مقدمه
آلفونسو کوارون هفت سال پس از فیلم پر محتوا و قدرتمند «فرزندان بشریت ۲۰۰۶» بار دیگر، قدرت خود را در عرصه نویسندگی و کارگردانی به دنیای سینما یادآوری میکند. این کارگردان مکزیکی، بار دیگر توانست با «جاذبه ۲۰۱۳» توجه سینمای جهان را به خود جلب کند. این فیلم از نظر فرمی با دیگر فیلمهای کوارون تفاوت دارد؛ اما در بردارنده تمام دغدغههای پیشین این کارگردان است. دغدغههای ثابتی که کوارون با ظرافت در تمام فیلمهایش گنجانده است. نقد امریکا و فرهنگ غربی، نقد دین و مذهب، ارزش و هدف زندگی و ستایش فرهنگ شرقی از جمله مؤلفههای این کارگردان بزرگ است. «جاذبه ۲۰۱۳» هفت اسکارِ بهترین کارگردانی، بهترین فیلمبرداری، بهترین صداگذاری، بهترین تدوین، بهترین جلوههای ویژه، بهترین تدوین صدا و بهترین موسیقی متن را در هشتاد و ششمین جشنواره اسکار۲۰۱۴ به دست آورد. علاوه بر آن نامزد سه اسکارِ بهترین فیلم سال، بهترین کارگردانی هنری و بهترین بازیگر نقش اول زن هم شد.
خلاصه داستان
«جاذبه ۲۰۱۳» با وجود ظاهر ساده و بیآلایش، محتوایی پیچیده و عمیق دارد. کاوشگری امریکایی، مأمور انجام چند کار بر روی تلسکوپ هابل است. دکتر رایان استون (ساندرا بولاک )، مت کوالسکی(جورج کلونی ) و شریف، متخصصان این عملیاتاند. آن سه با لباس فضانوردی در فضا مشغول انجام وظیفهاند. برنامه، لغو میشود؛ چرا که خبر میرسد روسیه، یکی از ماهوارههای جاسوسی خود را منهدم کرده است. برخورد ضایعات آن ماهواره با ماهوارههای دیگر، باعث شده انبوهی از ضایعات فلزی با سرعت به سمت کاوشگر امریکایی هجوم آورد. سه متخصص، فرصت برگشتن به کاوشگر را پیدا نمیکنند. بر اثر برخورد ضایعات، کاوشگر متلاشی میشود، شریف میمیرد و استون بیاختیار به هوا پرتاب میشود.
کمی بعد، کوالسکی که مجهز به رانشگر است، استون را پیدا میکند و به کاوشگر برمیگردند. همه خدمۀ کاوشگر، مردهاند. آنها در حالی به طرف ایستگاه فضایی بین الملل حرکت میکنند که مخزن اکسیژن استون و انرژی رانشگر کوالسکی رو به اتمام است. کوالسکی از آخرین رانشش برای رسیدن به ایستگاه استفاده میکند. آنها به ایستگاه فضایی برخورد میکنند. طناب اتصال آنها پاره میشود. پای استون به بندهای چتر سایوز گیر میکند و موفق میشود کوالسکی را هم نگه دارد. طناب، تحمل دو نفر را ندارد.
کوالسکی خود را جدا میکند و بیاختیار به طرف آسمان تاریک رانده میشود. استون وارد یکی از سایوزهای آسیبدیده روسی میشود. سایوز برای برگشت به زمین، مناسب نیست. کوالسکی که ارتباط صوتیاش همچنان برقرار است به استون پیشنهاد میدهد که با سایوز به کاوشگر چین که شنزو نام دارد، برود و با آن به زمین برگردد.
استون که مهارت چندانی در هدایت سایوز ندارد، بهسختی سایوز را از ایستگاه جدا میکند؛ اما سوخت سایوز در میانه راه تمام میشود. استون ناامید میشود. شیر اکسیژن را قطع میکند و منتظر مرگ میماند؛ ولی اتفاق عجیبی، داستان را تغییر میدهد.
