زندگی معنوی ـ جلسه بیست و یکم 23/ 1 /1394
در جلسه گذشته، یک اصل کلامی مطرح شد و آن اینکه: تمام متکلمین چه شیعه، چه سنی، معتقدند که «وعد» قطعی است و «وعید» احتمالی است. به دنبال این مطلب، بطور مختصر و گذرا به نحلههای کلامی اشاره شد و وجوب عقلی شناخت جریانهای فکری نیز مطرح گردید. واما ادامه بحث:
دلایل عقلی و نقلی بر این اصل اعتقادی:
دلایل عقلی بر جواز عفو
دلیل اول: دلیل اول از دو مقدمه و یک نتیجه تشکیل شده است.
مقدمه اول: عقوبت، حق خداست؛ چون، معصیت، مخالفت با خداست و عقوبت مربوط به مخالفت با خدا و حق اوست.
مقدمه دوم: خدا میتواند از حقش بگذرد.
نتیجه: عقوبت، قابل گذشت است.
دلیل دوم: این دلیل از سه مقدمه و یک نتیجه شکل گرفته است.
مقدمه اول: عقاب، ضرر به مکلفین است.
مقدمه دوم: خداوند از ترک عذاب، ضرر نمیبیند.
مقدمه سوم: هر جا که در امری، ضرر به مکلفین باشد و ترک آن ضرر به خدا نرساند، ترک آن، حسن است.
نتیجه: ترک العقاب حسناً فالعفو حسن.
دلایل نقلی بر جواز عفو
1. برخی از آیات، تصریح دارند بر این که اگر شرک به خدا نباشد، غفران، محتمل است:
إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظیماً؛[1] مسلّماً خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمىبخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مىبخشاید، و هر کس به خدا شرک ورزد، به یقین گناهى بزرگ بربافته است.
2. خداوند در سوره رعد آیه 6 میفرماید:
وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَشَدیدُ الْعِقابِ؛[2] و پیش از رحمت، شتابزده از تو عذاب مىطلبند و حال آنکه پیش از آنان [بر کافران] عقوبتها رفته است، و به راستى پروردگار تو نسبت به مردم- با وجود ستمشان- بخشایشگر است، و به یقین پروردگار تو سختکیفر است.
«علی» در این آیه به معنای غرض است نه استیلاء. بنابراین معنای آیه این میشود که خداوند، غافر خواهد بود جایی که ظلمی باشد.
محور این دو آیه، «غفران» است. غفران، یک عنوان مستقل برای عمل است در کنار بیش از 20 عنوانی که در قرآن کریم برای عمل، آورده شده است. عناوینی مانند: محو عمل[3]، تثبیت و تجسم عمل،[4] تکفیر عمل،[5] حبط عمل،[6] تضاعف[7] و تبدیل.[8]
غفران، یک مفهوم نسبی است یعنی پوشاندن عمل نسبت به دیگران، نه نسبت به خودِ عمل. بنابراین، غفران درباره عمل انسان نیست بلکه نسبت به دیگران است.
اشکالات به جواز عفو
اشکال اول:اگر عفو خوب است چرا برای همه نیست، در حالی که براساس نصوص آیات میدانیم که شامل همه نمیشود؟
پاسخ: عفو جایز است نه واجب. به عبارت دیگر، مکلفین دو دستهاند؛ مکلفین واجب العقاب و مکلفین جایز العقاب. جواز عفو برای مکلفین دسته دوم میباشد، نه همه مکلفین.
اشکال دوم:اگر عفو واجب باشد و شامل همه شود چه مشکلی پیش میآرود؟
پاسخ: اولا، عبادت و تلکلیف، بی فائده میشود و عبادت کردن با عبادت نکردن مساوی خواهد شد؛ یعنی، مصالح تکلیف، لغو شده و ظالم و غیر ظالم برابر خواهند بود. ثانیا دیگر تفاوتی میان کافر عنود و کافر غیر عنود هم وجود نخواهد داشت. ثالثا، اگر خدا عقاب نکند معصیت، ترک نخواهد شد، بنابراین، عقاب لطفی است از سوی خدا جهت سعادت بندگان، و لطف[9] بر خدا واجب است هر چند بر فاسق عابد،[10] لطف نیست زیرا خدا به عقاب نیازی ندارد.
[1]. نساء/48. [2]. رعد/6. [3]و4. یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ؛ رعد/39. [5]. وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلىمُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ؛محمد/2. [6]. وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ اعراف/147. [7]. إِنَّ الْمُصَّدِّقینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَریمٌ؛ حدید/18. [8]. إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً؛ فرقان/70. [9]. قاعده لطف: هر آنچه مکلف را به خدا نزدیک میکندو از مخالفت او دور، بر خدا واجب است. [10]. بنابر نظر معتزله، مرتکب کبیره، از ایمان خارج نمیشودبلکه در منزلی به نام فسق قرار میگیرد. برخلاف خوارج، که مرتکب کبیره را کافر و واجب القتل میدانندو برخلاف مرجئه که ارتکاب کبیره را فاسق هم نمیدانند. امامیه نیز معتقد است که التزام به عمل، در ایمان است نه مقوم ایمان. بنابراین مومن واقعی فقط معصومین علیهم السلام هستند و بقیه، مومن فاسقند.