مقدمه
یکی از مقولات مهم فرهنگی که مدتی است در میان صاحب نظران اجتماعی جا باز کرده و بسیار مورد توجه آنها قرار گرفته است، «سبک زندگی» است. در دنیای امروز نیز «سبک زندگی» از جمله مفاهیمی است که بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. جستوجویی ساده در موتورهای جستوجوی اینترنتی نشان میدهد که این مفهوم تا چه حد عمومیت دارد و در چه زمینه گستردهای از آن استفاده میشود.
آنچه از مفهوم سبک زندگی اراده و برداشت می شود در واقع شیوه زندگی خاص یک فرد، گروه، یا جامعه است. سبکهای زندگی، مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در بر میگیرد. غالبا مجموعه عناصر سبک زندگی در یکجا جمع میشوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک میشوند. به نوعی گروههای اجتماعی مانند یک جامعه، اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده، یک سبک خاص را تشکیل میدهند.
مفاهیمی مانند «سبک زندگی اسلامی» و یا «سبک زندگی غربی» با همین نگرش توجیه پذیر است. نکته مهم در این باره این است که سبک زندگی هر جامعه با فرهنگ آن جامعه، ارتباط تنگاتنگی دارد. به تعبیر دیگر سبک زندگی هر جامعه، آینه فرهنگ آن جامعه است. نظریهپردازان حوزههای فرهنگی بر این باورند که یکی از ابزارهای سلطه بر ملتها، تحمیل سبک زندگی مورد نظر خودی بر آن ملت است. از همین رو است که رهبر معظم انقلاب بارها نسبت به تهاجم فرهنگی و گرایش به الگوی زندگی غربی هشدار داده و راه مقابله با آن را ترویج سبک زندگی اسلامی دانستهاند. ایشان در سخنرانی خود در مهرماه سال گذشته در جمع جوانان استان خراسان شمالی فرمودند: «براى ساختن تمدن نوین اسلامى، بشدت باید از تقلید پرهیز کنیم؛ تقلید از آن کسانى که سعى دارند روش هاى زندگى و سبک و سلوک زندگى را به ملت ها تحمیل کنند. امروز مظهر کامل و تنها مظهر این زورگویى و تحمیل، تمدن غربى است». ایشان همچنین فرمودند: «یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبک زندگى کردن، رفتار اجتماعى، شیوه زیستن ـ اینها عبارت أُخراى یکدیگر است». از این رو توجه به الگوی زیستی جامعه خود و شناخت آسیب ها و ضعفها و انحرافهای آن در رویارویی با سبک زندگی غربی و الگوها و ارزشهای غیر دینی وارداتی، نوعی مقابله با تهاجم و سلطه نرم دشمن به شمار می رود.
۱. زندگی مجردی؛ رهآورد زندگی غربی
چند سالی است که دغدغه توجه به دگرگونی سبک زندگی جامعه ایرانی به ویژه نسل جوان به سبک زندگی غیر اسلامی و غربی و جلوگیری از این پدیده آسیب زا در میان متولیان و صاحبنظران فرهنگی ایجاد شده است. اگرچه برخی منکر این حقیقت هستند؛ برخی دیگر بر آن پای می فشارند و اساساً بر این اعتقادند که سالهاست خانوادههای ایرانی بیآنکه بدانند سبک زندگی اسلامی و ایرانی وداع کرده و در حال میزبانی از فرهنگ زندگی غربی در تمام جنبههای زندگی خود هستند. اینکه موضوع سبک زندگی به چه مقولاتی مرتبط می شود و دایره شمول آن تا چه اندازه است، بحثی جداگانه و دراز دامن را میخواهد؛ اما آنچه در این نوشتار در پی آن هستیم، بررسی دو جنبه از سبک زندگی غربی است که رفته رفته در میان جوانان ایرانی در حال رخنه کردن است. این دو مصداق، عبارتاند از «گرایش به تجرد» و به مقیاسی کمتر، «گرایش به همخانگی». دوری از خانواده و زندگی مجردی اختیار کردن از سنی خاص، به امری عادی و حتی به یک فرهنگ در جوامع غربی تبدیل شده است؛ بگونه ای که بسیاری از جوانان (و حتی در پارهای از موارد یک نوجوان در سن ۱۷ سالگی) خانه والدین را ترک کرده، در نقطه ای دیگر و یا شهری دیگر زندگی مجردی را برای خود بر می گزیند. سالها است که این شیوه برای جوان غربی پذیرفته شده است و برای او نوعی حق تلقی میشود. در فرهنگ اسلامی و ایرانی، از دیرباز، این نوع تجرد پیش از ازدواج، برای جوانان و خصوصاً دختران مجرد نه تنها پذیرفتنی نبوده، بلکه در صورت انجام، نکوهش اطرافیان و دیگران را نیز به همراه داشته است. با این حال متاسفانه چند سالی است که گاه آمار نگران کننده ای منتشر میشود که حکایت از گرایش جوانان به دوری از والدین و زندگی مجردی دارد.
