهدانه آنها لزومی ندارد… یک محیط مختلط است، و محیطهای مختلط از لحاظ آسیبپذیریهای اخلاقی، آمادگی بیشتری دارند.
شما برادرانی که در دانشگاهها تدریس میکنید، مواظب باشید که فضای دانشگاه را آشفته نکنند. خود شما تا پریروز در آنجا دانشجو بودید و میدانید که دانشگاه یعنی چه. دانشگاه، یک محیط آشفتگیپذیر است؛ طبیعتش این است. یعنی تا مادامی که دانشگاه، جای جوانانی در فاصله سنی تقریبا مشخصی است ـ هفت، هشت، ده ساله ـ و تا مادامی که در دانشگاه، دانش و به تبع آن روشنفکری، در این سن به این نسل منتقل میشود، همواره باید از دانشگاه انتظار برانگیختگی داشت. برانگیختگی بد نیست ـ چیز خوبی است ـ اما در شرایطی هم ممکن است بر این برانگیختگی، آثار بدی مترتب شود. در چنین محیطی که برانگیختگی آسانترین چیز است، هر کسی باید سعی کند که این در آنجا انفجار ایجاد نکند و برانگیختگی بد را زمینهسازی ننماید.
الان این دانشگاه میتواند به وسیلهای بسیار فعال برای حرکت و امید مردم، برای پشتیبانی از دستگاه و حکومت و دولت، و به عنوان وسیلهای برای روشنگری ذهنی مردم به کار برود؛ همچنین میتواند وسیلهای برای اغتشاش و ایجاد آشوب و ناامیدی و سرخوردگی باشد. این، بدان معنا نیست که همه دانشجویان این کارها را میکنند؛ نه، ممکن است در دانشگاه دو نفر اراده کنند و دویست نفر کاری را انجام بدهند. طبیعت یک محیط جوان و فعال و بسیار برانگیخته و آماده، این است. نگذارید که در محیطهای دانشگاه، چیزی از بیرون تزریق کنند.
پنجم) اصلاح دانشگاه
امام خمینی (ره): «دانش تـنها فایده ندارد، بلکه دانش و تعهد باهماند که میتوانند انسان را به جایی برسانند که محتاج دیگران نباشد و پیش خدا آبرومند باشد. البته این کـار مـشکلات و نـاگواریهایی دارد، هرکس بخواهد کار مثبتی انجام دهد، اینطور نیست که همه از آن کار خوششان بیاید و آن را بـپسندند. ممکن اسـت کار حقی هم در ذایقه دستهای تلخ بیاید، ولی کسی که دنبال حق میرود و برای رضای خدا کار میکند، نباید بـه فـکر ایـن باشد که به او چه گفتهاند، یا چه میگویند؛ باید خدا را در نظر بگیرد و برای خـدا کـار کـند. هرکس هرچی میخواهد بگوید، کار خوب هم مخالف دارد. شما فکر این باشید که کارتان خوب و پیش خدا آبـرومند بـاشد، وقتی در ایـن فکر بودید، خدا هم شما را همراهی میکند و مشکلاتتان را اصلاح مینماید که اگر دانشگاه اصلاح شد، کشور اصلاح میشود».
امام خمینی (ره): «دانشگاهی که حق نداشت از مصالح ایران و اسلام صحبت کـند، دانشگاهی کـه نماز خواندن در آن عیب بود، دانشگاهی که تمام گرفتاریهای ما منشأش در آن بود، دانشگاه نبود. شما باید کوشش کنید و دانشگاه را اصلاح کـنید و احـساس کنید که اسلام است که میتواند دانشگاه را اصلاح کند و اصلاح دانشگاه زمانی آسـان است کـه فرزندانمان را از دوره دانشآموزی زیر نظر بگیریم کـه اگر فـرزندانمان در کـودکی درست تربیت شدند، دانشگاه زحمتش کمتر میشود».