کوالسکی سایوز را پیدا میکند و واردش میشود. گویا یک باتری اضافه برای رانشگر خود پیدا کرده است. او پیشنهاد میدهد از جتهای فرودِ آرام استفاده کنند که نیازی به سوخت ندارد. استون به خود میآید و متوجه میشود به علت کمبود اکسیژن، خیالاتی شده است. حرفهای کوالسکی را به یاد میآورد. امیدش را باز مییابد. از جتهای فرود استفاده میکند و خود را به شنزو که در حال رسیدن به جو زمین است، میرساند. شنزو به زمین میرسد و سالم فرود میآید. استون، فرصتی دیگر برای شروع یک زندگی متفاوت پیدا میکند.
«جاذبه ۲۰۱۳» یک فیلم فضایی است؛ اما برخلاف بسیاری از فیلمهای فضایی که در تلاش برای پیدا کردن حیات در غیر زمین هستند، این فیلم با ذکر این مقدمه که زندگی در فضا غیر ممکن است، به تلاش یک فضانورد برای رسیدن و برگشتن به زمین میپردازد. این فیلم برخلاف اغلب فیلمهای فضایی که آسمان و فضا را جایی فوق العاده زیبا و باارزش نشان میدهند، به زیباییها و ارزش زمین میپردازد. فضا در اغلب صحنهها محیطی تیره و بیروح نشان داده میشود؛ اما زمین؛ زیبا و باطراوت جلوه میکند. طلوع مکرر خورشید، شفق قطبی، رنگارنگی زمین و گفتگوی شخصیتها در تحسین زمین، همگی از برتری زمین حکایت دارند. کارگردان با نشاندادن مشکلات و سختیهای زندگی در فضا، حس تنفر و انزجار مخاطب را درباره آن برمی انگیزد. سخن استون که میگوید: «من از فضا متنفرم»، تنفر مخاطب را بیشتر میکند.
کوارون در این فیلم، قصد دارد بگوید به جای اینکه به فکر پیدا کردن حیات و زندگی در فضا باشیم، بیایید زمین را برای یک زندگی سالم حفظ کنیم. زمین، جایی است که انسان بدان تعلق دارد؛ نه جای دیگر. او در مقایسهای که بین زمین و فضا انجام میدهد، فضا را مکانی ساکت و امن معرفی میکند. آرامش و امنیت، دو موهبتی است که زمین از دست داده است. کوارون، رسانه و برنامههای تلویزیونی را مقصر این شلوغی میداند. وقتی شنزو وارد جو زمین میشود، صدای گزارش فوتبال، موسیقی رپ و اخبار، شلوغی زمین را یادآوری میکند.
هنگامی که در دقیقه «۰۰: ۰۸: ۲۶» زیبایی زمین به رخ کشیده میشود، آهنگی لطیف، لذت تماشای زمین را از فضا به ما تقدیم میکند. استون در پاسخ به سؤال کوالسکی که چه چیزِ اینجا را بیشتر دوست داری؟ جواب میدهد: سکوتش. سکوت، نیاز طبیعی یک انسان است که در زمین پیدا نمیشود. علت چیست؟ شاید صدای مسابقه فوتبال، آهنگ سبک رپ و اخباری که از شنزو چینیها هنگام رسیدن به زمین به گوش میرسد علتش باشد! شلوغی و نبود سکوت، یکی از مسائلی است که کوارون در فیلم «فرزندان بشری ۲۰۰۶» به زیبایی به تصویر کشیده است و در اینجا در مقایسه زمین و فضا، سکوت را از ویژگیها و امتیازات فضا میداند؛ سکوتی که زمانی از ویژگیهای زمین بوده است، حالا به لطف رسانهها، تبلیغات و جنگها به آرزویی تبدیل شده است که برای رسیدن به آن، باید از جو زمین خارج شد و آن را در آسمانها جستجو کرد.
فیلم با حضور امریکاییها در فضا شروع میشود. پرچم امریکا روی لباس فضانوردان در نماهای بسیاری جلوهنمایی میکند. در ادامه فیلم، نابودی تجهیزات فضاییِ امریکا نشان داده میشود. موشکِ روسی، عامل اصلی نابودی تجهیزات امریکاست. در ابتدا به نظر میرسد امریکا ابرقدرت فضاست؛ اما اقدام موشکی روسیه، این خیال را از بین میبرد. روسیه، ماهواره خود را بدون توجه به دیگر کشورها نابود کرده است.
