دستکاری بدنی و گرایش به تغییر شکل بدن در گفتگو با دکتر محمدسعید ذکایی

مصاحبه پایش با جناب آقای دکتر ذکایی

ـ رابطه میان سبک زندگی و گرایش به تغییر شکل بدن چیست؟
این‌ دو باهم یکی و در هم مستتر هستند؛ یعنی کسانی که به سبک علاقه بیشتری دارند و سبک را بیشتر دنبال می‌کنند و همچنین امکاناتِ انتخاب و جستجوی سبک برای آنان آسان‌تر است، طبیعتاً به حوزه تغییر شکل و آرایش بدن که از جلوه‌های سبک است، علاقه بیشتری دارند. بنابراین رابطه، رابطه دو طرفه و دوجانبه و نه دوگانه بین این دو برقرار است. رابطه دوجانبه‌ای که یکدیگر را تغذیه می‌کنند. درواقع، کسانی که توجه و حساسیت و گرایش بیشتری به تغییر بدنی دارند، معمولاً به سبک هم بیشتر پایبندند و از آن‌طرف هم کسانی که تعلق به سبک پیدا می‌کنند، به تمایز، انتخاب و مصرف علاقه بیشتری دارند و طبیعتاً یکی از جدی‌ترین محمل‌هایی که این سبک را متحول می‌کند حوزه بدن خواهد بود؛ بنابراین، این رابطه یک رابطه دوجانبه و مکمل است.

ـ یعنی با یکدیگر همسو هستند؟
بله. در سبک چه به معنای فردی آن (شناخت، ارزش‌ها و عواطف) و چه با نگاه جمعی که انتخاب‌ها، سلسله‌مراتب و یا تعلقات افراد بر اساس گروه‌بندی‌ها از هم متفاوت می‌شود، توجه به بدن قابل مشاهده است. کسانی که به سبک وفادارترند، عملاً انتخاب بدن را در اولویت قرار می‌دهند و این رابطه قوی‌تر و مستقیم‌تر است. از سوی دیگر، تغییر و انتخابی که برای تغییر بدن شکل می‌گیرد می‌تواند حساسیت‌هایی را برای برجسته کردن سبک زندگی به دنبال داشته باشد.

ـ ویژگی کسانی که از فیزیک بدنی خود ناراضی هستند چیست و ریشه اینتمایل را در چه چیزی می‌دانید؟
این مقوله تنوع زیادی دارد و نمی‌توان تنها به نمونه‌های خاصی اشاره کرد. به‌هرحال، افرادی که قدرت مصرف بیشتری دارند، قدرت انتخاب بالاتری نیز دارند. این مسئله نهایتاً با انتخاب، قدرت مصرف، عاملیت و تاحدودی با سرمایه‌های فرهنگی نسبت برقرار می‌کند و به نظر می‌رسد که در شرایط مساوی و بر اساس قرائن آماری می‌توان نتیجه گرفت که این مسئله مثلاً تابع فردی شدن ارزش‌ها و اصرار بر انتخاب فردی افراد حوزه‌های مصرفی است؛ بنابراین کسانی که ارزش‌های فردی‌تر بیشتری دارند و یا گروه‌هایی که فردگراترند و یا در معرض انتخاب‌های فردی و اعمال عاملیت خود قرار دارند میل به تغییر، تمایز و بهبودی شرایط بیشتر است. نکته دیگر اینکه هر تغییری را نمی‌توان ذیل مقوله نارضایتی جای داد، هرچند بخشی از افرادی که خواستار تغییر در بدن خویش‌اند از عدم اعتمادبه‌نفس و یا نارضایتی از بدن رنج می‌برند و به دنبال تأمین رضایت‌اند. این عدم رضایت بیشتر در میان کسانی که مواجهه بیشتری با ارزش‌های غرب‌گرایانه و مصرفی دارند، قابل‌مشاهده است. به‌عنوان مثال بیشتر خانواده‌های متوسط، گروه‌های شهرنشین و ساکنان کلان‌شهرها و گروه‌هایی که بیشتر در معرض مواجهه با تولیدات فرهنگی و رسانه‌ای قرار دارند و رسانه‌های نو مثل ماهواره بر آنان تأثیر بیشتری دارد، این ویژگی را بیشتر به نمایش می‌گذارند. البته برخی از خصوصیات شخصیتی نیز می‌تواند در این مسئله مؤثر باشد؛ مثلاً برخی افراد ذاتاً وسواس‌های بدنی دارند و مقایسه و ارزیابی دیگران از بدنشان برای آنان اهمیت بیش از اندازه دارد و یا برخی به جو و فشار اجتماعی زودتر واکنش نشان می‌دهند و می‌خواهند هم‌نوا، همگرا و نزدیک با عموم جامعه شوند.

