آشنایی با پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی طلاق
سید علی آقایی/
پیامدها
از میان کلیه مشکلات اجتماعی هیچیک بهاندازه طلاق آثار بلندمدت ندارد. همچنین حل علل و پیامدهای طلاق دشوارترین موضوع در میان همه مشکلات اجتماعی است. طلاق معمولاً پس از یک دوره اختلال یا بیسازمانی در روابط زناشویی واقع میشود؛ گرچه همواره چنین نیست؛ گاهی ممکن است دو همسر با انتظارات بالای لذت زناشویی با رضایت کامل و بدون وجود اختلال در روابطشان برای گریز از ازدواج درصدد طلاق برآیند.
طلاق به دلایل متعددی از نظر جامعهشناسی اهمیت دارد. نرخ طلاق عمدتاً بهعنوان شاخصی برای سلامت و پایداری نهاد خانواده در یک جامعه محسوب میشود. بسیاری از جامعهشناسان بالا رفتن و پایین آمدن نرخ ازدواج را شاخصی کلی برای کیفیت ازدواج و نظم و ثبات اجتماعی میدانند. از منظر دیگر، طلاق یکی از مهمترین مراحل گذار در زندگی شخصی هر فرد محسوب میشود. جامعهشناسی در مطالعه طلاق بر روندهای اجتماعی تمرکز دارد که برجستهترین این فرآیندها در تحلیلهای مرتبط با صنعتی شدن، نرخ فقر، دسترسی به آموزش، راهبردهای حل تضاد و قانون مشاهده میشود.[1]
طلاق آثار و پیامدهای عمیق اقتصادی، اجتماعی، روانی، قانونی و والدینی در مردان وزنان مطلقه و فرزندان طلاق دارد. بسیاری از بررسیهای انجام شده، از رابطه بین طلاق با اعتیاد، جرم و بزهکاری، روانپریشی، عدم تعادل شخصیتی، مسائل آموزشی و تربیتی، خودکشی، جامعهستیزی و نظایر آن حکایت میکنند. برخی از پژوهشها نشان میدهد که اختلالات روانی در بین افراد مجرد، بیوه، جدا شده و طلاق گرفته، بیش از افراد متأهل بوده و خطر طلاق برای ایجاد افسردگی بیشتر از بیوه شدن است. بر اساس برخی از تحقیقات افراد طلاقگرفته بیشتر از افراد متأهل دچار اختلالات جسمی و روحی از جمله اعتیاد به مشروبات الکلی، خودکشی و ضعف قوای ذهنی میشوند و رضایت خاطر کمتری از زندگی دارند. شواهد مفصل و ارزشمندی ارائه شده که نشان میدهد ازهمپاشیدگی زندگی مشترک، با مجموعه گستردهای از شاخصهای سلامتی در ارتباط است.[2] در این قسمت پیامدهای طلاق در عرصههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی و فردی بررسی میشود.
1) پیامدهای اقتصادی
نتایج بهدستآمده از مطالعات دهه 90 در انگلیس نشان میدهد که مشکلات اقتصادی زنان پس از طلاق بیش از مردان است. این تحقیق[3] در بررسی تطبیقی زنان و مردان مطلقه هند و آمریکا، به این نتایج دستیافت که زنان هندی و آمریکایی پس از طلاق بیشتر از مردان از مشکلات اقتصادی، عاطفی و حمایت اجتماعی رنج میبرند؛ اما وضعیت زنان هندی بهمراتب بدتر است. وی دلیل این تفاوت را وابستگی اقتصادی زنان به مردان، وجود خانوادههای گسترده و باورهای فرهنگی خاص در مورد ازدواج و زنان در هند برشمرده است.
بر اساس قانون ایران، مرد (پدر) سرپرست خانواده محسوب میشود؛ اما تحت شرایطی چنین مسئولیتی بر عهده زنان (مادر) قرار میگیرد. یکی از انواع زنان سرپرست خانوار که شامل زنان مطلقه (اعم از زنانی که پس از طلاق بهتنهایی زندگی میکنند یا به خانه پدری بازگشته، ولی خود امرارمعاش میکنند) میشود، همواره مشکل فقر در میان آنان، بیشتر از خانوارهای مرد سرپرست بوده است. بسیاری از این زنان که از معلوماتی کم و فقری شدید در رنجاند. علاوه بر درآمد حاصل از کارهای موسمی و کمدرآمد از کمک دولت با بنیادهای دیگر نیز برخوردارند که بسیار ناکافی به نظر میرسد.
