زندگی معنوی ـ جلسه نود و سوم
بِالخَلاصِ مِن لَذَّةِ الذَّنْبِ وَ بِتَرْکِ اسْتِهانَةِ أَهْلِ الْغَفْلَةِ تَخَوُّفاً عَلَیْهِمْ مَعَ الرَّجاءِ لِنَفْسِکَ وَ بِالْإِسْتَقْصَاءِ فِی رُؤْیَةِ عِلَلِ الْخِدْمَة
در جلسات گذشته گفته شد که «انابه» سه درجه دارد: «انابه اصلاحی»، «انابه وفائی» و «انابه حالی». درجه دوم «انابه وفائی»(بازگشت به سوی حق از سر وفا) است که خود سه بند دارد: رهایی از لذت گناه، خوار نشمردن و سرزنش نکردن غافلان، شناخت آسیب ها و علل کم خدمتی خود را شناختن. و بر این اساس سه اصل استوار میشود:
1) رهایی از لذت گناه
2) پرهیز از تحقیر دیگران
3) کاوش زیاد برای یافتن کاستی های خدمتگزاری
بِالخَلاصِ مِن لَذَّةِ الذَّنْبِ وَ بِتَرْکِ اسْتِهانَةِ أَهْلِ الْغَفْلَةِ تَخَوُّفاً عَلَیْهِمْ مَعَ الرَّجاءِ لِنَفْسِکَ وَ بِالْإِسْتَقْصَاءِ فِی رُؤْیَةِ عِلَلِ الْخِدْمَة
در جلسات گذشته گفته شد که «انابه» سه درجه دارد: «انابه اصلاحی»، «انابه وفائی» و «انابه حالی». درجه دوم «انابه وفائی»(بازگشت به سوی حق از سر وفا) است که خود سه بند دارد: رهایی از لذت گناه، خوار نشمردن و سرزنش نکردن غافلان، شناخت آسیب ها و علل کم خدمتی خود را شناختن. و بر این اساس سه اصل استوار میشود:
1) رهایی از لذت گناه
2) پرهیز از تحقیر دیگران
3) کاوش زیاد برای یافتن کاستی های خدمتگزاری
4) پرهیز از تحقیر دیگران
نکته اول: انسان باید نگاهش به خودش و دیگران باید عادلانه باشد (وضع الشیء فی موصعه؛ هر کدام در جای خودش) به این معنا که حد خودش را بداند و حد دیگران را به حساب آورد. (عدالت مفهومی است فوق العاده جامع و بزرگ که شامل نوع نگاه انسان هم میشود.)
نکته دوم: تعظیم یعنی حرمت نگهداشتن برای تک تک موجودات و یکایک آحاد آدمیان.
نکته سوم: هر موجودی چون مختار است افعال بد و خوب از او سر میزند؛ انسان باید نسبت به افعال بد احساس بدی داشته باشد.
نکته چهارم: حسّ بد نسبت به کارهای بد دیگر موجودات:
• نسبت به نیّت نباید باشد بلکه باید نسبت به کالبد عمل باشد.
• ملاک بد بودن عمل، پسند یا عدم پسند ما انسانها نباشد؛ ملاک منکربودن عمل، نسبت آن با خواست یا مشیت خداست.
• شیوه و روش برخورد با یک عمل، مثل نهی از منکر باید غیرمستقیم باشد (محرز است که روش مستقیم جواب نمی دهد) و روش به گونه ای باشد که در کاهش فعل منکَر مؤثّر باشد.
• در برخورد با هر انسانی باید واقعاً و قلباً و در نگاه احترام قائل باشیم، امّا اگر اشتباهی کردند، متناسب با اشتباهشان نسبت به آن عمل سوء، نفرت داشته باشیم. بد آمدن از یک فعل بد، موجب استهانة و تحقیر آن فرد نشود.
نکته اول: انسان باید نگاهش به خودش و دیگران باید عادلانه باشد (وضع الشیء فی موصعه؛ هر کدام در جای خودش) به این معنا که حد خودش را بداند و حد دیگران را به حساب آورد. (عدالت مفهومی است فوق العاده جامع و بزرگ که شامل نوع نگاه انسان هم میشود.)
نکته دوم: تعظیم یعنی حرمت نگهداشتن برای تک تک موجودات و یکایک آحاد آدمیان.
