زندگی معنوی جلسه 59 –16 /8 /95
در جلسه گذشته پس از بیان نکاتی درباره همراهی ایمان و تقوا، به مراتب تقوا؛ یعنی تقوای فکری، تقوای صفاتی و تقوای رفتاری اشاره شد. تقوای فکری بالاترین مراتب تقوا را تشکیل میدهد. درنتیجه برای رهایی از گناهی مانند شهوت جنسی، باید دَرِ ذهن خود را بر افکار زشت، ببندیم.
و ادامه نکات مربوط به آیه:
نکته نهم: تقوا میان دو هدایت؛ هدایت از خدا و هدایت از کتاب
تقوا میان دو هدایت است؛ هدایت نخست هدایت پیشینی و هدایت دوم هدایت پسینی است. هدایت پیشینی هدایتی است قبل از تقوا (أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)[1] و هدایت پسینی هدایتی است پس از تقوا (ذَالِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِین)[2].
انسان باید هدایتی پیدا کند که به سوی تقوا برود. اولین تقوا حاصل هدایت پیشینی، تکوینی، فطری و از ناحیه خدا است و درجات تقوا حاصل هدایت دوم است که از سوی قرآن کریم است. این امر بدین معناست که اگر انسان به ندای درونش توجه کند کافی است که او را به مرزهای تقوا بکشاند. پس، فطرت برای هدایت و حصول تقوا کافی است و پس از حصول تقوا، رسیدن به درجات آن با کتاب و قرآن است.
تمرین معنوی
همه چیز از هدایت فطری آغاز میشود. بهترین راه خودیاری، وقت گذاشتن برای خویشتن است. یک تمرین معنوی این که الساعه بین خود و خدا تصمیم بگیرد روزی فقط 5 دقیقه خلوت کنید و به خودتان بپردازید؛ قوّتها، ضعفها و کاستیها. همین که یک کاستی خود را دیدید و آهی از جان برآید این یک توبه است و آهی که دنبالش میآید طبعاً هدایت است. خطا کردن چندان مهم نیست. از خطا کردن نباید ترسید بلکه از بیتوجهی به خطا باید ترسید. بی توجهی به خطا، زمینه سنت قرآنی استدراج (وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ)[3] را فراهم میکند.
رابطه هدایت فطری و وجدان
روی دیگر هدایت اولیه، وجدان است. وجدان یعنی اینکه خداوند در درون انسان، یک نیرو آفریده که هرگز تمام نمیشود و نیاز به باطری و شارژ ندارد. وظیفه اش این است که اگر کار خوبی کند و اگر کار زشتی انجام دهد سه بار به انسان هشدار میدهد. پس در صورتی که این تذکرات زیاد باشد حالت انسان دگرگون شده تلخ میشود؛ تا زمانی که این هشدار کمرنگ و کمرنگ گردد. ولی از بین نمیرود.
هدایت از قرآن
هر زمان که انسان بر آستانه تقوا دست یافت باید هادی وی را عوض کرد. هادی وی در این مقام قرآن است. و هر جا که باشد قرآن به داد او خواهد رسید. اگر کسی مستعدّ چیزی باشد بلافاصله مسیرش باز میشود؛ یا او را در ابتدای مسیر خوب میگذارند، و یا مسیر خوب را در مقابل او قرار میدهند.
انسانی که پاک باشد خداوند ساختار ذهن او را تغییر میدهد. وقتی ذهن عوض شد، قرآن با او حرف میزند. اگر با ذهن پاک به قرآن توجّه کنید قرآن، نسخه عمل شما را میدهد. بنابراین، مهمترین شرط استفاده از این کتاب طاهر، طهارت، به معنای «توحید عملی» است؛ یعنی موحدانه زیستن و یا به تعبیری زندگی معنوی.
برای خوب بودن، همیشه فرصت هست. انسان زرنگ، کسی است که چشم ببندد و گوش به فرمان خدا کند.
نکته دهم: دقت کردن، راه نجات بشر
«و لتنظر»؛ یعنی، مراقبت، محاسبه و دقّت کردن. یکی از ویژگیهای مؤمن این است که به آیات و نشانههای عالم هستی، توجه کند.
پیام آیات قرآن این است که «ای انسانها دقّت کنید». متعلق آیات تفکر، تعقل، تدبر و …، یا تکوین است یا تشریع. با دقت، میتوان به اسرار و رموز هستی دست یافت.
به عنوان مثال، همه چیز به واسطه نور دیده میشوند، اما هیچ گاه به خودِ نور توجه نمیشود. زمین نیز پر از رمز و راز است[4] و با دقت میتوان به این رمز و رازها رسید.
البته هر کسی که سرّی بداند، خاموش خواهد شد؛ زیرا سرّ تا زمانی سرّ است که ناگفته بماند و از زمانی که گفته شود آغاز انحطاط گیرنده فرا خواهد رسید. بنابراین، بزرگترین جرم برای بزرگان و پاکان، گفتن اسرار است، مگر این که مأمور به افشای آن باشند. به همین دلیل، کسی که طی طریق کرد و سرّی برای او کشف شد، خداوند به او قدرتی میدهد برای حفظ ظاهر.
خلاصه این که، متقین، محفوف میان دو هدایت هستند، هدایت فطری (هدایة من ربهم) و هدایت بیرونی از ناحیه قرآن.
[1]. بقره/5؛ لقمان/5. [2]. بقره / 2. [3].اعراف/ 182. [4]. قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ؛ فرمود: «اى آدم، ایشان را از اسامى آنان خبر ده.» و چون [آدم] ایشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: «آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را مىدانم و آنچه را آشکار مىکنید، و آنچه را پنهان مىداشتید مىدانم؟» (بقره /33)