مقام معظم رهبری (مدظله العالی): «اگر دانشگاه اصلاح بشود، آینده آن جامعه اصلاح خواهد شد. دانشگاه، نقطه اساسی هر جامعه و کشوری است. اگر دانشگاه اصلاح بشود، آینده آن جامعه اصلاح خواهد شد. اگر دانشگاه فاسد بشود، سرنوشت آن جامعه فساد است. این فسادی که در دانشگاه فرض میکنیم، ممکن است فساد اخلاقی باشد، یا فساد علمی. فساد علمی معنایش این است که در دانشگاه، نه معلم برای درس دادن و یاد دادن دلسوزی کند، نه متعلم و دانشجو برای یادگرفتن دلسوزی کند. نتیجه، بیسواد بار آمدن، بدفهمیدن و عدم رشد استعدادها است. فساد اخلاقی معنایش این است آنکه درس میخواند یا نمیخواند، از لحاظ اخلاقی، شرافت و شرف و غیرت و انگیزه و ایمان لازم را در خود پرورش ندهد. این هم نتیجهاش با شق اول یکی است؛ شاید هم گاهی بدتر».
«دانشگاه وابسته به غرب، دانشگاه متکی به اراده و فرهنگ دیگران، نمیتواند برای یک فرهنگ مفید باشد. هزاران دکتری که آمدند، بچههایی را نجات دادند، مریضهایی را شفا دادند؛ هزاران مهندسی که دهها هزار ساختمان ساختند، اینها را میدانیم. مسئله و مشکل یک ملت، اینها که نیست. دانشگاه وابسته به غرب، دانشگاه متکی به اراده و فرهنگ دیگران، نمیتواند برای یک فرهنگ مفید باشد. این، دو عنصر اصلی است».
ششم) اهمیت سالمسازی دانشگاه
امام خمینی (ره): «الان که شما بخواهید دانشگاه را برای پذیـرفتن مـعلم، پذیرفتن شاگرد مهیا کـنید، یک عده زیادی چهرههایشان را از آنی که هستند برمیگردانند به یک چهرههای اسلامی و خودشان را در دانشگاه به عنوان معلم، به عنوان مثلاً شـاگرد جا میزنند. این را باید یک فکری برایش بکنید. همه مسلمانند و همه متقی، همه با ایـن نـهضت اسلامی مـوافق، لکن سوابقشان را باید الآن ملاحظه کرد؛ یعنی، بنابراین باشد که یک گروههایی [باشند] برای رسیدگی به سوابق معلمها، به سـوابق ایـنهایی که میخواهند مثلاً وارد بشوند، تا دوباره این مرکز تجمع افرادی [نشود] که آنجا بیایند و قضیه تحصیل نباشد و قـضیه جـهات سـیاسی باشد و اینطور چیزها. و یک جهت هم اینکه در دانشگاه این مسائلی که قبلاً موجب شد دانـشگاه به این فسادی که دیدید کشانده شود، این را یک فکری بکنید برایش که مرکز اشخاص یـا گروههایی که میخواهند فـعالیت گـروهی بکنند، نباشد. دانشگاه مرکز تحصیل است و مرکز آموزش است و آموختن است؛ نه مرکز اینکه یک گروهی بیایند برای خودشان یک کاری انجام بدهند. بعد از شش ماه دیگر باز همان مسائل برگردد؛ همان فساد در کار باشد. آنوقت هم باز بخواهید ازسـر بگیرید، مشکلات زیادتری پیدا بشود.
از اولی که بناست دانشگاه باز بشود و بناست معلم پذیرفته بشود، مهم این است این معلم [هایی] که الآن میآیند و اظهار چه میکنند و شهادت میدهند و میگویند ما مسلمان و چه و چه هستیم، به این اکتفا نشود؛ سوابق این دیده بشود که ایـن چـطور آدمی بوده است؛ چکاره بوده است؛ در دانشگاه که بوده چه میکرده، چه درس میداده؛ چهجور برخورد میکرده با جوانها و چه توطئهها داشته یا نداشته. این مسائل خیلی باید بررسی بشود که دانشگاه وقتی باز میشود، یک دانشگاهی باشد که حالا صـد در صـد نشد، [طوری] باشد که اشخاصش اشخاص صحیح باشند و بعد هم که باز میشود، یک بازرسیهایی لازم است به اینکه در همهجا حاضر باشند؛ برای اینکه معلمین یا دانشجوها چهجور برخورد دارند و غیر برنامه درسیشان چـه حـرفها آنجا هست؛ چه چیزها آنجا مطرح میکنند. اگر دیدند چیزهایی انحرافی است، اطلاع بدهند و یک سازمانی باشد برای اینکه اگر هریک از معلمین یک همچو کاری بخواهند بکنند، [بررسی] بشود. اگر مثلاً گروهها بخواهند در دانشگاه باز این بـساط را درسـت کـنند، حاضر باشند یک اشخاصی برای این کـه مـانع از ایـن امور بشوند. شما هرچه اصلاح بکنید، وقتی افراد غیرصالح آمدند، اصلاحات را به هم میزنند. اصلاحات در یک محیطی که افراد غیرسالم نباشند. …گروههایی نمیخواهند درس بخوانند؛ اصلا مـیخواهند بـه هـم بزنند. یک اشخاصی هستند که واقعا مطلع بر مسائل نـیستند؛ درست مـلتفت به مصالح و مفاسد نیستند، اینها را وقتی آوردند برای تعلیم و تربیت، میشود تربیت کرد. اما یک گروههایی هستند که اصلا مصالحشان اینها نیست؛ مصالحشان این اسـت کـه دانـشگاه را به یک صورتی درآورند که هم آنهایی که دانشجو هستند، درست [کسب] دانش نکنند و وارد بـشوند در یک گروههای انحرافی و به هم بزنند اوضاع را».
