۲. هم خانگی، پیامد زندگی مجردی
یکی از رویدادهایی که به عنوان نتیجه ناخواسته زندگی مجردی (چه همیشگی و چه گذرا) به شمار می رود، پدیده هم خانگی است. هم خانگی رخدادی یکسره وارداتی است و به هیچ وجه با آموزه های دینی و فرهنگی جامعه ایرانی همخوانی ندارد. در این پدیده، دختر و پسر و یا زن و مرد مجرد به عنوان هم خانه با یکدیگر زندگی میکنند؛ بیآنکه میان آنها پیوند زن و شوهری باشد. در دنیای غرب، با توجه به تغییر سبک زندگی و در کنار آن، افزایش فشارهای اقتصادی، به طور کلی میل به ازدواج شرعی و رسمی کاهش یافته و روابط، بیشتر بر پایه ارضای غرایز و آزمایش گونه شکل می گیرد. در پی آن، تولد فرزندان نامشروع نیز افزایش چشمگیری یافته است. در غرب معمولا این پدیده را این گونه توصیف میکنند که دو هم خانه، اغلب افرادی شاغل و با تحصیلات دانشگاهی و تفکراتی روشنفکرآنه اند که معمولاً به بهانه تجربه زندگی مجردی و مستقل، از خانه پدری بیرون آمدهاند و گاه بدون آنکه والدین را از ماجرا باخبر کنند، به زندگی مشترک با یکدیگر روی آوردهاند. برای اثبات این امر که ظهور و بروز پدیده همخانگی در میان جامعه ایرانی، برگرفته از فرهنگ و سبک زندگی غربی است، به ناچار باید به برخی از آمارها و نتایج پژوهش های انجام شده در این زمینه در غرب اشاره کنیم:
به طور مثال در آمریکا، در دهه ۱۹۷۰، نزدیک به ۴۰۰ هزار زوج در قالب الگوهای همخانگی زندگی میکردند. این در حالی است که بر طبق آمارهای سال ۲۰۱۰، بیش از ۷ میلیون زوج ( ۱۴ میلیون نفر) در آمریکا در قالب همخانگی با یکدیگر زندگی میکنند. همچنین پژوهش ها نشان میدهد که بیش از نیمی از زنان در آمریکا پیش از ازدواج رابطه همخانگی را با همسر کنونی خود تجربه کرده بودند. به طور کلی، در بسیاری از کشورها، ازدواج در حال سستشدن و همخانگی در حال نیرومندشدن است. به طور مثال، شاخصها در کانادا کاهش شدید میزان ازدواج در چند دهه اخیر را نشان میدهند. در این کشور، میزان ازدواج زنان تا ۵۰ سالگی، از بالای ۹۵ درصد در سال ۱۹۶۵ به کمتر از ۶۰ درصد در سال ۲۰۰۳ رسیده است.
در مقابل، میزان همخانگی در کانادا، رشدی ۳۳۰ درصدی را نشان میدهد و از ۱۵ درصد در اواخر دهه ۱۹۶۰ به نزدیک ۵۰ درصد در سال ۲۰۰۰ رسیده است. این تغییرات، به آمریکای شمالی و اقیانوسیه محدود نمانده و اروپا نیز روندهای مشابهی از آن را تجربه کرده است. هر چند همخانگی در اروپا پدیده جدیدی نیست و پیش از انقلاب جنسی دهه ۱۹۶۰ نیز به علتهای گوناگون در برخی جوامع اروپایی یافت میشد، با این حال در آن زمان، کاری غیرقانونی، مشمول مجازات و نادر بود. در این بین، سونامی همخانگی و تغییرات الگوی خانواده، هر چند دیرتر، ولی به کشورهای شرقی نیز رسیده است. فرآیند جهانیشدن، گسترش سرمایهداری و اشاعه فرهنگی ارزشهای مناطق دیگر، همخانگی را به آسیا نیز کشاند. برای مثال آمارها نشان میدهند که همخانگی در ژاپن در سالهای اخیر افزایش یافته است، اما در ژاپن، همخانگیها معمولاً کوتاهمدت و مقدمهای برای ازدواج است. در دورههای آغاز پیدایش همخانگی، غالباً افراد فقیر، که توانایی ازدواج نداشتند، وارد اینگونه روابط میشدند و مشکلات اقتصادی یکی از مهمترین علت های شکلگیری آن بود. عدهای دیگر نیز به سبب مشکلات بعد از جدایی یا مرگ شریک زندگی خود وارد این روابط میشدند. بعد از جنگ جهانی دوم، در آلمان، زنان میانسال بعد از طلاق یا مرگ شریک زندگی خود، معمولاً همخانگی را به ازدواج مجدد ترجیح میدادند، چون نمیخواستند حقوق دوران بیوگی آنها که از سوی