ضایعات حاصله، تمام ماهوارهها را نابود میکند. گویا روسیه، صاحب و اختیاردار فضاست. حقیقت هم همین است. بیشترین رکوردهای فضایی متعلق به روسیه است. بیشترین و بزرگترین بخش ایستگاه فضاییِ بین الملل، متعلق به روسیه است. اشاره به رکورد پیادهرویِ آناتولی سولوویف و اینکه کوالسکی، هرگز این رکورد را نمیشکند؛ مگر اینکه بمیرد، اولین نشانه فیلم برای بیانِ این نکته است که روسیه، حرف اول را در فضا میزند. احتیاج یک امریکایی به سایوز و لباس فضانوردی روسیه و شنزو چینی نشانه دیگری بر ثبوت این مطلب است.
علاوه برآن در ادامه فیلم، شاهد نیاز استون به دانستن الفبای روسیه و چین هستیم. کوارون که یکی از مؤلفههای اصلیاش نقد امریکا است، در صدد است نیاز امریکا را به روسیه و چین نشان دهد. او امریکاییها را ابرقدرت فضا نمیداند و معتقد است این کشور برای نجات از بحران باید از روسیه و چین کمک بخواهد. این نیاز به صورت کنایهآمیزی در زمین هم صادق است؛ ولی این تنها پیام «جاذبه ۲۰۱۳» نیست.
در دقیقه «۰۰: ۵۷: ۲۰» مردی چینی توانسته با سایوز ارتباط برقرار کند. استون امیدوار میشود و سعی میکند با او ارتباط برقرار کند؛ اما متوجه میشود که مرد چینی از زمین تماس گرفته است. مرد چینی برای سرگرمی میخواسته با شنزو چین ارتباط برقرار کند. نزدیکی سایوز با ایستگاه چینیها باعث ارتباط استون و مرد چینی شده است. این مسأله میتواند به معنای پیشرفته بودن چینیها باشد. چطور یک مرد چینی میتواند با سایوز ارتباط برقرار کند؛ درحالیکه هیوستون با آنهمه شهرت، نمیتواند؟ چطور یک شهروند عادی چینی برای سرگرمی، با سایوز ارتباط برقرار میکند؛ اما مرکز فرماندهی امریکا در زمین، توان ارتباط با سایوز را ندارد؟ چین آنقدر پیشرفته شده است که ارتباط با فضا یکی از سرگرمیهای مردمش شده است. کوارون بار دیگر، ابر قدرت بودن امریکا را زیر سؤال میبرد و روسیه و چین را از او قدرتمندتر میداند. این مطلب در زمین هم اینگونه است.
در دقیقه «۰۱: ۱۴: ۴۳» هنگامی که استون، وارد بخش اصلی میشود. میخواهد عملیات فرود را انجام دهد؛ اما نوشتههای روی دکمهها همگی چینی است. استون وحشت میکند. این صحنه، اهمیت زبان چینی را نشان میدهد. چین آنقدر کشور مهمی شده است که دیگران به یادگیری زبان او نیاز دارند. دیگر زبان انگلیسی، زبان اصلی دنیا نیست. یادگیری زبان روسی و چینی در فضا فایده بیشتری دارد تا دانستن انگلیسی.
«جاذبه ۲۰۱۳» نقد جامعه و خانواده امریکایی است. تزلزل نظام خانوادگی، بیتوجهی به نیاز کودکان و ترویجنکردنِ آموزههای دینی، از جمله مباحثی است که در این فیلم، نقد میشوند. داستانهایی که کوالسکی تعریف میکند و همچنین بررسی شخصیت استون، بهخوبی مشکلات جامعه امریکا را بیان میکند.
کوالسکی، داستانی درباره یک دوجنسه تعریف میکند که البته به علتِ بروزِ یک حادثه ناتمام میماند؛ اما چرا کوارون چنین داستانی را انتخاب میکند؟ هدف او از مطرحکردن این موضوع چیست؟ یا اینکه کوارونِ بیهدف، این داستان را انتخاب کرده است؟! کسانی که فیلمهای قبلی کوارون را دیدهاند میدانند که او چیزی را بیهدف در فیلمش قرار نمیدهد. با دیدن این فیلم با اطمینان میتوان گفت که کوارون هیچ گفتگویی را بیهدف به کار نمیبرد. در فیلم «فرزندان بشری ۲۰۰۶» روال طبیعت به هم خورده است. آمار ناباروری به صد در صد رسیده است و دیگر، فرزندی متولد نمیشود. یکی از فرضیههایی که کوارون در جواب پدیده ناباروری در فیلم مطرح میکند، زیادی گناه و معصیت است.