ـ آیا گشایش اقتصادی و رفاه نسبی در افزایش گرایش به جراحی‌های زیبایی تأثیرگذار است و یا به عبارت دیگر آیا این نوع جراحی‌ها در طبقه مرفه بیشتر است؟
بله. به‌لحاظ آماری، در طبقات مرفه بیشتر است. به‌صورت طبیعی، افراد وقتی از نیازهای اولیه فاصله می‌گیرند، خواست‌های آنان تأمین می‌شود و معیشت آنان تضمین می‌گردد، به نیازهای ثانویه، لوکس‌تر و فانتزی‌تر روی می‌آورند. این امکان برای طبقه مرفه بیشتر است؛ اما درعین‌حال، به‌خاطر رشد تکنولوژی و تقاضای گسترده‌ای که وجود داشته است، امکان دسترسیِ ارزان‌تر، با مرغوبیت کم‌تر، یا حتی نوع فیک و جعلی آن، ممکن است برای طبقات فرودست هم فراهم شود. بنابراین اگرچه همچنان تفاوت دسترسی طبقاتی در رابطه با این مقوله وجود دارد، اما در حال حاضر انحصاری نیست و گروه‌های ضعیف‌تر نیز به‌خاطر فشار هنجاری که پیش‌تر ذکر شد و تأثیرات بین فرهنگی و بین ذهنی که در مدرسه، دانشگاه، خیابان و رسانه‌ای با آن مواجه‌اند، به این امور چه به‌صورت رسمی و چه غیررسمی روی آورده‌اند و همین امر همه‌گیر شدن این مقوله را توضیح می‌دهد.

ـ تأثیر نشاط اجتماعی یا ایجاد فضای خود ارزشمندی در کاهش این نوع تمایلات چگونه است؟
این مسئله در شهر اتفاق نمی‌افتد یا کم‌تر قابل‌مشاهده است؛ یعنی اگر پدر و مادر در یک خانواده بتوانند به‌شکلی ماهرانه و ظریف فرزندان را قانع کنند و در عمل نیز خود متعهد به این بمانند که شخصیت آدمی با داشتن، مصرف کردن، به رخ کشیدن و نمایش دادن تناسبی ندارد، شاید تاحدی فرزندان به این ارزش‌ها پایبند باشند؛ اما با توجه به رویه‌ای که در نسل نو مشاهده می‌شود و افزایش مواجهه و تأثیرپذیری نوجوانان از رسانه‌ها نمی‌توان آن‌چنان این انطباق را انتظار داشت. همچنین در شرایط کنونی فردی شدن و نقش انتخاب و عاملیت تعیین‌کننده است و به‌هرحال، بخشی از این مسائل تابع گفتمان است. از آن‌طرف، اگر امکانات برابر و در دسترسی برای پاسخ‌گویی به هیجاناتی مانند ورزش، گردش و سفر و یا ارتباط در حوزه‌های عمومی و معاشرت‌های جمعی تاحدی فراهم باشد، نگرانی‌ها و اضطراب‌های افراد را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و می‌تواند نقشی جبران‌کننده را ایفا کند. بنابراین، با وضعیت پیچیده‌ای مواجهیم که علی‌رغم حرکت به‌سمت فردگرایی و مصرف‌گرایی که باعث تغییر ساختارها و به‌تدریج تأثیر بر انتخاب‌ها می‌شوند؛ اما درعین‌حال می‌توان با تمهیداتی به این اندیشید که این نسلی که به‌لحاظ جسمی و روحی باید در نشاط و سلامت باشد، از ریسک‌ها، ماجراجویی‌ها و مخاطراتی که مخصوصاً بعد از عمل جراحی وجود دارد پرهیز ‌کند و با پیگیری ورزش و یا مهارت و ارائه آموزش‌های جدی در مدرسه بخشی از این توجه افراطی منحرف شود و تغییر کند؛ بنابراین می‌توان کارهایی در این زمینه انجام داد، اما اینکه دقیقاً باید به چه مکانیسم و تأثیری روی آورد، نیاز به مطالعه و پژوهش بیشتری دارد.

ـ آیا اساساً سیاست‌های مقابله‌ای در مواجهه با جراحی‌های بی‌دلیل زیبایی در کشور ما وجود دارد و اگر وجود دارد این سیاست‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
مقابله‌ای در کار نیست و احتمالاً قرار نبوده باشد، البته به‌لحاظ گفتمانی گاهی تقابل‌هایی وجود دارد؛ مثلاً صداوسیما با ارائه گزارش از جرائمی در این زمینه اضطراب و هراس اخلاقی ایجاد کنند و یا با نسبت دادن این رفتارها به غرب‌زدگی و خودباختگی و تأثیرپذیری از یک‌سری فرهنگ‌های وارداتی به مذمت و تخطئه آن بپردازند، ولی در این چهل‌ساله پس از انقلاب، کم‌تر به دنبال تبیین علمی و تغییر اجتماعی از درون بوده‌ایم؛ بنابراین این‌که بتوان این‌ها را مقابله نامید، محل تأمل است. بخشی از تقابل، گفتمانی است و بخشِ دیگر آن، بخش کلانی است که در متن روابط جهانی، فرهنگ جهانی و جهانی‌شدن رسانه‌ها رقم می‌خورد و بخشی هم به ناکارآمدی‌ها و یا نابرابری‌ها بازمی‌گردد؛ به‌عنوان مثال، محدودیت‌هایی که دختران جامعه ما با آن مواجه هستند و تنگناها و مضیقه‌هایی که در انتخاب‌های زندگی و حرفه‌ و… برای آنان وجود دارد.

