تیپ شناسی سبک های مختلف پوششی و آرایشی زنان ایران
نویسنده: دکتر علی کیا و نسرین خانی اوشانی
تاکنون مطالعات اندکی درباره گونهشناسی سبکهای مختلف پوششی و آرایشی زنان ایران در محیطهای اجتماعی پرداختهاند. پرسش اصلی در این مطالعات، آن است که در جامعه ما چه سبک پوششهایی وجود دارد و منطق پوشش زنان چیست؟ برای رسیدن به این هدف معمولا روش مصاحبه اتخاذ شده و تلاش شده تا نوع پوشش و وضعیت اجتماعی زنان بر مبنای اظهارات خودشان دستهبندی شود. در این بخش با ارجاع به این مطالعاتِ اندک سعی شده تا تلقیهای مختلف زنان در سبکهای پوششی و آرایشی، از هم تفکیک و بازشناخته شود و در نهایت در چند دسته کلی خلاصه شود. بر این اساس ۹ تیپ اجتماعی از یکدیگر متمایز شدهاند که در ادامه به ذکر آنها خواهیم پرداخت.
۱. حجاب بهمثابه تکلیف
بخش مهمی از زنانی که در این گروه قرار دارند، به لحاظ اقتصادی، جزو خانوادههای بازاری سنتیاند؛ یعنی خانوادههایی با سرمایههای اقتصادی بالا و سرمایه فرهنگی پایین. اغلب این زنان، خانهدار هستند و تحصیلات چندانی ندارند. هرچند در میان این گروه، زنانی با سرمایه اقتصادی متوسط و سرمایه فرهنگی بالا (زنانی با تحصیلات بالا) نیز وجود دارند.
پوشش زنان این گروه بر مبنای کارکردهای اولیه پوشش است که مهمترین آنها رعایت عفت و حریم شرعی است. در حقیقت، منطق اصلی پوشش آنها دینی است و دستورهای دینی، نوع پوشش آنان را در حوزههای مختلف اجتماعی تعیین میکند. مهمترین و نمایانترین بخش پوششِ زنان این دسته را، پوشش آنان در حوزههای عمومی (اعم از رسمی و غیررسمی) تشکیل میدهد. اصل کلی برای زنانِ این دسته، آن است که هیچ بخشی از بدن و صورت آنان برای مردان قابل رؤیت نباشد. بنابراین لباس غالبِ این گروه در حوزههای عمومی، عبارت است از: چادر برای پوشاندن بیشتر اعضای بدن، پوشیه یا روبنده برای پنهانکردن صورت، دستکش برای پوشاندن دستها و جوراب کلفت برای پوشاندن پاها. در مواردی که این زنان در لباس خود پوشیه یا دستکش نداشته باشند، دستهای خود را از چادر بیرون نمیآورند (با چادر، دستها را میپوشانند) و همین کار را برای صورت هم انجام میدهند (؛ یعنی چادر را روی صورت خود میکشند یا به اصطلاح رو میگیرند). پوشش این زنان در حوزههای عمومی رسمی و غیررسمی تفاوتی ندارد.
۲. حجاب به مثابه عقیده
در سبک زندگی اقتصادیِ زنان این گروه، اشتراک کمتری دیده میشود. زنانِ این گروه در طبقات و اقشار اجتماعی مختلف مشاهده میشوند. آنچه سبک زندگی مشابهی به این افراد میدهد، عقیده است؛ یعنی عقایدِ سیاسیِ این افراد، سبک زندگی مشخصی را در برخی امور ایجاد کرده است؛ ازجمله، پوشش ایشان کارکرد نمادین و هویتی دارد؛ یعنی منطق هویتی، بهویژه هویت دینی و عقیدتی، طرز پوشش آنان را شکل میدهد. این عده، هم به لحاظ اعتقادی و هم به لحاظ عملی، معتقدند که نوع پوشش و مشخصاً حجاب، بیانگر هویت افراد است. شکل ظاهری پوشش آنان، پوشش چادر به همراه مقنعه (یا روسری و در موارد محدود و ناچیزی شال) است. گونهای از مقنعه که بیشتر مورد استفادة این زنان است، همان مقنعهای است که اصطلاحا مقنعه چانهدار خوانده میشود و از درجه پوشش بیشتر و سطح اعتقادی بالاتری برخوردار است. زنان این گروه، در صورتی که از روسری یا شال استفاده کنند، آن را با سنجاق تهگرد یا کلیپس، محکم و همان حد فقهی پوشاندن همه صورت به جز گردی آن را، رعایت میکنند. معمولاً زنان این دسته نیز در حوزه عمومی رسمی و حوزه عمومی غیررسمی از پوشش مشابهی استفاده میکنند و نوع حجاب آنان در این دو حوزه تفاوتی ندارد. افزون بر استفاده از چادر و مقنعه یا روسری، معمولاً در میان این زنان، پوشیدن مانتوهای بلند و گشاد و شلوار کاملاً پوشیده زیر مانتو، استفاده از آستینهای بلند و چسبانی که دست را دقیقاً تا مچ و گاهی مقداری بیشتر میپوشاند و نیز استفاده از جورابهای کلفت و سیاه عمومیت دارد. گاهی نیز برای رعایت بیشتر حجاب اسلامی، به این مجموعه، دستکش هم اضافه میشود. همچنین این زنان برای رعایت حداکثری حجاب، غالباً رو میگیرند؛ یعنی با استفاده از چادر، قسمتهایی از صورت خود را هم میپوشانند.
