بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی معنوی –جلسه هشتاد و هفتم –9/ 2/ 97
جلسه گذشته گفته شد «انابه اصلاحی» با سه شرط حاصل میشود: «خارج شدن از تبعات و آثار خطاها و گناهان»، «دردمندی و ناراحتی از ارتکاب لغزشها» و «تدارک و جبران آنچه فوت شده». در ادامه برای تبیین اولین شرط، شش اصل مطرح شد. اصل اول:از نگاه قرآن، معصیت با ظلم و جور مساوی و مساوق است. اصل دوم:از نظر قرآن، روح ظلم به دیگران، ظلم به خویشتن است. اصل سوم:هر ظلمی، مظلومی هم خواهد داشت. اصل چهارم:مظلوم، یا خودش برای احقاق حق خویش، اقدام میکند و یا این که اقدام نمیکند. در صورت اول، ابتلائات و مشکلاتی را برای آن که نسبت به او ظلم کرده ایجاد میکند. اصل پنجم: عدالت خدا اقتضا دارد که اگر مظلومی نسبت به احقاق حق خود قیام نکند، خدا حق مظلوم را از ظالم بگیرد.اصل ششم:اعمال آدمی ابعاد ظاهری و باطنی دارد. باطن اعمال آدمی در دنیا، برزخ و قیامت به گونهای مجسم میشود که با همان عالم، تناسب داشته باشد. در دنیا به شکل مکافات و ابتلائات دنیوی ظاهر میشود.
ادامه بحث:
تبیین دومین شرط حصول انابه اصلاحی
دردمندی و ناراحتی از ارتکاب لغزشها، دومین گام و از نشانههای انابه اصلاحی است. در این باره به چند نکته اشاره میشود.
الف)نفوس دو دستهاند: ارضی و فلکی. نفوس ارضی به سه دسته تقسیم میشوند: نباتی، حیوانی و ناطقه.
ب)از نگاه قرآن، نفس ناطقه انسانی دارای سه حیث و سه جهت است: امّاره، لوّامه و مطمئنه.
ج) نفس اماره
نکته اول:امر در اینجا به معنای دعوت است، نه اجبار، اکراه و اضطرار.
نکته دوم:امّاره صیغه مبالغه است؛ یعنی از یک سو به طور مداوم و همیشگی دعوت میکند و از سوی دیگر جنبه فریبندگی و جذابیت دعوت خود را افزایش نیز میدهد. به عبارت دیگر، نفس اماره دعوت خود را از نظر کمی و کیفی، افزایش میدهد. قرآن در این باره میفرماید:
«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛[1] دوستى خواستنیها[ى گوناگون] از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسبهاى نشاندار و دامها و کشتزار[ها] براى مردم آراسته شده [لیکن] این جمله مایه تمتع زندگى دنیاست و [حال آنکه] فرجام نیکو نزد خداست.»
نکته سوم:نفس اماره هم به سوء دعوت میکند و هم به خیر. هر چند به دلیل آنکه اجابتهای آدمی بیشتر در جانب اعمال سوء است، کارکرد نفس اماره در دعوت به سوء بیشتر جلوه میکند. در حالی قرآن میفرماید:
«فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا؛[2] سپس پلیدکارى و پرهیزگارى اش را به آن الهام کرد.»
نکته چهارم:دعوت نفس اماره نسبت به خوبی و بدی، دعوتی درونی است و زمانی انجام میشود که زمینههای بیرونی آن نیز فراهم باشد. به عنوان مثال، وجود رفیق بد، زمینه دعوت نفس اماره به اعمال بد را فراهم میکند. هرچند عقل به عنوان حجت درونی و پیامبران به عنوان حجت های بیرونی، بدون آنکه به اندازه سر سوزنی اختیار انسان را کاهش دهند، او را هدایت میکنند. بنابراین، خدا در انسانها قوهای قرار داده که او را به خوبی و بدی دعوت میکند. مهم ان است که انسان، کدام را انتخاب کند.
د) نفس لوّامه
نکته اول:نفس لوّامه به احتمال قوی همان وجدان است.