در تحقیقی[4] که بر روی زنان سرپرست خانوار انجام شده این نکته ملموس است که زنان سرپرست خانواده فقیرترین فقرا هستند؛ زیرا بهجز درد نداری، دردها دیگری از جمله نگاههای ناجور را تحمل میکنند. درحالیکه بیش از 50 درصد خانوارهای زن سرپرست جزء فقیرترین گروهها قرار گرفتهاند، این رقم در خانوارهای مرد سرپرست 16 درصد است.
عامل فقر اقتصادی تأثیر مستقیم و غیرمستقیم خود را در وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اکولوژیکی خانواده بر جای میگذارد. بسیاری از این زنان، از فقدان یک چتر حمایتی و تأمین مالی و اجتماعی رنج میبرند. وضعیت بد اقتصادی موجب شده است که هم زنان سرپرست خانوار و هم فرزندان آنها از آسیبپذیرترین اقشار جامعه در برابر آسیبهای اجتماعی باشند و اغلب یکی از علائم بیماریهای روانی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس و پرخاشگری در آنها دیده میشود. فرزندان این خانوادهها بالقوه در معرض مسائلی مانند کار کودکان در مشاغل سیاه و غیررسمی، بزهکاری اجتماعی، محرومیت از تحصیل و سوءتغذیه قرار دارند. ازاینرو، زنانی که پیش از طلاق استقلال اقتصادی ندارند، پس از طلاق نسبت به زنان دیگر آسیبپذیرترند. بنابراین، یکی از مهمترین مشکلات زن پس از طلاق مشکلات مالی است.
بهعلاوه، قوانین نیز موجب فشار اقتصادی بیشتر بر زنان پس از طلاق شده است. مطابق ماده 1133 قانون مدنی مرد هر زمان که بخواهد و اراده کند میتواند همسرش را طلاق دهد، این در حالی است که چنانچه زن متقاضی طلاق باشد باید عسر و حرج را برای صدور حکم طلاق و ایفای تمام حقوحقوق مشخص خود ثابت کند؛ اما اگر زن نخواهد این مراحل را طی کند یا نتواند عسر و حرج خود را ثابت کند، در اغلب موارد از تمام حقوحقوق مالی خود میگذرد تا مرد را راضی به طلاق توافقی سازد. حتی در مواردی زن در مقابل طلاق از سوی شوهر از تمام حقوحقوق قانونی خود از جمله مهریه چشمپوشی میکند.
رویه اکثریت قضات ویژه دادگاه خانواده، الزام شوهر به پرداخت بهای اموال به همسرش بهجای تملیک عین است که این به ضرر زن است. از طرف دیگر، اثبات وجود دارایی شوهر بر عهده زن است که این امر با توجه به مشکلات سیستم ثبت املاک و دارایی، نبود نظارت دولت بر اموال و داراییهای افراد و نبود سیستم تمرکز بانک برای زن بسیار دشوار است. تمایل نداشتن مردان به مشورت با همسر خود در معاملات و اعلام نکردن دارایی به زن بر این مشکل میافزاید. همچنین رسیدگی به خواسته زن با توجه به مراحل آن مستلزم زمان طولانی است؛ از قبیل معرفی اموال شوهر توسط زن، دفاع احتمالی شوهر مبنی بر انتقال اموال به دیگران یا وجود داراییهای منفی و بدهی، ارجاع امر به کارشناس، تعیین معادل دارایی، حق اعتراض به نظر کارشناسی برای طرفین و… موجب اطاله دادرسی است. این امور اغلب دعوای اصلی (طلاق) را از مسیر اصلی خود خارج میکند. الزام شوهر به پرداخت حقوق مالی زن حین اختیار طلاق، موجب انصراف شوهر از اجرای «گواهی عدم امکان سازش» صادره از سوی دادگاه است. با این توضیح که مرد وقتی در اجرای طلاق با بار مالی سنگین مواجه میشود با اجرا نشدن گواهی صادره، سعی میکند با ایجاد شرایط سخت برای زن، وی را به سمت توافق به طلاق یا تقدیم دادخواست یکطرفه سوق دهد.[5]
2) پیامدهای اجتماعی