هفتم) تهاجم فرهنگی در دانشگاه
مقام معظم رهبری (مد ظله العالی): «در همه جا، از جمله در دانشگاهها، آرایش نظامی فرهنگی بسیار خطرناک علیه انقلاب درست شده است. این مسئله “تهاجم فرهنگی” که ما بارها روی آن تأکید کردهایم، واقعیت روشنی است؛ با انکار آن، ما نمیتوانیم اصل تهاجم را از بین ببریم. “تهاجم فرهنگی” را نباید انکار کرد؛ وجود دارد. به قول امیرالمؤمنین(ع): “من نام لم ینم عنه؛ اگر شما در سنگر خوابت برد، معنایش این نیست که دشمنت هم در سنگر مقابل خوابش برده است. تو خوابت برده؛ سعی کن خودت را بیدار کنی. ما باید توجه داشته باشیم که انقلاب فرهنگی در تهدید است؛ کما اینکه اصل فرهنگ ملی و اسلامی ما در تهدید دشمنان است».
مقام معظم رهبری (مد ظله العالی): «من یادم میآید که در اوایل جنگ، گزارشهایی میرسید که مثلاً دشمن تا فلانجا آمده است؛ دشمن دارد فلانجا را بمباران میکند؛ مکرر هم از طرف نیروهای حزباللهی در محیطهای گوناگون انقلابی، این مطلب تکرار میشد. آن بنده خدایی که مسوولان نیروهای مسلح بود، انکار میکرد و میگفت دروغ است؛ اصلاً چه کسی میگوید که عراق دارد به ما حمله میکند؟! در بین مردم شایع شده است که عین خوش را گرفتهاند؛ او به آنجا رفت و از تلویزیون با او مصاحبه کردند؛ گفت: میگویند عین خوش را گرفتهاند؛ من الان دارم در عین خوش مصاحبه میکنم! او از عین خوش بیرون آمد؛ اما سه، چهار ساعت بعد، دشمن عین خوش را گرفت! بله، دشمن بیرون عین خوش بود ـ در عین خوش نبود ـ اما این به معنای آن نبود که دشمن نیست.
… ما نبایستی چیزی را که روشن و واضح است، انکار کنیم. در دانشگاه در بیرون دانشگاه حتی در رسانههای جمعی در کتابهای که مینویسند، در ترجمههایی که میکنند، در شعرهایی که میسرایند، در برنامههای فرهنگی علیالظاهر بیارتباط به ما که در دنیا وجود دارد و خبرش را قاعدتا شما آقایان ـ که عناصری فرهنگی هستید ـ میشنوید، همه جا یک آرایش نظامی فرهنگی بسیار خطرناک علیه انقلاب درست شده است و وجود دارد.
