زندگی معنوی استاد دکتر فعالی جلسه ششم مورخ 23/ 9 /1393
در جلسات گذشته منزل اول (یقظه) از کتاب منازل السائرین بحث شد. مراد از قیام را خواجه، قیام درونی دانست و دو ویژگی یقظه که نور و حیات باشد مطرح شد و اکنون ادامه بحث.
درجات یقظه
یقظه دارای درجات سه گانه است.
و الیَقّظَةُ هی ثلاثة اَشْیاءٌ الاَولُ لَحظُ القَلْبِ اِلَی النعْمَةُ عَلَی الاَیاسِ مِن عَدّهَا وَ الوُقُوف علی حَدّها وَ التَّفَرُّق اِلَی مَعْرِفَةِ المِنَّةِ بِهَا وَ العِلْمُ بِالتَّقْصِیرِ فِی حَقِّها؛ قلب ملاحظه کند به نعمتها در حالی که مأیوس است از باز شماری نعمتها و وقوف بر اندازه آنها،قلب فراغت جوید به معرفت و شناخت که نعمت امتنانی است و نیز قلب بفهمد که در حق نعمت کوتاهی کرده است.
اگر انسان به این سه امر رسید به درجه اول یقظه رسیده است. در یک کلمه پس درجه اول یقظه شامل سه بند است:
بند اول: نعمت شناسی
بنددوم: معرفت به نعمتهای امتنانی
بند سوم: کوتاهی کردن در حقّ نعمت
خلاصه میتوان گفت که محور این سه بند «شکر نعمت» میباشد.
چون محور درجه اول شکر نعمت میباشد، مناسب است در مورد نعمت و شکر چند نکته گفته شود:
نکته اول: نعمت دارای دو اصطلاح است: اصطلاح عام، و اصطلاح خاص. نعمت به اصطلاح عام به کل ما سواه اطلاق میشود (هیچ مقابل هم ندارد) هر آنچه از خداست نعمت، برکت و خیر است. امّا نعمت به اصطلاح خاص هر چیزی است که در راستای نیل به غایتی الهی استفاده شود و مقابل آن نقمت است. به بیان دیگر نعمت و نقمت نسبی هستند و بستگی به استفاده انسان دارد. اگر از چشم در راستای رضایت خدا استفاده گردید نعمت است و اگر نه نقمت است.
نکته دوم: اشاره است به یک آیه در باب نعمت و آن آیه 20 سوره لقمان میباشد. خداوند میفرماید:
وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة» (لقمان / 20)
در این آیات نکاتی است که به آن اشاره میشود:
مطلب اول: اسبغ از باب افعال (اسباغ) است و معنایش نزول همراه وفور میباشد. یعنی نعمتهای خالق بیشمار است، خداوند خسیس نیست و اگر ما احساس خست میکنیم مشکل از ماست؛ زیرا فیض از او دائم است. انسان یا نسبت به نعم الهی اقبال میکند و یا ادبار. به همان نسبت دریافت، کم یا زیاد میشود.
مطلب دوم: نزول در باب تکوین هم بکار رفته است. خداوند در مورد باران نمیگوید امطرنا میفرماید انزلنا.
نتیجه این که قرآن میفرماید ماهیت تشریع نزولی است چنانکه ماهیّت تکوین هم نزولی است. هر چه میخواهد از عالم ناسوت به زمین برسد باید ماهیت آن نزولی باشد.
مطلب سوم: وفور: خداوند میفرماید که هر آنچه به شما دادم به حد وفور و زیاد است به عبارتی وفور نعمت است.
خداوند در قرآن میفرماید آنچه که من به شما دادهام نه تنها کم نیست بلکه شمردنی نیست.
در روایت است که امام صادق (ع) بین اذان و اقامه میفرمود:
سُبْحَانَ مَنْ لایَزْدَادُ عَلَى کَثْرَةِ العَطَاءِ إلاَّ کَرَماً وَ جُوداً؛[1] منزه است کسی که زیاد نمیکند بر زیادی نعمتهایش مگر از جهت سخاوت و بخشش.