آثار و عوارض طلاق فقط به افراد خانواده منتهی نمیشود، بلکه از عوارض اجتماعی آنهم نباید غافل بود که در برخی موارد هزینههایی را به جامعه تحمیل میکند. از جمله هزینههایی که برای کنترل و پیشگیری جرائم و بزههای اجتماعی ناشی از طلاق توسط جامعه پرداخت میشود. بارزترین پیامد طلاق از نظر کمی و کیفی بر روی کودکان و زنان است.[6]
الف) کودکآزاری
بر اساس نتایج یک تحقیق، 4/34 درصد از کودکانی که مورد آزار قرار گرفتهاند، شاهد طلاق والدین خود بودهاند و نبود یکی از والدین و فقدان نظارت به علت طلاق، فوت و حضور فردی دیگر اعم از ناپدری، نامادری یا تک والد بودن در بسیاری از موارد موجب شده است کودکان در معرض آزار قرار بگیرند. نتایج این تحقیق نشان داد حداقل یک فرزندشان مورد کودکآزاری قرار گرفته و در این مورد با خط تلفن 123 (اورژانس اجتماعی) تماس گرفتهاند. تعداد این افراد 290 نفر بوده است.[7]
ب) حضانت و تربیت فرزندان
یکی دیگر از مشکلات زنان پس از طلاق، مسئله حضانت فرزندانشان است. بر اساس قوانین ایران، حضانت پسر و دختر تا 7 سالگی بر عهده مادر است. بسیاری از زنان در قبال مهریه و دیگر حقوحقوق مالی خود، خواهان حق نگهداری فرزندان خود هستند ولی بازهم این امر حالتی نسبی دارد؛ زیرا طبق بیان صریح قانون اگر زن دوباره ازدواج کند حضانت از وی سلب خواهد شد و دیگر آنکه مرد میتواند از نظر خود بازگردد و حضانت فرزندان را خود به عهده بگیرد. درواقع بعد از وقوع طلاق و وجود اختلاف در میان زن و شوهر، اولین مسئلهای که ذهن زن و شوهر متوجه آن میشود، حضانت کودک یا کودکان حاصل از زندگی مشترک است. در بسیاری موارد، مرد از سرپرستی کودک بهعنوان وسیلهای جهت کسب امتیازات علیه طرف مقابل استفاده میکند و همین امر باعث میشود که زن بیشتر تحتفشار روحی قرار گیرد.
متأسفانه این فکر غلط در ذهن یکی از والدین که سرپرستی به او واگذار شده، نقش میبندد که تمامی وجود کودک متعلق به او بوده و حتی از ملاقات پدر یا مادر با کودک و بالعکس ممانعت میکند و چون رابطه کودک با مادر، قوی، عاطفی و احساسی است، این موضوع زمینه را برای سوءاستفاده عدهای از مردان فراهم میکند و در مواردی مشاهده شده که مرد بهمنظور انتقامجویی و کینه خواهی، درصدد ممانعت از اعمال حق قانونی مادر ـ که ملاقات با کودک هر هفته 24 ساعت است ـ برمیآید. از طرفی تغییر حضانت و واگذاری آن به مرد موجبات سلب آسایش فکری و نبود امنیت روانی در زنهای طلاقگرفته را فراهم میکند، مگر آنکه مرد بنا به علل قانونی، مانند اعتیاد یا اشتغال به فساد و بیماری، اختیار قانونی حضانت فرزند را از دست بدهد که البته این در مواردی نادری اتفاق میافتد این موضوع در مواردی که پدر علیه فرزندان خود خشونت میورزد، موجب وارد آمدن خسارات روحی و جسمی بسیار بر فرزندان میشود و آنان را گاه با خشونتهای جسمی تا حد مرگ مواجه میسازد. در دورانی که حضانت کودک به عهده مادر است، هزینه و مخارج کودک به عهده پدر است که از طریق مراجع قانونی به آن رسیدگی میشود. البته این امر نیز در موارد خودداری پدر از پرداخت نفقه، با دشواری بسیاری روبهروست.
یکی دیگر از پیامدهای طلاق، مسائلی است که والدین کودکان در نگهداری و تربیت فرزندان خود پس از طلاق با آن مواجهاند. تربیت فرزندان یکی از مسائل پیش روی والدین است. مشکل تربیت فرزندان در گروههای سنی بالاتر شایعتر بوده و ارتباط معناداری با تعداد فرزندان دارد.
