توحید صدوق، جلسه بیست و دوم، 20/ 2/ 1394
در جلسه قبل حدیث سیزدهم مطرح گردید و بیان شد که در این جهان امکانات فراوانی وجود دارد و هر امکاناتی هزینهای دارد. هر چه آن چیز با ارزشتر باشد، هزینهاش هم بالاتر میباشد و خدا با ارزشترین چیز است. بهشت نیز هزینهای دارد و آن قول لا اله الا الله است، یعنی توحید در عبودیّت میباشد. در ادامه این جلسه نکته دوم بیان می شود.
نکته دوم:تعبیر جنت
جنت در لغت به معنای باغ است، باغ دارای دو عنصر اساسی است که شامل درختان و انهار میشود. امّا باغ در قرآن مراتب متفاوتی دارد. نکته جالب این که با مراجعه به آیات حقایقی مکشوف میشود. اگر بهشت مراتب دارد، بهشتیان نیز دارای مراتبی میباشند. شاید با مراجعه به آیات بدست آید که نازلترین درجات بهشت، «جنات تجری من تحت الانهار» میباشد. از عالیترین درجات جنت، جناتی است که خداوند به آسیه داد. شاهد این مطلب آیهای است در قرآن که آسیه خطاب به خدا عرض کرد:
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ؛ و برای کسانی که ایمان آورده اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آن گاه که گفت: پروردگارا، پیش خود در بهشت خانه ای برایم بساز، و مرا از فرعون و کردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر بِرَهان.[1]
اگر به این آیه با دقت نگاه کنید ملاحظه خواهید کرد که آسیه دو چیز از خداوند خواست به یکی «بیتاً فی الجنّه»و دیگری کنار خدا (عندک). آیا بهشتی بالاتر از این هم داریم؟ آری پاسخ این سؤال آن است که آیهای داریم:
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُارْجِعی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهًفَادْخُلی فی عِبادیوَ ادْخُلی جَنَّتی؛ ای نفس مطمئنّه خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد، و در میان بندگان من درآی، و در بهشت من داخل شو.[2]
آیات حاوی نکات جالبی است:
نکته اول:مخاطب این آیه« نفس مطمئنه» میباشد و نیل به آرامش غایت خلقت (یعنی غایت این دنیا) است. پیداست که آرامش بسیار مهم است و باید آن را به دست آورد. به میزانی که بر تکنولوژی افزوده میشود، از عمر، قد و آرامش انسانها کاسته میشود. هزینه نیل به آسایشها، دادن آرامشها میباشد. تمام سختیها و گرفتاریهایمان خودساخته است.
نکته دوم:«ارجعی» به تعبیر عرفا جذبه است. رفتن به سوی خدا به دو گونه است؛ یا میروی که به آن «سلوک» گویند و یا میبرند که به آن «جذبه» میگویند. این آیه مربوط به سالک مجذوب است. امّا بعضی هستند که اولاً شخص را میبرند بعداً او را رها کرده میگویند بیا، که به آن مجذوب سالک گویند. برای لقا به هر دو نیاز است. مهم این است که سالک بدون جذبه نمیتواند به لقاء برسد. سلوک یعنی اثبات یک خواسته و کمک خداوند در بین راه که همان جذبه است.
نکته سوم:«ربّک»، نام خداوند است،.
نکته چهارم:راضیهمرضیه: اشاره است به مقام «رضا» که همان مقام تسلیم است. اوج زندگی انسان در این جهان نیل به مقام تسلیم و رضا میباشد. تسلیم یعنی همه چیز از تو، هر چه رخ بدهد هیچ گلایه و شکوهای در عمق جان من نیست. من معترض و شاکی نیستم، هرچه تو بخواهی میخواهم گرچه مخالف خواستههای من باشد.
نکته پنجم:«فادخلی فی عبادی»: «عبادی» یکی از مقامات قرآنی است.
نکته ششم:فادخلی جنتی؛ منظور از جنتی یعنی چه؟ معنی جنتی در ارتباط با خواسته آسیه معنا پیدا میکند. در آنجا آسیه از خداوند دو چیز خواست؛ بهشت و نزد او. بهشتی که در مقام ذات است، به عبارتی یعنی با او بودن. گاهی میگوید در بهشت باشم و کنار تو باشم. گاهی میگوید بهشت من آن جایی است که تو باشی (جنهالذات). «فکیف اصبرُ علی فراقک»[3]این اوج عشق است، و بالاترین مقام را حضرت سید الشهدا فرمود: «رضاً برضائک».