۳. حجاب سنتی
تحقیقاتی که در سال ۸۴ صورتپذیرفته نشان میدهد که حدود نیمی از زنان تهرانی از پوشش چادر استفاده میکنند (این مقدار به احتمال بسیار در شرایط امروز تغییر یافته است). اغلب زنان چادری از جمله کسانی هستند که ما در اینجا با اندکی مسامحه، آنان را چادریهای سنتی مینامیم. ویژگی بارز این دسته از زنان چادری آن است که مانند زنان دو دسته قبل درباره استفاده از چادر و اشکال خاص آن نیندیشیدهاند؛ بلکه این پوشش را بهمنزله پوشش سنتی که بدان عادت دارند به کار میبرند.
اغلب این دسته را زنانی تشکیل میدهند که در سنین بالا قرار دارند، خانه دارند، تحصیلاتی اندک دارند و در مقایسه با دو دسته قبل، که وجه مشخصه آنان عقیدتیبودن نگاه و اندیشه آنان درباره مسأله حجاب بود. این زنان را میتوان دارای کمترین اعتقاد در این زمینه دانست. همچنین لباسهایی که این زنان در زیر چادر از آن استفاده میکنند، شاهدی بر سنتیبودن آنان است. آنها معمولاً زیر چادر از مانتو استفاده نمیکنند و همان لباسهای معمولی و سنتی خود، مثل بلوز و دامن و یا پیراهن بلند و جوراب را برتن دارند. کمتر پیش میآید که از مقنعه استفاده کنند و بیشتر به روسریهای رنگارنگ طرح و نقشداری گرایش دارند که زیر گلو گره زده میشود و گاهی هم این روسری صرفاً دور گردن آنها است.
برای این زنان، کمتر پیش میآید که وارد حوزههای عمومی رسمی شوند و در صورت پیش آمدن چنین احتمالی (مثلا هنگام مراجعه به مدرسه فرزندان یا انجام دادن کار اداری در یک اداره) کمتر تفاوت حوزههای رسمی و غیررسمی را درک میکنند و معمولاً با همان لباسهایی که شرح آن گذشت، در مکانهای رسمی حاضر میشوند. سنتیبودن نوع پوشش زنان این دسته در خانه و مهمانیها هم آشکار است. لباس مهمانی این زنان معمولا بلوز و دامن یا پیراهن است و تقریباً در این نکته مشترک است که لباس، حتماً شکلی زنانه و دامندار داشته باشد. بهندرت اتفاق میافتد کهاین زنان به پوشیدن ترکیبهایی مانند بلوز و شلوار یا کت و شلوار تمایل داشته باشند؛ این امر نه به دلیل رعایت حدود و موازین شرعی، بلکه بیشتر به این علت است که از نظر آنان، شلوار در عرف و سنت ما، لباسی مردانه است و تناسبی با زنانگی یک زن ندارد.
۴. حجاب زیبایی شناختی
این گروه را اکثراً دختران و زنان نوجوان و جوان تشکیل میدهند. اینان بیشتر دانشآموز یا محصل و در سنین بالاتر غالباً شاغلاند. از اقشار متوسط جامعهاند و در مجموع سبک زندگی آنان، حکایت از تعلق به گروههایی با سرمایههای اقتصادی و فرهنگی متوسط دارد. منطق پوشش آنان تمایز است: تمایز با انواع پوششهای مذهبی و غیرمذهبی؛ یعنی میخواهند با به کار گرفتن قواعد زیباییشناختی، خود را از سایر گروههای مذهبی و گروههای غیرمذهبی که توجه چندانی به این معیار ندارند، متمایز کنند. تفاوت عمدهای که طرز پوشش این گروه را از سه دسته قبلی متمایز میکند، نگاه متفاوت آنان به حجاب و نیز نگاه متفاوتی است که سایر زنان به حجاب آنان دارند.
