افسردگی از منظر قرآن

نویسنده: عبدالرضا آتشین‌صدف

افسردگی در عرف و علم روان‌شناسی، به‌عنوان عارضه‌ای روانی است که در همه ابعاد زندگی انسان، چه فردی و چه اجتماعی اثر منفی برجای می‌گذارد و موجب ناسازگاری می‌شود. این اختلال، در دنیا به‌عنوان یکی از عوامل اصلی ناتوان‌ساز فرد و جامعه مطرح است که دارای عوامل خطر و نشانه‌هایی مختص به خود است. از ویژگی‌های اصلی این اختلال، غم و اندوه فراگیر، ناتوانی در تجربه لذت در امور، ناامیدی و یأس، کسالت و کندی است. افسردگی با توجه به‌شدت و مدت نشانه‌ها و یا موقعیت‌های برانگیزاننده نشانه‌ها دارای انواعی نیز هست؛ اما وجه مشترک همه آن‌ها حزن و اندوه و عدم لذت است که احساس بدبختی و شکست و سقوط را به وجود آورده و مانع از رشد شخصی و حرکت روبه‌جلو می‌شود.
نشانه‌های مذکور، قرار گرفتن در مسیر هدایت را نیز، دشوار ساخته و چه‌بسا با متوقف کردن عمل و ایجاد کندی، غمگینی و عدم لذت، موجبات خروج از مسیر رشد فطری را فراهم سازد. قرآن که کتاب هدایت است به‌طورقطع آسیب‌شناسی گمراهی و راهکاری‌های بازگشتن به مسیر را پیش روی چشم ما قرار داده است. با بهره‌‌گیری از روشی منطقی و پیمودن مسیری مشخص و تکرارپذیر می‌توان پدیده‌های انسانی را در آن مطالعه کرد و از آن برای رفع مشکلات و موانع رشد سود جست.

۱) انواع افسردگی در قرآن

با توجه به مفاهیم مربوط افسردگی و نشانه‌های آن، می‌توان گفت چهارده واژه درباره افسردگی در سوره‌های مطففین، غاشیه، عبس، محمد، طه و فجر آمده است که عبارت‌اند از: سجین، غاشیه، خاشعه، عامله ناصبه، ترهق، قتره، فرر، غبره، اضلّ اعمال، اصلح بال، تعس، تشقی، معیش ضنکا، اهانن.
با استخراج مؤلفه‌های نشانه‌ای و علّی از شش سوره مربوط به چهارده واژه مذکور، به کشف شش مدل مختلف افسردگی دست می‌یابیم. این شش مدل، در ابعاد مختلف ساختار وجودی انسان از حواس و خیال و تفکر گرفته تا باورها و عزم و انگیزه و عمل با یکدیگر متمایزند و دارای عوامل و مؤلفه‌های مخصوص به‌خود هستند. هرچند که می‌توان همه مؤلفه‌های علّی، لازمه‌ای و نشانه‌ای را به‌عنوان پیوستاری در نظر گرفت که در برخی موارد با یکدیگر هم‌پوشانی نیز، دارند، اما در راستای فهم بهتر و تمایز آن‌ها از یکدیگر به لحاظ تقدم و تأخر زمانی و رتبه‌ای نوعی تفکیک بین آن‌ها در نظر گرفته شد.
این شش مدل افسردگی شامل مدل‌های افسردگی تطفیفی، افسردگی سرشکستگی، افسردگی مقایسه‌ای انزواطلبانه، افسردگی ولایت‌ستیزی، افسردگی معنوی و افسردگی ناشی از حقارت هستند.

الف) افسردگی تطفیفی

حالتی از سختی در عمل، احساس فشار و در تنگنا بودن است که درنتیجه خودجانب‌داری و عدم توجه به‌حقوق دیگران، تمسخر و استهزای آن‌ها روی داده و طراوت و نشاط را گرفته و احساس حقارت و نارضایتی ایجاد می‌کند؛ انفعال در عواطف از نشانه‌های وجود خودجانب‌داری و افسردگی تطفیفی است.

