توحید صدوق، جلسه دوازدهم 5/ 11/ 1393
در جلسة قبل بیان شد که اهل تقوا ویژگیهایی دارند: ایمان به غیب، اقامه نماز، انفاق از رزق. خداوند در برابر خودش از آدمیان، انتظار ایمان دارد. امّا از انسانها نسبت به همدیگر انتظار کمک دارد. بنابراین، مؤمن در ارتباط با خدا، اهل گفتگو و در ارتباط با دیگران، اهل خیرخواهی است. طبق این حدیث، خداوند أهل التقوی است؛ یعنی حامی کسانی است که درون آنها مملوّ از ایمان باشد و در روابط روزانه، همّت آنها بر کمک به دیگران باشد.
5 آیه اول سوره بقره، مربوط به متقین، 2 آیه بعدی مربوط به کفّار و 13 آیه بعدی مربوط به منافقین است. و امّا آیاتی که مربوط به کفار میباشند، آیات 6و7سوره بقره میباشند. خداوند میفرماید:
إِنَّ الَّذينَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ؛ در حقیقت کسانی که کفر ورزیدند-چه بیمشان دهی، چه بیمشان ندهی- برایشان یکسان است [ آنها ] نخواهند گروید.[1]
نکات آیه
نکته اول:الذین کفروا و کفّار. این دو تعبیر، تفاوت اندکی با هم دارند؛ الذین کفروا منظور کسانی هستند که کفر ورزیدند یعنی در حال کفر ورزیدن بودهاند. و یا کسانی که میتوانستند ایمان بیاورند امّا کفر را پذیرفتند و انتخاب کردند.
نکته دوم: کسانی که به سمت خدا میروند، تحت اسم «المؤمن» خداوند قرار میگیرند و کسانی که از خداوند، دور میشوند و فاصله می گیرند، در مسیر رجیم که همان شیطان باشد پای گذاشته اند. و به همین دلیل، انذار در مورد اینان، کارساز و اثر بخش نخواهد بود.
خَتَمَ اللَّهُ عَلي قُلُوبِهِمْ وَ عَلي سَمْعِهِمْ وَ عَلي أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ؛ خداوند بر دلهای آنان، و بر شنوایی ایشان مُهر نهاده و بر دیدگانشان پرده ای است و آنان را عذابی بزرگ است.[2]
نکات آیه
نکته اول:«هُم» در سمع و بصر به کفار برمیگردد. پس آنها، سمع و بصر دارند. (مقتضی موجود است)
نکته دوم:آنها به غیر از سمع و بصر، غشاوه هم دارند. (وجود مانع)
نکته سوم:غشاوه، نوعی مانع بر سر راه سمع و بصر است.
نکته چهارم:نتیجه سه نکته قبل این می شود که آنها سمیع و بصیر نیستند.
نکته پنجم:با توجه به اینکه «علی» مفید استعلاء است میتوان گفت غشاوه بر سمع و بصر آنها محیط شده است.
نکته ششم:با توجه به آیه 14 سوره مطففین
کَلاَّ بَلْ رانَ عَلي قُلُوبِهِمْ ما کانُوا يَکْسِبُونَ. نه چنین است، بلکه آنچه مرتکب می شدند زنگار بر دلهایشان بسته است.[3]
در این آیه «رین» به معنای غشاوه است. باید گفت که مکتسبات آنها، مایة غشاوه شده است. یعنی همان خطاها و اعمال پلید و معاصی.
نکته هفتم:مجموع نکته 5و6 این است که اعمال انسان بر بشر، محیط است.
نکته هشتم:با توجه به نکات قبلی، راه سمیع و بصیر شدن، تنها این است که از غشاوه؛ یعنی خطایا و معاصی، کاسته شود.
نکته نهم:آدمیان دو سمع و بصر دارند که یکی پیدا و دیگری ناپیداست؛ یکی مربوط به ظاهر بدن و دیگری مربوط به قلب است. اعمال انسان و گناهان او، مانع از سمع و بصر قلبی است، نه ظاهری.
نکته دهم:اگر کسی سمیع و بصیر شود، چیزهایی را می بیند و میشنود که دیگران نمی بینند و نمی شوند. مثلاً اگر بشر مانع نداشته باشد، میتواند تسبیح اشیاء را بشنود. ولی قرآن می فرماید:
تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَليماً غَفُوراً؛ آسمانهای هفتگانه و زمین و هر کس که در آنهاست او را تسبیح می گویند، و هیچ چیز نیست مگر اینکه در حال ستایش، تسبیح او می گوید، ولی شما تسبیح آنها را درنمی یابید. به راستی که او همواره بردبار [ و ] آمرزنده است.[4]
پس نشنیدن دلیل بر نبودن نیست، و ندیدن دلیل بر یافت نشدن نیست. پس بیاییم اول خداوند را نادیده بپذیریم تا خداوند چشم ما را باز نماید. تمام ختمهای خدا، جزائی است نه ابتدائی.