معمولاً زنانِ این دسته را کسانی تشکیل میدهند که اعتقاد آنان به حجاب بهاندازه دو گروه اول، جدی نیست و به دلایل مختلفی مانند پرهیز از سنتشکنی (در صورتی که همة خانواده آنان چادری باشند)، هراس از تغییر دادن ظاهر خود و برداشتن چادر و مواجهنشدن با اجبارهای اجتماعی و خانوادگی، به استفاده از چادر مبادرت میکنند. جدا از هر دلیلی که سببِ استفاده این زنان از این شکل از چادر شده باشد، این نکته درباره آنان مشترک است که میکوشند تا عناصر زیباییشناختی را در نوع پوشش خود دخالت دهند؛ مثلا به جای استفاده از چادرهای معمولی، از انواع دیگری از چادرهای عربی و ایرانی با تزیینات تور و گیپور استفاده میکنند. کمتر پیش میآید که مقنعه به سر کنند، مگر در محافل رسمی که ناگزیر از استفاده از مقنعه باشند. اینان بیشتر، از شال در رنگهای متنوع و شاد استفاده میکنند تا روسری. گرایش آنان به مد زیاد است و معمولاً زیر چادر از لباسهای تنگ و کوتاهی که دارای جاذبه بیشتر باشد، استفاده میکنند. همچنین این دسته از چادریها معمولا در حوزه عمومی آرایش میکنند و اغلب نیز موهای آنان از زیر روسری یا شال بیرون است.
۵. حجاب بازاندیشانه
این گروه اکثراً از سرمایة فرهنگی نسبتاً بالایی برخوردارند و تحصیلات دانشگاهی دارند. در سنین جوانی و در مواردی، در میانسالی قرار دارند و در خانوادههایی با خاستگاه مذهبی متولد شدهاند. افراد این دسته معمولا در حوزه عمومی از مانتو استفاده و موازین حجاب اسلامی را به سبکی غیرفقهی رعایت میکنند. این گروه در بسیاری از ابعاد دینداری خود، از جمله حجاب، بازاندیشی کردهاند. برای فهم ذهنیت زنانِ این گروه باید به این نکته اشاره کنیم که آنان خود را معتقد به اسلام و احکام آن میدانند و برای خود قائل به هویتی مذهبیاند و درعین حال دست به بازاندیشیهایی دروندینی درباره متن دین زدهاند؛ مثلا ممکن است حکم فقهی پوشاندن همه بدن زن، جز وجه و کفین، از نظر آنان درست نباشد و حد کمتری برای حجاب قائل باشند و یا مانتوهایی به گشادی و بلندی گروههای قبلی نپوشند و در عین حال، هویت مذهبی خود را حفظ کنند.
برای توصیف پوششِ این زنان در حوزه عمومی رسمی میتوان گفت که افراد این گروه معمولا از مانتوهای، نهچندان بلند و نهچندان کوتاه استفاده میکنند؛ اغلب، همراه مانتو، شلوار میپوشند، از استفاده از آستینِ زیر مانتو میپرهیزند و گاهی، لزومی برای پوشیدن جوراب برای پوشاندن کف و روی پای خود نمیبینند؛ اما با وجود توضیحات داده شده، زنان این گروه به کلیت اصل حجاب اعتقاد دارند و اگرچه ممکن است مصادیق آن را به چالش بکشند؛ ولی حجاب را به شکلهای مختلف قبول دارند. این زنان اگر مجبور به پوشیدن مقنعه در حوزه عمومی رسمی نباشند، از استفاده از آن اجتناب و در عوض از روسری یا شال استفاده میکنند. این زنان در حوزة عمومیِ غیررسمی، ممکن است از پوششهای دیگری نظیر بلوز و دامن یا پیراهنهای گشادی که بدن را بپوشاند استفاده کنند و همچنین برای پوشاندن موها به جای مقنعه، روسری یا شال را استفاده کنند.