… این، آن چیزی نیست که مثلاً از صد سال قبل بوده است. بله، از صد سال قبل هم تهاجم فرهنگی علیه اسلام بود؛ اما وقتی که انسان با یک دشمن خواب آلوده روبهروست، آرایش نظامیش یک نوع است؛ وقتی با یک دشمن بیدار روبه روست، آرایش نظامی نوع دیگر میشود. آن روز عالم اسلام، خواب آلوده، بلکه تحذیر شده و مست بود؛ اصلاً گاهی دشمن به او ضربه میزد، یک سوزن در رگش فرو میکرد و چیزی تزریق میکرد؛ تمام میشد میرفت؛ اما الان اسلام بیدار است؛ دشمن دنیای غرب، امروز بیدار است؛ مثل قهرمانی در میدان است؛ یک خاطره تمام نشدنی از شخصیتی مثل امام را با خودش دارد؛ این همه ذخیره انقلابی دارد؛ این همه جوان خوب دارد؛ اینها شوخی نیست.
… امروز دشمن در مقابل وضع کنونی ما، آن ژست و آرایش نظامی صدسال یا پنجاه سال پیش را به خود نمیگیرد. ما باید آرامش جدید دشمن را بشناسیم؛ اگر نشناختیم و خوابیدیم، از این رفتهایم؛ همان “من نام لم ینم عنه” است… . مرد جنگ باید بیدار باشد؛ و اگر تو خوابیدی، لازمهاش این نیست که حتماً دشمن تو در سنگر مقابل خوابیده باشد؛ و ممکن است بیدار باشد. این معنا در دانشگاه هم صدق میکند؛ گاهی هم متأسفانه این کار به وسیله خودیها انجام میگیرد. وقتی که ما میبینیم مثلاً یک سلسله کار بر مبنای حذف شخصیت و ارزش روحانیت در محیط سیاسی یا در محیط دانشگاهی شروع میشود، این کار، یک کار ساده و یک کار فقط صنفی نیست».
هشتم) انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن دانشگاه
امام خمینی (ره): «در انقلاب فرهنگی، آنی که برای شما فایده دارد ـ یکوقت برای مملکت فایده دارد، یکوقت برای دانـشجوها فـایده دارد، یکوقت برای شما آقایان ـ آنی که برای شما فایده دارد، این است که انگیزهتان این باشد که این دانشگاه را ببرید طرف اسلام، الاهیاش کنید.
هر درسی میخواهند بخوانند مانع ندارد، درسهایی که [مفید] است، اسلام با همه [درسها]، الا بعضی از درسها استثنا کـرده، با هـمه موافق است. اما آنی که برای ماها فایده دارد، این است که ما بخواهیم همین اسلامی بودن را الاهیاش کنیم، بخواهیم الاهی باشد این کار ما، برای خدا کار بکنیم، این برای خودتان فایده دارد، موفق بشوید فایده دارد، مـوفق هـم نـشوید فایده دارد. و اگر این انگیزه شد، مسلما دنـبال ایـن هـستید که کار خوب باشد، وقتی انگیزه الاهی شد، دیگر نمیشود اینکه انسان انگیزهاش الاهی باشد ودنبال این باشد که خودش یک راهی بازکند، حالا چـی بـاشد، هرچی شـد، شد. وقتی که انگیزه برای خدا باشد، دنبال این است که ایـن کـار را انجام بدهد، بهطوری که خداپسند باشد. ازاینجهت، در این کار موفق است. اگر موفق نشد در انجام و نتوانست انجام بدهد، خوب، قصور قدرتش است، قدرت نداشته بیشتر از این؛ اما پیـش خـدا ایـن ارزشش با آنکسی که قدرت داشته، مثل هم میماند».
«دانشگاه مبدأ همه تحولات است. از دانشگاه، چه دانشگاه علوم قدیمه، چه دانشگاه علوم جدیده، از دانشگاه سعادت یک ملت و در مقابل سعادت، شقاوت یک ملت سرچشمه میگیرد. دانشگاه را باید جدیت کرد، جدیت بکنید دانـشگاه را درسـتش کنید، دانشگاه را اسـلامیاش کنید. ممکلت ما برای اسلام زحمت کشیده است و باید برای اسلام زحمت بکشد و میکشد و همه چیزش باید اسلامی بـشود. همین توقع نباشد که دولت اسلامی باشد؛ خیر، همه چیز باید اسلامی بشود. همه قشرها باید قـشر اسـلامی باشد».
