آسیبشناسی
مسیر تغییرات و تحولات گسترده خانواده دیروزی نسبت به خانواده امروزی که متأثر از فرهنگ غربی اسـت، عـمدتاً با دو تحول عمده سـاختاری و کـارکردی مواجه بـوده اسـت: تـحول ساختاری در این عرصه، حـوزه ساختار قدرت خانواده را تعیین میکند و حوزه کارکردی، به وظایف خانواده در طول حیات خود اشـاره دارد. در راسـتای این تحولات، جامعهشناسان مسیر تـحولات خـانواده را از خـانواده گـسترده بـه هستهای شـناسایی کردهاند. با این نگاه، میتوان یکی از عوامل مهم تأخیر سن ازدواج را در میان جوانان تبیین نمود. آنـچه در جـامعه امـروز شاهدیم، تحول خانواده بهسوی خانوادههای هـستهای است. با توجه به وضعیت فرهنگی جامعه، به صراحت میتوان گفت کـه افـزایش سن ازدواج یک مشکل حاد اجتماعی است و بـه تعبیر جـامعهشناسان میتوان از آن بهعنوان یک «مسئله اجتماعی» نام برد.
ملاک مسئله بودن پدیدهای در جامعه از دیدگاه جامعهشناسان، آزاردهندهبودن آن برای شمار زیادی از مردم است. سی رایت میلز در اثر ارزنده خود، «پیمان جامعهشناسی» بر ایـن تعریف از مسئله اجتماعی تأکید نموده و قویاً استدلال میکند که وقتی مشکلی در تعداد وسیعی از مردم تأثیر دارد، باید به ماورای افراد و از اینرو، به ساختار و الگوهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه نظر افکنیم. جـامعهشناسان بـعد از میلز با الهام از وی «مسئله اجتماعی» را چنین تعریف کردهاند: مسئلهای که با تعداد فراوانی از مردم ارتباط دارد و ناشی از علل اجتماعی-ساختاری و همچنین مستلزم راهحلهای اجتماعی-ساختاری است.
حال با این تـعریف از مـسئله اجتماعی، آیا میتوان افزایش سن ازدواج را، آنهم در شرایطی که عوامل تحریککننده جنسی در جامعه بیشتر شده و سن بلوغ جنسی کاهش چشمگیری یافته، یک مسئله اجـتماعی دانست؟ پاسخ ایـن سؤال مثبت است.
با این زمـینه، بهراحتی میتوان به گستردگی تأثیرات افزایش سن ازدواج پی برد و از آن بهعنوان یکی از عوامل راهبردی انحرافات اخلاقی و بیبندوباریهای جنسی در میان جوانان اشاره کرد. بنابراین آنچه امروزه در میان جوانان ایرانی بهصورت یک چالش اصلی در آمده، افزایش سن ازدواج آنان است؛ جوانانی که ازدواج نمیکنند، جوانانی که فرصت ازدواج نمییابند، جوانانی که به خاطر سنتهای غلط اجتماعی مجبور به خانهنشینی هستند و همچنین جوانانی که دوست دارند مدتهای زیادی از عمر خود را مجرد باشند. این مسایل و عواملی دیگر، دست بهدست هم داده و پدیده افزایش سن ازدواج را بهصورت یک مسئله درآورده است.
ازدواج عاملی برای نجات از آلودگی، موجبی برای رهایی از تنهایی و سببی برای بقای نسل است. ازدواج و زمان انجام آن یکی از شاخصهای مهم برای ارزیابی میزان سلامت و بهداشت جسمی و روانی افراد یک جامعه محسوب میشود. افزایش رو به تزاید سـن ازدواج در کشور، مشکلات فراوانی بهدنبال داشـته است. مـشکلاتی همچون عـدم تمایل به فرزندآوری، کاهش شدید جـمعیت کـشور، پیری و سالخوردگی و خاکستریشدن جمعیت، عدممسئولیتپذیری و بیتوجهی به آن در سـایر زمینههای زندگی، گرایش به ارتـباطات غیرمتعارف دختر و پسر، اخـتلالات جـنسی، پناه بردن به مواد مـخدر و بـسیاری از آسیبهای دیگر نظیر افزایش افسردگی و از بین رفتن نشاط جوانی، ابتلا به وسـواس زیـاد در انتخاب همسر، کاهش تمایل بـه ازدواج، وجـود ولنـگاری جنسی، ناهنجاریهـای اخـلاقی، افزایش انحرافات اجتماعی، ایجاد دگرگونی در الگوهای زاد و ولد، دگرگونیهایی در ساختار خانواده، پیدایش تضاد بین نسلی، تغییر الگوهای رفتاری افراد و بهعبارتی افزایش فاصله سنی والدین و فرزندان و ایجاد اختلاف در سلایق دو نسل درون خانواده، پایین آمدن عمومیت ازدواج (درصد همسرداری)، افزایش تجرد قطعی، نابسامانیهایی چون شیوع انواع فسادهای اجتماعی، گسترش روابط نامشروع خارج از چهارچوب خانواده، بحران میل جنسی و… را بـهدنـبال داشته است. بـنابراین، تحولات ساختاری خانواده یکی از عواملی است که منجر به هستهای شدن خانواده در ایران شده است. این امر میتواند به دو معنا باشد: عدم تمایل به فرزندآوری، و افـزایش سن ازدواج.
همچنین افزایش سن ازدواج دختران تحصیل کرده دانشگاهی و افزایش تجرد قطعی در بین آنان از جمله دگرگونیهایی است که در نتیجه تحولات کلان در سطح جامعه ایجاد شده است. بالا رفتن سن ازدواج (ازدواجهای دیررس) تأثیرات مخربی را با خود بههمراه دارد که به برخی از آنها اشاره میشود.