زندگی معنوی ـ جلسه سی و هشتم ـ مورخ 22/ 9/ 1394
در جلسه گذشته، دو شرط «اعتذار و اقلاع» از شرایط تحقق توبه، مطرح شد. گفتیم که اعتذار نسبت به خدا یعنی، اعتراف به سوء عمل خود در برابر خداوند، و اعتذار در مقابل بندگان به معنای حلالیت طلبی از کسانی است که حق آنها توسط ما پایمال شده است. اقلاع نیز ریشهکنی هوای نفس میباشد که بهترین تکنیک آن، نزدیک نشدن به گناه است. و اما ادامه بحث:
و حقائق التوبه ثلاثه أشیاء: تعظیم الجنایه، و اتّهام التوبه، و طلب إعذار الخلیقه.[1]
اصول شکلگیری توبه، عبارتند از: بزرگ شمردن جرم، کوچک شمردن توبه خویش و عذرخواهی از خلق خدا. (حقیقت اصل شیء است.)
اصل اول: بزرگ شمردن جرم(تعظیم الجنایه)
<نکته اول:جنایت، یعنی جرم، معصیت، سرپیچی و مخالفت با خداوند بزرگ.
نکته دوم:تعظیم، از ریشه عظیم است. در این باره میتوان گفت:
موجودات، به لحاظ واقع و به لحاظ نگرش ما انسانها، چهار حالت دارند:
1. تعظیم عظیم: بزرگ میشماریم چیزی را که واقعا بزرگ است. (صداقت در نگاه)
2. تعظیم حقیر: بزرگ میشماریم چیزی را که واقعا کوچک است. (نفاق در نگاه)
3. تحقیر عظیم: کوچک میشماریم چیزی را که واقعا بزرگ است. (نفاق در نگاه)
4. تحقیر حقیر: کوچک میشماریم چیزی را که واقعا کوچک است. (صداقت در نگاه)
درباره این حالات چهارگانه باید توجه داشت که:
1. تعظیم عظیم با تحقیر حقیر، ارتباط دارد همانطور که تعظیم حقیر با تحقیر عظیم، مرتبط است. به عنوان مثال، اگر کسی دنیا برایش بزرگ و مهم باشد، خدا در نگاه او کوچک و بیاهمیت خواهد بود و بالعکس.
2. تحقیر، به معنای توهین به مخلوقات خدا نیست بلکه به معنای مهم ندانستن او در نگاه خود است. یعنی جایگاه آن موجود، در نظام ارزشی ما، در درجات پایین قرار گیرد.
3. رفتار ما آدمیان، تابع واقعیت نیست بلکه تابع نگاه ماست.
4. معمولا چیزهایی که واقعا بزرگ هستند در نگاه ما کوچک میباشند و بالعکس.
5. ایمان، یعنی فاصله میان هستها و بایدها؛ باید آنچه واقعا مهم هست برای ما هم مهم باشد. پس مؤمن کسی است که خدا در نگاهش، بزرگ باشد.
6. عزت نفس، یعنی حیثیت مخلوق بودن ما نسبت به خدا. این نگرش، به مؤمن اجازه نمی دهد خود را در مقابل دیگران کوچک کند.
7. مخالفت خداوند عظیم، عظیم است؛ چنانکه موافقت خداوند عظیم، عظیم.
بنابراین، اولین حقیقت توبه، این است که گناه در نظر تائب، بزرگ باشد؛ زیرا، مخالفت خداوند عظیم، عظیم است و این، یعنی، تعظیم الجنایه.
نکته سوم: بیان تکنیک رفتاری مدیریت خشم
فرض کنید کسی به ما توهین کند. در این فرض، سه حیثیت، وجود دارد:
الف ) واقعیت فرد توهین کننده: فرد توهین کننده در واقع، مخلوق خداست. چون خدا عظیم است، مخلوق او نیز عظیم است. حال در نگاه ما، ممکن است به عنوان مخلوق خدا و مهم، تجلّی کند و یا به عنوان توهین کننده و حقیر.
ب ) فعل اهانت: این فعل، چون معصیت خداوند عظیم است، فعلی بسیار بد است و باید با این عمل، برخورد شود؛ نه از جهت توهین به من، بلکه به دلیل آنکه مخالفت با خواست خداوند عظیم است. بنابراین، ما باید با فعل او چالش داشته باشیم نه واقعیت و شخصیت او. در اینصورت، میبایست با نیّت خیرخواهی و کمک به او، وارد شویم و او را از این عمل بد نهی کنیم. به او بگوییم: اهانت تو به من مهم نیست ولی بدان که توهین کردن، معصیت و مخالفت خداوند بزرگ است.
ج) وظیفه من نسبت به توهین او به خودم: در قبال توهین او، ما دو عکس العمل میتوانیم داشته باشیم. عکسالعمل طبیعی و الهی. به طور طبیعی و غریزی مانند سایر حیوانات، با او درگیر خواهیم شد، مانند خود او. امّا در عکسالعمل الهی، توهین او را به خود، نادیده گرفته و میگذریم:
وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً؛[2] و بندگان خداى رحمان کسانىاند که روى زمین به نرمى گام برمىدارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مىدهند.
بهتر است با نگاه به ابدیت خود، عکسالعملی را انتخاب کنیم که به سود آخرت ما باشد.
مؤمن کسی است که از هر سنگ و چوبی برای خود، نردبان صعود بسازد نه نردبان سقوط
[1]. انصاری، منازل السائرین، ص37. [2]. فرقان/63.