«قضیه دانـشگاه از اهم امور است، همانطوری که برای دشمنان ما و برای آنها که میخواهند افکار جـوانان مـا را منحرف کنند هم مهم است؛ چون دانـشگاه مـرکز همه چـیز اسـت، حتی تـشکیل دولت. و باید این مسئله را دنبال کنیم کـه دانشگاه اسـلامی شود تا برای کشور ما مفید گردد و باید سعی شود که تا دانشگاه به یکی از دو قـدرت گـرایش پیدا نکند و این به صرف وقـت و نظارت کامل احتیاج دارد و باید تـوجه داشـت تا بعد از بازگشایی، مبادا افراد منحرف بـا تـزریق مسائل انحرافی، افکار جوانان ما را فاسد بکنند و برای نظارت بر این موضوع، احتیاج به افـراد بـسیاری است. امیدوارم دانشگاهی داشته باشیم که بـه درد مـلت بـخورد و برای تحقق این امـر لازم اسـت از افراد متخصص متعهد و در صـورت کمبود از مـتخصصین غیرمخالف با جمهوری اسلامی استفاده نمایید».
«اشکال ما این است که مواجه هستیم با اشخاصی کـه بدون توجه به مشکلات و بدون توجه به خواستهای ملت، به مجرد اینکه گفته میشود که فلان مرکز باید اسلامی باشد، آنها میگویند یعنی تخصص نباشد. اینها میخواهند که به دنیا ارائه بدهند که اسلام بـا عـلم و تخصص مخالف است، درصورتی که آیات قرآن کریم آنقدر راجع به علم و راجع به دانش سفارش فرموده است که شاید در سراسر کتب دیگر نباشد. اسلام باتخصص، باعلم، کمال موافقت را دارد، لکن تخصص و علمی که به خـدمت مـلت باشد؛ در خدمت مصالح مسلمین باشد. یک صحبت این است که ما متخصص نمیخواهیم، این را بهطور تبلیغات نسبت میدهند به بعضی ـ مثلاً ـ مسلمین که وقتی میگویند باید در دانشگاه، انقلاب فرهنگی بشود و بـاید دانشگاهها اسلامی باشد، اینها از این فوراً منتقل مـیکنند مـطلب را به اینکه دانشگاهها دیگر طبیب لازم ندارد، متخصص طب نمیخواهد متخصص صنعتهای پیشرفته نمیخواهد، فقط باید بروند آنجا و مسائل و احکام اسلامی را بگویند. این از شیطنتهایی است که شاید از بعضی از افـراد و گـروهها نسبت به اسلام و انجمنهای اسـلامی کـه گفته میشود و در خصوص انقلاب فرهنگی، اینطور تبلیغات میشود. اینها نمیدانند که مقصود ما که میگوییم باید تمام گروهها تمام نهادها و بهخصوص دانشگاهها که مرکز علم است و مغز متفکر جامعه است، ما که میگوییم باید اینها اسـلامی بـاشد، نمیگوییم که ما احتیاج به متخصص نداریم. تا آنجا اسلام کوشش دارد برای متخصص که در احکام عادی هم، در احکام شرعی هم، متخصصتر را میزان قرار داده است، رأی متخصصتر را میزان قرار داده است».
مقام معظم رهبری (مدظله العلی): «بعد از انقلاب، برای انقلاب فرهنگی ـ به معنای برگرداندن محیط دانشگاه به جهتگیری اسلامی ـ واقعاً تلاش مشکوری شده است. تعدادی از اساتید، تعدادی از دانشجویان و تعدادی از مسئولان گوناگون، واقعاً کارهایی کردند که جزو ذخایر جاودانه آنها پیش خدا و پیش این ملت است. این کارها تماماً مشکور، لیکن نیمه تمام است؛ شورای عالی انقلاب فرهنگی باید یکی از اهم وظایف و واجبات خودش را این قرار بدهد که ما چه کنیم تا محیط دانشگاه، محیطی باشد که درآن پرورش دانشجو، دینی، انقلابی، توأم با آگاهی سیاسی و با روحیه بانشاط دانشجویی باشد. این، یکی از کارهایی است که شما باید بکنید؛ اگر شما نکردید، دشمنان این ملت، نقطه مقابلش را خواهند کرد؛ کما اینکه الان هم دارند میکنند؛ البته طرق مختلفی دارند».
