نام درس: توحید صدوق نام استاد: دکتر فعالی جلسه اول 20/ 7 /1393
کلیات:
نويسنده كتاب: ابو جعفر محمد بن علی بن حسین موسی ابن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق علیه الرحمه
تاريخ ولادت: 305 يا 311 هق
تاريخ وفات: 381 هق
ويژگي ها
1) محدث بزرگ
2) مدافع حریم تشیع
3) پاسخ گویی به شبهات علیه شیعه
4) اهتمام ویژه نسبت به مسئله جبر و اختیار
5) نیاز سنجی و قلم زنی طبق نیاز عصر و زمان خود
آثـار
1) النبوه
2) الدلائل و المعجزات
3) خصال
4) عیون اخبار الرضا7
5) مقتل الحسین7
6) التوحید
كتاب التوحيد
از آنجا كه محور كتاب بحث توحيد است بجاست مقدمةًدر باب اصل توحيد مطالبي بيان شود:
اقسام نگاه به توحيد
به توحيد از چهار منظر ميتوان نگريست؛ نگاه کلامی، نگاه فلسفی، نگاه قرآنی و نگاه عرفاني.
نگاه كلامی به توحيد
توحید از نظر متکلمین دارای چهار نوع است:
1- توحید ذاتی
2- توحید صفاتی
3- توحید افعالی
4- توحید عبادی
1) توحید ذاتی: تمام متکلمین متفقاً بیان نمودهاند که ذات حق واحد است و هیچ متکلّمی در توحید ذاتی مناقشه نکرده است؛ زيرا مناقشه در توحید ذاتی یعنی کفر. کار متکلم دفاع از کیان اسلام است و مدافع اسلام نمیتواند کافر باشد. لذا باید قائل به توحید ذاتی باشد. يكي از وجوه مشترک میان تمام متکلمین توحید ذاتی است.
2) توحید عبادی: تمام متکلمین در باب توحید عبادی نيز متفق هستند. البته با تفسیرهای مختلف. مهمترین شعار قرآن، توحید عبادی است و مهمترین شعار توحید عبادی، “لا اله الا الله” ميباشد. الله از الف و لام و اله تشكيل شده است. مضمون آیه چنين می شود؛ الهی نیست مگر یک اله، الهی که با ال مشخص شده است. اله بر وزن فِعال یعنی معبود، و معبود يعني پرستیدنی؛ خواه پرستيده شود، خواه پرستيده نشود. یعنی هیچ موجود قابل پرستشي نیست جزء الله. پس الله یعنی تنها موجود قابل پرستش است.
3) توحید صفاتی: در بحث توحيد صفاتی اختلاف بوده و اركان اساسي اين اختلاف معتزله، اشاعره و امامیه ميباشند.
قول اول: اشاعره؛ اشاعره قائل به هفت صفت براي خداوند ميباشند. علم، قدرت، حیات، سمع، بصر، اراده و کلام صفات هفتگانهاي هستند كه خارج از ذات ميباشند. از سوی دیگر قائلند ذات قدیم است و این صفات هم قدیم هستند و طبعاً هشت قدیم پیدا میشود. به اين صفات قدمای ثمانیه میگويند. چون اشاعره قائل به زيادت صفات بر ذات ميباشند؛ به اين نظر، قول به زیادت ميگويند.
قول دوم: معتزله؛ معتزله قائلاند صفات عین ذات بوده، زائد بر ذات و خارج از ذات نميباشد و قائل به عینیت شدند. ضمناً بر اين اعتقاد هستند؛ که چون ذهن انسان محدود و صفات خدا نامحدود است و محدود توان فهم نامحدود را ندارد، انسان قادر به فهم صفات حق نیست؛ به عبارتي انسان توان فهم و درك صفات الهي را ندارد. اصطلاحاً به آنها معطّله میگویند. همچنين قائلند صفات به هنگام ظهور فعل از ذات، نائب مناب ذات هستند، به سبب اين نكته، به اين نظر، قول به نیابت ميگويند.
قول سوم: اماميّه؛ متکلّمین امامیه به اتفاق قائلند صفات الهي عین ذات است (موافق با نظر معتزله) و انسان توان درک و فهم صفات الهي را دار ميباشد(موافق با نظر اشاعره).
4) توحيد افعالي: بیشترین دعوا و اختلاف در بابِ توحید، مربوط به توحید افعالی است. در گذشته سؤالی وجود داشت: اگر زيد خواست فعلی را انجام دهد امّا خدا نخواست؛ چه اتفاقی میافتد؟ آيا خواست زيد مقدم ميشود يا خواست خدا؟ در اين بحث مناقشات زيادي بين متكلّمين مطرح شده است. هر گروه از متكلمان مسلمان پاسخی دادهاند.
