زندگی معنوی ـ جلسه سی و سوم ـ مورخ 19/ 7/ 1394
گفته شد که توبه حقیقتی نورانی است و انسان ها بایدبه عنوان یک رسالت همیشگی بدان عمل کنند. هر عملی که به نوعی، بازگشت به سوی خدا باشد توبه است البته، به معنای عامّ، اما بازگشت از گناه با شرایط خاص، توبه به معنای خاص است. پس از بیان درجات گناه، گفته شد که مراتب گناهشناسی عبارتند از:
1ـ معرفت نسبت به خروج از عصمت الله حین ارتکاب معصیت.
2ـ معرفت نسبت به شرمساری از احساس لذت گناه، و این که برای شادمانی در حین گناه، باید تقاص پس داد.
3ـ معرفت نسبت به اینکه پافشاری بر گناه، همراه با یقین داشتن به نظارت خداوند، او را از جبران گناه بازمیدارد.
نکتههای مربوط به معرفت اول:
نکته اول:معادله این است که به ازاء هر گناه، انسان از یک هدایت، محروم میشود، و به ازاء هرتوبه، به یک هدایت؛ بلکه هدایتها توفیق مییابد.
معصیت، یعنی گمراهی و مبتلا شدن به سرگردانی، ابهام ذهنی و از مسیر هدایت به بیرون پرت شدن. البته انسانی که ذهنش بسته است تا ذهنش باز نشود متوجه بسته بودن ذهنش نخواهد بود و تنها زمانی متوجه خواهد شد که درون و ذهن او باز شود مانند انسانی که پس از بیدار شدن از خواب، میفهمد که خواب بوده است.
نکته دوم:اعتصام، دو نوع است: 1ـ اعتصام بالله 2ـ اعتصام بحبل الله، و اعتصام بالله فوق اعتصام به حبل الله است.
نکته سوم:« فَقَدْ هُدِیَ » به دلیل عظمتِ فعل هدایت، به صورت مجهول آورده شده است چراکه قطعا هادی، خداست. البته، نتیجه عدم هدایت، گمراهی است. بنابراین، گمراهی، سلبی است نه ایجابی؛ یعنی همین که هدایت نکند، انسان دچار گمراهی میشود و الا راه های هدایت را برای هر کسی که بخواهد، به زیبایی میگشاید.
نکته چهارم:کاستن از معاصی، انسان را در وادی اعتصام وارد میکند، با این تفاوت که اعتصام بالله، او را به «صراط مستقیم» هدایت میکند و اعتصام بحبل الله، او را در «سبیل الی الله» قرار میدهد. سبیل، مربوط به هر انسانی است. طبق مبانی فلسفه صدرایی، هر فرد انسان، یک نوع است و انسان، جنس قریب آن است. پس به ازاء هر فرد انسان، یک راه و طریق وجود دارد؛ اما، همه این راه ها به شاهراه صراط مستقیم، متصل میشوند.
نکته پنجم:مستقیم با قیام، اقامه، قیامت و قائم، هم خانواده است. صراط مستقیم، راهی است که آدمی را به سمت اسم «القائم» خداوند هدایت میکند.
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ؛[1] و کسانى که در راه ما کوشیدهاند به یقین راههاى خود را بر آنان مىنماییم و در حقیقتخدا با نیکوکاران است.
طبق این آیه درمییابیم که سبیل، اکتسابی است و برای گذشتن از سبیل و وارد شدن به صراط، باید جهاد کند تا وجه جامع نیکیها در انسان واقع شود، چرا که صراط، جامع سبل است. اما صراط، بر اساس سنت جذبه است. عرفا معتقدند که مسیر سلوک، هم سلوک می خواهد و هم جذبه؛ اما در ابتدای سلوک، گاه سلوک مقدم میشود(سالک مجذوب) و گاه نیز جذبه، مقدم میگردد(مجذوب سالک).
بنابراین، اعتصام بحبل الله، اکتسابی است ولی رفتن در صراط، اکتسابی نیست بلکه جذبه است زیرا خدا میفرماید:
وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیم.[2] هرچند بنابر نگاه توحیدی، هر دو نیاز به توفیق الهی دارد.
نکته ششم:اعتصام، عاصم میخواهد، زیرا فاعل «مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ » انسان است. پس از باب توحید افعالی، عصمت ورزی از سوی انسان، محفوف بین دو عاصم است؛ توفیق عصمتورزی و هدایتی که نتیجه عصمتورزی انسان است. اصولا هیچ تحول و هیچ نیرویی نیست مگر از خدا.
نکتههای مربوط به معرفت دوم:
نکته اول:هر گناهی لذتی دارد و لذت هر گناهی یک تقاصّ، مکافات و کیفری در همین جهان خواهد داشت. تقاص آن در این جهان، با یک غم است. بسیاری از غمها در این دنیا، ناشی از لذّت گناهان است. پس هر گناهی، یک غم را به دنبال خواهد داشت. به عنوان مثال فرض کنید یک مرد به نامحرم نگاه حرام کند. ابری سیاه بالای سر او شکل میگیرد. این مرد وارد خانه میشود و این ابر سیاه ممکن است در روح و روان همسر او وارد شده، ذهن او را به هم ریخته و ذهنیات منفی در او پدید آید. این ذهنیات منفی، به صورت جملات منفی در آمده و او عصبانی میشود بدون آنکه در ظاهر، علتی داشته باشد.
پس هر لذت خلافی، برای خودش مکافاتی دارد که بصورت سیکلوار به انسان برمیگردد؛ البته اگر آدم خوبی باشد، ممکن است این چرخه در همان 24 ساعت اول، رخ دهد و الا تمام این کیفرها مجتمع شده و در قیامت به یکباره بر انسان وارد خواهد شد.
بنابراین، نه تنها از گناه بلکه از لذت گناه نیز باید توبه کرد. توبه، میتواند اثر گناه را بردارد و آن ابر سیاه را به ابر سفید تبدیل سازد. البته به صورت عینیّت نه به صورت علّیت؛ زیرا خواست خداوند در پذیرش توبه، شرط است.
نکته دوم:هر کسی هر گناهی که انجام میدهد عمده لطمه ها و ضربهها را نیز از جنس همان گناه دریافت خواهد کرد.مثلا اگر کسی دچار زنبارگی باشد، از همین جنس زن، لطمه میخورد از مادرش، همسرش، خواهرش و یا زنان دیگر. و یا اگر دچار گناه پول باشد، دچار فقر، پرونده مالی و .. خواهد شد.پس:
تمام مکافات و لطمه های انسان از جنس نقاط ضعف اوست.
نکته سوم:توبه، گاهی از عمل است و گاه از حالت؛ یعنی از لذت و شادی گناه. به بیان دقیقتر، توبه از عمل است اما عمل، دو نوع است: عمل جوارحی و عمل جوانحی.
فکر گناه هم یک عمل جوانحی و درونی است و البته، ریشهای و پایهای. پس مهمترین توبه نیز توبه از افکار پست و پلید است؛ زیرا:
ابتدا فکر بد میآید. به دنبال آن، حالت بدی در ما ایجاد میشود؛ مانند خشم. آن حالت، تبدیل به عمل بدی مانند پرخاشگری میگردد.
حاصل آنکه، انسانی به توبه نائل میشود که گناهشناس باشد. گناهشناسی نیز مراتبی دارد که دو مرتبه آن، گفته شد و نکتههای مربوط به مرتبه سوم، در جلسه بعدی مطرح خواهد شد.
[1]. عنکبوت/ 69. [2]. آلعمران/ 101.