نکته سوم: هر موجودی چون مختار است افعال بد و خوب از او سر میزند؛ انسان باید نسبت به افعال بد احساس بدی داشته باشد.
نکته چهارم: حسّ بد نسبت به کارهای بد دیگر موجودات:
• نسبت به نیّت نباید باشد بلکه باید نسبت به کالبد عمل باشد.
• ملاک بد بودن عمل، پسند یا عدم پسند ما انسانها نباشد؛ ملاک منکربودن عمل، نسبت آن با خواست یا مشیت خداست.
• شیوه و روش برخورد با یک عمل، مثل نهی از منکر باید غیرمستقیم باشد (محرز است که روش مستقیم جواب نمی دهد) و روش به گونه ای باشد که در کاهش فعل منکَر مؤثّر باشد.
• در برخورد با هر انسانی باید واقعاً و قلباً و در نگاه احترام قائل باشیم، امّا اگر اشتباهی کردند، متناسب با اشتباهشان نسبت به آن عمل سوء، نفرت داشته باشیم. بد آمدن از یک فعل بد، موجب استهانة و تحقیر آن فرد نشود.
3) کاوش بسیار برای یافتن آسیب های خدمتگزاری (بِالْإِسْتَقْصَاءِ فِی رُؤْیَةِ عِلَلِ الْخِدْمَة)
إستقصاء یعنی کاوش زیاد، بند سوم برای بازگشت وفایی این است که انسان باید کاوش زیادی بکند برای یافتن آسیب ها و کاستی ها و کمبودهای خدمتگزاری.
علل جمع علت است و در متون قدیم یعنی آسیب، دقیقا معادل آسیب در عرف امروز. این جمله و این بند در تکمیل دو بند قبلی است (1-رهایی از لذت گناهان 2- پرهیز از تحقیر دیگران)
نکته اول: یافتن عوامل کوتاهی در خدمتگزاری:
خدمت کردن اصل است. اصل در زندگی خدمت رسانی است اساساً زندگی یعنی خدمت کردن و این ملاکی است برای محاسبه. براساس مبانی، دین چیزی جز احسان و خدمت نیست (به کتاب بخشش مراجعه شود) عصارة تمام خوبیها احسان است.
اگر گاهی کم خدمتی کند باید ببیند چه کرده که کم خدمتی کرده است. این نوعی محاسبه است و باید از کم خدمتی اش تائب شود و تصمیم بر جبران بگیرد. یکی از ملاک های محاسبه شبانه: کم شدن خدمتگزاری در روز است. محور این جمله، خدمت است.
إستقصاء یعنی کاوش زیاد، بند سوم برای بازگشت وفایی این است که انسان باید کاوش زیادی بکند برای یافتن آسیب ها و کاستی ها و کمبودهای خدمتگزاری.
علل جمع علت است و در متون قدیم یعنی آسیب، دقیقا معادل آسیب در عرف امروز. این جمله و این بند در تکمیل دو بند قبلی است (1-رهایی از لذت گناهان 2- پرهیز از تحقیر دیگران)
نکته اول: یافتن عوامل کوتاهی در خدمتگزاری:
خدمت کردن اصل است. اصل در زندگی خدمت رسانی است اساساً زندگی یعنی خدمت کردن و این ملاکی است برای محاسبه. براساس مبانی، دین چیزی جز احسان و خدمت نیست (به کتاب بخشش مراجعه شود) عصارة تمام خوبیها احسان است.
اگر گاهی کم خدمتی کند باید ببیند چه کرده که کم خدمتی کرده است. این نوعی محاسبه است و باید از کم خدمتی اش تائب شود و تصمیم بر جبران بگیرد. یکی از ملاک های محاسبه شبانه: کم شدن خدمتگزاری در روز است. محور این جمله، خدمت است.
نکته دوم: هر عملی که انسان انجام می دهد دو گونه است:
نیّتش، کسب منفعت شخصی است (منفعت طلبی)
نیّتش، مقدم داشتن نیاز دیگران و منفعت آنهاست. ]تقدیم منفعت دیگران (نه فقط انسانها) بر منفعت خویش[ ـ تأخّر در دیدن نفع شخصی حداقل است ولی حداکثر آن این است که اصلاً ملاحظه نفع شخصی نکند. یعنی فقط نفع دیگران را ملاحظه کند و نفع خودش را به تدبیر خداوند واگذار کند و این یعنی توکّل.