پیشتر، این گرایش به طبقه خاصی از پایتخت نشینان محدود می شد اما آخرین آمارها حکایت از آن دارد که این مسئله به دیگر کلانشهرها نیز سرایت کرده است، به گونه ای که آمار رویآوردن جوانان به زندگی مجردی در هر یک از کلان شهرهای تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و اهواز به ۳۰ درصد رسیده است. گفتنی است که بخشی از آنها را دختران تشکیل می دهند و غمانگیزتر آنکه روز به روز بر تعداد دختران جوان در این جامعه آماری افزوده می شود.
بر اساس آخرین سرشماری، ۲۳ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از جمعیت کشور را جوانان بین ۱۵ تا ۲۹ سال تشکیل میدهند که این جمعیت نسبت به سرشماری سال ۸۵ ، ۵/۴ درصد کاهش یافته است. با وجود تلاشهای مسئولان و متولیان فرهنگی کشور در راستای حل معضلات فرهنگی مرتبط با جمعیت، کاهش جمعیت جوان کشور و در کنار آن بالارفتن سن ازدواج و گرایش به تجرد، از مهمترین خطرها و آسیبهای اجتماعی کشور به شمار می روند. در واقع میان این دو معضل، نوعی برهمکنشی برقرار شده است زیرا که در جامعه ایرانی با بالا رفتن سن ازدواج، فرد به سمت زندگی مجردی پیش می رود و طولانی شدن دوران تجرد و بالا رفتن سن ازدواج نیز باعث میشود بسیاری از جوانان، در موقعیتی قرار گیرند که احساس کنند سربار خانوادهها هستند و زندگی مجردی و مستقل را بر تشکیل خانواده ترجیح میدهند. در دهه ۷۰ شمسی، زندگی مجردی بیشتر از آنِ دانشجویان غیربومیای بود که دور از شهر خود تحصیل میکردند. در آن دوره نگاه بدبینآنهای به این نوع افراد وجود داشت به طوری که ساکنان شهرهای میزبان، ورود این دانشجویان را آفتی برای سنت های خود می پنداشتند؛ اما امروزه و در دهه ۹۰ شمسی، مجردی زیستن نمونههای تازهای پیدا کرده است و تنها به دانشجویان غیربومی محدود نمیشود؛ بلکه افرادی هستند که در شهر و زادگاه خود جدا از خانواده و به صورت مجردی زندگی میکنند. میانگین سنی این افراد نیز ۳۰ سال است.
آمار نگران کننده جوانان مجرد، نوعی هشدار برای خانوادهها محسوب میشود. زیرا این خانواده است که خواسته یا ناخواسته زمینه را برای زندگی مجردی فرزندش فراهم میکند. در این میان افرادی نیز یافت می-شوند که با وجود متأهلبودن، برای رسیدن به بعضی امیال خود خآنهای مجردی نیز در اختیار می گیرند. به هر حال روند رو به رشد گرایش جوانان به زندگی مجردی، زنگ خطر را برای متولیان فرهنگی کشور به صدا در آورده است. در این میان برخی نیز از شرایط به وجود آمده ، بد استفاده کرده، در پی آن هستند تا از آب گلآلود ماهی بگیرند.
برای نمونه مشاهده می شود که برخی صاحبخانه ها خانه خود را تنها به فرد مجرد اجاره می دهند و یا اینکه برخی از بنگاه های املاک تنها در پی یافتن مشتری مجرد و ترجیحاً خانم برای خانه های خالی هستند.