۶. پوشش به مثابه سبک زندگی
اغلب زنانِ این گروه از طبقه متوسط جامعهاند؛ یعنی دارای سطح نسبتاً مناسبی از سرمایههای اقتصادی و فرهنگی هستند و از سبکهای زندگی متعلق به این سرمایهها بهره میبرند؛ اما به سبب تنوع و گوناگونی که در میان آنان به چشم میخورد، نمیتوان آنها را در یک گروه پوششی خاص گنجاند. برای زنان این گروه، اساساً پوشش به معنای حجاب نیست و این تفاوت بزرگی است که آنان را از همه تیپهای قبلی متمایز میکند. آنها اکثراً در حوزههای عمومی رسمی و غیررسمی جامعه با لباسهایی ظاهر میشوند که از بیاعتقادی آنان به مسأله حجاب حکایت دارد؛ مثلاً مانتوهای تنگ و کوتاه را انتخاب میکنند، در صورت اجبار برای استفاده از مقنعه، از مدلهایی استفاده میکنند که رها باشد و موهایشان را نپوشاند یا تا حد امکان، مقررات استفاده از مقنعه را با پوشیدن شال و روسری نقض میکنند. همچنین در حوزه عمومی غیر رسمی نیز لباسهایی راحتتر مانند شلوارهای کوتاه، مانتوهای آستین کوتاه و مانتو یا دامنهای تنگ را برمیگزینند.
۷. پوشش مدمحور (تیپ اینترنتی)
مصرفکنندگان تیپ اینترنتی غالباً کسانی هستند که از سطوح بالای تحصیلاتی و سرمایه اقتصادی بهره دارند. آنان بیشتر، از خانوادههای ثروتمند و دارای تحصیلات بالا در رشتههایی مانند مجموعه هنر یا زبان هستند که به طریقی، ارتباط آنان را با جهان خارج از مرزهای ملی، ممکن و تسهیل کرده است. در میان این گروه، عده انگشتشماری پیدا میشوند که تعلقات مذهبی دارند؛ زیرا پیروی از اغلب این مدها و شیوهها مستلزمِ نداشتن قیودِ مذهبی است.
الگوی مصرفِ لباس در همه حوزههای عمومی و خصوصیِ این افراد تسری مییابد. با توجه به نوسانهایِ زیاد مدهای لباس، تعریف ثابتی از پوشش زنان این گروه نمیتوان به دست داد. گرانی لباسهای این تیپ، تعلق ایشان به گروههایی با سرمایه اقتصادی بالا را الزامی میکند. ویژگی بارز این تیپ، همانطور که از نام آن برمیآید، گرایشی است که زنان این دسته به اخذ الگوهای پوشش و آرایش خود از اینترنت و ماهواره و حرکت همگام با مدهای جهانی، هنرپیشهها، مانکنها و تالارهای نمایش لباس از خود نشان میدهند.
۸. فشن لس (Fasionless)
این تیپ از زنان ایرانی به نام «فشن لس» یا زنان، از هیچ مدی پیروی نمیکنند؛ البته شاید ایشان به لحاظ ظاهری، وجه تمایزی نداشته باشند و مشابه تیپهای دیگر به نظر آیند. آنچه وجه تمایز اعضای این گروه از سایر گروهها شمرده میشود، ذهنیتی است که این زنان درباره نوع پوشش خود و مسأله مد دارند. عنصر مشخص این ذهنیت، مقاومتی است که آنان در برابر مدهای لباس از خود نشان میدهند و در عوض میکوشند تا الگوی مصرف لباسهای خود را بر اساس سلیقة شخصی، نیاز یا باورهایی غیر از مد تعیین کنند. در میان این زنان، دو گروه برجسته به چشم میخورد:
دسته اول، زنانی که با تکیه بر ایدئولوژی مذهبی در مقابل تهاجم فرهنگی و مد، آگاهانه میایستند و سعی میکنند با انتخاب پوششی که مد نیست و یا خلاف مد است، الگوی انتخاب خود و هویت مدستیز خویش را به اطلاع مخاطبان خود برسانند.
دسته دوم، بیشتر شخصیتهای محافظهکاری هستند که احساس میکنند در جریان تغییراتِ تند و همیشگی مدهای لباس، آرامش روانی خود را از دست میدهند. اینان میکوشند با انتخاب نوعی لباس خاص که آن را مطابق هویت خود مییابند، به سکون شخصیتی دست یابند.
۹. پوشش فمینیستی
فمینیستها هم مانند تیپ «فشن لس» به لحاظ ظاهری تمایز چندانی با دیگران ندارند. اینان بیشتر به لحاظ ذهنیت و انگیزههای انتخاب لباس از سایر زنان متمایز میشوند؛ نه به جهت نوع لباسهایی که میپوشند. تفکری که زنان این دسته در برابر آن مقاومت میکنند، عقیده مردسالاری است.