ب) افسردگی سرشکستگی

حالتی از یأس، ناکامی و احساس شکستی فراگیر نسبت به بی‌نتیجه بودن عمل است که علت آن دارا بودن علم بیهوده و کار بیهوده، ضعف تفکر، ولایت‌ناپذیری، فقدان باور به روز حساب و بی‌رغبتی در تغییر باورها و کسالت است که منجر به ایجاد احساس نارضایتی، سرشکستگی و ناامیدی از تغییر می‌شود. در این نوع افسردگی، ازآنجاکه عمل، بدون پشتوانه باوری حقیقی و درست است. هرچقدر هم که در ظاهر باارزش و زیاد باشد، اما درنهایت، در مواجهه با مانع و یا ناکامی منجر به ایجاد پوچی، سرشکستگی و یأس خواهد شد.

ج) افسردگی مقایسه‌ای انزواطلبانه

شرایطی از غم و اندوه فراگیر است که درنتیجه گرایش به افراد توانگر و دوری از افراد تلاش‌گر متواضع، فقدان سعی بیرونی و خشیت درونی روی داده و ناکامی، ناتوانی، فرار و انزوا و احساس حزن و اندوه را برای او ایجاد خواهد کرد.

د) افسردگی ولایت‌ستیزی

حالتی از ناامیدی و درماندگی شدید است که همراه با احساس سقوط از پرتگاه بوده و در این شرایط همه اعمال در نتیجه اعتماد ضعیف داشتن به خداوند، کراهت نسبت به دستورات دین، دورویی و ادعای بدون عمل، کینه و قلب مریض و بخل از بین رفته و فرد در ستیز با ولیّ خدا قرار دارد، هرچند که با این شرایط بازهم به توجیه و تزیین کارهای خود دست می‌زند.

م) افسردگی معنوی

تیره‌روزی، سختی و تنگی در زندگی روزمره است که درنتیجه فقدان هدایت‌یافتگی و فقدان ذکر ایجاد می‌شود که در این وضعیت فرد، به دلیل ترس از دست دادن مال یا جان، باور به نفع‌رسانی یا ضرررسانی دیگران به او، آزمایش ندانستن بهره‌مندی و عدم بهره‌مندی‌ها در دنیا، تکبر، فقدان خضوع و تسلیم در برابر دستورات خدا، تبعیت از هوای نفس، عدم توجه به نزدیک بودن قیامت، نارضایتی از داشته‌ها، بی‌توجهی به زودگذر بودن دنیا و توجه و میل زیاد به رفاه مادی دیگران، دچار سیاه‌روزی و تنگی در زندگی عادی خود شده و احساس بدبختی و حزن و اندوه شدید می‌کند.

ن) افسردگی ناشی از حقارت

نوسان‌های خلقی شدید بین رضایت‌مندی ـ نارضایتی، ارزشمندی ـ حقارت و شادی ـ غمگینی است که درنتیجه علاقه شدید به مال و مظاهر نعمت‌های پرزرق‌وبرق دنیایی به‌وجود آمده است. در این وضعیت، فرد دارای بخل در ارائه دادن مال یا هر نوع دارایی به دیگران و ترس در از دست دادن آن‌هاست. عدم شناخت کافی از خداوند، باور نداشتن به امتحان بودن نعمت‌ها در دنیا و عدم ذکر خدا، موجبات طغیان و فساد را فراهم کرده و در شرایط نداری و سختی، احساسات شدید خواری، ذلت، حقارت و ناتوانی در عمل را به بار خواهد آورد.

۲) عوامل ایجاد افسردگی از منظر قرآن و احادیث

 