ج) مصرف مواد مخدر
یکی از پیامدهایی که افراد مطلقه با آن مواجهاند، گرایش به مواد مخدر است. افرادی که در معرض طلاق قرار گرفتهاند، گرایش بیشتری به مواد مخدر و الکل دارند. البته باید در نظر داشت که یکی از علل طلاق نیز مصرف مواد مخدر و الکل است.
د) نبود امنیت اجتماعی زنان
پس از طلاق به دلیل ساختار مردسالارانه جامعه ایران، امنیت اجتماعی زنان با خطرات بیشتری مواجه است. آزار و اذیت همسر سابق و در برخی موارد خشونت فیزیکی و تهدید وی یکی دیگر از مواردی است که برخی از زنان مطلقه ـ بهویژه هنگامیکه طلاق به درخواست زن باشدـ با آن مواجهاند. زن مطلقه برای زندگی در میان یک جامعه مردسالار با مشکلات عدیدهای روبهروست، اگر بخواهد با خانوادهاش زندگی کند، از سوی آنان آزارهای روحی میبیند، رفتوآمدهای او کنترل میشود و خانوادهها برای حفظ آبروی خود سعی میکنند از معاشرتهای او به دلیل حساسیتهای جامعه جلوگیری کنند. در صورت تمایل به زندگی مستقل پیدا کردن یک محل مسکونی و صاحبخانهای که مایل به ارائه یکخانه به زن مطلقه باشد کاری بس دشوار است و حتی اگر چنین خانهای را هم بیابد بازهم باید با همسایگانی برخورد کند که او را تنها به چشم عامل نابودکننده زندگی خود میبینند.
3) پیامدهای روانشناختی
بر اساس تحقیقات مشکلات زناشویی، عامل مهمی در 50 درصد از پذیرششدگان بیمارستانهای روانی است. مردان طلاقگرفته در معرض خطر روز افزون خودکشی، پذیرش در بیمارستانهای روانی، آسیبپذیری در مقابل بیماریهای فیزیکی و اقدام به خشونت هستند و زنان مطلقه در معرض خطر روز افزون افسردگی و مشکلات پزشکی مختلف قرار دارند. بیشترین تأثیرات روانی طلاق در زنان و فرزندان طلاق است که گروههای آسیبپذیرتر جامعهاند. برخی از عوارض روانشناختی بدین شرح است.[8]
الف) اختلالات رفتاری، روحی و روانی در کودکان و نوجوانان
اهمیت آثار و عوارض طلاق برای فرزندان ازآنجهت است که میتواند زمینه بروز بسیاری از اختلالات رفتاری، روحی و روانی در آنان باشد و زندگی فردی و اجتماعی آینده آنها را به مخاطره اندازد. از نظر کودکان، ازهمپاشیده شدن خانواده، پایان یافتن دنیای آنهاست. اختلافات خانوادگی مسائلی است که نهتنها کانون امن خانواده را درهم میریزد و سلامت جسمی و روحی کودکان را مختل میکند، بلکه نظم و امنیت اجتماعی را نیز بهشدت تهدید میکند طلاق برای کودکان، نهتنها یک حادثه بلکه فرآیندی است که ظرف چند سال اثراتش را بروز میدهد.
از جلمه پیامدهای طلاق، بروز افسردگی در کودکان و نوجوانان، اضطراب، پرخاشگری و عصیان در نوجوانان، حسادت، سوءظن و بدبینی نسبت به دیگران، فرار از منزل، ترک تحصیل و افت تحصیلی، بزهکاری و کجرویهای اجتماعی (قتل، دزدی، روسپیگری و…)، ازدواج زودرس بهویژه برای دختران، ضعف اعتمادبهنفس، اختلال هویت، اعتیاد، فقر، ضعف سلامت جسمی و روانی (بیخوابی، سوءتغذیه، بیاشتهایی یا پرخوری عصبی و…)، احساس درماندگی و سرخوردگی، تجربه عقده حقارت ناشی از نبود دسترسی به محیط گرم و عاطفی خانوادگی در مقایسه با دیگران و درونی سازی عقدههای منفی و ضداجتماعی، انزوای اجتماعی، گرایش به انواع انحرافات اجتماعی به جهت ضعف کنترل رفتاری و اخلاقی توسط والدین، اجتماع ستیزی و دیگرآزاری و بروز انواع خشونتهای اجتماعی اشاره کرد.