کوارون معتقد است جهان به سمت اشتباهی حرکت میکند. شلوغی، آلودگی، ناامنی، جنگ و دینستیزی در حال افزایش است و همه اینها باعث میشود روال عادی جهان، در آیندۀ نه چندان دور، دچار تغییراتی شود؛ از جمله این تغییرات، نابارور شدن انسان خواهد بود. کوارون در «جاذبه ۲۰۱۳» هم این فرضیه را دنبال میکند و شیوع اختلال در جنسیت را از جمله تغییرات جهان میداند. افزایش دوجنسهها نوعی انحراف در روال طبیعت به حساب میآید؛ انحرافی که به سببِ گناه و معصیت بشر پدید آمده است. گویا این مسأله، عذابی برای تنبیه بشر است. این داستان کوالسکی، همانند داستان قبلیاش مربوط به جامعه امریکاست. وی این بار به طور کلی به این اشاره دارد که امریکا در مسیر غلطی حرکت میکند. علاوه بر آن به طور ظریفی به زیادی گناه و معصیت و بیدینی در جامعه امریکا اشاره میکند.
درباره روابط اجتماعی مردم امریکا در «۰۰: ۱۱: ۳۳» کوالسکی میگوید: «نصف مردم امریکای شمالی، فیسبوک خود را از دست دادند. از مفهوم این جمله بر میآید که همه یا اکثر مردم امریکا فیسبوک دارند. فیسبوک، یکی از بزرگترین شبکههای اجتماعی دنیا است. کوارون از این جمله، چه مقصودی دارد؟ از طرفی به تعلق فیسبوک به امریکا اشاره دارد و اینکه بسیاری از مردم امریکا ازفیسبوک استفاده میکنند. در این صورت، نقد روابط اجتماعی و نحوه ارتباط مردم امریکا با یکدیگر است. از دست دادن فیسبوک، سبب از بین رفتن بسیاری از ارتباطات خواهد شد. شاید کوارون میخواهد به سست بودن روابط اجتماعی در امریکا اشاره کند. مردم از طریق فیسبوک با هم آشنا و از حال یکدیگر مطلع میشوند و بسیاری از این آشناییها فقط در فیسبوک ادامه پیدا میکند. بسیاری از دوستان فیسبوکی در خارج از دنیای مجازی در دسترس نیستند و چه بسیار اطلاعات شخصیِ غلط که بین هم رد و بدل میشود. همه این ارتباطات با خرابی یک ماهواره از دست میرود. نیمی از مردم امریکا فیسبوک خود را از دست دادهاند؛ یعنی نیمی از روابط اجتماعی آنان مختل شده است.
کوارون بار دیگر به هم خوردنِ طبیعت جهان را مطرح میکند. کوارون به روشی جدید در ارتباطات اجتماعی اشاره میکند که امریکاییها از آن روش استفاده میکنند؛ یعنی ارتباط از طریق فیسبوک. او این را مصداقی برای انحراف از مسیر طبیعی ارتباطات اجتماعی میداند. کوارون، نگاهی منفی به جامعه و فرهنگ امریکا دارد، این را میتوان از فیلمهایش فهمید.
یکی از نمونههای نقد تربیت امریکاییها این است که در این فیلم با سه کاوشگر امریکا، روسیه و چین روبهرو میشویم. داخل هر کدام، اشیایی مرتبط با فرهنگشان وجود دارد. در کاوشگر امریکا یک مکعب جادویی قرار دارد. این مکعب، بیانگر تلاش و موفقیت امریکا در علوم ریاضی و عقلی است و اینکه امریکاییها بسیار عقلی به زندگی نگاه میکنند. شیء دیگری که در کاوشگر است، عروسکی سبز با چهرهای سیاه است که جارویی پشت سرش فرو رفته است. عجیببودن عروسک و تمرکز دوربین روی آن (فوکوس) باعث میشود، توجه مخاطب به آن، جلب و از غیر آن غافل شود. در نتیجه وقتی جنازه زن به استون برخورد میکند، مخاطب بهشدت غافلگیر میشود و میترسد.
عروسک، چهرهای نامهربان و نامتعارف دارد و زیاد مناسب کودکان نیست. چهره نامتعارف عروسک، بیانگر شیوه غلط تربیت فرزندان است؛ چون عروسک برای کودکان است و باید مناسب روحیات آنها زیبا و لطیف باشد. این عروسک متعلق به یکی از اعضای کاوشگر و مناسب سن او ساخته شده است. شیوه تربیتی کودکان در امریکا هم، مناسب بزرگان است، نه کودکان.