به‌هرحال، اگر قرار است آگاهی‌بخشی صورت گیرد و جامعه را از افراط‌ها و ریسک‌هایی که در این قلمرو شکل می‌گیرد، برحذر داشت، باید به بحث زیرساخت‌ها، امکانات و شرایط تحقق این امر توجه کرد و این‌ها وظیفه دستگاه‌های رسمی و سیاست‌گذار است. باید مراکزی را ایجاد کرد که بتوانند پاسخگوی نیازهای مهارتی، فراغتی، تفریحی، ورزشی و تحصیلی جوانان باشند و همچنین فرصت‌های سرمایه‌گذاری برای کار و جذب حرفه مؤثر را فراهم کنند.

بخش دیگری از مقابله، مقابله گفتمانی است، با این پیش‌فرض که نگاه یک‌سویه و آسیب‌شناسانه صرف و مذمت و تخطئه غلیظ اثری منفی دارد و باید آن را کنار گذاشته و با یک تحلیل جامع و تبیین علمی از ماهیت این امر و ریشه‌ها و عوامل آن، سطح آگاهی‌ عمومی را ارتقا داد که اگر این کار انجام شود، می‌توان امیدوار بود تا حساسیت‌ها در برخی از طیف‌های جامعه شکل بگیرد و از رشد بیش‌ازحد این مسئله جلوگیری شود. اما درمجموع این مداخلات نه امکان‌پذیرند و نه قابل تجویز و هیچ کشوری، در هیچ مقطعی نتوانسته این کار را انجام دهد.

ـ وضعیت آینده تغییر جنسیت در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید و با توجه به این‌که نسبت به ترنس‌های جامعه نگاهی منفی وجود دارد، تا چه اندازه می‌شود به این تغییرات جهت داد؟
این مسئله، یک مقوله متفاوت و سؤال دیگری است و به زمینه بحث ما ربطی ندارد. بحث ما درباره بدن و تغییر آن است؛ ولی در دوجنسه‌ها بحث درباره هویت و نارضایتی آنان از هویت خود است، هرچند اشتراکاتی هم در این باب وجود دارد. ترنس‌ها دچار عارضه‌ای به‌اصطلاح جنسیتی هستند که از آن رنج می‌برند و علاقه‌مندند آن را به یک وضعیت واحد تبدیل کنند که به هویت آنان نزدیک‌تر باشد. دغدغه آنان یک دغدغه کاملاً انسانی و حق بشری آنان است. مقوله ترنس‌ها هم جنبه پزشکی دارد و هم دارای وجه اجتماعی و فرهنگی پررنگی است که این افراد در ارتباط با جامعه دچار رنج‌ها و مشکلاتی هستند که باعث نارضایتی آنان می‌شود. به نظر می‌رسد که در آینده، این افراد از لاک دفاعی و یا انزوایی که می‌تواند خودخواسته یا نتیجه تحمیل جامعه باشد بیرون خواهند آمد و تاحدی مصرانه‌تر و جدی‌تر برای اعاده حقوق خود تلاش خواهند کرد؛ حقوقی که هم به‌لحاظ شرعی مجوز دارد و هم به‌لحاظ عرفی در حال فراگیرشدن در جامعه است.

ـ باید یک حق شهروندی برای آنان در نظر گرفت.
هم یک حق انسانی است و هم یک حق شهروندی. در جامعه ما گاهی با آنان تصنعی برخورد می‌شود و وضعیت آنان را به‌عنوان یک عارضه پزشکی یا یک وضعیت ناسازگار تلقی می‌کنند که نیاز به توجه دارد، اما عملاً در سطح عمومی جامعه، برخورد درستی با این افراد صورت نمی‌گیرد و آنان همچنان از کناره‌گیری، طردشدن، تبعیض، نگاه‌های خیره و برچسب‌ها، چه در داخل خانواده و چه در متن اجتماع، رنج می‌برند. کار بزرگ ما این است که تا حد امکان به این افراد اعتمادبه‌نفس، مجال و فرصت‌ دهیم تا به خواسته‌های خود برسند و به آنان در چالشی که با هویت خود دارند، یاری برسانیم.

 

پایش سبک زندگی-شماره27-بهار و تابستان1398

مطالب مرتبط
ارسال پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.