مدتی پیش یکی از خبرگزاریهای داخلی برای پیگیری این ماجرا، گزارشی از آژانسهای املاک در شمال تهران تهیه کرده و از قول صاحب یک آژانس مسکن آورده بود: «بیشتر متقاضیان ما برای خانه مجردی جوانان هستند؛ در حالی که در گذشته بیشتر مردها مشتری ما بودند، اما الان خانمها از مردها پیشی گرفتند. مردهایی را میشناسیم که به دور از چشم همسرانشان، برای دوستان خود آپارتمان اجاره کرده، زندگی مجردی اختیار میکنند و برای این امر هزینههای زیادی را میپردازند. فرد دیگری گفته است: «در همین محله، دخترها و پسرهای جوان و پولداری را میشناسم که در روز فقط چند ساعت در آپارتمان اجارهای خود هستند؛ در واقع برای خوشگذرانی و راحت بودن، حاضرند بالای ۳۰ میلیون تومان ودیعه و ۵۰۰ هزار تومان اجاره بدهند.» بدون شک نخستین پیامدهای ناخوشایند این واقعیت به خود خانواده باز می گردد زیرا اگر تا دیروز، والدین نگران تنهایی خود در دوران پیری بودند اما امروز این نگرانی رنگ دیگری به خود گرفته است و آنها باز هم نگران تنها ماندن خود هستند؛ اما این بار در دوران میان سالی و در خانه های خود. همین نگرانی باعث شده است تا خانوادهها از حرف زدن درباره حس استقلال طلبی و آزادی فرزندان خود هراسان باشند. این حس اگر چه از موهبت های الهی برای انسان به شمار می رود، اما از آنجا که همراه با گرایش فرزندان به زندگی مجردی است برای خانواده ها ترسناک شده است.
۲. برخی از مهمترین عوامل گرایش به تجرد
الف. استقلال مالی
یکی از پیششرطهای گرایش به زندگی مجردی، استقلال مالی است. امروزه افزایش اشتغال جوانان و نیز زنآنکه از زمینه های توسعه و مدرن شدن هر جامعه ای است، باعث شده است آنها از نظر مالی به استقلال رسیده و این موضوع سبب شده است تا برخی این استقلال را در سایر زمینه ها نیز خواستار باشند. اولین گام استقلالخواهی این افراد، رها شدن از سلطه خانواده است.
ب. تاثیرپذیری از برنامه های ماهوارهای
بدون شک برنامه های ماهواره ای و فیلم های ویران کننده غربی به ویژه هالیوودی، نقش مهمی در سوق دادن جوانان به این الگو از زندگی دارند. این شبکهها که رسالت خود را ترویج سبک زندگی غربی می دانند، با پرداختن به این امر در پوشش آثار رسانهای جذاب و تأثیرگذار، نقش مهمی در تباهی ذهن های جوانان دارند. در بسیاری از این آثار، مستقیم و غیرمستقیم مخاطب جوان را به تلاش برای استقلال یابی از راه دوری از والدین و مجرد زیستن تشویق میکنند.
ج. محرومیت از فضای مستقل
یکی از دلایل تمایل جوانان به داشتن زندگی مجردی، نداشتن فضایی برای انجام کارهای مورد علاقه خویش است. مساحت و فضای فیزیکی خانهها در گذشته به گونه ای بود که دختران و پسران با رسیدن به سن بلوغ، فضای مستقلی در اختیارشان قرار میگرفت. در آن فضا جوان درس میخواند، به کارهای شخصی اش می-رسید و در کل، هر کاری را که مورد علاقهاش بود انجام میداد. اما امروزه مساحت خانهها به آپارتمآنهای۵۰ تا ۱۰۰ متری کاهش یافته، بسیاری از افراد در اوج جوانی، از نبود فضایی برای تفکر و آرامش در خانه گله میکنند. همین مسئله ذهن آنها را به سمت ایده داشتن خآنهای مستقل در حال تجرد سوق می دهد.
د. افزایش سن ازدواج
با وجود تلاش های مسئولان و ارائه مشوقهای گوناگون برای افزایش میزان ازدواج، همان طور که پیشتر ذکر شد، یکی از معضلات کنونی کشور، افزایش سن ازدواج است؛ امری که باعث میشود جوانان احساس کنند سربار خانواده های خود هستند؛ به همین دلیل است که به زندگی مجردی روی می آورند.
هـ. ناسازگاری والدین
بی شک اگر فضای خانه برای یک جوان، فضایی پر از صفا و آرامش باشد، احتمال این که او به دوری از والدین و زندگی مجردی گرایش پیدا کند درصد کمتری خواهد داشت؛ اما فضای تنش آلود میان والدین و نداشتن آرامش روانی در خانه، جوان امروزی را به شدت آماده ترک خانه و زندگی دور از والدین می کشاند.
پایش سبک زندگی، سال اول، شماره ۱، بهمن ۱۳۹۲، صفحات ۲۲-۲۶.