خدا زمانی نفع شما را تدبیر می کند که شما تدبیر نفع خودتان نکنید بلکه تدبیرتان فقط نفع دیگران باشد.
تدبیر نفع دیگران احسان
تدبیر نفع خویش توسط خدا توکّل
خوشا به حال کسی که در تعاملات، محاسبات، مناسبات و ارتباطات با دیگران (مخلوقات)، نفع آنان را لحاظ کند و نفع خودش را به خدای اعلی واگزار نماید. با این کار نفع دیگران به اندازة وسع من محقق می¬شود و نفع من هم به اندازة وسع خداوند محقق می شود البته با اندکی صبر و حوصله، نتیجتاً:
نفع دیگران حاصل می شود.
محبوب دلها میشوید.
خدا تدبیر زیستن تو را میکند و نفع شما هم حاصل می شود.
البته این اصل شرط مهمی دارد و آن داشتن شهامت و قدرت بالا در توکل کردن به خدا.
روح این عمل (توکل)گذشت از منفعت طلبی شخصی است. و روح گذشت در منافع شخصی گذشت است. و گذشت در ادبیات عرفانی همان فناء است و فنا نتیجه میدهد وصال. پس هر کس از خودش بگذرد به اقیانوس هستی وصل خواهد شد.
نیّتش، کسب منفعت شخصی است (منفعت طلبی)
نیّتش، مقدم داشتن نیاز دیگران و منفعت آنهاست. ]تقدیم منفعت دیگران (نه فقط انسانها) بر منفعت خویش[ ـ تأخّر در دیدن نفع شخصی حداقل است ولی حداکثر آن این است که اصلاً ملاحظه نفع شخصی نکند. یعنی فقط نفع دیگران را ملاحظه کند و نفع خودش را به تدبیر خداوند واگذار کند و این یعنی توکّل.
خدا زمانی نفع شما را تدبیر می کند که شما تدبیر نفع خودتان نکنید بلکه تدبیرتان فقط نفع دیگران باشد.
تدبیر نفع دیگران احسان
تدبیر نفع خویش توسط خدا توکّل
خوشا به حال کسی که در تعاملات، محاسبات، مناسبات و ارتباطات با دیگران (مخلوقات)، نفع آنان را لحاظ کند و نفع خودش را به خدای اعلی واگزار نماید. با این کار نفع دیگران به اندازة وسع من محقق می¬شود و نفع من هم به اندازة وسع خداوند محقق می شود البته با اندکی صبر و حوصله، نتیجتاً:
نفع دیگران حاصل می شود.
محبوب دلها میشوید.
خدا تدبیر زیستن تو را میکند و نفع شما هم حاصل می شود.
البته این اصل شرط مهمی دارد و آن داشتن شهامت و قدرت بالا در توکل کردن به خدا.
روح این عمل (توکل)گذشت از منفعت طلبی شخصی است. و روح گذشت در منافع شخصی گذشت است. و گذشت در ادبیات عرفانی همان فناء است و فنا نتیجه میدهد وصال. پس هر کس از خودش بگذرد به اقیانوس هستی وصل خواهد شد.
نکته سوم: خدمت در ارتباط با دیگران دو مرحله دارد:
تا می توانی به دیگران صدمه مزن. لطفاً آسیب نرسانید، آزار ندهید. (احسان حداقلی)
نفعی برسان. پس لطفاً نفعی برسانید؛ در صورت توان و قلب (بخواهید)
تا می توانی به دیگران صدمه مزن. لطفاً آسیب نرسانید، آزار ندهید. (احسان حداقلی)
نفعی برسان. پس لطفاً نفعی برسانید؛ در صورت توان و قلب (بخواهید)
نکته چهارم: خدمت و احسان چند گونه است:
خدمت به خدا: خدمت به معنای آسیب نرساندن و رساندن نفع نسبت به خدا محال است چرا که او غنی مطلق است. کار برای خدا میتواند معانی ذیل را داشته باشد:
معنای اول: انجام یا ترک فعل به خاطر خدا یعنی چه: به خاطر خدابودن به معنای آسیب نرساندن یا نفع رساندن نیست زیرا آدمی در تمام افعالش ملاحظه نفع خویش را میکنند. نفع شخصی یا آجل است یا عاجل (دنیوی یا اخروی)
معنای دوم: انجام یا ترک فعل برای کسب رضایت خدا یعنی چه: اگر مراد عارض شدن یک حس برای خداست، این نیز محال است چرا که او واجب بالذات است و محل حوادث نمیشود. اگر چه ناظر به صفات فعلیه می تواند محل حوادث (عوارض ـ حالات) باشد.
