زندگی معنوی استاد دکتر فعالی جلسه بیست و ششم 3/ 3/ 1394
در جلسه گذشته در ادامه بحث از «سماع علم» به عنوان اولین عامل وقت شناسی، به موضوع «قرب» پرداخته و به برخی از آیات قرآن در این باره اشاره شد. در ادامه، پس از آن بیان مراحل قرب، به دست آوردیم که برای برداشتن حجابها و رسیدن به قرب خدا باید نخست کار خیر انجام داد، در مرحله بعدی سرعت در کار خیر داشته باشیم، سپس از همدیگر در کار خیر سبقت بگیریم و نهایتاً به سوی خدا فرار کنیم. و اما ادامه بحث:
عامل دوم: لبیک گفتن به بانگهای دارای حرمت
در اینجا چند نکته قابل ذکر است:
نکته اول:در این جهان بانگهایی وجود دارد:
1. بانگهای دارای حرمت: دعوت به خیر توسط نیروهای خیر.
2. بانگهای بدون حرمت: دعوت به شر توسط نیروی شر که عامل آن، شیاطین میباشند.
پس منظور از «إجَابَةُ دَوَاعِی الْحُرْمَةِ » بانگهای دعوت به خیر میباشد.
نکته دوم:انواع دعوت کنندهها
1. خداوند: «تبشیر» و «انذار»، دو اصطلاح قرآنی برای دعوت خداوند است.
2. اولیاء خدا (اعم از انبیاء و امامان)، که داعی الی الحق میباشند.
3. متن کتب آسمانی: شامل کتب آسمانی قرآن و انجیل.
4. ملائکه، عقل و وجدان
5. به غیر از چهار مورد بی شمار دعوت کننده وجود دارد؛ هم داعی به خیر و هم داعی به شرّ.
نکته سوم:دعوت، در جایی مطرح میشود که اختیار وجود داشته باشد. پس این که در جهان دعوتهای مختلف وجود دارد، نشانه مختاربودن انسان است.
نکته چهارم:وظیفه انسان، در قبال دعوت به خیر، اجابت است. اجابت به لفظ نیست، بلکه به عمل است؛ پس مراد از لبیک، لبیک عملی است نه زبانی.
نکته پنجم:دعوت، یعنی بیان خوبی و بیان پیامدهای آن؛ البته به زبان تشویق و آهسته آهسته.
بنابراین، تبلیغ دین، باید فقط دعوت باشد نه با زور و نه با اجبار. لازم نیست و نباید دیگران را به خوبی برسانیم بلکه صرفاً ارائه طریق باید نمود.
اگر بنا بود کسی برای خوبیها زور بگوید اولین شخص در این دنیا خداوند بود.
خداوند خواست آدمیان بخواهند به هر قیمتی (ولو این که بدی را انتخاب کنند)،[1] نه اینکه، آدمیان خوب باشند به هر قیمتی و لو به جبر.[2]
نکته ششم (مهارتی):کسی که میخواهد دعوت کننده باشد باید عامل به آن باشد. در دعوت ها به هیچ طیفی از درجات زور متوسل نشوید. الگویش این است: شخص باید قانع شود و خودش انتخاب کند.
عامل سوم: هم نشینی با اهل سلوک
نکات مربوط به این عامل:
نکته اول:سالک از سلوک است. اهل سلوک به کسی میگویند که به سمت مقصدی مشخص، مشغول سیر است.
مقوم اصلی معنای «سِیر»، نظاره گری است. سلوک مقدم است و سیر به دنبال آن پیش میآید.
نکته دوم:همراهی با اهل سلوک آثار متعددی دارد:
1. آنها به شما آموزش میدهند که راه کجاست و پیمودن آن، چگونه است.
2. خوبیها مسری است چنانکه بدیها مسری است. پس همراهیِ اهل سلوک باعث سرایت خوبیهای آنان به ما میشود.
3. یاد گرفتن راههای میانبر، که به ما کمک میکند زمان را مدیریت کنیم.
4. آشنا شدن با مزلات (بیراههها) و مضلات (گمراههها).
[1]. انسان/3. [2]. نحل/9.