زندگی معنوی ـ جلسه هجدهم مورخ 17/ 12/ 1393
در جلسه گذشته بیان شد که اولین عامل یقظه؛ یعنی، «شکر نعمت» با سه چیز حاصل میشود: نوارنیّت عقل، درخشش برق منّت، و پند گرفتن از أهل بلا. به هر میزان که انسان از احکام هوای نفس تبعیت نماید از نورانیّت عقل وی کم میگردد و به هر میزان از احکام عقل تبعیت نماید از ظلمات او کاسته شده، به نورانیّت وی افزوده میشود تا جایی که عقلش منوّر شده نور عقل پیدا میکند. و اما ادامه بحث:
عامل دوم) درخشش برق منّت
نکته اول:نعمتها از دید انسان دو گونهاند؛ امتنانی (لایق پاداش نبیند) و استحقاقی (لایق پاداش بداند)
نکته دوم:لازمه شیم برق المنةاین است که عمل خود را لایق پاداش نبیند؛ زیرا، شیم برق المِنَّة؛یعنی اینکه انسان یا سالک به حالتی برسد که تمام نعمتهایی که به او داده شده را به عنوان نعمتهای امتنانی ببیند، نه استحقاقی.
نکته سوم:کسی که مدعی است و معصوم نیست، نعمتهایی که به او داده میشود نعمت امتنانی است و کسی که معصوم است و مدعی نیست در حقیقت نعمتها را تماماً امتنانی میداند.
عامل سوم) پند گرفتن از أهل بلا
الاعتبار باهل البلاء؛ یعنی از اهل بلا عبرت گیرد. این تعبیر حاوی سه مطلب است:
نکته اول: اعتبار یعنی عبور.
نکته دوم: انسان، خود را با پایین تر از خود مقایسه نماید تا آرام گیرد و به بالاتر از خود نگاه کند تا از کبر او کاسته شده، به تلاش و کوشش خود بیفزاید و بالاتر این که خواجه میفرماید: مؤمن کسی است که اصلا مقایسه نکند.
نکته سوم: خداوند قبل از این که بلا دهد ظرفیت آن را میدهد.
بر این اساس اگر اولاً در شخص، نور عقل باشد، ثانیاً اعمال خود را به حساب نیاورده، امتنانی بداند و ثالثاً این که خود را با فرودستان مقایسه کند، به احساس شکر دست مییابد که حاصل آن، ازدیاد و سرشاری است. همه برای افزایش کسب و کار میکنند. امّا قرآن میفرماید افزایش خواهی اشکال ندارد ولی روش صحیح آن راهکاری معنوی و قرآنی است که میتوان به دو نمونه آن یعنی شکر و توکل اشاره کرد.
بیایید یکبار به سخنان خداوند اعتماد کنیم.
وَ أَمَّا مُطالِعَةِ الجِنَایَةِ فَإِنَّهَا تَصِحُّ بِثَلَاثَةِ اشیاءَ تَعظِیمُ الْحَقِّ وَ مَعْرِفَةُ النَّفْسِ وَ تصدِیقُ الوَعِیدِ[1].
امّا عامل دوم یقظه؛ یعنی، «جبران خطا» با سه چیز حاصل میآید: تعظیم الحق (بزرگ شمردن حقّ)، خود آگاهی، و ایمان به معاد و دوزخ.
عامل اول) تعظیم حق
نکته اول:تعظیم، از ریشه عظیم است. در این باره میتوان گفت:
موجودات، به لحاظ واقع و به لحاظ نگرش ما انسانها، چهار حالت دارند:
1. تعظیم عظیم: بزرگ میشماریم چیزی را که واقعا بزرگ است. (صداقت در نگاه)
2. تعظیم حقیر: بزرگ میشماریم چیزی را که واقعا کوچک است. (نفاق در نگاه)
3. تحقیر عظیم: کوچک میشماریم چیزی را که واقعا بزرگ است. (نفاق در نگاه)
4. تحقیر حقیر: کوچک میشماریم چیزی را که واقعا کوچک است. (صداقت در نگاه)
تعظیم عظیم با تحقیر حقیر، ارتباط دارد همانطور که تعظیم حقیر با تحقیر عظیم، مرتبط است. به عنوان مثال، اگر کسی خدا برایش بزرگ و مهم باشد، دنیا در نگاه او کوچک بیاهمیت خواهد بود.
نکته دوم:رفتار ما آدمیان، تابع واقعیت نیست بلکه تابع نگاه ماست. معمولا چیزهایی که واقعا بزرگ هستند در نگاه ما کوچک میباشند و بالعکس.
پس هر کس دوست دارد خدا در چشم و نظرش بزرگ آید، باید کاری کند که دنیا در نظرش کوچک آید و تنها راه آن بخشش است.
[1].انصاری، منازل السائرین، ص 36.