دولت پرداخت میشد، قطع شود. امروزه در یازده کشور اروپایی از همخانگی، به مثابه یک رابطه قانونی حمایت میشود. میتوان گفت گسترش همخانگی در کشورهای غربی، به مثابه شکل جدیدی از خانواده، مهمترین تغییر در الگوهای خانواده در ۵۰ سال اخیر بوده است. امروزه در غرب، معمولاً از دو نوع عمده همخانگی یاد میشود: «همخانگی پیش از ازدواج» و «همخانگی بدون ازدواج». در الگوی اول، همخانگی، بیشتر مرحلهای مقدماتی و آزمایشی برای رسیدن به ازدواجی بهتر است؛ اما در الگوی دوم، همخانگی اساساً ازدواج را به حاشیه رانده است. همخانگی پیش از ادواج به تأخیر ازدواجها میانجامد و همخانگی بدون ازدواج به انکار ازدواج ختم میشود. برخی افراد برای پر کردن خلأ ازدواج، به روابطی گذرا و عاشقانه روی میآورند، اما روابط عاشقانه در الگوهای پیشرفته، خود به روابط همخانگی منجر میشود. این الگوی جدید تمام و یژگیهای الگوی رابطه دوستی عاطفی را دارد، با این تفاوت که این افراد با یکدیگر زندگی زیر یک سقف را نیز تجربه میکنند و زندگی اقتصادی مشترکی دارند.
نکته مهم و پایه ای در این بحث این است که روابط همخانگی رقیب جدی نهاد ازدواج است و خود را در قامت ازدواج غیررسمی باز مینمایاند. این نوع رابطه غیراخلاقی، الگویی از رابطه است که بسیاری از تعهدها و شرایط ازدواج را دارد، اما از قوانین، سنتها و محدودیتهای آن گریزان است. همان طور که گفته شد، این پدیده به کشور ما نیز وارد شده و صد افسوس که با گسترش یافتن نمادهای سبک زندگی غربی در جامعه، هم خانگی نیز در میان برخی از افراد شایع شده است. نتایج تحقیقات میدانی انجام شده نشان میدهد که با افزایش روابط جنسی پیش از ازدواج در سالهای اخیر، بتدریج شاخههایی از همخانگی در داخل کشور شکل گرفته است. البته همان طور که پیشتر گفته شد، این مسئله بیشتر متأثر از افزایش گرایش به زندگی مجردی است تا اموری دیگر.
۳. جهانیشدن؛ نیرومندساز روابط همخانگی
تحلیل نتایج به دست آمده از پژوهش های که در رابطه با پدیده همخانگی در تهران صورت گرفته، حکایت از آن دارد که در بروز و شکلگیری الگوهای جدید روابط جنسی، نظیر الگوی همخانگی، عوامل گوناگونی دخیل است. در واقع با توجه به شناخت عوامل مؤثر در شکلگیری روابط همخانگی، میتوان عواملی نظیر جهانیشدن، تغییرات اقتصادی، تغییرات فرهنگی و تغییرات خانواده را مؤثر دانست. جهانیشدن، یا کوچکسازی جهان و ایجاد دهکده جهانی، تحولات مناطق گوناگون جهان را به سرعت به سایر نقاط منتقل کرده است. تحولی که زمانی در دهه ۱۹۶۰ از اروپا و آمریکای شمالی شروع شده بود، در فرایند گسترش تاریخیاش، امروزه به آمریکای جنوبی و حتی آسیا نیز رسیده است؛ تحولاتی که کشور ایران نیز از پس لرزه-های آن در امان نمانده است.
فرآیند جهانیشدن در جنبه های گوناگون اقتصادی، فرهنگی، و تکنولوژیکی خود به تدریج و در طول سالیان اخیر زمینههای بروز انواع تغییرات اجتماعی را در حوزه خانواده در جامعه ایرانی ایجاد کرده است: تغییراتی چون افزایش سن ازدواج، افزایش زندگی مجردی، افزایش طلاق، افزایش شکاف بین نسل ها و همچنین افزایش ورود دختران به عرصههای دانشگاهی و محیط کار و سپس تسهیل روابط دختر و پسر. نتیجه این دگرگونی ها و فرایندهای جامعهپذیری جهانی سبب شده است که رابطه های جنسی پیش از ازدواج در ایران گسترش یابد؛ رابطه هایی که بتدریج با افزایش یافتن، متکثر و متنوع نیز شدهاند. تنوعی از تغییرات که همخانگی نیز یکی از محصولات آن بوده است.
پایش سبک زندگی، سال اول، شماره ۱، بهمن ۱۳۹۲، صفحات ۲۶-۲۷.