الف) ناامید شدن از رحمت خداوند

پس از شرک، هیچ گناهی بالاتر از ناامیدی نیست؛  زیرا هر گناهی که از شخص سر می‌زند تا وقتی‌که مأیوس نباشد ممکن است توبه کرده و با استغفار آمرزیده شود؛ ولی شخص ناامید آمرزیده شدنی نیست؛ زیرا امیدی به آمرزش خداوند ندارد تا توبه کند، ازاین‌رو، ناامید شدن از رحمت خداوند، عاملی عظیم در جهت ابتلا به انواع افسردگی‌ها، مخصوصاً افسردگی حاد است.
قرآن کریم به‌شدت این مطلب را نهی نموده و طبق روایات هم ناامید شدن از رحمت خدا جزء گناهان کبیره دانسته شده است. خداوند باری‌تعالی در قرآن کریم می‌فرماید:
قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ؛  ای بندگان من که بر خود ستم و اسراف کرده‌اید! از رحمت خدا ناامید نشوید.
دقت در تعبیرات این آیه نشان می‌دهد که از امیدبخش‌ترین آیات قرآن برای گناهکاران است.
امیرالمؤمنین علی (ع)می‌فرمودند:
در تعجّب و شگفتم از کسی که استغفار را با خود به همراه دارد ولی باز ناامید (از رحمت الهی) می‌شود.
شمول این آیه به حدی است که در روایتی دیگر از امیر مؤمنان علی (ع)می‌خوانیم: «در تمام قرآن، آیه‌ای فراگیر از این آیه نیست.»
به‌طورکلی یکی از مشکلات مهمی که بر سر راه کار تربیتی وجود دارد، احساس گناهکاری بر اثر اعمال بد گذشته است. به‌ویژه زمانی که گناهان سنگین باشد، این فکر پیوسته در نظر انسان مجسم می‌شود که اگر بخواهد مسیر خود را تغییر دهد و به راه خدا بازگردد، چگونه می‌تواند خود را از مسؤولیت سنگین گذشته برهاند؟ این مشکل در فرهنگ قرآن حل گشته و توبه حقیقی، وسیله قاطعی برای جدا شدن از گذشته و آغاز یک زندگی جدید برشمرده شده است.  به‌این‌ترتیب، قرآن درهای لطف الهی را به روی هر انسان و در هر شرایطی و با هرگونه بار مسئولیتی باز می‌گذارد. نمونه بارز آن همین آیه است که با انواع لطایفِ بیان، مجرمان و گناهکاران را به‌سوی خدا دعوت می‌کند و به آن‌ها قول می‌دهد که می‌توانند خود را از زندگی گذشته به‌کلی جدا کنند.
در روایتی از پیامبر اسلام (ص)  می‌خوانیم: «کسی که از گناه توبه کند، همانند کسی است که گناه نکرده است.» البته این بازگشت به‌سوی رحمت الهی، بی‌قیدوشرط نیست؛ زیرا خداوند، حکیم است و کار بی‌حساب نمی‌کند و اگر آغوش رحمتش را به روی همگان گشوده و پیوسته آن‌ها را به‌سوی خود می‌خواند، وجود آمادگی‌هایی در بندگان نیز لازم است. هم باید با تمام وجود، خواهان بازگشت باشند و انقلاب درونی و دگرگونی بنیادی پیدا کنند و هم بعد از بازگشت، پایه‌های ایمان و اعتقاداتشان که بر اثر طوفان گناه فروریخته، نوسازی و تجدید بنا کنند و نیز با اعمال صالح، ناتوانی روحی و ضعف اخلاقی خود را جبران نمایند. البته هرقدر گناهان سابق سنگین‌تر باشد، باید اعمال نیکوتری انجام دهند و بدین‌وسیله گذشته تاریک را با اعمال نورانی جبران کنند.  و نیز خداوند متعال می‌فرماید:
قَالَ وَمَنْ یقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ؛  ابراهیم گفت: آری هرگز به‌جز مردم (نادان مادی) گمراه کسی از لطف خدا نومید نیست.
امیرالمؤمنین علی (ع)فرمودند: «بزرگ‌ترین بلا و مصیبت، ناامیدی (از رحمت الهی) است.»  شخصی از امیرالمؤمنین علی (ع)پرسید: بزرگ‌ترین گناه کبیره کدام است؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: «ناامید شدن از رحمت الهی».  ناامیدی از رحمت خدا، انسان را از محبت خدا که سرچشمه همه فضائل و بالاترین آن‌هاست بازمی‌دارد. در ضمن، ناامیدی سبب جرئت بر جمیع گناهان می‌گردد، زیرا شخص می‌گوید: من که جهنّمی خواهم بود، چرا خودم را از لذت‌های دنیا محروم کنم؟! امیرالمؤمنین علی (ع)فرمودند: «ناامیدی (از رحمت الهی)، سبب تفریط و کوتاهی کردن (در اعمال نیک) می‌شود.»