«محیط دانشگاه، باید محیطی دینی باشد. باید این را تأمین کنیم و این نمیشود، مگر اینکه شما که رؤسا و مسئولان دستگاههای دانشگاهی کشور هستید ـ بیش از همه، آقای وزیر و معاونان ایشان و بعد هم رؤسای دانشگاهها و دانشکدهها ـ صددرصد با تعصب دینی و انقلابی و پایبندی شدید و اصرار بر اینکه باید دین حاکمیت پیدا کند و چتری بر زندگی محیط دانشگاه بزند، این هدف را تعقیب کنید. از کلمه تعصب نترسید. تعصب جاهلی بد است. عصبیتی که از روی جهالت نباشد، خیلی هم خوب است. عصیبت، معنایش جهالت نیست».
«نکته بعدی، مسئله تربیت و فضای دینی و فرهنگی در دانشگاههاست؛ این بسیار چیز مهمی است و کشور به این مسئله احتیاج دارد. گویی این طور باور شده که اگر کسی یا جوانی به دانشگاه آمد، باید از لحاظ رتبه دینی و فرهنگی تنزل کند و از دانشگاه بیرون بیاید! چرا عکس این قضیه اتفاق نیفتد؟ دانشگاه طوری باشد که وقتی جوان فارغالتحصیل دبیرستان به دانشگاه آمد و از آن بیرون آمد، از لحاظ عمیق دینی و رعایت دینی و اخلاق دینی پیشرفت کرده باشد؛ این را اصل قرار بدهید؛ این باید بشود. کجا بهتر از دانشگاه و زمینه بسیار نورانی دل دانشجویان جوان؟ شما میبینید امروز چقدر تلاش میشود که جوانان ما را از دین و از مظاهر دینی دور کنند. شما دانشگاه ما را میبینید؛ آن اعتکافش است و آن نماز جماعتش است. به من یک گزارشی از نماز جماعت دانشگاهها دادند؛ متوسط حضور دانشجویان در نماز جماعت در دانشگاهها از همه جای کشور بیشتر است؛ البته غیر از صحنهای مطهر و مسجد گوهرشاد و آنجایی که زواری هست. اما مثلاً کوچه، بازار، خیابان و مسجد محله که مرکز متدینهاست، دانشجویان دانشگاهها بیشتر از آنها در نماز جماعت شرکت میکنند. این، خیلی حرف مهمی است. و اینکه از دانشجوها هم در اعتکاف ها ـ آنهایی که در مساجد دانشگاهها یا در مساجد دیگر هستند ـ شرکت میکنند. دل دانشجو، دل خیلی خوبی است؛ ما باید به حال دانشجو غبطه بخوریم؛ یعنی بنده که غبطه میخورم. دلهای پاک و نورانی، آن وقت همراه با معرفت؛ این دیگر آن جوان عوام هیچ چیز ندان نیست. دل او با نور علم هم روشن است، آن وقت پاک و صاف هم هست. باید کاری کنیم که عوامل دورکننده جوان از محیط دینی و تربیت دینی و اخلاق دینی کم اثر بشود. همه یکجور نیستند و خانوادهها و پدرومادرها مختلف هستند و تأثیراتی هم هست. کاری کنیم که این تأثیرات به حداقل برسد».
«محیط را محیطی بکنید که حزباللهی در آن محیط رشد کند. دشمنان ما در تبلیغات دنیایی، سعی میکنند حزب اللهی را چهره بدی نشان بدهند. حزباللهی را عبارت اخری یک آدم بیهمهچیز و یک لات تصور میکنند! نخیر، خود این آقای دکتر فاضل، یک حزباللهی است. حزباللهی، یعنی این. حزباللهی، یعنی آنکه در خدمت خداست و هیچ وابستگی تشکیلاتی سیاسی، جز وابستگی به انقلاب و اساس انقلاب ـ که اراده الاهی است ـ ندارد. اوایل هم آن لیبرالها خیلی تلاش میکردند این عنوان را خراب کنند. من یادم میآید همانوقت هم اتفاقاً یک پزشک در هیئت دولت، اول کسی بود که من دیدم با افتخار گفت: اینقدر میگویند حزباللهی، من خودم یک حزب اللهیام. آن هم یک پزشک بود که در یک رتبه بالای دولتی بود».