حداقل دو نسل را میتوان در میان فمینیستهای ایرانی تشخیص داد: نسل اول که اکنون در دوران میانسالی خود به سر میبرد و عقاید و اندیشههایی بنیادگرایانه دارد. افراد این نسل به طور عمده، فمینیستهای غیر دانشگاهی هستند. طرفداران این دسته، استفاده از هر نوع پوشش و لباس خوشایند مردان و نشانگر مفاهیم زنانگی را رد میکنند؛ مثلا از پوشیدن لباسهای خاص زنان، مثل دامن و پیراهن زنانه میپرهیزند.
نسل دوم ایشان فمینیستهای دانشگاهیاند (یعنی امروزه در بین دانشجویان، آنها را میتوان دید) و در سنین جوانی به سر میبرند. عقاید این گروه، شدت و حدت عقاید نسل پیش از خود را ندارد و نگاه آنان به پوشش، بیشتر مبتنی بر نوعی زیباییشناسی است. این زنان به جای محرومکردن خود از پوششها و لباسهای زنانهای که به آنها علاقه دارند، درصدد بیاعتبار کردنِ نگاه مردانه به خود برمیآیند و میکوشند تا در انتخاب لباس و پوشش خود نظریات کسانی مانند مردان خانواده و مردانی که با آنان ارتباط دارند را دخالت ندهند و در عوض با تکیه بر سلیقه و میل خود و احیاناً منابع دیگری نظیر مد، نوع پوششی را انتخاب کنند که بیشتر با شرایط و تمایلات آنان سازگار باشد.
به اختصار میتوان تیپهای مختلف پوششی و آرایشی در میان زنان ایران را در سه سبک مختلف خلاصه کرد:
تیپ نخست یا گونه سنتی، کسانی هستند که در راستای گفتمان دینی حاکم بر جامعه، بیشتر به حجاب بهمثابه تکلیف مینگرند و به ابعاد مذهبی و عرفی آن توجه ویژهای دارند. برای این طیف از زنان، حجاب اصلی، چادر است. حجاب به گونهای برای آنان درونی شده است که کارکردهای اخلاقی آن راپذیرفتهاند، مدرنیته نتوانسته است روی حجابشان تأثیر چندانی داشته باشد.
تیپ دوم یا گونه نیمهمدرن، اکثریت افراد را در خود جای میدهد. این دسته از زنان با وجود نوعی از بازاندیشی در درک و تجربه نوع و اندازه حجاب، گفتمان دینی مسلط در باب حجاب را نیز کاملا رها نکردهاند. آنان با وجود پوشش چادر، حجاب را منحصر در چادر نمیدانند و معتقدند مانتوی مناسب نیز میتواند نقش چادر را ایفا کند. این گروه، حد و حدود عرفی حجاب را در جامعه ایرانی به طور کلی رعایت میکنند؛ اما در عین حال از لباسهایی استفاده میکنند که متناسب با اقتضائات زمان است و گرایش زیادی به کنترل و مدیریت نوع پوشش خود بر مبنای سلیقه فردی خود دارند.
تیپ سوم یا گونه مدرن را زنانی تشکیل میدهند که بیشتر به نمای ظاهری خود توجه دارند و خود را تصمیمگیرنده نهایی در این امر میدانند. مذهب در این دسته از زنان، جایی ندارد. بنابراین پوشش مذهبی را نیز نمیپذیرند. این دسته از افراد، حجاب را امری سیاسی و تحمیلی از سوی حاکمیت کشور قلمداد میکنند و آن را ابزاری برای دسترسی به موقعیتهای اجتماعی نظیر شغل، ازدواج و… تلقی میکنند که همین امر از نظر آنان زمینه نفاق و دورویی را در این زمینه ها فراهم آورده است.
منابع
۱. حمیدی، نفیسه و مهدی فرجی (۱۳۸۷)، سبک زندگی و پوشش زنان در تهران، تحقیقات فرهنگی ایران، ش ۱، ص ۶۵-۹۲.
۲. فرجی، مهدی و نفیسه حمیدی (۱۳۸۴)، نگرش زنان به انواع پوششهای رایج؛ تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
۳. قادرزاده، امید و همکاران (۱۳۸۹)، حجاب در کشاکش سنت و تجدد، دو فصلنامه علمی ـ تخصصی اسلام و علوم اجتماعی، سال دوم، ش ۳، ص ۱۴۱-۱۷۰.
پایش سبک زندگی، سال اول، شماره ۳، مرداد ۱۳۹۳، صفحات ۱۱۴-۱۱۹.