توحید صدوق، جلسه بیست و چهارم، 17/ 3/ 1394
در جلسة قبل بیان گردید که کلام مهم است، هم به خودی خود و هم نسبت به قائلش. همانطور که فرد می تواند محبوب خدا شود، کلام هم می تواند محبوب خدا شود و محبوب ترین کلام نزد خدا قول « لاإله إلالله» است، از هر دهانی که در بیاید. در این جلسه بقیه نکات حدیث ذکر می گردد.
نکته چهارم:در این حدیث محور حبّ و عشق است. عشق دو گونه است؛ عشق خدا به انسانها و عشق آدمیان به خداوند متعال.
نکته پنجم:آخر حدیث فرمود؛ اگر کسی قول « لاإله إلالله» را بگوید، با این قول تمام گناهانش زیر پاهایش له خواهد شد، همان گونه که برگ درختان زیر پا له میشوند.
نکات مربوط به ذیل حدیث
نکته اول: در این حدیث تشبیهی صورت گرفته است، میان قول و از بین رفتن معاصی از یک طرف، و از سوی دیگر له شدن برگ درختان زیر پا. یکی از وجوه مشابهت این است که برگ درختان اگر زیر پا قرار بگیرد نابود نمی شود، بلکه خرد می شود. شاید بتوان استنباط کرد که کسی که قول « لاإله إلالله» را از سر عشق و معرفت بگوید، معاصیاش از بین نمیرود، بلکه از پروندهاش خارج می شود.
نکته دوم: هر چیزی از جانب خدا باشد حالت انفجاری دارد. خداوند بزرگ است و هر چه از موجود عظیم باشد حالت انفجاری دارد، یعنی عادی نیست. خداوند به همه جا نظر دارد و گاه نظرش مستقیم و گاه غیرمستقیم است. نگاه غیرمستقیم واسطه میخورد و ضعیف میگردد، چون وسائط ضعیفاند. اما اگر نظر خدا مستقیم باشد، یعنی بیواسطه یا کمواسطه یا واسطهاش عالی باشد، مثلاً ولیّ خدا باشد در آن جا اثر نظر خدا، انفجاری است، یعنی غیرعادی است یعنی فوق عادت که یک شکلش معجزه میباشد. به عنوان نمونه حضرت موسی (ع) زمانی که با خانوادهاش به مصر بر میگشت میانة راه، حالت سرمای شدیدی برای خانوادهاش پیش آمد و از موسی (ع) تقاضای آتش کردند. آن مرد بزرگ به اطرافش نگاه کرد، ناگاه در سمت راستش آتشی دید، رفت آتشی بیاورد تا خانوادهاش گرم شوند، پیامبر شد. کافی است انسان خوب باشد به وقتش انسان را بزرگ میکنند با یک بهانه.
نمونه دیگر: موسی (ع) از خدا خواستهای داشت. از خداوند خواست تا پرودگار را ببیند.
رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْکَ؛ پروردگارا ، خود را به من بنمای تا بر تو بنگرم.[1]
خدا پاسخ داد:
قَالَ لَن تَرَانى؛ هرگز مرا نخواهی دید.[2]
خداوند میفرماید: امکانش نیست، ولی حالا که تو خواستی یک کار دیگر میکنم ( هیچ دعایی بیاجابت نیست، حتی آنجا که دعا امر محالی باشد) خداوند بجایش کار دیگری کرد و فرمود: من به این کوه نظر میکنم تو به نظرگاه من نگاه کن. موسی (ع) نگاه میکند، چه اتفاقی میافتد؟
فَلَمَّا تَجَلَّي رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا؛ پس چون پروردگارش به کوه جلوه نمود ، آن را ریز ریز ساخت.[3]
یعنی پنبة زده شده یعنی متلاشی در هوا. یعنی اگر خدا نظر مستقیم بکند نتیجهاش حالت انفجاری است. از سوی دیگر موسی(ع) به نظرگاه خدا نگاه کرد، نتیجه اش این شد:
وَ خَرَّ مُوسي صَعِقاً؛ و موسی بیهوش بر زمین افتاد.[4]
این هم حالت انفجاری است. بخاطر همین، واسطه گذاشتهاند و فرمودهاند:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید ، از خدا پروا کنید و به او [ توسل و ] تقرب جویید و در راهش جهاد کنید ، باشد که رستگار شوید.[5]
در تفاسیر نوشتهاند اخذ صاعقه، عذاب است ولی جور دیگری هم میتوان به این فراز نگاه کرد وآن اینکه اخذ صاعقه، عذاب نیست بلکه جواب درخواست شان میباشد. انسانها توان تحمل نظرهای انفجاری خداوند را ندارند. خداوند در این دنیا نیز «ستّار» است، چون اگر آدمیان در این دنیا بی حجاب حقیقت یکدیگر را ببینند، تحمّل نخواهند کرد و نظم دنیا به هم خواهد خورد و حکم دنیا، حکم آخرت[6] خواهد شد.
در پایان حدیث شریف رسول خدا(ص) فرمود: اگر کسی قول « لاإله إلالله وحده» را با اعتقاد بگوید، خداوند به برکت این قول که محبوب ترین کلام است، نظر مستقیم خواهد کرد و محصول نظر مستقیم خدا این است که تمام معاصیاش لِه میشود؛ همان گونه که برگ درختان زیر پا لِه میشوند.