همچنین در صحنهای، کوالسکی درباره اسم او میپرسد. استون میگوید: «پدرم یه پسر میخواست (۰۰: ۳۵: ۲۵).» رایان، نامی پسرانه است. پدر استون چون پسر میخواسته و نصیبش نشده، اسم پسرانه برای دخترش انتخاب میکند. این جمله میتواند به بیتوجهی خانواده به تربیت فرزند اشاره کند. اسم هر فرد، تأثیر زیادی بر سرنوشت او دارد. داشتن نام نیک در فرهنگ اسلامی، یکی از حقوق فرزندان به شمار میآید. کوارون امریکا را به بیتوجهی به نامگذاری فرزندان متهم میکند. انتخاب نام پسرانه برای یک دختر، یکی از نشانههای این بیتوجهی است.
همچنین کوارون، جامعه امریکا را ناقض حقوق زن معرفی میکند. همیشه به نظر میرسد که امریکا یکی از حامیان جدی حقوق زن است و در فرهنگ شرقی، نوعی نابرابری بین مرد و زن وجود دارد. در فیلم، وقتی میبینیم که یکی از سه متخصص، زن هستند، این پیام را دریافت میکنیم که در امریکا، زن و مرد مثل هم هستند و هیچ تفاوتی بین آنها نیست؛ اما نامساعد بودن وضعیت حیاتی استون و زیادی دلهره و ترس او در مقایسه با شریف و کوالسکی که وضعیت بهتری دارند، ناقض این پیام است. بعید نیست کوارون در این قسمت از فیلم خواسته امریکا را کشوری بداند که حقوق زن را نادیده گرفته است؛ چرا باید یک مرد، پسر بخواهد نه دختر؟ این خواسته، ریشه در عقاید و فرهنگ سابق این کشور دارد.
زن در گذشته، ارزش چندانی برای امریکاییها نداشته و حقوقش محترم نبوده است. کوارون با این یادآوری به دفاع از فرهنگ شرق میپردازد. در فرهنگ شرقی، زن همیشه جایگاه ویژه خود را داشته است. زن همیشه ارزشمند بوده و اگر نابرابری وجود داشته، به علتِ اهمیت و ارزشش بوده است. فرهنگ شرقی با در نظر گرفتن تفاوتهای طبیعی زن و مرد، حقوق متفاوتی برای آنها در نظر گرفته است؛ اما این تفاوت بدین معنا نیست که تساوی حقوق، رعایت نشده است؛ بلکه برعکس است. در نظر داشتن حقوق مشابه با توجه به تفاوتهای طبیعی زن و مرد، نوعی ظلم به زنها است.
کوارون در این فیلم، فرهنگ شرق و غرب را مقایسه میکند. شریف و کوالسکی، نمایندگان فرهنگ شرق و استون، نماد مردم غرب است. اخلاقمحوری، خداباوری و امیدواری به زندگی، از امتیازات فرهنگ شرقی است. وجود صلیب، عکس مسیح و مجسمه بودا به اهمیت دادن شرقیها به دین اشاره میکند. وجود عکس خانواده شریف و عکسهای خانوادگی در ایستگاه فضایی، نشانگر اهمیتی است که شرقیها به خانواده میدهند؛ اما در فرهنگ غرب، این چنین نیست. مجهولبودن همسر استون، یا پسرانهبودن نام او، مسائلی است که ما را با غرب آشنا میکند.
استون، شریف را میگیرد. عکسی توجهش را جلب میکند (۰۰: ۲۱: ۲۵). عکس شریف به همراه همسر و پسرش است. شریف و همسرش، هندیاند. زنش لباس هندی پوشیده است. هر سه لبخند میزنند. پسرشان برخلاف آن دو سفیدپوست است. احتمال اینکه او پسر واقعیِ شریف نباشد، زیاد است. بودن این عکس در کنار شریف، نشاندهنده توجه او و فرهنگ شرقی به نظام خانواده است. این در حالی است که در ادامه خواهیم فهمید استون، دختری داشته که مرده است. در آنجا خبری از شوهر یا پدر نیست. شوهر استون یا معلوم نیست چه کسی است یا طلاق گرفته و یا حاضر به پذیرش فرزند نبوده و آنها را رها کرده است. تمام فرضهای مذکور، به تزلزل نظام خانواده در غرب اشاره دارد. لباس هندی زن شریف، نشاندهنده حفظ فرهنگ خودی است. اصولا یک فرهنگ و تمدن اصیل دارای لباس مخصوص خود است. حفظ این لباس به معنای پایبندی او به فرهنگ هند است.