طلاق، بهخصوص در دوران ابتدایی تحصیل، تأثیر عمیقتری در کودکان میگذارد. حس عدم امنیت کودکان را بهشدت آزار میدهد و از بازگو کردن شرایط خانواده خود شرمسار میسازد؛ حتی پس از مدتی ممکن است بچهها خود را سرزنش کنند. دراینباره واکنش بچهها متفاوت است؛ برخی غم و درد نهان خود را ابراز میکنند و بعضی دیگر آن را پنهان میکنند. دراینباره متخصصان و مشاوران باید به بچهها کمک کنند تا بتوانند عواطف خود را از طریق بیان، نوشتن، نقاشی کردن یا حتی از طریق موسیقی بیان کنند.
یکی دیگر از مهمترین مضرات طلاق این است که توقع و انتظارات معقول پدر و مادر از فرزندانشان کاهش پیدا میکند و بههمین دلیل تمایل کمتری برای گفتوگو با آنان از خود نشان میدهند و چندان رغبت به برقراری ارتباط ندارند. واکنش اولیه در تمامی سنین، خشم، ترس و احساس گناه است و معمولاً تنش بیشتر از یکسال طول میکشد. واکنش بچهها اغلب بهصورت خشم و افسردگی نمایان میشود و در بازیهای دستهجمعی شرکت نمیکنند.
تأثیرات سوء طلاق روی فرزندان پسر خیلی بیشتر است؛ چراکه معمولاً در جریان جدایی پسرها مجبور میشوند که از فرد همجنس خود که نقش الگو برایش بازی میکرده جدا شوند. عکسالعمل فرزندان پسر به این قضیه شامل این موارد است:
الف) در مقایسه با دختران سطح پایینی از تواناییها را از خود بروز میدهند. پسرها اغلب متوقع، ناسازگار، پرخاشگر، نابالغ و دارای مشکلات درونی شخصی بیشتری خواهند شد.
ب) تبعیضات و تعارضاتی که از طرف والدین نسبت به فرزندان اعمال میشود در مواجهه با فرزند پسر شدیدتر است.
ج) مشکلاتی برای پسران در رابطه با مدرسه، ابراز خشونت، مخالفت با جمع و در آنها ایجاد میشود که بهوفور در آنها قابلمشاهده خواهد بود. دختران، عصبی مزاج میشوند؛ اما برخی دیگر از رفتارهای بزرگترها را در پیش میگیرند و اینگونه بچههای کمالطلب بیشازحد مراقب رفتار و پاکیزگی هستند و ضمناً دائم بچهها را مثل پدر و مادر یا معلم سرزنش میکنند.
د) مشکلات تحصیلی، پرخاشگری در مقابل والدین، مصرف الکل و مواد مخدر، ترک تحصیل در آنان دیده میشود. درنتیجه طلاق برخی از کودکان در زمان بزرگسالی در رابطه با جنس مخالف و دیگر روابط خود دچار مشکل میشوند بهدلیل تجربه طلاق در زندگی خانوادگی آنان همیشه با این ترس زندگی میکنند که امکان خیانت وجود دارد.[9]
ب) تأثیرات روانی در مطلقین
در فرآیند طلاق یکی از طرفین وابستگی، درگیری عاطفی و رنج بیشتری را متحمل میشود و به مدت طولانیتری در بحران بهسرمیبرد. در اکثر موارد آثار مخرب آن در زنان شدیدتر از مردان است. قبول طلاق و جدایی برای طرفین بسیار سخت و دشوار است. آنان با احساس دو گانة خشم، گناه، فریبخوردگی و غم از دست رفتن عمر و سرمایه زندگی روبهرو هستند. طبق پژوهشهای بهعملآماده، اغلب دو سال طول میکشد تا شوهر یا زن جداشده بار دیگر اعتمادبهنفس بیابند و بهراحتی با خودش کنار بیاید. برای برخی از پدر و مادرها زمان بیشتری لازم است تا از کشمکشهای درون خود رهایی یابند. این احساس ناراحتی حتی در مرد، شوهران ناسازگاری که بیجهت و در پی معشوق و به امید زندگی بهتر، همسر و فرزندان خود را ترک میکنند نیز صدق میکند. زن و شوهری که از هم جدا میشوند نیاز دارند در زمان سخت و دشوار جدایی به نحوی مورد حمایت قرار گیرند و مهمترین راه برای رسیدن به این هدف، رها کردن آنان از احساس گناه و تقصیر است. مهمترین مشکلی که پدر و مادر بعد از جدایی با آن روبهرو میشوند احساس گناه است که فکر میکنند سبب بدبختی فرزندان خود شدهاند. این احساس گناه بدون استثنا در تمام پدر و مادرهایی که طلاق میگیرند، وجود دارد. حتی آنهایی که سهمی در طلاق نداشتهاند با خود میاندیشند که آیا بهتر نبود که به خاطر سعادت فرزندانم تمام ناراحتی و کشمکشها را میپذیرفتم؟ و این خودخواهی را میرساند. بااینکه فرهنگ جامعه همیشه به پژوهشهای اخیر نشان میدهد که به سود بچهها نیست که در محیطی پر از ناسازگاری و کشمکش زندگی کنند و نشان داده که جنگ و جدال دائمی در خانه اثر معکوس روی روحیه بچهها میگذارد، یعنی در خانهای که همیشه صحنه جنگ و ستیز است بچهها گرفتار مشکلات رفتاری و شخصیتی میشوند و چنانچه پدر و مادر دوستانه از هم جدا شوند از نظر روانی سالمتر میمانند. این سنت قدیمی که ترجیح دارد پدر و مادر به خاطر سعادت فرزند، زندگی را ادامه دهند دیگر اعتبار ندارد.[10]
یک) آثار و عوارض منفی طلاق بر زنـان مـطلقه
مشکلات اقتصــادی و معیشــتی، تن دادن بــه ازدواجهای موقت و یا خــارج از عرف اجتماعی، افســردگی، سرخوردگی و کاهش رضایت از زندگی، پذیرش نقشهای چـندگانه و تعدد نقشها، روی آوردن به آسیبهایی همچون قتل، خودکشی، اعتیاد، فحشا، سرقت، انزوا و اخـتلال در مناسبات و تعاملات اجتماعی، مشکلات جنسی و روی آوردن به انحرافات جنســی و فساد اخلاقی، مشکلات ناشــی از عدم حـضانت فـرزندان، دلتنگی و از دست دادن سلامت روانی و جسمی و… از جمله آثار و پیامدهایی است که زنان مطلقه با آن درگیر هستند.[11]
دو) آثار و عوارض منفی طلاق برای مردان
فشارهای روحی و روانی، ابتلا به انواع آسیبها مـثل اعتیاد به مواد مخدر، الکل، اختلافات رفتاری، خودکشــی، فحشــا و انحرافات جنســی و قرار گرفتن در مـعرض انـواع بیماریهای عفونی و ویروسی، از دست دادن پیوندها و همبستگی با خانواده، طرد خانوادگی و اختلاف بـا ســـایر اعـضای خانــواده، تن دادن به ازدواجهای موقــت و ازدواجهای ثانویه، اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد، از جـمله آثـار و پیامدهای منفی طلاق برای مردان است[12]
[1]. کلانتری، طلاق در ایران، ص16.
[2]. ظهیرالدین و خداییفر، «بررسی نیمرخهای شخصیتی مراجعین طلاق به دادگاه خانواده، تهران سال 1380».
[3]. اخوان تفتی، «شوک پس از طلاق اثر جدایی والدین بر فرزندان».
[4]. کریمیان، «زنان سرپرست خانوار؛ گمشدن انسانیت در زیر پوست شهر».
[5]. رک: کلانتری، طلاق در ایران، ص150-155.
[6]. همان، ص155-162.
[7]. بهاری و صابری، «مقایسه عملکرد خانوادگی زوجهای در حال طلاق ارجاعی به سازمان پزشکی قانونی و زوجهای غیرمطلقه».
[8]. کلانتری، طلاق در ایران، ص162-175.
[9]. رک: شعاع کاظمی و مومنی جاوید، آسیبهای اجتماعی (نوپدید)، با تأکید بر تئوریهای زیربنایی و راهکارهای مقابلهای، ص361-363؛ یوسفی و همکاران، «آسیبشناسی طلاق (علل و عوامل) و راهکارهای پیشگیری از آن».
[10] شعاع کاظمی، مهر انگیز و مهرآور مومنی جاوید، آسیبهای اجتماعی (نوپدید)، با تأکید بر تئوریهای زیربنایی و راهکارهای مقابلهای، تهران، آوای نور، 1391، ص361-363.
[11]. یوسفی و همکاران، «آسیبشناسی طلاق (علل و عوامل) و راهکارهای پیشگیری از آن».
[12]. همان.