ب) ناراحتی مستمر و پی‌درپی

در زندگی روزمره، حوادثی اتفاق می‌افتد که ممکن است باعث ناراحتی انسان شود. خداوند حکیم در این رابطه و اموری که موجب ناراحتی می‌شود در قرآن می‌فرماید:
وَعَسَی أَنْ تَکرَهُوا شَیئًا وَهُوَ خَیرٌ لَکمْ وَعَسَی أَنْ تُحِبُّوا شَیئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛  چه بسیار شود که چیزی را شما ناگوار شمارید، ولی به‌حقیقت، خیر و صلاح در آن بوده و چه بسیار شود که چیزی را دوست دارید و درواقع، شر و فساد شما در آن است و خداوند به مصالح امور داناست و شما نادانید.
خداوند در این آیه به‌طور قاطع می‌فرماید که افراد بشر نباید تابع کلیه برداشت‌های خود از خوب و بد دنیا شوند، زیرا علم آن‌ها از هر نظر محدود و ناچیز است و معلومات آن‌ها در برابر مجهولاتشان، همچون قطره‌ای در برابر دریاست. انسان‌ها همان‌گونه که در قوانین تکوینی خداوند، از اسرار آفرینش همه اشیاء باخبر نیستند و گاهی چیز پرخاصیتی را بی‌خاصیت می‌شمارند (درحالی‌که بعضاً پیشرفت علوم، فواید مهم آن را آشکار می‌کند) در قوانین تشریعی نیز مصالح و مفاسد را نمی‌دانند. ازاین‌رو، ممکن است چیزی را ناخوشایند دارند و حال آن‌که سعادت ایشان در آن است یا از چیزی خشنود باشند درحالی‌که بدبختی آن‌ها در آن است.  لذا فرد مؤمن نسبت به هر امر به‌ظاهر ناراحت‌کننده، با دیده مثبت نگریسته و از گرفتار شدن در کمند غمگینی شدید، رهایی می‌یابد.
امام صادق (ع)فرموده‌اند:
کسی که به دنیا دل‌بسته و دربند علاقه‌اش اسیر است، همواره گرفتار سه حالت روحی است: غصه و اندوهی که هرگز از صفحه دلش زدوده نمی‌شود، آرزویی که هرگز برآورده نمی‌گردد و امیدی که هرگز به آن دست نمی‌یابد.
افسردگی و غم بدن انسان را به‌مرورِ زمان از بین می‌برد و قوه دفاعی بدن را تضعیف می‌کند، بنابراین راه برای ورود انواع بیماری باز شده و شخص از داشتن بدنی سالم و نیرومند بی‌بهره می‌شود. همان‌گونه که امیرالمؤمنین (ع)فرموده‌اند:
آتش اندوه و غم، بدن آدمی را می‌گدازد و مانند فلز مذابی آب می‌کند.

ج) افسوس بر گذشته

افسوس خوردن این‌که در گذشته چه موقعیت‌هایی در دست انسان بوده است، در صورت عدم ایمان شخص، باعث تنش در زندگی او شده و فرد را به‌تدریج به کام افسردگی فرو می‌برد، اما خداوند متعال این مطلب را متذکر می‌شود که این موارد گاهی برای امتحان و آشکار شدن افراد صابر است. لذا می‌فرماید:
وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛  و البته شما را به سختی‌هایی چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و بشارت و مژده (آسایش از آن سختی‌ها) برای صابران است.
همان‌گونه که امیرالمؤمنین (ع)فرموده‌اند:
افسوس‌های گذشته را در دل خود بیدار مکن که تو را از آمادگی پیروزی‌هایی که در پیش داری، بازمی‌دارد.
و در جای دیگر می‌فرمایند:
غصه فردا نیامده را بر امروز موجودت تحمیل مکن و بار روز حاضرت را بی‌جهت سنگین منما.

د) ازدواج و طلاق

موضوعی که در اسلام همواره به آن توجه شده و با اهتمام هرچه بیش‌تر به آن پرداخته شده است.
وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکرُونَ؛  و یکی از آیات لطف الهی آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در بر او آرامش یافته و باهم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود. در این امر برای مردم با فکرت، ادله علم و حکمت حق آشکار است.
در این آیه، آفرینش موجودی از جنس بشر که به‌عنوان همسر معرفی شده را مایه سکون و آرامش دانسته و عمل نکردن به این مورد را ورود به وادی اضطراب و تشنج روانی می‌داند. با توجه به این، معلوم می‌شود که فرار از ازدواج و رهبانیت و از طرفی انزواطلبی مورد تأیید دین مبین اسلام نیست؛ بلکه بارها در احادیث نورانی اهل‌بیت علیهم‌السلام، ازدواج به‌عنوان دریچه‌ای برای ورود به وادی آرامش و سلامت روانی معرفی شده و در مقابل، طلاق و تجرد عاملی جهت ایجاد افسردگی دانسته شده است.

پایش سبک زندگی، سال پنجم، شماره ۲۶، پائیز و زمستان ۱۳۹۷، صفحات ۷۵-۷۶.

مطالب مرتبط
ارسال پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.