الف) اشاعره؛ اشاعره در پاسخ به اين سؤال قائل به جبر شدهاند. گفتهاند اراده خدا، غالب است. یعنی فعل محقّق نخواهد شد. پس خدا مرید است یعنی مختار. با اين بيانِ اشاعره، به خداشناسي اشکالی وارد نيست. اما با یک سؤال روبرو شدند: اگر اراده خدا غالب باشد (یعنی اراده زيد غالب نیست) پس اراده زيد مغلوب و زيد مسلوب الاراده ميباشد و اگر مسلوب الاراده باشد؛ یعنی زيد مجبور است. موجودی هم که مجبور است مسئول نیست و موجودی که مسئول نیست حساب و کتاب نخواهد داشت. لازمه این بيان اشکال در معاد شناسی ميباشد. به قائلين به اين قول جبریون میگویند.
ب) معتزله؛ معتزله در پاسخ به اين مسأله قائل به تفويض شدهاند. گفتهاند اراده زيد غالب است. خداوند اراده خودش را در باب افعال انسان به انسان تفویض کرده است و اراده انسانها در افعال خود نائب مناب اراده خداوند هستند. به قائلين به اين قول مفوّضه میگويند. اینها با اين سؤال مواجه شدند: اگر اراده انسان غالب باشد، مسئول است و حساب و کتاب دارد(معادش درست است). اما خدا در باب افعال انسان بیاراده میشود؛ زيرا ارادهاش را تفویض کرده و خدایی که مسلوب الاراده باشد خدای ناقص است و خدای ناقص، واجب بالذات نیست(یعنی خدا نیست). لذا خداشناسی معتزله اشکال پیدا کرد.
نتيجه پاسخهاي اشاعره و معتزله اينچنين شد: اشاعره، جانب خدا را گرفتند در نتيجه انسان مجبور شد(خداشناسی درست و معاد شناسی غلط). معتزله قائل به غلبه اراده انسان و بشر در افعال خویشتن شدند ( جانب معاد درست امّا خداشناسي با اشكال مواجه شد).
ج) اماميه؛ امام صادق7در پاسخ به اين اشكال ميفرمايند: لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ، بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ[1].
اولین کسی که قاعده امام صادق7را تحلیل کلامی ـ فلسفی کرده خواجه نصیرالدین طوسی در تجريدالاعتقاد[2] بوده است. ايشان ميفرمايد: اصلاً سؤال غلط است؛ زيرا متعلَّق خواست خدا و خواست انسان فعل بشر است و محال است دو خواست بر سر یک فعل درآید. به تعبیر فلسفی تَوَارُدُ عِلَّتَین عَلَی مَعْلُولٍ وَاحِدٍ، محال است. ايشان در پاسخ به اين مسأله مي فرمايد: متعلّق خواست خدا، فعل انسان نیست بلکه خواست بشر است. خدا خواست که انسان بخواهد و انسان با خواست خویش افعال خویش را انجام دهد. با اين بيان اشكال برداشته ميشود؛ زيرا اولاً خدا خواست پس خداشناسی کامل است و او موجود مختاری شد. ثانیاً زيد هم میخواهد پس مسئول است، پس معاد دارد. معاد شناسی درست است و ثالثاً امرٌ بین الأمرين دیدگاه مستقل شد. با اين بيان مشخص مي شود كه چون خدا خواسته، انسانها مجبورند که مختار و آزاد باشند. به این وضعیت اراده طولی ميگويند.
یک نکته:
خدا خواست که انسان بخواهد و از طریق خواست خویش افعال خویش را انجام بدهد و متعلّق مستقیم خواست خدا، خواست انسان است. و متعلّق غیرمستقیم خواست خدا، افعال بشر است. پس خواست بشر اولاً و بالذات متعلّق خواست خداست و افعال او ثانیاً و بالعرض متعلّق خواست خدا ميباشد. پس فاعل در عالم واحد است. فاعل در عالم واحد است همان توحید افعالی ميباشد. اولین بار خواجه نصيرالدين طوسي ارادههای طولی و توحید افعالی را مطرح نموده است. به تعبیر دیگر خدا خواست که انسان بخواهد به هر قیمتی (ولو اینکه بدی را انتخاب کند) اما خدا نخواست انسان خوب باشد به هر قیمتی (ولو اینکه به جبر خوب باشد)