فیلم «جاذبه ۲۰۱۳» درباره تولد دوباره یک انسان است. استون، انسانی غیر مذهبی است. او تمام تلاشش را برای نجات خود انجام میدهد؛ اما به نتیجهای نمیرسد. در واپسین لحظات عمر خود از اینکه نمیتواند برای خود دعا کند ناراحت میشود. عبارت «کسی به من دعا کردن یاد نداده»، بیانگر نیاز فطری او به ارتباط با خدا است.
«خب اگه میتونستم خودم دعا میکردم؛ ولی من هیچوقت در زندگیام دعا نکردم(۰۱: ۰۰: ۰۷).» اینکه استون هیچوقت در زندگیاش دعا نکرده، نشاندهنده بیگانگی او با دین است؛ اما چرا استون در زندگیاش دعا نکرده است؟ «آخه هیچکس بهم دعا کردن رو یاد نداده (۰۱: ۰۰: ۱۲).» این قسمت، علت بیدینی و بیگانگی استون را با خدا مشخص میکند. روش تربیتی حاکم در امریکا، مسبب اصلی این بیدینی است. فرهنگ غربی، افراد جامعه را با آموزههای دینی آشنا نکرده است؛ درحالیکه این آموزهها از نیازهای فطری و طبیعی هر انسانی است. بیتوجهی به تربیت دینی، یکی از اشکالهایِ اساسی در روش تربیتی جامعه امریکاست.
کوارون معتقد است جامعه امریکا به جای پرداختن به ارزشهای والای انسانی و هدایت انسان به سمت تعالی، به مادیات و ارزشهای مادی پرداخته است. نیاز به خداپرستی و اعتقاد به جهان دیگر از جمله نیازهای فطری بشر است. فرهنگ غربی به جای اهمیت دادن به این نیاز و تلاش برای شکوفایی آن به سرکوب این نیاز فطرتی پرداخته است. حال آنکه این نیاز در فرهنگ شرق بهخوبی درک و برای شکوفا شدن آن تلاش میشود. استون این جمله را دوبار تکرار میکند. بار دوم، دوربین، قطره اشکی را به تصویر میکشد که نشان میدهد این حرف از اعماق وجود یک انسانِ دلسوخته بر میآید. شاید کوارون با نشاندادن اشک هنگام ادای جمله، قصد دارد بگوید: این حرف استون، واقعا جای گریه دارد.
در صحنهای از فیلم با صدای هشدار اکسیژن، هیجان و تحرک فیلم بیشتر میشود. با فهمیدن اینکه استفاده از سایوزها برای برگشتن به زمین ممکن نیست، بحران دو چندان میشود. آنها به ایستگاه برخورد میکنند. طناب بین آنها پاره میشود. کوالسکی در حال پرتشدن است که استون، او را نگه میدارد. کمی بعد، وقتی کوالسکی میخواهد خود را جدا کند، استون مخالفت میکند. کوالسکی در جواب استون که میگوید: «تو هیچ جا نمیری(۰۰: ۳۱: ۴۴)»، میگوید: «این تصمیم با تو نیست(۰۰: ۳۱: ۴۷).» کوالسکی یک انسان مذهبی است و این جمله نشان میدهد که او تقدیرات الهی را پذیرفته است؛ اما استون، باوری غیر از این دارد. او تسلیم خواستههای الهی نمیشود و اعتقاد ندارد که بعضی امور به دست خداست. وی هنوز مرگ دخترش را نپذیرفته است و حالا مرگ کوالسکی را نمیپذیرد. جمله «تو هیج جا نمیری(۰۰: ۳۱: ۴۴)»، نشان از مقابله او با تقدیر است.