معنای محصّل به خاطر خدا یا جهت کسب رضایت خدا این است:
ناظر به صفات فعلیه خداوند
چون که خداوند گفته است. این هم دو بعد دارد:
• ایجابی: باعث و انگیزه ما این است که خداوند گفته است و ما عمل می کنیم. (امتثال فرمان الهی)
• سلبی: انگیزه ما از این عمل هیچ چیز دیگری حتی منافع شخصی نیست. و این هم نیست! زیرا انسانها در هر جایی ملاحظه نفع خود میکنند.
بر این اساس تنها زمانی انسان می تواند ادعای اخلاص کند که ذات خویش را نبیند و از نفع شخصی خروج کند.
معنای سوم: انجام کارهایی شبیه کارهای خدا: ببینید کارهای خدا در قرآن چیست، شما هم شبیه آنها کار کنید. خداوند همه کارهایشان را در صفت جامعی جمع کرده است ]الرحمن[ اگر مظهر اسم رحمان و شبیه آن شدید، طبعاً نزدیک ترین و آسان ترین راه را برای تشبّه به خدا پیدا کرده اید. آسان ترین و نزدیک ترین مسیر برای تقرّب، تشبّه است. ببینید خدا و اولیائش در شرایط مختلف چگونه عمل کرده اند شما هم همانگونه عمل کنید.
کاری کنید براساس اسم جامع رحمان، به خدا تشبّه پیدا کنید. فلسفه آغازکردن آخرین کتاب الهی به اسم رحمان، دعوت به تشبّه به آن اسم جامع است.
معنای اول: انجام یا ترک فعل به خاطر خدا یعنی چه: به خاطر خدابودن به معنای آسیب نرساندن یا نفع رساندن نیست زیرا آدمی در تمام افعالش ملاحظه نفع خویش را میکنند. نفع شخصی یا آجل است یا عاجل (دنیوی یا اخروی)
معنای دوم: انجام یا ترک فعل برای کسب رضایت خدا یعنی چه: اگر مراد عارض شدن یک حس برای خداست، این نیز محال است چرا که او واجب بالذات است و محل حوادث نمیشود. اگر چه ناظر به صفات فعلیه می تواند محل حوادث (عوارض ـ حالات) باشد.
معنای محصّل به خاطر خدا یا جهت کسب رضایت خدا این است:
ناظر به صفات فعلیه خداوند
چون که خداوند گفته است. این هم دو بعد دارد:
• ایجابی: باعث و انگیزه ما این است که خداوند گفته است و ما عمل می کنیم. (امتثال فرمان الهی)
• سلبی: انگیزه ما از این عمل هیچ چیز دیگری حتی منافع شخصی نیست. و این هم نیست! زیرا انسانها در هر جایی ملاحظه نفع خود میکنند.
بر این اساس تنها زمانی انسان می تواند ادعای اخلاص کند که ذات خویش را نبیند و از نفع شخصی خروج کند.
معنای سوم: انجام کارهایی شبیه کارهای خدا: ببینید کارهای خدا در قرآن چیست، شما هم شبیه آنها کار کنید. خداوند همه کارهایشان را در صفت جامعی جمع کرده است ]الرحمن[ اگر مظهر اسم رحمان و شبیه آن شدید، طبعاً نزدیک ترین و آسان ترین راه را برای تشبّه به خدا پیدا کرده اید. آسان ترین و نزدیک ترین مسیر برای تقرّب، تشبّه است. ببینید خدا و اولیائش در شرایط مختلف چگونه عمل کرده اند شما هم همانگونه عمل کنید.
کاری کنید براساس اسم جامع رحمان، به خدا تشبّه پیدا کنید. فلسفه آغازکردن آخرین کتاب الهی به اسم رحمان، دعوت به تشبّه به آن اسم جامع است.