هر چه انسانها از این نعمت ها استفاده کنند کم نمی شود. مهم این است که بدانیم از نعمتها کم نمیشود. اخلاق انسان بد است که «کم میبیند».
مثال 1: اگر هم اینک درب آسمان باز شود و صد نعمت بدهند و یک نعمت بگیرند انسان آن یکی را میبیند.
مثال 2: فرض کنیم یک انسان روی زمین باشد و آن انسان میخواهد یک نفس بکشد. برای یک نفس کشیدن اسباب زیادی نیاز است؛ زمین با تمام محتویاتش، منظومه با تمام محتویاتش و کهکشان با تمام محتویاتش باید باشند. شعور انسان اندک است. در قرآن واژه شعور 16 مورد بکار رفته است و در تمامی موارد از انسان سلب شده است.
مطلب چهارم: «ظاهره و باطنه»؛این قسمت از آیه شریفه دو بیان دارد؛ بیان اول اینکه نعمتها دو دستهاند، ظاهری و باطنی و بیان دوم منظور ظاهر نعمت و باطن نعمت است. خداوند میفرماید ما به شما نعمت دادیم هم ظاهر نعمتها و هم باطن نعمتها. پس میتواند ظاهر یکی شیء نعمت باشد ولی باطنش نقمت باشد و یا یک شیء نقمت باشد ولی باطن او نعمت باشد.
نکته سوم: مسأله مهم شکر: شکر در زندگی بشر بسیار تأثیرگذار است. جهان سرشار از امکانات است امّا بشر شکر گذار آن نیست. شکر در قرآن کثیر الاستعمال است. خداوند در مورد شکر و نتیجه آن چنین میفرماید:
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ (ابراهیم/7)؛ اگر واقعاً سپاسگزارى کنید، [نعمت] شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسى نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.
این آیه دارای نکات متعددی است:
مطلب اول: قرآن حاوی یک سلسله قوانین عام و کلی است که شامل تمام ازمنه و اعصار میباشد. (قرآن بیان جزئیات نمیکند و مربوط به زبان خاص نیست و الا مربوط به شرایط خاص شده و در نهایت اعجاز قرآن از کار میافتد) به این قوانین سنن میگویند. به بیان دیگر رفتن به سوی خدا قانونمند است. و هر کس بر طبق این قوانین عمل نکند نمیتواند به سوی خدا برود. پس خداوند برای سلوک به سوی خود قوانین داده و این قوانین تکوینی است. تمام این قوانین سلوکی یک «سبیل» است. خداوند در سوره عنکبوت میفرماید: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/69) جامع کل سبل صراط است. نکته قابل توجه اینکه صراط همیشه در قرآن به صورت مفرد آمده است امّا سُبل غالباً به صورت جمع آمده است.
حاصل آنکه آیه مزبور حاوی دو قاعده است؛ قاعده اول اینکه اگر شکر کنید شما زیاد میشوید و قاعده دوم در صورت کفر، عذاب الهی شدید خواهد بود.
مطلب دوم: وعد یعنی پاداش و هر وعده قطعی است و وعید یعنی کیفر که احتمالی است.
مطلب سوم: کفر دو اصطلاح و معنا در قرآن دارد؛ یکی کفر در مقابل ایمان و دیگری کفر در مقابل شکر که همان کفران نعمت است. در اینجا به قرینه لَإِن شکرتم… معنای دوم کفر ملاک است.در حالیکه هر دو حجاب و پوشاننده هستند.
مطلب چهارم: آیه میفرماید: لإن شکرتم لأزیدنکم. متعلق ازدیاد، شما هستید نه نعمت های شما. سؤالی پیش میآید و آن اینکه منظور از لأزیدنکم یعنی چه؟ قطعاً ازدیاد نسل نیست: یعنی شکر باعث ازدیاد چه میشود. اگر کسی شاکر باشد شکرش باعث ازدیاد «کم» میشود. هر انسان روح دارد و جسم کدام اصل است؟ روح اصل است. یعنی اگر شکر کنید، روح شما را زیاد میکنیم و این یعنی افزایش ظرفیتها و قابلیتهای وجودی و به تعبیر دیگر شرح صدر.
[1]مجلسی، بحارالانوار، ج 81، ص 178.