نکته دوم:نفس لوّامه همانند نفس امّاره دارای دو کارکرد است؛ در هنگام ارتکاب اعمال بد، هشدار میدهد و در هنگام ارتکاب اعمال خوب، تحسین کرده و پاداش میدهد. هشدار نفس لوّامه به صورت تذکر، حس ناخوشایند و ندای درون بروز میکند و پاداش آن به صورت حس خوشایند، فکر زیبا، خلاقیت و اندیشهای جدید ظاهر میشود. نکته سوم:از آنجایی که بیشتر اعمال آدمی، اعمال بد است، نفس لوّامه بیشتر کارکرد ملامتگری پیدا کرده و به صورت وجدان درد ظاهر میشود.
نکته چهارم:وجدان آدمی گاه بسیار روشن و واضح عمل میکند و گاه نیز ممکن است ضعیف شود ولی هیچ گاه از بین نمیرود. به عبارت دیگر، نفس آدمی هیچگاه نسبت به اعمال او بیتفاوت و لابشرط نیست، بلکه عکسالعمل مناسبی از خود نشان میدهد هر چند ضعیف باشد. این جنبه از نفس انسان، از معجزات آشکار خداوند است.
نکته پنجم:اگر آدمی در هر روز، 90 درصد اعمال خود را به بدی ها اختصاص دهد، به همان اندازه، از سوی وجدان خود دچار حس ناخوشایند و دردمند خواهد شد. در حالی که فقط به اندازه 10 درصد، احساس حوب و پاداش دریافت میکند. برآیند این احساسات در طول عمر 70 یا 80 ساله آدمی، او را در وضعیت نامطلوبی از نظر روحی قرار میدهد. این حالت، بهترین مصداق خودآزاری و خودحقارتی است که در آخرت به صورت دوزخ، مجسّم خواهد شد.
نکته ششم:دومین شرط حصول انابه اصلاحی، ناظر به کارکرد وجدان است؛ یعنی دردمندی و ناراحتی به هنگام لغزشها و خطاها.
هـ) نفس مطمئنه
نکته اول:اطمینان به معنای آرامش است. همانطور که قرآن میفرماید:
«الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛[3] همان کسانى که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى یابد.»
نکته دوم:مادر همه فضائل و ارزشها از نگاه قرآن، «ایمان» است. ایمان از ماده امن به معنای آرامش است. بنابراین، مومن کسی است که آرام باشد.
نکته سوم:نفس مطمئنه، اوج ایمان و عالیترین درجهای است که نفس آدمی میتواند به آن دست یابد.
نکته چهارم:اگر نفس مطمئنه عالیترین سطح نفس است. پس غایت خلقت انسان، نیل به اطمینان و آرامش است. از این رو، انسانها باید در همین دنیا در صدد رسیدن به آرامش تلاش کنند هر چند، به اشتباه آرامش خود را در آسایش و رفاه مادی و کسب پول و ثروت جستجو میکنند.
نکته پنجم:راه نیل به نفس مطمئنه، رها شدن از نفس امّاره و نفس لوّامه است. وقتی انسان به نفس مطمئنه رسید، با کمترین اشتباهات آنقدر احساس دردمندی میکند که تصورش نیز آدمی را از پای میاندازد.
نکته ششم:مصداق نفس مطمئنه، امام حسین علیه السلام است. پس غایت خلقت، آن است که انسان حسینی شود و ایشان را الگوی زندگی خود قرار دهد.
نکته هفتم:آرامش هم غایت است و هم معیار رشد و حرکت در مسیر غایت. پس هر چه انسان در مسیر زندگی خود و در انتخابهایش بیشتر احساس آرامش داشته باشد، نشان میدهد که در مسیر غایت خلقت قرار دارد و الا در حال دور شدن از آن است.
خلاصه این کهشدت و میزان احساس ناراحتی و دردمندی در انسان به هنگام مواجهه با بدیها نشاندهنده حضور او در مسیر حصول انابه اصلاحی است؛ هر چه بیشتر، بیشتر و هر چه ضعیفتر کمتر.
[1]. آل عمران/14. [2]. شمس/8. [3]. رعد/ 28.