کوالسکی با لحنی جدی و کمی طعنهآمیز میگوید: این تصمیم با تو نیست. این جمله کوالسکی، نشاندهنده جهانبینی یک انسان خداباور است. بازی جرج کلونی هنگام ادای این جمله، بسیار زیرکانه است. او جواب استون را خیلی قاطع و جدی میدهد. لبخندی زیرکانه هنگام شنیدن حرف او میزند؛ گویا بطلان حرف و طرز فکر استون، واضح است. جمله «تو زنده میمونی، رایان(۰۰: ۳۱: ۰۱)»، به روحیه و امیدواری یک انسان خداشناس اشاره میکند. کوالسکی یک آدم مذهبی است. امید، نشاط و قبول سرنوشت از نشانههای چنین انسانی است. کوالسکی خود را رها میکند. بیشک او جذابترین شخصیت در فیلم بوده است. موسیقی غمانگیزی پخش میشود. مخاطب، حس تنفر از فضا پیدا میکند. دوربین، او را در پسزمینهای سیاه نشان میدهد(۰۰: ۳۲: ۱۷). نور خورشید، وی را درخشان کرده است. طوری تصویربرداری شده که کوالسکی به سمت بالا اوج میگیرد. کوالسکی با روشنایی به سمت بالا اوج میگیرد. این یک پایان زیبا برای یک انسان الهی است.
استون سعی میکند وارد ایستگاه شود. کوالسکی ارتباط صوتیاش را با وی حفظ کرده و او را راهنمایی میکند. او هنوز هم شوخی میکند و گویا نمیداند که به سمت مرگ میرود. این نشان میدهد که مرگ چقدر برای او قابل قبول است. انسانی که به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارد با امیدواری به رحمت خدا به استقبال مرگ خواهد رفت و ترسی برای او نیست. مهارتنداشتنِ استون در هدایت سایوز، دلهره مخاطب را بیشتر میکند. استون قصد دارد وقتی به ایستگاه رسید با سایوز، کوالسکی را نجات دهد. کوالسکی، مطلبِ مهمی میگوید: «رایان، باید یاد بگیری دست بکشی(۰۰: ۳۵: ۰۴).»
کوالسکی به تقدیر و سرنوشت معتقد است. وی اعتقاد دارد باید یاد بگیریم و سرنوشت را بپذیریم. درست است انسان، مختار و در تغییر سرنوشت دخیل است؛ ولی پذیرش اینکه با مشیت الهی نمیتوان مقابله کرد، هم لازم است. کوالسکی به استون که مشیت الهی را در زندگی باور نمیکند، میگوید که باید یاد بگیری که امور و سرنوشتِ هر انسانی، دست خداست و به جای جنگیدن با خواست خدا، بهتر است با آن کنار بیایی و زندگی را ادامه دهی. البته این به معنای جبر در زندگی نیست؛ زیرا سرنوشت به دست خود انسان تغییر میکند. خواست خدا و اختیار انسان در طول هم قرار دارند. کوالسکی از استون میخواهد که به زنده ماندنِ خود امیدوار باشد.
استون همانند جنینی که در انتظار تولد است میماند. ورود او به زمین، تولد او به حساب میآید. اینکه در پایان فیلم بهسختی روی پایش میایستد، به نوپایی و طفل بودن او اشاره دارد. استون با ورود به زمین، در سرزمینی پا میگذارد که هیچ بشری درآن زندگی نکرده است. استون لباسهایش را بیرون میآورد و مانند جنین در شکم مادرش میخوابد. لولههای بالای سرش طوری قرار گرفتهاند که انگار بند ناف هستند. برای جنین بهترین محیط، رحم است. اگر جنین، زودتر از موقعش از رحم خارج شود، میمیرد. کوارون، استون را به جنین تشبیه میکند. سایوز را محل امن برای او میداند و فضا را مناسب او نمیداند. سایوز از آن جهت مناسب حال استون است که شبیه محیط زمین است. جاذبه، وجود ندارد؛ اما اکسیژن هست. کوارون میخواهد به تعلق انسان به زمین اشاره کند. رفتن به فضا مثل خارجشدن زودهنگام از رحم مادر است. کوارون در ادامه، تولدِ دوباره انسان را نشان میدهد. استون، جنینی است که هنوز متولد نشده است. او جنینی است که برای متولد شدن، آماده نیست. کوارون قصد دارد هبوط دوباره انسان را به زمین نشان دهد؛ اما سقوطی متفاوت با سقوط آدم ابوالبشر.پایش سبک زندگی، سال اول، شماره ۳، مرداد ۱۳۹۳، صفحات ۵۲-۵۹.