توحید صدوق جلسه سی ونهم 18/ 11/ 1394
در جلسه قبل بیان شد که انسانها دارای دو نوع کرامت هستند. 1- کرامت ذاتی؛ یعنی آن استعدادها و قابلیتهایی که خداوند متعال برای رشد و شکوفایی همه انسانها در وجودشان به ودیعه نهاده است. 2- کرامت اکتسابی؛ یعنی آن شرافتها و نیکیهایی که انسانها با عمل خوبِ خود، به دست می آورند. همه انسانها دو بُعد بالقوه و بالفعل دارند. هدف این است که انسان تلاش نماید تا کرامت ذاتی و استعدادهای بالقوه خود را بالفعل نماید. علت گلایههای خداوند متعال در قرآن نسبت به انسان این است که چرا انسان از این همه استعداد و ظرفیت برای رشد و تعالی استفاده نمینماید.
حدیث 22: پیامبر مکرم اسلام (ص) فرمود:
قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِي مَنْ جَاءَ مِنْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِالْإِخْلَاصِ دَخَلَ فِي حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ فِي حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي؛ خداى جل جلاله فرموده كه منم خدا و هيچ خدائى نيست مگر من پس مرا بپرستيد كه هر كه از شما بيايد با شهادت به اينكه هيچ خدائى غير از او خدا نيست با اخلاص داخل حصار من شود و هر كه داخل حصار من شود از عذاب من ايمن باشد.[1]
همانطور که در این حدیث شریف مشاهده می شود، ائمه معصومین روایات و سخنانشان را منتسب به نبی خاتم (ص) میکنند و این به جهت حرمت نهادن به پیامبر(ص)است که بعد از خدا، بالاترین حرمت را دارد. شیوة خوبان و اولیاء خدا، بر این است که هر گاه بخواهد کار خوبی محقق شود آن را به پای دیگری می نوشتند. اگر کسی کار خوبی انجام دهد، چه بهتر که آن را به پای دیگران بنویسند. این شیوة مطلوب است.
نکات
نکته اول: واژه انّی: در این حدیث شریف خداوند هفت بار فرموده «من». هفت عدد مقدسی است. شبیه این حدیث شریف آیه زیر می باشد.
وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ. و هر گاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، [ بگو ] من نزدیکم، و دعای دعاکننده را- به هنگامی که مرا بخواند- اجابت می کنم، پس [ آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.[2]
در این آیه هم خداوند متعال هفت بار فرموده «من».
قرآن را به دو گونه میتوان نگاه کرد:
1. به لحاظ محتوا ( این آیه چه می گوید؛)
2. به لحاظ روش ( این آیه آن محتوا را با چگونه می گوید؛) تمام تفاسیر تا به امروز همه به دنبال کشف محتوا بودهاند.
خداوند اولین معلم دین و قرآن اولین کتاب دین می باشد. خداوند با روش هایی قرآن را درس میدهد.
خداوند هرگاه بخواهد از خودش یاد کند با سه روش به خودش اشاره کرده است:
1. در اکثر قریب به اتفاق آیات بصورت غائب به خودش اشاره کرده است.(او)
هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْکَ الْکِتابَ؛ اوست کسی که این کتاب [ قرآن ] را بر تو فرو فرستاد.[3]
مخاطب قرآن ناس است. ناس از ریشة نسیان بوده و خصیصة اصلی انسان، فراموش کاری است، با صیغة غائب با او صحبت فرموده است.
2. صیغة متکلّم مع الغیر: (ما) همانند آیه زیر
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ.[4]
بی تردید، ما این قرآن را به تدریج نازل کرده ایم، و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود.
این گونه صحبت کردن نسبت به شیوة قبلی کمتر می باشد.
خداوند فرموده: « ما»، حال آن دیگری کیست. وقتی ضمیر جمع برای شخصی آورده می شود به معنی جلالت و شکوه اوست. برخی می گویند منظور از ضمیر جمع در مورد خداوند متعال، مقصود خدا و اسباب و علل می باشند.
حال که خداوند متعال، دیگرانی که مخلوق اویند به حساب می آورد، باید دانست که انسان هر کاری را که انجام می دهد، دیگرانی هم در کار هستند. که آنها را باید به حساب آوریم. خداوند با اینکه همه مخلوق اویند، بقیه را به حساب می آورد. پس باید همه بگویند« ما» نه اینکه « من» بگویند، و باید خود را در تهِ صف «ما» قرار دهیم.
3. خداوند در اقلِّ اقلِّ موارد، هرگاه می خواهد از خود یاد کند می فرماید: «من».
آدمیان به خدایی معتقدند که در زندگی آنها حضور ندارد، و خداوند متعال با آنها با صیغة غائب صحبت می کند و می فرماید: من را حتی بصورت غائب قبول کنید. و برای خواص و اقلّی بصورت«من» صحبت می کند، یعنی فقط من و تو. تو حاضر و من هم حاضر.
خداوند متعال در این آیه هفت مرتبه فرموده: من و تو. خداوند نسبتش با بندگان اقرب است و نسبت انسان با خدا ابعد است. او در عمق وجود ما و از خودمان به ما نزدیکتر است.
حاصل آنکه در این روایت شریف هفت بار با عنوان «من» از خودش یاد کرده است، تا نزدیکی اش را به آدمیان به رخ آنها بکشد.