نهم) مفهوم اسلامی شدن دانشگاه
امام خمینی (ره): «… بعضی گمان کردند که کسانی اصلاح دانشگاهها را میخواهند و میخواهند دانشگاهها اسـلامی بـاشد، این است که گمان کردند که ـ این اشخاص توهم کردند که ـ علوم دو قسم است: هر علمی دو قـسم اسـت. علم هندسه یکی اسلامی است، یکی غیر اسلامی. علم فیزیک یکی اسلامی است، یکی غیر اسلامی. از این جهت اعتراض کردند به اینکه عـلم، اسلامی و غـیراسـلامی ندارد و بعضی توهم کردند که اینها که قائلاند به اینکه باید دانشگاهها اسلامی بشود؛ یعنی فـقط عـلم فقه و تـفسیر و اصول در آنجا باشد؛ یعنی همان شأنی را که مدارس قدیمه دارند، باید در دانشگاهها هم همان تدریس بشود.
اینها اشـتباهاتی اسـت کـه بعضی میکنند، یا خودشان را به اشتباه میاندازند. آنچه ما میخواهیم بگوییم این است که دانشگاههای ما، دانشگاههای وابسته است. دانشگاههای ما دانشگاههای اسـتعماری است. دانشگاههای مـا اشخاصی را که تربیت میکنند، تعلیم میکنند، اشخاصی هستند که غربزده هستند. معلمین بسیاریشان غربزده هستند و جوانهای ما را غـربزده بارمیآورند.
ما مـیگوییم کـه دانشگاههای ما یک دانشگاههایی که برای ملت ما مفید باشد، نیست. ما بیشتر از پنجاه سال است کـه دانـشگاه داریم، با بودجههای هنگفت کمرشکن که از دسترنج همین ملت حاصل میشود و در این پنجاه سال نتوانستیم در عـلومی کـه در دانشگاهها کسب میشود خودکفا باشیم. ما بعد از پنجاه سال اگر بخواهیم یک مریضی را معالجه کنیم، اطبای ما بعضیهایشان یا بسیاریشان مـیگویند ایـن باید برود به انگلستان؛ پنجاه سال دانشگاه داشتیم و طبیبی که بتواند کفایت از ملت بکند، از احـتیاج ملت بـکند، به حـسب اقرار خودشان نداریم. ما دانشگاه داشتیم و داریم و برای تمام شئونی که یک ملت زنده لازم دارد، احتیاج به غرب داریـم. ما کـه مـیگوییم دانشگاه باید از بنیان تغییر بکند و تغییرات بنیادی داشته باشد و اسلامی باشد، نه این اسـت که فـقط علوم اسلامی را در آنجا تدریس کنند. نه اینکه علوم دو قسماند. هر علمی دو قسم است: یکی اسلامی و یکی غیر اسلامی. ما مـیگوییم کـه در این پنجاه سال یا بیشتر که ما دانشگاه داریم، فرآوردههای دانشگاه را برای ما عـرضه داریـد. ما میگوییم که دانشگاههای ما، مانع از ترقی فرزندان این آب و خـاک است. ما مـیگوییم کـه دانشگاه ما مبدل شده است به یـک مـیدان جنگ تبلیغاتی. ما میگوییم که جوانهای ما اگر علم هم پیدا کردند، تربیت ندارند. مربی به تـربیت اسـلامی نیستند. آنهایی که تحصیل میکنند، برای این اسـت کـه یک ورقـهای بـه دست بـیاورند و بروند و سربار ملت بشوند. آنطور نیست کـه بـه حسب احتیاجات ملت، به حسب احتیاجاتی که کشور ما دارد، دانشگاه به آن ترتیب رفتار کـند و نـگذارد این نسلهای بزرگ و این جوانهای بـسیار عزیز به هدر بـروند و قـوای آنها به هدر برود. در ایـن پنـجاه سال قوای ما را به هدر بردند یا به خدمت خارجیها وادار کردند. معلمین مدارس مـا، معلمین اسـلامی به حسب نوع نیست و تربیت در کـنار تـعلیم نـبوده است و لهذا آن چـیزی کـه از دانشگاههای ما بیرون آمـده اسـت، یک انسان متعهد، یک شخصی که برای مملکت خودش دلسوز باشد و تمام نظرش به این نباشد که مـنافع خـودش را بهدست بیاورد، ما نداریم. ما که میگوییم باید بـنیادا ایـنها تغییر بـکند، میخواهیم بـگوییم کـه دانشگاههای ما باید در احتیاجاتی کـه ملت دارند، در خدمت ملت باشند، نه در خدمت اجانب. ما معلمینی که در مدارس ما، اساتیدی که در دانشگاههای ما هـستند، بسیاری از آنها در خدمت غرباند. جوانهای ما را شستوشوی مغزی میدهند. جوانهای مـا را تـربیت فـاسد میکنند. ما نـمیخواهیم بـگوییم ما علوم جـدیده را نـمیخواهیم. ما نمیخواهیم بگوییم که علوم دو قسم است که بعضی مناقشه میکنند. عمداً یا از روی جهالت. ما میخواهیم بگوییم دانشگاههای ما اخلاق اسـلامی نـدارد. دانشگاه مـا تربیت اسلامی ندارد. اگر دانشگاههای ما تربیت اسلامی و اخـلاق اسـلامی داشـت، میدان زد و خـورد عـقایدی کـه مضر به حال این مملکت است، نمیشد. اگر اخلاق اسلامی در این دانشگاهها بود، این زدوخوردهایی که برای ما بسیار سنگین است، تحقق پیدا نمیکرد. اینها برای این است که اسلام را نمیدانند و تربیت اسلامی ندارند».
امام خمینی (ره): «اینها باید در هر محلی که هست، محول به هرکسی که هست یا بر هر گروهی که هست، اینها باید هرکسی در محل خودش، هر گروهی در محل خودش، هرکسی در پست خودش، انجام وظیفه زمان جمهوری اسلامی بکند، یعنی باید ایـن فـرم غربی برگردد به یک فرم اسلامی. تا حالا ما همه چیزمان را تقریباً باید بگوییم غربی بود؛ همه چیز غربی بود. حالا باید، بعد از اینکه ما دست آنها را کوتاه کردیم، اینطور نباشد که باز دنبال آنها بـاشیم، همه چـیزهای خودمان را فراموش بکنیم و دنبالهرو غرب یا دنبالهرو شرق باشیم. باید ما توجه داشته باشیم که ما خودمان کی هستیم و چی هستیم و مملکت ما احتیاج بـه چـی دارد و به کی دارد.
اگر ما این وابـستگیهای مـعنوی را، این وابستگیهایی که جوانهای ما را و دانشگاه ما را و همه چیز ما را به صورت غربی درآورده بود، اینها را اگر برگرداندیم به حال خودش و پیدا کردیم خودمان را، میتوانیم یک ملت مستقل بـاشیم و یـک ملت آزاد باشیم، پیوند به غـیر نـداشته باشیم و خودمان سر پای خودمان بایستیم و کارهای خودمان را خودمان انجام بدهیم و اما اگر چنانچه از این معنا غفلت بشود و باز همان خیالات و همان بساط غرب در اینجا باشد، امید اینکه بتوانیم ما مستقل باشیم و بتوانیم آزاد بـاشیم، آزاد فـکر بکنیم، آزاد عمل بکنیم، این امید دیگر نیست».
دهم) دانشگاه متعهد
امام خمینی (ره): «یکی از چیزهایی که اینها باز برایش سینه مـیزنند و جـبهه ملی هم در اعلامیهاش [آورده این است که] دانشگاه چـرا بـاز نمیشود. هی دانـشگاه! آقا دانشگاه شـما را بـیرون داده! این دانشگاه باز بـشود، ده بیست سال دیگر یک عدهای بیایند، همینها هستند، همینکه شمایید! آنها هستید که اسلام را هیچ قبول ندارید؛ احکام اسلام را احکام غیرانـسانی میدانید! ما مـیخواهیم یک دانشگاهی درست بشود برای ملت. شما بـا اسـم مـلت داریـد بـه ضد ملت عمل مـیکنید. این مـلت، این جمعیتها هستند که در خیابانها و در بازارها دارند برای اسلام زحمت میکشند؛ برای کشور زحمت میکشند. ما میخواهیم یک دانـشگاهی بـاشد کـه بعد، مثل شما را بیرون ندهد! یک دانشگاهی که یک آدم مـتعهد بـه اسـلام را بـیرون بـدهد. اگر تـعهد به اسلام داشته باشد، نه ما را طرف شرق میکشد، نه ما را طرف غرب میکشد؛ نه آن دید تنگ بعضی از شما را دارد که میگوید: ما نمیتوانیم».
پایش سبک زندگی، شماره هفتم، خرداد ماه ۱۳۹۴، صفحات ۱۴۹-۱۶۱.